قیمت سرسام آور بیمه ماشین: دولت لیبرال کاتلین وین به تعهدش برای کاهش 15 درصدی بیمه ماشین در سال 2016 پایبند نبوده است.
بدون شناخت سیستم سیاسی کانادا و بدون پشتوانه فکری و مالی، ایرانی کاناداییها، رشد سازمان یافته، نخواهیم داشت
انتخابات مجلس انتاریو (کویینز پارک) در 7 جون 2018 برابر با 17 خرداد 1397 برای انتخاب 124 نماینده برگزار خواهد شد. 3 حزب اصلی (لیبرال -14 سال در حاکمیت – میانه)؛ محافظهکار (راست)؛ و اندیپی (چپ) و یک حزب در حال رشد یعنی سبز، برای در دست گرفتن بزرگترین استان کانادا از نظر اقتصادی و سیاسی و جمعیتی، فعالیتهای خود را آغاز کردهاند.
البته دهها حزب کوچک دیگر نیز وجود دارند که در انتخابات وزنهای نیستند. حتی حزب سبز در مناظرههای تلویزیونی انتخاباتی که تاثیر زیادی در آرای بلاتکلیفها و بدون حزبیها دارد، شرکت داده نمیشود. یعنی به عبارتی دمکراسی کانادایی محدودیتهای خاص خودش را دارد. یعنی به کسانی که ممکن است حرف و نظر خوبی داشته باشند ولی وقتی هوادار ندارند، تریبون داده نمیشود. در جمع 3 حزب اصلی تا 70 درصد آرا را تشکیل میدهند، و 30 درصد بقیه که اتفاقا سرنوشت برنده میدان و کنترل بودجه چند صد میلیارد دلاری انتاریو را تعیین میکنند.
به عبارت ساده و زبان ساده سیاسی، سیستم سیاسی جا افتاده انتاریو و کانادا چارچوبهای مشخص و قواعد بازی خودش را دارد، که برای همه اعلام بیرونی نشده است، و از آنجا که درصد قابل ملاحظهای هم از رایدهندگان مهاجرینی هستندکه در مقایسه سیستم سیاسی کانادا با کشورهای محل تولدشان، قادر نیستند چالشی در تغییر و یا تاثیرگذاری در سیستم بوجود آورند. بالطبع برای نفوذ در چنین سیستمی که سفیدها آنرا طراحی و تاکنون در مصادر قدرت و تصمیمگیری بودهاند، چندان آسان نیست. یعنی نیاز به بودجه، اتاق فکر، صاحبان سرمایه، فعالین سیاسی و اجتماعی، پیر و جوان متعهد، رسانههای جدی، آموزش سیستماتیک، اطلاعرسانی پیوسته برای آموزش و تربیت نامزدهای انتخاباتی در مجلس انتاریو و نیز کاندیداهای شوراهای شهر دارد.
بدون تعارف ،جامعه ایرانی هیچ کدام از این مشخصات را ندارد. برخی میگویند جامعه ایرانی کانادایی جوان ولی در مسیر درستی قرار گرفته است. آنها مثال اقلیتهای قومی دیگر مانند ایتالیاییها و یهودیان و چینیها را میزنند. به این نظریه چند ایراد اساسی وجود دارد، اولا ما در دوران اینترنت و عصر دادههای عمومی که با یک اشاره انگشت در کامیپیوتر قابل دسترسی هست، بسر میبریم بنابراین قرار نیست تجارب دیگران را حتما به میزان همان سالها، خودمان هم تجربه کنیم. با اتاق فکر متعهد خوب، نهاد مدنی سالم، و رسانههای جدی و مسئول میتوانستیم در این 30 سال تجارب دیگران را به جامعه ایرانی منتقل کنیم. کاری که چینیها چه درکانادا و چه در کشورشان انجام دادهاند و الان حضور سیاسی واقتصادیشان در کانادا و ردههای سیاسی سه دولت فدرال - استانی و شهرداریها، غیر قابل انکار است.
دوما - ایرانیهایی که به کانادا مهاجرت کردند چه نسل اولیها و چه دوره بعدی، تحصیلکرده بودند، یعنی ما مانند چینیها که برای ساختن خط راهآهن سراسری کانادا دهها سال قبل به این سرزمین یخی، و یا ایتالیاییها و ایرلندیها که بخاطر شرایط بهتر اقتصادی در حد کار و داشتن زمین و مسکن مناسب در جنگ جهانی دوم به این سرزمین مهاجرت کردند، نبودیم. بحث نژاد برتر نیست، بحث زمان تاریخی و شرایط زمانی دهه 80 میلادیست با دهه 50 میلادی. کانادای یخی به نعمت مهاجرین و هوشیاری سیستم سیاسی حاکم و خوششانسی جغرافیایی و در همسایگی جنوبی با امریکا، بزرگترین قدرت نظامی و مالی جهان، و همسایگی از شمال با شوروی سابق و روسیه فعلی (ابرقدرت در دوران جنگ سرد) و جذب سرمایه و تولید امکانات، این کشور را مقصد میلیونها مهاجر و آرزوی میلیونها نفر دیگر قرار داده است.
مهاجرین ایرانی به کانادا
دوران اول مهاجرین دهه 90 شامل ما که مهاجرت و تبعید سیاسی دوره اول انقلاب و دوران جنگ 8 ساله بیحاصل خانمانسوز ایران و عراق و ناپختگیهای سیاسی و عدم شناخت درست از جامعه ایران و نیروهای تشکیل دهنده آن و نیروهای خارجی مانند امریکا و انگلیس و دیگر بازیگران سیاست نفت در خاورمیانه بودیم، دوره بعدیها دوران خاتمی بعداز سال 88 (2001) تحصیلکردهها که از اصلاح سیستم سیاسی ایران ناامید شدند، و دوران بعد از اصلاحات و حضور تحصیلکردهها و سرمایهگذاران که روند شتابانی در دوران محافظهکاران کانادا گرفت. طبیعتا آوردن اقوام درجه یک نیز به این جمع که بالطبع مهاجرت اختیاری بوده است، اضافه میشود.
با گستردگی اقتصاد و تولید ثروت، در کانادا بطور عمده توسط مهاجران چه سرمایهگذار و چه نیروی انسانی ارزان و متخصص، ایرانیها هم بطور عمده رشد چشمگیری داشتهاند. ایرانیها در بخشهای مختلف اقتصادی - علمی - آموزشی و پزشکی و بالطبع درصدی هم از طریق رانتها و یا شیوههای نه چندان اخلاقی و قانونی، در انتاریو و کانادا رشدها و موفقیتهای چشمگیری داشتهاند. قشری از ثروتمندهایی هم که از طریق ساخت و ساز و 300 برابر شدن نرخ زمین و مسکن از سال 2000 تا 2017، بوجود آمدهاند. من در اینجا قصدم این است که بگویم همه این اقشار اجتماعی و اقتصادی در سال 2018، همان خواستههای محدود دهه 90 و 2000 را ندارند. البته به دلیل پراکندگی همه اقشار اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه ایرانی هیچ کدام از این طبقات و گروهها اصلا تشکلی منسجم ندارند که بتوانند منافع و خواستههای خودشان را طرح، پیگیری و اجرا کنند. اختلاف بین 3 نماینده فارسی زبان عضو حزب لیبرال - نمونهای کوچک و تاسفآوریست که نشان میدهد ایرانیان همکاریهای مثبتی در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی با یکدیگر ندارند. من قصدم تحلیل درستی و یا بدی این اختلافات نیست. در هر دمکراسی اختلاف نظر باعث رشد است، بشرط اینکه ابزارهای رسانهای و اقتصادی و سیاسی هم سالم باشد.
ما ملتی هستیم که فرصتسوز هستیم، خوب میفهیم ولی یا عمل نمیکنیم و یا بد عمل میکنیم. نمایندگان ایرانیتبار میتوانستند با استفاده از امکانات وسیع حزبی و دولتی از مجرای قانونی برای اتاق فکر و جمعآوری اطلاعات آماری و تجاری و اقتصادی از خسارات اقتصادی زیادی به جامعه ما جلوگیری کنند. نمونهای که تقاضا و پیشنهاد کردم ولی عملی نشد. میدانید چند ایرانی به دلیل سرمایهگذاریهای غلط در کسب و کار و مسکن در انتاریو و شهر ریچموندهیل، خانه و سرمایه و زندگی و زن و بچه را از دست دادهاند؟ موضوعی که مورد توافق من در صحبت با یکی از زنان موفق ایرانی و از صاحبان موفق رستوران در شهر ریچموندهیل هم بوده است. براحتی میشد این تلفات را که به ضرر جامعه ایرانی و بنیه اقتصادی آن زده شده، جلوگیری کرد. بسیاری از مهاجران به تصور ایران، سرمایهگذاریهای سنگینی در کسب و کار میکنند در حالیکه نمیدانند اینجا برخلاف ایران مغازه سرقفلی ندارد و بعد از اتمام قرارداد با مالک، تمام سرمایه وی از بین میرود.
خواستههای ایرانی کاناداییهای انتاریو در انتخابات
بنظر من اینها بخشی از خواستههای ایرانیها با توجه به وابستگی به یک گروه اقتصادی - اجتماعی کانادا میتواند باشد.
1- با گران شدن بیرویه مسکن و دخالت دیر هنگام دولت لیبرال انتاریو (کاتلین وین) علیرغم تجربه ونکوور و رشد چند صد درصدی خانه و مسکن، در سالهای آینده، مشکل خرید خانه و اجاره برای بخش قابل ملاحظهای از ایرانیها مسئله جدی خواهد بود.
2- عدم وجود و دسترسی به خانههای ارزان قیمت در سطح شهر تورنتو و ریچموندهیل و آرورا و نیومارکت و میسیساگا.
3- عدم وجود خانههای سالمندان برای همه منجمله ایرانیتبارها که با درصد بالایی از آنها با سرعت زیادی به سن سالمندی میرسند و با توجه به حقوق دریافتی، امکان زندگی حداقلی آبرومندانه را نخواهند داشت.
4- تقاضاهای مسکن دولتی و یا آزادسازی خرید خانه برای غیر مهاجرین بالطبع در تضاد با منافع برخی از ساخت و سازکارها و یا سرمایهگذاران ایرانی میباشد.
5- بهداشت دهان و درمان برای سالمندان: هیچ شهروند سالمندی از خدمات درمانی دندان برخوردار نیست. در هیچ مرکز کامیونیتی دندانپزشکی ایرانی کانادایی نداریم. این بستگی به تعدادی از دندانپزشکان متعهد وانسان دوست ایرانیمان دارد که در حد توانشان، این خدمات را عرضه میکنند.
6- قیمت سرسام آور بیمه ماشین: دولت لیبرال کاتلین وین به تعهدش برای کاهش 15 درصدی بیمه ماشین در سال 2016 پایبند نبوده است. قیمت بیمه مشکل بسیاری از کانادایی بخصوص مهاجران و ایرانیها میباشد. بخش عمدهای از درآمدها صرف بیمه میشود.
7- عدم به رسمیت شناختن مدارک دانشگاهها و مدارس عالی و تخصصی ایران در انتاریو وکانادا. این امر اگرچه فدرالی است اما تایید مدارک به عهده دولتهای استانی و یا کار گروههای تخصصی میباشد و عدم هماهنگی میان آنها وجود دارد و بعلت تحریمها، بررسی و بیان آن مشکلآفرین خواهد بود.
8- عدم وجود مراکز کافی برای بیخانمانها در شهر تورنتو و منطقه یورک شامل ریچموندهیل و آرورا و نیومارکت.
9- عدم و یا کم بودن مراکز برای زنان و کودکان مورد خشونت واقع شده در شهر تورنتو، ریچموندهیل و آرورا.
10- نداشتن برنامههای مدون در هیچ کدام از شهرداریهای انتاریو از شهر تورنتو که شهر خودش رشد کرده و سپس شورای شهر در رودرویی با مشکلات قوانینی را جهت تسهیل وضعیت وضع کرده است. برای مثال در شهر ریچموندهیل و در خیابان یانگ بالای میجر مکنزی که اتفاقا اکثر مالکان آن ایرانیها هستند، هنوز از سال 2010 هیچ برنامهای برای نوسازی جامع ندارد. شهرداری اطلاعات غلط به شهروندان میدهد. ساختمانها بسیار قدیمی (نه تاریخی) هستند و مردم شهر فکر میکنند مالکان نمیخواهند هزینه کنند. شهرداری ریچموندهیل میخواهد شهری به این بزرگی در سال 2018 را رسما با عنوان "دهکده" اداره کند (بخاطر مخارج). تمامی مجتمعهای آپارتمانی در خیابان یانگ توسط سازمان اوامبی تاییدشده است. شهرداری با همه طرحها مخالفت کرده است. مالکان زمین نه میتوانند زمین را بفروشند و نه میتوانند طرح مدرنی ارائه کنند که در آن لااقل زیان نکنند.
11- بازی سیاسی بر سر متروی خیابان یانگ، طرحی که هر روز با گران شدن زمینها غیر ممکنتر میشود حداقل 20 سال است که هر ساله برخی از سیاستمداران وعده کشیدن مترو از فینچ به ریچموندهیل را میدهند.
12- طرح مسخره و هزینه بر چند صد میلیون دلاری و عملا بیفایده خط وسط برای اتوبوس در خیابان یانگ در شهر ریچموندهیل. این طرح قبلا در "هایوی 7" اجرا شد و عملا باعث ترافیک بیشتر شده است.
13- افزایش مالیات خانهها همراه با کمترشدن سرویسها به خانهها.
14- آموزش و پرورش - نداشتن مشاورین فارسی زبان برای مناطقی که دانشآموزان فارسی زبان زیاد هستند مانند ریچموندهیل - آرورا و نیومارکت. قولی که کاتلین وین به من در مصاحبه سال 2011 داد ولی هیچگاه اجرایی نشد.
15- نداشتن مراکز کامیونیتی در شهرهای ریچموندهیل و آرورا و میسیساگا و اتاوا و.. برای همه اعضا بویژه جوانان و کودکان و سالمندان، آسیبپذیرین اقشار جامعه.
16- مشکل پارکینگ در شهرهای کانادا بخصوص شهرهایی مانند ریچموندهیل که بخاطر تعداد ماشینهای خانهها ،دوری مسیر کار و مدرسه و نیاز به ماشین، نداشتن سرویس حمل ونقل شهری مناسب، هر روز وضع را بدتر کرده است.
17- حمل ونقل شهری گران - خطوط ویوا در منطقه یورک برای یک مسیر 4 دلار هزینه دارد،. در شهر تورنتو 3 دلار.
18- نداشتن استادیوم ورزشی در بزرگترین منطقه کانادا یعنی منطقه یورک، شامل نیومارکت ریچموندهیل - آرورا -مارکهام - وودبریج - میپل و برامتون درحالیکه در 10 سال آینده جمعیت این منطقه یک میلیون افزوده میشود و به بیش از دو میلیون نفر که اکثرا مهاجرین اقلیتی هستند، میرسد. بزرگترین و مدرنترین تئاتر در شهر ریچموندهیل ظرفیت فقط 600 نفر را دارد. جوانها هیچ سالن و استادیومی برای فعالیتهای بزرگ ندارند. در آینده این مناطق با بحرانهای اجتماعی بدلیل اختلاف طبقاتی و فاصله فقیر و غنی خواهند داشت.
19- نداشتن برنامه برای ترافیک و جرایم و جوانان. در سالهای آینده در منطقه یورک، به عنوان یک عضو گروه مشاورین اقلیتها در پلیس یورک بارها این موضوع را مطرح کردم. حتی یک جوان عضو این گروه نیست.
20- نبودن دانشگاه و کالج در شهر ریچموندهیل و آرروا و نیومارکت، یکی از شاخصهای پیشرفت یک شهر موسسات آموزش عالی هست و دهها مورد دیگر که باید روی آن بحث شود. مهم نیست این خواسته ما به نفع دیگران باشد مهم این است که باید منافع خودمان را تشخیص بدهیم و بطور مدون از آن دفاع کنیم از نامزدهای انتخاباتی بخواهید که نظرات شما را روشن و عمومی پاسخگو باشند. وظیفه رسانهها هم اطلاعرسانی و نقد است.
براستی چند تا مقاله و یا سخنرانی از فعالین اجتماعی و سیاسی و صاحبان ثروت و کسب و کار و نمایندگان مجلس در این حوزهها سراغ داریم. من که خیلی کم سراغ دارم. اگر شما سراغ دارید ما را هم مطلع کنید تا تصحیح شویم.
نباید ناامید شد. راهمان بسیار سخت و طولانی هست. ولی باید شنید، نوشت و گفت. ما سیستم را نمیتوانیم به تنهایی تغییر دهیم ولی میتوانیم حتی یک نفر با یک حرکت درست، تاثیر مثبت بر سیستم بگذاریم و از آن برای همه امتیاز بگیریم.
انتخابات مجلس انتاریو (کویینز پارک) در 7 جون 2018 برابر با 17 خرداد 1397 برای انتخاب 124 نماینده برگزار خواهد شد. 3 حزب اصلی (لیبرال -14 سال در حاکمیت – میانه)؛ محافظهکار (راست)؛ و اندیپی (چپ) و یک حزب در حال رشد یعنی سبز، برای در دست گرفتن بزرگترین استان کانادا از نظر اقتصادی و سیاسی و جمعیتی، فعالیتهای خود را آغاز کردهاند.
البته دهها حزب کوچک دیگر نیز وجود دارند که در انتخابات وزنهای نیستند. حتی حزب سبز در مناظرههای تلویزیونی انتخاباتی که تاثیر زیادی در آرای بلاتکلیفها و بدون حزبیها دارد، شرکت داده نمیشود. یعنی به عبارتی دمکراسی کانادایی محدودیتهای خاص خودش را دارد. یعنی به کسانی که ممکن است حرف و نظر خوبی داشته باشند ولی وقتی هوادار ندارند، تریبون داده نمیشود. در جمع 3 حزب اصلی تا 70 درصد آرا را تشکیل میدهند، و 30 درصد بقیه که اتفاقا سرنوشت برنده میدان و کنترل بودجه چند صد میلیارد دلاری انتاریو را تعیین میکنند.
به عبارت ساده و زبان ساده سیاسی، سیستم سیاسی جا افتاده انتاریو و کانادا چارچوبهای مشخص و قواعد بازی خودش را دارد، که برای همه اعلام بیرونی نشده است، و از آنجا که درصد قابل ملاحظهای هم از رایدهندگان مهاجرینی هستندکه در مقایسه سیستم سیاسی کانادا با کشورهای محل تولدشان، قادر نیستند چالشی در تغییر و یا تاثیرگذاری در سیستم بوجود آورند. بالطبع برای نفوذ در چنین سیستمی که سفیدها آنرا طراحی و تاکنون در مصادر قدرت و تصمیمگیری بودهاند، چندان آسان نیست. یعنی نیاز به بودجه، اتاق فکر، صاحبان سرمایه، فعالین سیاسی و اجتماعی، پیر و جوان متعهد، رسانههای جدی، آموزش سیستماتیک، اطلاعرسانی پیوسته برای آموزش و تربیت نامزدهای انتخاباتی در مجلس انتاریو و نیز کاندیداهای شوراهای شهر دارد.
بدون تعارف ،جامعه ایرانی هیچ کدام از این مشخصات را ندارد. برخی میگویند جامعه ایرانی کانادایی جوان ولی در مسیر درستی قرار گرفته است. آنها مثال اقلیتهای قومی دیگر مانند ایتالیاییها و یهودیان و چینیها را میزنند. به این نظریه چند ایراد اساسی وجود دارد، اولا ما در دوران اینترنت و عصر دادههای عمومی که با یک اشاره انگشت در کامیپیوتر قابل دسترسی هست، بسر میبریم بنابراین قرار نیست تجارب دیگران را حتما به میزان همان سالها، خودمان هم تجربه کنیم. با اتاق فکر متعهد خوب، نهاد مدنی سالم، و رسانههای جدی و مسئول میتوانستیم در این 30 سال تجارب دیگران را به جامعه ایرانی منتقل کنیم. کاری که چینیها چه درکانادا و چه در کشورشان انجام دادهاند و الان حضور سیاسی واقتصادیشان در کانادا و ردههای سیاسی سه دولت فدرال - استانی و شهرداریها، غیر قابل انکار است.
لطفا فیلم زیر را نگاه کنید
مهاجرین ایرانی به کانادا
دوران اول مهاجرین دهه 90 شامل ما که مهاجرت و تبعید سیاسی دوره اول انقلاب و دوران جنگ 8 ساله بیحاصل خانمانسوز ایران و عراق و ناپختگیهای سیاسی و عدم شناخت درست از جامعه ایران و نیروهای تشکیل دهنده آن و نیروهای خارجی مانند امریکا و انگلیس و دیگر بازیگران سیاست نفت در خاورمیانه بودیم، دوره بعدیها دوران خاتمی بعداز سال 88 (2001) تحصیلکردهها که از اصلاح سیستم سیاسی ایران ناامید شدند، و دوران بعد از اصلاحات و حضور تحصیلکردهها و سرمایهگذاران که روند شتابانی در دوران محافظهکاران کانادا گرفت. طبیعتا آوردن اقوام درجه یک نیز به این جمع که بالطبع مهاجرت اختیاری بوده است، اضافه میشود.
با گستردگی اقتصاد و تولید ثروت، در کانادا بطور عمده توسط مهاجران چه سرمایهگذار و چه نیروی انسانی ارزان و متخصص، ایرانیها هم بطور عمده رشد چشمگیری داشتهاند. ایرانیها در بخشهای مختلف اقتصادی - علمی - آموزشی و پزشکی و بالطبع درصدی هم از طریق رانتها و یا شیوههای نه چندان اخلاقی و قانونی، در انتاریو و کانادا رشدها و موفقیتهای چشمگیری داشتهاند. قشری از ثروتمندهایی هم که از طریق ساخت و ساز و 300 برابر شدن نرخ زمین و مسکن از سال 2000 تا 2017، بوجود آمدهاند. من در اینجا قصدم این است که بگویم همه این اقشار اجتماعی و اقتصادی در سال 2018، همان خواستههای محدود دهه 90 و 2000 را ندارند. البته به دلیل پراکندگی همه اقشار اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه ایرانی هیچ کدام از این طبقات و گروهها اصلا تشکلی منسجم ندارند که بتوانند منافع و خواستههای خودشان را طرح، پیگیری و اجرا کنند. اختلاف بین 3 نماینده فارسی زبان عضو حزب لیبرال - نمونهای کوچک و تاسفآوریست که نشان میدهد ایرانیان همکاریهای مثبتی در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی با یکدیگر ندارند. من قصدم تحلیل درستی و یا بدی این اختلافات نیست. در هر دمکراسی اختلاف نظر باعث رشد است، بشرط اینکه ابزارهای رسانهای و اقتصادی و سیاسی هم سالم باشد.
ما ملتی هستیم که فرصتسوز هستیم، خوب میفهیم ولی یا عمل نمیکنیم و یا بد عمل میکنیم. نمایندگان ایرانیتبار میتوانستند با استفاده از امکانات وسیع حزبی و دولتی از مجرای قانونی برای اتاق فکر و جمعآوری اطلاعات آماری و تجاری و اقتصادی از خسارات اقتصادی زیادی به جامعه ما جلوگیری کنند. نمونهای که تقاضا و پیشنهاد کردم ولی عملی نشد. میدانید چند ایرانی به دلیل سرمایهگذاریهای غلط در کسب و کار و مسکن در انتاریو و شهر ریچموندهیل، خانه و سرمایه و زندگی و زن و بچه را از دست دادهاند؟ موضوعی که مورد توافق من در صحبت با یکی از زنان موفق ایرانی و از صاحبان موفق رستوران در شهر ریچموندهیل هم بوده است. براحتی میشد این تلفات را که به ضرر جامعه ایرانی و بنیه اقتصادی آن زده شده، جلوگیری کرد. بسیاری از مهاجران به تصور ایران، سرمایهگذاریهای سنگینی در کسب و کار میکنند در حالیکه نمیدانند اینجا برخلاف ایران مغازه سرقفلی ندارد و بعد از اتمام قرارداد با مالک، تمام سرمایه وی از بین میرود.
خواستههای ایرانی کاناداییهای انتاریو در انتخابات
بنظر من اینها بخشی از خواستههای ایرانیها با توجه به وابستگی به یک گروه اقتصادی - اجتماعی کانادا میتواند باشد.
1- با گران شدن بیرویه مسکن و دخالت دیر هنگام دولت لیبرال انتاریو (کاتلین وین) علیرغم تجربه ونکوور و رشد چند صد درصدی خانه و مسکن، در سالهای آینده، مشکل خرید خانه و اجاره برای بخش قابل ملاحظهای از ایرانیها مسئله جدی خواهد بود.
2- عدم وجود و دسترسی به خانههای ارزان قیمت در سطح شهر تورنتو و ریچموندهیل و آرورا و نیومارکت و میسیساگا.
3- عدم وجود خانههای سالمندان برای همه منجمله ایرانیتبارها که با درصد بالایی از آنها با سرعت زیادی به سن سالمندی میرسند و با توجه به حقوق دریافتی، امکان زندگی حداقلی آبرومندانه را نخواهند داشت.
4- تقاضاهای مسکن دولتی و یا آزادسازی خرید خانه برای غیر مهاجرین بالطبع در تضاد با منافع برخی از ساخت و سازکارها و یا سرمایهگذاران ایرانی میباشد.
5- بهداشت دهان و درمان برای سالمندان: هیچ شهروند سالمندی از خدمات درمانی دندان برخوردار نیست. در هیچ مرکز کامیونیتی دندانپزشکی ایرانی کانادایی نداریم. این بستگی به تعدادی از دندانپزشکان متعهد وانسان دوست ایرانیمان دارد که در حد توانشان، این خدمات را عرضه میکنند.
6- قیمت سرسام آور بیمه ماشین: دولت لیبرال کاتلین وین به تعهدش برای کاهش 15 درصدی بیمه ماشین در سال 2016 پایبند نبوده است. قیمت بیمه مشکل بسیاری از کانادایی بخصوص مهاجران و ایرانیها میباشد. بخش عمدهای از درآمدها صرف بیمه میشود.
7- عدم به رسمیت شناختن مدارک دانشگاهها و مدارس عالی و تخصصی ایران در انتاریو وکانادا. این امر اگرچه فدرالی است اما تایید مدارک به عهده دولتهای استانی و یا کار گروههای تخصصی میباشد و عدم هماهنگی میان آنها وجود دارد و بعلت تحریمها، بررسی و بیان آن مشکلآفرین خواهد بود.
8- عدم وجود مراکز کافی برای بیخانمانها در شهر تورنتو و منطقه یورک شامل ریچموندهیل و آرورا و نیومارکت.
9- عدم و یا کم بودن مراکز برای زنان و کودکان مورد خشونت واقع شده در شهر تورنتو، ریچموندهیل و آرورا.
10- نداشتن برنامههای مدون در هیچ کدام از شهرداریهای انتاریو از شهر تورنتو که شهر خودش رشد کرده و سپس شورای شهر در رودرویی با مشکلات قوانینی را جهت تسهیل وضعیت وضع کرده است. برای مثال در شهر ریچموندهیل و در خیابان یانگ بالای میجر مکنزی که اتفاقا اکثر مالکان آن ایرانیها هستند، هنوز از سال 2010 هیچ برنامهای برای نوسازی جامع ندارد. شهرداری اطلاعات غلط به شهروندان میدهد. ساختمانها بسیار قدیمی (نه تاریخی) هستند و مردم شهر فکر میکنند مالکان نمیخواهند هزینه کنند. شهرداری ریچموندهیل میخواهد شهری به این بزرگی در سال 2018 را رسما با عنوان "دهکده" اداره کند (بخاطر مخارج). تمامی مجتمعهای آپارتمانی در خیابان یانگ توسط سازمان اوامبی تاییدشده است. شهرداری با همه طرحها مخالفت کرده است. مالکان زمین نه میتوانند زمین را بفروشند و نه میتوانند طرح مدرنی ارائه کنند که در آن لااقل زیان نکنند.
11- بازی سیاسی بر سر متروی خیابان یانگ، طرحی که هر روز با گران شدن زمینها غیر ممکنتر میشود حداقل 20 سال است که هر ساله برخی از سیاستمداران وعده کشیدن مترو از فینچ به ریچموندهیل را میدهند.
12- طرح مسخره و هزینه بر چند صد میلیون دلاری و عملا بیفایده خط وسط برای اتوبوس در خیابان یانگ در شهر ریچموندهیل. این طرح قبلا در "هایوی 7" اجرا شد و عملا باعث ترافیک بیشتر شده است.
13- افزایش مالیات خانهها همراه با کمترشدن سرویسها به خانهها.
14- آموزش و پرورش - نداشتن مشاورین فارسی زبان برای مناطقی که دانشآموزان فارسی زبان زیاد هستند مانند ریچموندهیل - آرورا و نیومارکت. قولی که کاتلین وین به من در مصاحبه سال 2011 داد ولی هیچگاه اجرایی نشد.
15- نداشتن مراکز کامیونیتی در شهرهای ریچموندهیل و آرورا و میسیساگا و اتاوا و.. برای همه اعضا بویژه جوانان و کودکان و سالمندان، آسیبپذیرین اقشار جامعه.
16- مشکل پارکینگ در شهرهای کانادا بخصوص شهرهایی مانند ریچموندهیل که بخاطر تعداد ماشینهای خانهها ،دوری مسیر کار و مدرسه و نیاز به ماشین، نداشتن سرویس حمل ونقل شهری مناسب، هر روز وضع را بدتر کرده است.
17- حمل ونقل شهری گران - خطوط ویوا در منطقه یورک برای یک مسیر 4 دلار هزینه دارد،. در شهر تورنتو 3 دلار.
18- نداشتن استادیوم ورزشی در بزرگترین منطقه کانادا یعنی منطقه یورک، شامل نیومارکت ریچموندهیل - آرورا -مارکهام - وودبریج - میپل و برامتون درحالیکه در 10 سال آینده جمعیت این منطقه یک میلیون افزوده میشود و به بیش از دو میلیون نفر که اکثرا مهاجرین اقلیتی هستند، میرسد. بزرگترین و مدرنترین تئاتر در شهر ریچموندهیل ظرفیت فقط 600 نفر را دارد. جوانها هیچ سالن و استادیومی برای فعالیتهای بزرگ ندارند. در آینده این مناطق با بحرانهای اجتماعی بدلیل اختلاف طبقاتی و فاصله فقیر و غنی خواهند داشت.
19- نداشتن برنامه برای ترافیک و جرایم و جوانان. در سالهای آینده در منطقه یورک، به عنوان یک عضو گروه مشاورین اقلیتها در پلیس یورک بارها این موضوع را مطرح کردم. حتی یک جوان عضو این گروه نیست.
20- نبودن دانشگاه و کالج در شهر ریچموندهیل و آرروا و نیومارکت، یکی از شاخصهای پیشرفت یک شهر موسسات آموزش عالی هست و دهها مورد دیگر که باید روی آن بحث شود. مهم نیست این خواسته ما به نفع دیگران باشد مهم این است که باید منافع خودمان را تشخیص بدهیم و بطور مدون از آن دفاع کنیم از نامزدهای انتخاباتی بخواهید که نظرات شما را روشن و عمومی پاسخگو باشند. وظیفه رسانهها هم اطلاعرسانی و نقد است.
براستی چند تا مقاله و یا سخنرانی از فعالین اجتماعی و سیاسی و صاحبان ثروت و کسب و کار و نمایندگان مجلس در این حوزهها سراغ داریم. من که خیلی کم سراغ دارم. اگر شما سراغ دارید ما را هم مطلع کنید تا تصحیح شویم.
نباید ناامید شد. راهمان بسیار سخت و طولانی هست. ولی باید شنید، نوشت و گفت. ما سیستم را نمیتوانیم به تنهایی تغییر دهیم ولی میتوانیم حتی یک نفر با یک حرکت درست، تاثیر مثبت بر سیستم بگذاریم و از آن برای همه امتیاز بگیریم.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, April 4, 2018 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Saeed Soltanpour سعید سلطانپور مسئول بخش بینالمللی انجمن خبرنگاران و نویسندگان قومی امریکای شمالی است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو