. مراجعه به متخصصین به معنای شرمندگی و یا افت شخصیت نیست. مثلا کمک گرفتن از مشاوره متخصصان راحتتر است تا درگیری با پلیس و بروز فاجعههایی مانند طلاق، وکیلگیری و مشکلات عدیدهی پس از آن برای فرزندان. با یک ملاقات میتوانید مشکلات خودتان و اطرافیانتان را به حداقل برسانید، این بهترین و عاقلانهترین راهحل است
دکتر صفر داعی، نویسنده خوب روزنامه ایران استار را بسیاری از شما میشناسید، مردی پر از اطلاعات مفید که سالهاست به عنوان رواندرمانگر، در شهر تورنتو، زندگیهای زیادی را از فروپاشیدگی نجات داده و مشکلات روحی افراد زیادی در طی حدود 40 سال طبابت او حل شده است. روزنامه ما افتخار چاپ مطالب او را سالها هر هفته در بخش اول این روزنامه دارد.
بخش دوم ما از این هفته نام "خانواده" را به خود اختصاص داده و سعی بر این داریم که هر آنچه یک خانواده نیاز به دانستن دارند، در این بخش جای دهیم. به عنوان شروع، برآن شدیم که شما را با دکتر صفر داعی، بیشتر آشنا کنیم. وی با مهربانی همیشگیاش، این گفتگو را پذیرفت و نوشته زیر حاصل گفتگوی دوستانه ما با این مرد نازنین، سخت کوش و مهربان است که در شهر ریچموندهیل زندگی میکند:
- لطفا کمی از خودتان بگویید:
من اصلیتاٌ اراکی هستم، اگر چه تا کلاس نهم بیشتر آنجا نبودهام، بعد به تهران رفتم و در آنجا روی پای خودم و بدون کمک کسی، زندگی را شروع کردم. موفقیت خودم را بیشتر ازهوش مدیون انگیزه و سختکوشی هستم. از کارهای ساده شروع کردم، بعد دیپلم گرفتم و سپس به دانشگاه تهران رفتم. در برههای از زمان علاوه بر اینکه دانشگاه میرفتم، معاون یک دبیرستان هم بودم و دورهای را هم، همزمان، میگذراندم. بعد از اخذ لیسانس و فوق لیسانس به انگلستان رفتم و بورسیه دکترا گرفتم که آنرا در طی 4 سال به اتمام رساندم. در سال 1977 به ایران برگشتم.
خوب به یاد دارم که در آن زمان به دانشجویان 200 پوند میدادند که پول کمی نبود و آنها را تشویق به ماندن میکردند، اما من معتقد بودم که هیچ جا ایران نمیشود و بنابراین پس از پایان تحصیلاتم به ایران برگشتم.
در میرداماد یک کلینیک را برای اندازهگیری ضریب هوشی کودکان راهاندازی کردم و سپس در دانشگاه ملی، مدرسه عالی پارس، مدرسه عالی شمیرانات، دانشگاه تربیت معلم هم به تدریس مشغول بودم. در ضمن برای موسسات تحقیقات و مجلهای در بیمارستان روانی رضایی در ورامین مقاله مینوشتم. "روانشناسی تجربی" نام کتابی است که در ایران نوشتهام و سپس کتاب "تحقیق در مسائل انسانی" را هم با انگیزه تشویق دانشجویان به جمعآوری و بررسی آمار از اجتماع کشور خودمان نگاشتم و سرانجام 31 سال پیش به کانادا مهاجرت کردم.
- مهاجرت شما به کانادا چگونه بود؟
در زمان ورود من به کانادا از آنجایی که تعداد مهاجرین کم بود، و دولت به تازه واردین خیلی کمک میکرد (از لوازم خانه تا پول)، تا زمان ورود به بازارکار، دولت کمی به ما کمک کرد، ولی خیلی خیلی زود یعنی حدود یکسال پس از ورود بعنوان روانشناس در انجمن یورک پذیرفته و استخدام و وارد کار شدم. در طی حادثهای و کمک به هموطنی مجبور شدم که از کارم خارج شوم که با مخالفت رئیس سازمان مواجه شدم. آنها که به نیت خوب من پی برده بودند از من خواستند که بطور نیمه وقت به آنها در کمک به هموطنان ایرانی برای انطباق با کشور جدید، مشارکت کنم که من پذیرفتم و سرانجام پس از یکسال بطور مستقل کار روانشناسی را آغاز کردم و حدود 40 سال است که شغل خودم را دارم.
- عمدهترین تفاوت بین مهاجرین قدیمی و امروزی را در چه میبینید؟
در مقام مقایسه و در حالت بسیار کلی، مهاجران اولیه از نظر مادی چیز زیادی نداشتند ولی از نظر تحصیل، وضعیت بهتری داشتند. مهاجران ایرانی قدیمی توانستند در زمانی کوتاه به خوبی خودشان را در جامعه جا بیاندازند. مهاجران کنونی از نظر مادی بسیار قویتر هستند، حتی جوانانی که الان مهاجر میشوند وضعیت مالی بسیار بهتری نسبت به مهاجران قدیمی دارند. مهاجران جدید از نظر تحصیلی هم وضعیت خوبی دارند.
مهمترین موضوعاتی که افراد به واسطه آن به شما مراجعه میکنند را لطفا مطرح کنید
مهاجرت و آمدن به خارج از کشور معمولا باعث بروز اختلافات متعددی میشود. مثلا در کانادا بدست آوردن کار مناسب در مقایسه با ایران، به ویژه برای مردان مشکلتر است، که معمولا باعث بروز اختلاف میشود. مثلا شما میبینید که خانمی خیلی سریع کار در یک "فستفود" را آغاز می کند اما این برای مردان کمی مشکلتر است و دیرتر اتفاق میافتد. اگر اعضای خانواده به هم متکی کنند و اعتماد داشته باشند پس از مهاجرت به اینجا هم مشکلی نخواهند داشت. اگر افراد خانواده تغییر شرایط و تفاوتها را بین خودشان حلاجی کرده باشند و بدانند که برای تفریح مهاجرت نمیکنند، بلکه بدنبال زندگیای بهتر توام با سختیهای احتمالی هستند، میتوانند زودتر، بهتر، و با مشکلات کمتری موفق شوند. فرار از دست مشکلات ایران {مثل مشکلات خانوادگی و اجتماعی} به تنهایی باعث حل آنها و رسیدن به زندگی بهتر در کانادا نخواهد شد. بعلاوه گذشت زمان مشکلات خانوادگی را به خودی خود حل نمیکند. خانوادهها باید با خودشان صادق باشند و اگر به مشکلی برخوردند قبل از آنکه آن مشکل به بنیان خانواده آسیب جدی بزند، بهتر است برای بررسی و حل مشکلاتشان به متخصص مراجعه کنند، بخصوص در کانادا. مثلا من به خانوادهها میگویم مشکلات را در حد امکان خودتان و قبل از مراجعه به پلیس با متخصصان حل کنید، اگر چه مراجعه به پلیس در شرایطی کاملا لازم و ضروریست. معمولا مراجعه به پلیس پس از بروز اولین مشکل، آنرا بسیار پیچیدهتر میکند چون شرایط بعد از آن معمولا بدتر میشود. شاید بهتر باشد بلافاصله پس از بروز مشکل به متخصص مراجعه کنید تا به سرعت، به بهترین نحو و با کمک علم، آن مشکل را برای همیشه حل کنید. مراجعه به متخصصین به معنای شرمندگی و یا افت شخصیت نیست. مثلا کمک گرفتن از مشاوره متخصصان راحتتر است تا درگیری با پلیس و بروز فاجعههایی مانند طلاق، وکیلگیری و مشکلات عدیدهی پس از آن برای فرزندان. با یک ملاقات میتوانید مشکلات خودتان و اطرافیانتان را به حداقل برسانید، این بهترین و عاقلانهترین راهحل است.
- در مورد خانواده خودتان چه دارید که بگویید؟
حدود 47 سال است که ازدواج کردهام و دارای یک پسر و یک دختر و سه نوه دختری هستم. دخترم دارای مدرک کارشناسی ارشد در "انبیای" و پسرم مدرک کاشناسی ارشد در حقوق سیاسی دارند.
- اگر زمان به عقب برگردد، آیا باز هم به کانادا خواهید آمد؟
اگر حتی یک روز هم "زودتر" به کانادا میآمدم بهتر بود!
- چه نکته مهمی در انتها برای پایان گفتگویمان باقی مانده؟
افراد یاد بگیرند دروغ نگویند، با خودشان و خانواده و همهی مردم روراست باشند، به سختی کار، و مردمداری کنند. نگویند که با ایرانیان کار نمیکنیم، ما باید بتوانیم با همه "به خوبی" کار کنیم. اگر کار میکنید همانقدر که بلد هستید انجام دهید و همیشه بدنبال یادگیری بیشتر باشید.
آیا خوشبخت هستید؟
آری، بیاندازه؛ خانوادهام را و شغلم را خیلی دوست دارم.
- مهمترین سوال ما: یک جملهای که مایلید به همسرتان بگویید؟
بدون او من هیچ نبودم.
بخش دوم ما از این هفته نام "خانواده" را به خود اختصاص داده و سعی بر این داریم که هر آنچه یک خانواده نیاز به دانستن دارند، در این بخش جای دهیم. به عنوان شروع، برآن شدیم که شما را با دکتر صفر داعی، بیشتر آشنا کنیم. وی با مهربانی همیشگیاش، این گفتگو را پذیرفت و نوشته زیر حاصل گفتگوی دوستانه ما با این مرد نازنین، سخت کوش و مهربان است که در شهر ریچموندهیل زندگی میکند:
- لطفا کمی از خودتان بگویید:
من اصلیتاٌ اراکی هستم، اگر چه تا کلاس نهم بیشتر آنجا نبودهام، بعد به تهران رفتم و در آنجا روی پای خودم و بدون کمک کسی، زندگی را شروع کردم. موفقیت خودم را بیشتر ازهوش مدیون انگیزه و سختکوشی هستم. از کارهای ساده شروع کردم، بعد دیپلم گرفتم و سپس به دانشگاه تهران رفتم. در برههای از زمان علاوه بر اینکه دانشگاه میرفتم، معاون یک دبیرستان هم بودم و دورهای را هم، همزمان، میگذراندم. بعد از اخذ لیسانس و فوق لیسانس به انگلستان رفتم و بورسیه دکترا گرفتم که آنرا در طی 4 سال به اتمام رساندم. در سال 1977 به ایران برگشتم.
خوب به یاد دارم که در آن زمان به دانشجویان 200 پوند میدادند که پول کمی نبود و آنها را تشویق به ماندن میکردند، اما من معتقد بودم که هیچ جا ایران نمیشود و بنابراین پس از پایان تحصیلاتم به ایران برگشتم.
در میرداماد یک کلینیک را برای اندازهگیری ضریب هوشی کودکان راهاندازی کردم و سپس در دانشگاه ملی، مدرسه عالی پارس، مدرسه عالی شمیرانات، دانشگاه تربیت معلم هم به تدریس مشغول بودم. در ضمن برای موسسات تحقیقات و مجلهای در بیمارستان روانی رضایی در ورامین مقاله مینوشتم. "روانشناسی تجربی" نام کتابی است که در ایران نوشتهام و سپس کتاب "تحقیق در مسائل انسانی" را هم با انگیزه تشویق دانشجویان به جمعآوری و بررسی آمار از اجتماع کشور خودمان نگاشتم و سرانجام 31 سال پیش به کانادا مهاجرت کردم.
- مهاجرت شما به کانادا چگونه بود؟
در زمان ورود من به کانادا از آنجایی که تعداد مهاجرین کم بود، و دولت به تازه واردین خیلی کمک میکرد (از لوازم خانه تا پول)، تا زمان ورود به بازارکار، دولت کمی به ما کمک کرد، ولی خیلی خیلی زود یعنی حدود یکسال پس از ورود بعنوان روانشناس در انجمن یورک پذیرفته و استخدام و وارد کار شدم. در طی حادثهای و کمک به هموطنی مجبور شدم که از کارم خارج شوم که با مخالفت رئیس سازمان مواجه شدم. آنها که به نیت خوب من پی برده بودند از من خواستند که بطور نیمه وقت به آنها در کمک به هموطنان ایرانی برای انطباق با کشور جدید، مشارکت کنم که من پذیرفتم و سرانجام پس از یکسال بطور مستقل کار روانشناسی را آغاز کردم و حدود 40 سال است که شغل خودم را دارم.
- عمدهترین تفاوت بین مهاجرین قدیمی و امروزی را در چه میبینید؟
در مقام مقایسه و در حالت بسیار کلی، مهاجران اولیه از نظر مادی چیز زیادی نداشتند ولی از نظر تحصیل، وضعیت بهتری داشتند. مهاجران ایرانی قدیمی توانستند در زمانی کوتاه به خوبی خودشان را در جامعه جا بیاندازند. مهاجران کنونی از نظر مادی بسیار قویتر هستند، حتی جوانانی که الان مهاجر میشوند وضعیت مالی بسیار بهتری نسبت به مهاجران قدیمی دارند. مهاجران جدید از نظر تحصیلی هم وضعیت خوبی دارند.
