فروشنده می‌خواست با یک تیر دو نشان بزند..... چند روز بعد با من تماس گرفت و برای فروش خانه‌اش مشورت خواست؛ من هم به ایشان تنها توصیه کردم تبلیغ اشتباه در مورد جای پارک و دو گاراژه بودن خانه را اصلاح کند
خریدار ماخانه ای‌‌ می خواست که جای پارک فراوان داشته باشد، ایشان خودش در "ا‌م ال‌اس‌" خانه‌ای دیده بود که هشت  جای پارک داشت و خانه اش بنظر بد نمی‌‌آمد. ایشان از من خواست که برای دیدن این خانه همراهی اش کنم. قرار گذشتیم در محل همدیگر را ببینیم. کمی‌ زودتر به محل قرار رسیدم. خانه ای‌‌ دوبر در کوچه ای‌‌ خلوت در "ریچموند هیل"،  در كمال تعجب هر دو خيابان كنار اين خانه مملو از تابلو هاى پارك ممنوع بود ،  با وجود پياده رو در هر دو طرف خانه تنها امكان پارك دو اتومبیل جلوی گاراژ موجود بود  که صاحبخانه اتومبیلهایش را آنجا پارک کرده بود. در این فکر بودم که این هشت تا جای پارک کجاست؟ با رسیدن خریدار محترم، حالا ما به دنبال جای پارک می گشتیم و خنده دار این بود که این خانه به دلیل اینکه قرار بود جای پارک فراوان داشته باشد انتخاب شده بود اما حالا ما در خیابان اینطرف انطرف می‌رفتیم تا جایی برای پارک پیدا کنیم. خلاصه از خریدار خواستم اتومبیل خودش را مهربانانه کنار دو اتومبیل موجود جلوی گاراژ پارک کند و خودم هم با زحمت در فضای  بین پیاده رو و خیابان پارک کردم.
اما برایم کاملاً روشن شده بود که ادامه برنامه تشریفاتیست و خریدار ما این خانه را به دلیل نداشتن محل پارک کافی‌ نخواهد خواست. با این‌حال به اتفاق به سمت خانه حرکت کردیم. با دیدن تابلوی"برای فروش" جلوی ورودی خانه متوجه شدم که نام مشاور املاک با نام صاحبخانه یکیست و همانطوریکه حدس میزدم ایشان بر خلاف اصول بدیهی‌ این حرفه در خانه منتظر ما بود و در را با گشاده رویی برای ما باز کرد. هنگامیکه وارد شدیم بعد از سلام و احوالپرسی‌های معمول ایشان از ما دور شد و ما را برای دیدن خانه تنها گذشت. در دل خدا را شکر کردم که حداقل این یک کار را بلد بود که اطراف ما نباید بچرخد.
اما خیلی‌ زود به اشتباه خودم پی بردم، زیرا هر گاه که خریدار محترم ما سوالی از من می‌پرسید قبل از اینکه من فرصتی برای جواب دادن پیدا کنم ایشان از پشت ستونی یا دیواری ظاهر میشد و شروع به توضیح دادن میکرد، و اینکار را اینقدر تکرار کرد که ما هر دو کم کم عصبی شده بودیم. بهرحال با این وضعیت می ساختیم و در هر فرصتی تلاش می‌کردم ایشان را متوجه کنم که پر حرفی‌ ایشان نه تنها کمکی‌ به فروش خانه نمی کند بلکه بر عکس ما را از حضور خود در این محل پشیمان کرده است.
کم کم در این بازدید پر ماجرا به گاراژ خانه رسیدیم. در اینجا فرصت را غنیمت شمردم و به ایشان عرض کردم شما که اینقدر در فروش خانه تبحر داری! و دائم در مورد محسنات این خانه تبلیغ میکنی و در آگهی‌ فروش هشت محل پارک برای خانه تبلیغ کرده ای‌‌ که واقعیت ندارد حد اقل میخواستی اتومبیل‌های خودت را داخل گاراژ پارک کنی‌ که مانیم ساعت دنبال جای پارک نگردیم، با گفتن این جملهدر گاراژرا باز کردم و تازه متوجه موضوع شدم. با دیدن صحنه ای که دیدیم همگی‌ مدتی‌ سکوت کردیم. خریدار محترم بعد از مدتی‌ فقط توانست بگوید "اوه مای گاد" و به صورت فروشنده نگاه کرد. من هم فقط گفتم این خانه حتی دو گاراژه به حساب نمی‌‌آید و به صورت ایشان خیره شدم. اما ایشان هم مانند کسی‌ که کشف بزرگی‌ کرده باشد و با لبخند بدون اینکه خودش را ناراحت کند گفت در این گاراژ دو تا "اسمارت کار " جا می‌شود. من خنده ام گرفت و گفتم شش تا اسمارت کار دیگر را هم لابد باید یک گوشه روی هم چید، خریدار یکبار دیگر تکرار کرد "اوه مای گاد" و فروشنده یکبار دیگر ظفرمندانه لبخند زد.
ماجرا از این قرار بود که ایشان گاراژ را راه پله ورودی زیر زمین کرده بود تا زیرزمینش ورودی جداگانه داشته باشد! من بار اولم نبود که چنین منظره ای میدیدم، سالها پیش هم یکبار در میسیساگا با این صحنه روبرو شده بودم. اما خریدار محترم ما که برای اولین بار چنین منظره درد آوری را شاهد بود با حیرت از آن آقای مشاور املاک که حالا می‌‌توانم بگویم در این "نمایش" نقش صاحبخانه را هم خودش بازی میکرد پرسید آیا تا به حال این زیر زمین را با چنین ورودی جالبی‌ اجاره هم داده‌اید . . .
ایشان کمی‌ سرخ و سفید شد و پاسخ داد خیر تا کنون کسی‌ این زیرزمین را اجاره نکرده است. در ضمن، من، خریدار و فروشنده از سه‌ فرهنگ و سه‌ زبان مادری متفاوت بودیم و فروشنده که شخصی‌ مذهبی بود تمام در و دیوار خانه را پر کرده بود از مطالب و عکس‌های مذهبی‌ خودش بطوریکه تصور میشد ایشان از این فرصت برای تبلیغ مذهب هم استفاده می کند و با یک تیر می‌خواهد دو نشان بزند.....
چند روز بعد این فروشنده محترم با من تماس گرفت و از من برای فروش خانه‌اش مشورت خواست من هم به ایشان تنها توصیه کردم تبلیغ اشتباه در مورد جای پارک و دو گاراژه بودن خانه را اصلاح کند که صداقت در این حرفه مهمترین عامل موفقیت است. کمتر صحبت کند و بیشتر گوش بدهد و اگر اصرار دارد اجنت باشد‌ با یک شرکت معتبر همکاری کند تا آموزش کافی‌ و صحیح برای انجام اینکار پیدا کند.‌ ایشان دو سه‌ روز بعد خانه را از بازار خارج کرد و دیگر خبری از ایشان ندارم.
در اینجا سخن را کوتاه می‌کنم قصدم فقط بیان اشتباهات متداولی است که فروشند گان مرتکب میشوند ... 
مشورت با ما در حال حاضر با ارزش‌ترین سرویس رایگان این شهر است و تضمینی نیست که همیشه رایگان باقی‌ بماند.
به امید دیدار
Date: Wednesday, July 19, 2017 - 20:00

Share this with: ارسال این مطلب به