ما از طریق هنرهای مختلف بطور خودآگاه یا ناخودآگاه همیشه برداشت خود را از جامعه و انسان بیان میکنیم و این گونه میتوان گفت هنرهای مختلف زنجیره ای از دلایل،نشانه ها و پاسخ های اجتماعی را در خود دارند
انسانی که ما امروزه میشناسیم موجودیست اندیشمند. قدرت تکلم و برقراری ارتباط از راه صحبت کردن تمایز دیگر انسان با دیگر موجودات است. این خصوصیات انسان را از موجودی منفعل و غریزی طی سالهای رشد فکر و بدن، به موجودی فعال، کنجکاو و پرسش گر تبدیل میکند وقدرت تجزیه و تحلیل تمایزی محسوس را بین او و موجودات دیگر ایجاد میکند. در واقع انسان با فراخوانی حافظه از تجربیات و تجزیه و تحلیل آنها میتواند موضع گیری های متفاوتو هوشمندی نسبت به امور مختلف داشته باشد.
یکی از مصادیق عکس العمل هوشمند به موضوعات بر مبنای تجزیه و تحلیل و با پیش زمینه ی ایجاد تعامل و انتقال مفهوم که در طبیعت انسان وجود دارد، هنر است.
قرنها انسان تلاش داشته تا به وسیله ی بازنمایی پیرامون خود در قالب هنرهای مختلف به آنها معنا ببخشد، در واقع تعریف ابتدایی و ریشه ای هنر معنا بخشیدن به اتفاقات و اشیا بی جان است.
اما طی دوران مختلف و پیشرفت انسان در تمام ابعاد، هنر تبدیل به نوعی ابراز نظر یا بیان سوال شده و این فرایند جزئی از طبیعت انسانی است که بواسطه آثار هنری شکل معنا داری میگیرند. در واقع انسانها از طریق هنرهای مختلف مانند موسیقی، شعر، مجسمه سازی، نقاشی، معماری و ... درک و دریافت خود را از دنیای درون و بیرونشان به صورت معنا دار ثبت میکنند. اگر به تاریخ نیز توجه کنیم بیشترین دریافت ما از چگونگی زندگی و احوالات نیاکانمان از طریق هنر آنها به ما رسیده; از غارنگارههای انسانهای اولیه تا دوران رنسانس هیچ عاملی به اندازه ی هنر درک درستی از اتفاقات آن دوران به ما نداده است.
ما از طریق هنرهای مختلف بطور خودآگاه یا ناخودآگاه همیشه برداشت خود را از جامعه و انسان بیان میکنیم و این گونه میتوان گفت هنرهای مختلف زنجیره ای از دلایل،نشانه ها و پاسخ های اجتماعی را در خود دارند. به عنوان مثال با نگاه کردن به معماری بناهای خاص میتوان به پاسخ های مشخصی از کاربرد و علت وجود آن بنا به دست آورد مانند بناهای مذهبی و حتی فراتر از آن شاخه های مذهبی مختلف. به عنوان مثال معماری مساجد در مذاهب مختلف دین اسلام متفاوت است. همینطور کلیساها در شاخه های دین مسیحیت، کلیساهای کاتولیک با شکوه و عظمت ساخته میشوند در صورتی که اساس معماری کلیسای پروتستان ساده و بی آلایش بودن آن است. به همین ترتیب در آثار دیگر هنری نیز میتوان نشانه های بسیار از گروهای اجتماعی/مذهبی که آن آثار متعلق به آنها است را پیدا کرد.
هنر در ساختار اجتماعی نوعی روش اندیشیدن و انتقال فکر بدون نیاز به زبان است که ما از این روش به باز تعریف واقعیات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در لایه های مختلف آن میپردازیم و امکان تجزیه و تحلیل ابعاد مختلف این پدیده های ذکر شده رو پیدا میکنیم.
جامعه شناسی به شاخههای مختلفی تقسیم میشود.اما اساس علم جامعه شناسی در تمام بخشها طرح سوال و پیدا کردن جواب برای آنهاست که همراه با این مسیر ایجاد آگاهی و شناخت میکند.این علم طی دوران معاصر به اقتضای تحولات جوامع بیشتر از پیش مورد توجه بوده و اهمیت آن بیشتر و بیشتر نمایانمیشود.
اما جامعه شناسی هنر چیست؟ نوعی روش و زاویه دید برای نقد آثار هنری و در بطن آن شناخت جامعه بر اساس آثار هنری آن و در واقع سعی بر آندارد تا بر اساس هنر، فعالیت های بشری را تعریف و تفسیر کند.درواقع اگر انسان نتواند مسایل پیرامون خود را به امری معنا دار و زیبا تبدیل کند فرق زیادی با موجودات دیگر ندارد.
اگر به دنیای هنر توجه کنیم در نگاه اول دنیایی غیر مادی و محدود به زیبایی شناسی به نظر آید اما وجوه دنیای هنر و آثار هنری فراتر از آن بوده و اصولا هنرمند یکی از اجزای تشکیل دهنده ی یک اثر هنریست و عوامل زیادی در شکل گیری این آثار نقش دارند که نمیتوان آنها را به هیچ عنوان نادیده گرفت، عوامل اجتماعی، تاریخی و فرهنگی که در بررسی آثار هنری از زاویه جامعه شناسی باید بطور ویژه ای مورد نظر باشند.
به عنوان مثال در جهان موسیقی ، موسیقیدان حرف اول را میزند اما از نگاه جامعه شناسی، جهان موسیقی متشکل از چندین گروه اجتماعی متفاوت است; موسیقی دانان، کسانی که موسیقی را گوش میدهند، کسانی که برای تولید موسیقی سرمایه گذاری میکنند، کسانی که توزیع کننده و ارائه کننده موسیقی هستند، افرادی که کنسرت برگزار میکنند و همینطور رسانه ها که بطورمشخص سهم عمده ای در پخش و گسترش موسیقی دارند.
همانطور که مشخص است هر کدام از این بخش ها، گروهای اجتماعی خاصی را تشکیل میدهند که با بررسی این گروها و نقش آنها در آثار هنری و بالعکس، میتوان شناخت بهتری از جامعه پیدا کرد.
تمام آنچه در این بخش نوشته شد مقدمه ای بود برای درک بهتر از موضوع مورد بحث در این مقاله و مقالات بعدی.
یکی از مصادیق عکس العمل هوشمند به موضوعات بر مبنای تجزیه و تحلیل و با پیش زمینه ی ایجاد تعامل و انتقال مفهوم که در طبیعت انسان وجود دارد، هنر است.
قرنها انسان تلاش داشته تا به وسیله ی بازنمایی پیرامون خود در قالب هنرهای مختلف به آنها معنا ببخشد، در واقع تعریف ابتدایی و ریشه ای هنر معنا بخشیدن به اتفاقات و اشیا بی جان است.
اما طی دوران مختلف و پیشرفت انسان در تمام ابعاد، هنر تبدیل به نوعی ابراز نظر یا بیان سوال شده و این فرایند جزئی از طبیعت انسانی است که بواسطه آثار هنری شکل معنا داری میگیرند. در واقع انسانها از طریق هنرهای مختلف مانند موسیقی، شعر، مجسمه سازی، نقاشی، معماری و ... درک و دریافت خود را از دنیای درون و بیرونشان به صورت معنا دار ثبت میکنند. اگر به تاریخ نیز توجه کنیم بیشترین دریافت ما از چگونگی زندگی و احوالات نیاکانمان از طریق هنر آنها به ما رسیده; از غارنگارههای انسانهای اولیه تا دوران رنسانس هیچ عاملی به اندازه ی هنر درک درستی از اتفاقات آن دوران به ما نداده است.
ما از طریق هنرهای مختلف بطور خودآگاه یا ناخودآگاه همیشه برداشت خود را از جامعه و انسان بیان میکنیم و این گونه میتوان گفت هنرهای مختلف زنجیره ای از دلایل،نشانه ها و پاسخ های اجتماعی را در خود دارند. به عنوان مثال با نگاه کردن به معماری بناهای خاص میتوان به پاسخ های مشخصی از کاربرد و علت وجود آن بنا به دست آورد مانند بناهای مذهبی و حتی فراتر از آن شاخه های مذهبی مختلف. به عنوان مثال معماری مساجد در مذاهب مختلف دین اسلام متفاوت است. همینطور کلیساها در شاخه های دین مسیحیت، کلیساهای کاتولیک با شکوه و عظمت ساخته میشوند در صورتی که اساس معماری کلیسای پروتستان ساده و بی آلایش بودن آن است. به همین ترتیب در آثار دیگر هنری نیز میتوان نشانه های بسیار از گروهای اجتماعی/مذهبی که آن آثار متعلق به آنها است را پیدا کرد.
هنر در ساختار اجتماعی نوعی روش اندیشیدن و انتقال فکر بدون نیاز به زبان است که ما از این روش به باز تعریف واقعیات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در لایه های مختلف آن میپردازیم و امکان تجزیه و تحلیل ابعاد مختلف این پدیده های ذکر شده رو پیدا میکنیم.
جامعه شناسی به شاخههای مختلفی تقسیم میشود.اما اساس علم جامعه شناسی در تمام بخشها طرح سوال و پیدا کردن جواب برای آنهاست که همراه با این مسیر ایجاد آگاهی و شناخت میکند.این علم طی دوران معاصر به اقتضای تحولات جوامع بیشتر از پیش مورد توجه بوده و اهمیت آن بیشتر و بیشتر نمایانمیشود.
اما جامعه شناسی هنر چیست؟ نوعی روش و زاویه دید برای نقد آثار هنری و در بطن آن شناخت جامعه بر اساس آثار هنری آن و در واقع سعی بر آندارد تا بر اساس هنر، فعالیت های بشری را تعریف و تفسیر کند.درواقع اگر انسان نتواند مسایل پیرامون خود را به امری معنا دار و زیبا تبدیل کند فرق زیادی با موجودات دیگر ندارد.
اگر به دنیای هنر توجه کنیم در نگاه اول دنیایی غیر مادی و محدود به زیبایی شناسی به نظر آید اما وجوه دنیای هنر و آثار هنری فراتر از آن بوده و اصولا هنرمند یکی از اجزای تشکیل دهنده ی یک اثر هنریست و عوامل زیادی در شکل گیری این آثار نقش دارند که نمیتوان آنها را به هیچ عنوان نادیده گرفت، عوامل اجتماعی، تاریخی و فرهنگی که در بررسی آثار هنری از زاویه جامعه شناسی باید بطور ویژه ای مورد نظر باشند.
به عنوان مثال در جهان موسیقی ، موسیقیدان حرف اول را میزند اما از نگاه جامعه شناسی، جهان موسیقی متشکل از چندین گروه اجتماعی متفاوت است; موسیقی دانان، کسانی که موسیقی را گوش میدهند، کسانی که برای تولید موسیقی سرمایه گذاری میکنند، کسانی که توزیع کننده و ارائه کننده موسیقی هستند، افرادی که کنسرت برگزار میکنند و همینطور رسانه ها که بطورمشخص سهم عمده ای در پخش و گسترش موسیقی دارند.
همانطور که مشخص است هر کدام از این بخش ها، گروهای اجتماعی خاصی را تشکیل میدهند که با بررسی این گروها و نقش آنها در آثار هنری و بالعکس، میتوان شناخت بهتری از جامعه پیدا کرد.
تمام آنچه در این بخش نوشته شد مقدمه ای بود برای درک بهتر از موضوع مورد بحث در این مقاله و مقالات بعدی.
Date: Wednesday, August 23, 2017 - 20:00