مهمترین موضوعاتی که افراد به واسطه آن به شما مراجعه میکنند را لطفا مطرح کنید
مهاجرت و آمدن به خارج از کشور معمولا باعث بروز اختلافات متعددی میشود. مثلا در کانادا بدست آوردن کار مناسب در مقایسه با ایران، به ویژه برای مردان مشکلتر است، که معمولا باعث بروز اختلاف میشود. مثلا شما میبینید که خانمی خیلی سریع کار در یک "فستفود" را آغاز می کند اما این برای مردان کمی مشکلتر است و دیرتر اتفاق میافتد. اگر اعضای خانواده به هم متکی کنند و اعتماد داشته باشند پس از مهاجرت به اینجا هم مشکلی نخواهند داشت. اگر افراد خانواده تغییر شرایط و تفاوتها را بین خودشان حلاجی کرده باشند و بدانند که برای تفریح مهاجرت نمیکنند، بلکه بدنبال زندگیای بهتر توام با سختیهای احتمالی هستند، میتوانند زودتر، بهتر، و با مشکلات کمتری موفق شوند. فرار از دست مشکلات ایران {مثل مشکلات خانوادگی و اجتماعی} به تنهایی باعث حل آنها و رسیدن به زندگی بهتر در کانادا نخواهد شد. بعلاوه گذشت زمان مشکلات خانوادگی را به خودی خود حل نمیکند. خانوادهها باید با خودشان صادق باشند و اگر به مشکلی برخوردند قبل از آنکه آن مشکل به بنیان خانواده آسیب جدی بزند، بهتر است برای بررسی و حل مشکلاتشان به متخصص مراجعه کنند، بخصوص در کانادا. مثلا من به خانوادهها میگویم مشکلات را در حد امکان خودتان و قبل از مراجعه به پلیس با متخصصان حل کنید، اگر چه مراجعه به پلیس در شرایطی کاملا لازم و ضروریست. معمولا مراجعه به پلیس پس از بروز اولین مشکل، آنرا بسیار پیچیدهتر میکند چون شرایط بعد از آن معمولا بدتر میشود. شاید بهتر باشد بلافاصله پس از بروز مشکل به متخصص مراجعه کنید تا به سرعت، به بهترین نحو و با کمک علم، آن مشکل را برای همیشه حل کنید. مراجعه به متخصصین به معنای شرمندگی و یا افت شخصیت نیست. مثلا کمک گرفتن از مشاوره متخصصان راحتتر است تا درگیری با پلیس و بروز فاجعههایی مانند طلاق، وکیلگیری و مشکلات عدیدهی پس از آن برای فرزندان. با یک ملاقات میتوانید مشکلات خودتان و اطرافیانتان را به حداقل برسانید، این بهترین و عاقلانهترین راهحل است.
- در مورد خانواده خودتان چه دارید که بگویید؟
حدود 47 سال است که ازدواج کردهام و دارای یک پسر و یک دختر و سه نوه دختری هستم. دخترم دارای مدرک کارشناسی ارشد در "انبیای" و پسرم مدرک کاشناسی ارشد در حقوق سیاسی دارند.
- اگر زمان به عقب برگردد، آیا باز هم به کانادا خواهید آمد؟
اگر حتی یک روز هم "زودتر" به کانادا میآمدم بهتر بود!
- چه نکته مهمی در انتها برای پایان گفتگویمان باقی مانده؟
افراد یاد بگیرند دروغ نگویند، با خودشان و خانواده و همهی مردم روراست باشند، به سختی کار، و مردمداری کنند. نگویند که با ایرانیان کار نمیکنیم، ما باید بتوانیم با همه "به خوبی" کار کنیم. اگر کار میکنید همانقدر که بلد هستید انجام دهید و همیشه بدنبال یادگیری بیشتر باشید.
آیا خوشبخت هستید؟
آری، بیاندازه؛ خانوادهام را و شغلم را خیلی دوست دارم.
- مهمترین سوال ما: یک جملهای که مایلید به همسرتان بگویید؟
بدون او من هیچ نبودم.
Date: Friday, December 8, 2017 - 19:00
Arash Moghaddam آرش مقدم مدرک کارشناسی کامپیوتر و تخصص تولید رسانه دیجیتال دارد و مدیریت تولید بیش ۹ رسانه تصویری، چاپی و اینترنتی را بعهده داشته است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو