ایران استار: در روزهایی که فضای رسانههای فارسی زبان زیر تاثیر اخبار همچون قتل ناموسی دختر ۱۴ سالهای به نام رومینا اشرفی توسط پدرش قرار دارد و رسانهها به درستی درباره چرایی و چگونگی این ماجرا کنکاش میکنند، ایران استار در این گزارش قصد دارد به زندگی هوشنگ سیحون، یکی از چهرههای ماندگار و درخشان هنر معماری و نقاشی ایران اشاره داشته باشد که ۶ سال پیش و در چنین روزهایی در ونکوور کانادا چشم از جهان فروبست. هدف این است که اجازه ندهیم زندگی مردان و زنان بزرگی که برای سرزمین ایران افتخار آفرینی کردهاند زیر فشار این روزهای پر از اخبار بد و غم انگیز از حافظه جمعی ما پاک شود.
هنرمندزادهای اصیل
هوشنگ سیحون در ۳۱ مرداد ۱۲۹۹ خورشیدی در تهران و در خانوادهای اهل موسیقی به دنیا آمد. از تاثیر او بر عالم هنر و معماری ایران همین بس که آرامگاههای فعلی بوعلی سینا، خیام، فردوسی و کمال الملک از جمله معروف ترین آثار معماری آقای سیحون است.
پدر بزرگ سیحون، میرزا عبدالله فراهانی مشهور به پدر موسیقی سنتی ایران و بنیانگذار این نوع موسیقی بود. آنهایی که حتی اشنایی سطحی با تاریخ موسیقی در ایران میدانند میرزا عبدالله چه وزنه بزرگی در موسیقی سنتی است و به حق یکی از ستونهای اصلی آن به شمار میرود. از شاگردان او میتوان: سید حسین خلیفه، دکتر مهدی صلحی، مهدیقلی خان هدایت، اسماعیل قهرمانی، علی محمد مستوفی، مرتضی صبا، ابوالحسن صبا، سیدمهدی دبیری، حسنخان هنگآفرین، حاج آقامحمد ایرانی مجرد، آقا رضاخان فرزند آقا غلامحسین را نام برد.
مادر او مولود خانم، از نوازندگان تار و سه تار و خواهر احمد عبادی نوازنده برجسته سه تار بود. هوشنگ سیحون از دوران کودکی با دایی اش خاطرات زیادی داشت. از جمله خاطره رفتن به بنگاه ضبط صدا و دیدن قمرالملوک وزیری هنگام ضبط.*
به هرحال سیحون پس از پایان تحصیل معماری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به دعوت آندره گدار رییس اداره باستانشناسی وقت ایران برای ادامه تحصیل راهی پاریس شد و در دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس بوزار در حدود ۳ سال تحت تعلیم اوتلو زاوارونی به تکمیل دانش معماری خود پرداخت و در ۱۹۴۹ میلادی موفق به دریافت درجه دکتری هنر شد. او در بازگشت به ایران در حالی که تنها ۲۵ سال داشت، نخستین اثر معماری خود، بنای یادبود آرامگاه بوعلیسینا را طراحی کرد. وی استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و سه دوره رییس این دانشکده بود، همچنین در طول سالهای فعالیت خود، عضو شورای ملی باستانشناسی، شورای عالی شهرسازی، شورای مرکزی تمام دانشگاههای ایران و کمیته بینالمللی ایکوموس وابسته به یونسکو و به مدت ۱۵ سال مسوولیت، مرمت بناهای تاریخی ایران را برعهده داشت. سیحون نزدیک به سه دهه در ونکوور کانادا زندگی کرد و شهروند افتخاری فرانسه هم بود.
نظریه و روش خاص سیحون در معماری
البته آقای سیحون هم مانند بسیاری از مشاهیر دیگر ایران چندان محبوب جمهوری اسلامی نبود که بخشی از آن در نظریه خاص او درباره هنر ریشه داشت.
فیروزه خطیبی روزنامهنگار مینویسد که« یحون نظریه بحث انگیزی هم در رابطه با معماری اسلامی داشت: "پدیده ای به نام هنراسلامی وجود ندارد و باید بجای آن گفت هنر ایرانی در زمان اسلام.. وقتی ما به این آثار نگاه می کنیم می بینیم تماما دنباله رو پیشینیان ما هستند. مساجد چیزی نیستند جز همان آتشکده های دوران ساسانی – یک پلان چهارگوش با گنبد - ما باید افتخار کنیم که معماری ما یک معماری متداوم است که از گذشته تا امروز آمده و یک شیوه تکنیکی خاص است که بر حسب زمان جلو رفته و دنباله روی گذشته است."
آقای سیحون همچنین معتقد بود که کوچکترین خط و کمترین نقطه باید دلیل و معنی مخصوص به خود داشته باشد. او در طراحی مقبره هنرمندان و بزرگان تاریخ ایران با همین منطق عمل میکرد. برای نمونه آرامگاه حکیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیام محاسبه و طراحی کرد. سیحون همچنین در کتاب «نگاهی به ایران» در خصوص بنای آرامگاه نادر شاه افشار مینویسد: ماده اصلی ساختمان از سنگ خارای منطقه کوهسنگی مشهد، مشهور به سنگ هر کارهاست، این سنگ یکی از مقاوم ترین سنگ هایِی ست که در ایران وجود دارد. او دلیل این انتخاب را اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه افشار میداند و معتقد است شکل کلی و مقبره نادر به شکل شش ضلعی متناسبی است که شکلِ سیاه چادرهایی را تداعی میکند دلیل این امر همین نکته است که نادر به جای کاخ در زیر چادر زندگی میکرد.
سیحون با دقتی که در انتخاب مصالح ساختمانی آثار خود به کار می برد، به تماشاگر نشان می داد که در پشت هر طرح و نقشه ساختمانی، تفکری نیز نهفته است. او دربخشی از خاطرات شفاهی اش میگوید: "من موقع طرح هر بنا، شخصیت آن شخص را مطالعه کرده ام."
حسین امانت طراح و معمار بنای شهیاد در تهران که این روزها برج نامیده میشود، از شاگردان سیحون، چندی پیش در جلسه گرامیداشت او در موزه هنرهای معاصر لس آنجلس ضمن اشاره به ذهن خلاق این هنرمند به حاضران گفت: "معماری ایران حتی در دوره تحصیل من بسیار منزوی بود و احترامی نداشت. کسانی بودند که در دوره تجدد ایران، در طراحی هایشان مراجعاتی به درونمایه های ایرانی داشتهاند ولی همهاش قرض کردن یک فرم و گذاشتن آن روی نمایی دیگر بود. در صورتی که سیحون با تعبیری مدرن، معماری قدیم ایران را احیا کرد."
سیحون نقاش هم بود
سیحون در نقاشی هم صاحب سبک بود و به نقاشی از مناظر و روستاهای ایران میپرداخت به گونه ای که در ۱۹۷۲ میلادی به همراه نقاشانی صاحب نام و معروف از جمله پیکاسو و سالوادور دالی در نمایشگاهی در ماساچوست شرکت کرد و توجه همه منتقدان را به خود جلب کرد در این نمایشگاه تابلویی از کلافهای خطی به نمایش گذاشت که در آن از خطوط موازی و پر پیچ و تاب که هیچگاه همدیگر را قطع نمیکنند، استفاده کرده بود. دانشگاههایی مثل MZT، هاروارد، واشنگتن و برکلی مجموعهای از نقاشیهای او را گردآوری کرده و نگهداری میکنند.
کینههای سیاسی و مرگ در غربت
جمهوری اسلامی فارغ از اینکه با نظریه آقای سیحون درباره هنر مشکل داشت اما این هنرمند برجسته ایران زمین را با برچسبهای منفی دیگری هم توصیف میکرد. متاسفانه رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی حتی پس از مرگ آقای سیحون هم این رویه را کنار نگذاشتند و برای مثال روزنامه کیهان وابسته به رهبر جمهوری اسلامی ایران با عصبانیت از پاسداشت عملکرد و جایگاه آقای سیحون در تاریخ معماری و نقاشی در خارج از کشور نوشته است:« پرونده سياه و ارتباطات گسترده هوشنگ سيحون با خاندان پهلوي، مي طلبيد تا اين عنصر بهايي نيز در فهرست پروژه قبح زدايي و تحريف تاريخ قرار گيرد.» رسانه های حکومتی در ایران تبليغ ليبراليسم و رفرميسم در زمينه سياسي، ترويج دئيسم در زمينه ديني و مذهبي، ترويج کاسموپوليتيسم در زمينه فرهنگي و ترويج تساهل در زمينه اجتماعي را از اتهامات آقای سیحون برشمردهاند!!
به هرحال جایگاه آقای سیحون همان است که سهراب پورناظری، آهنگساز و نوازنده ساکن ایران و از جوانترین دوستان وی گفته است:« هوشنگ سیحون را هرچه بیشتر شناختم افسوسم بیشتر شد که چرا چنین گنجینهای، سالهای گرانمایه تجربه خویش را باید در اسارت غربت سپری کند. افسوس که نما و بنای تمام خدماتش درپیشگاه مردم و مسئولان سال هاست جلوه مینماید اما نه خودش را شناختند و نه از توانش بهره جستند. باشد که مادر میهن چون او فرزندی بزاید. چرا که بزرگی هر سرزمینی به نام فرزندانش است»
به هرحال آقای سیحون درطول ۳۳ سال زندگی خود در کانادا به طور مستقل و تنها زندگی میکرد. وی در ۵ خردادماه سال ۱۳۹۳ درگذشت. مریم سیحون دختر وی میگوید: «پدرم تا روز آخر زندگی به همان شیوه ای که دوست می داشت زندگی کردند. در روز واقعه هم خودشان آمبولانس را خبر کردند و با کمک یکی از دوستانشان راهی بیمارستان شدند. ما در راه دقایق کوتاهی تلفنی صحبت کردیم و ایشان نیم ساعت بعد از رسیدن به بیمارستان درگذشتند.»
ایران استار یاد و خاطره آقای سیحون را گرامی میدارد.
* در نگارش این گزارش از مطالب خانم فیروزه خطیبی، روزنامه نگار ساکن لس آنجلس هم استفاده شده که در همینجا لازم است از زحمات ایشان سپاسگزاری ویژهای داشته باشیم.
هنرمندزادهای اصیل
هوشنگ سیحون در ۳۱ مرداد ۱۲۹۹ خورشیدی در تهران و در خانوادهای اهل موسیقی به دنیا آمد. از تاثیر او بر عالم هنر و معماری ایران همین بس که آرامگاههای فعلی بوعلی سینا، خیام، فردوسی و کمال الملک از جمله معروف ترین آثار معماری آقای سیحون است.
پدر بزرگ سیحون، میرزا عبدالله فراهانی مشهور به پدر موسیقی سنتی ایران و بنیانگذار این نوع موسیقی بود. آنهایی که حتی اشنایی سطحی با تاریخ موسیقی در ایران میدانند میرزا عبدالله چه وزنه بزرگی در موسیقی سنتی است و به حق یکی از ستونهای اصلی آن به شمار میرود. از شاگردان او میتوان: سید حسین خلیفه، دکتر مهدی صلحی، مهدیقلی خان هدایت، اسماعیل قهرمانی، علی محمد مستوفی، مرتضی صبا، ابوالحسن صبا، سیدمهدی دبیری، حسنخان هنگآفرین، حاج آقامحمد ایرانی مجرد، آقا رضاخان فرزند آقا غلامحسین را نام برد.
مادر او مولود خانم، از نوازندگان تار و سه تار و خواهر احمد عبادی نوازنده برجسته سه تار بود. هوشنگ سیحون از دوران کودکی با دایی اش خاطرات زیادی داشت. از جمله خاطره رفتن به بنگاه ضبط صدا و دیدن قمرالملوک وزیری هنگام ضبط.*
به هرحال سیحون پس از پایان تحصیل معماری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به دعوت آندره گدار رییس اداره باستانشناسی وقت ایران برای ادامه تحصیل راهی پاریس شد و در دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس بوزار در حدود ۳ سال تحت تعلیم اوتلو زاوارونی به تکمیل دانش معماری خود پرداخت و در ۱۹۴۹ میلادی موفق به دریافت درجه دکتری هنر شد. او در بازگشت به ایران در حالی که تنها ۲۵ سال داشت، نخستین اثر معماری خود، بنای یادبود آرامگاه بوعلیسینا را طراحی کرد. وی استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و سه دوره رییس این دانشکده بود، همچنین در طول سالهای فعالیت خود، عضو شورای ملی باستانشناسی، شورای عالی شهرسازی، شورای مرکزی تمام دانشگاههای ایران و کمیته بینالمللی ایکوموس وابسته به یونسکو و به مدت ۱۵ سال مسوولیت، مرمت بناهای تاریخی ایران را برعهده داشت. سیحون نزدیک به سه دهه در ونکوور کانادا زندگی کرد و شهروند افتخاری فرانسه هم بود.
نظریه و روش خاص سیحون در معماری
البته آقای سیحون هم مانند بسیاری از مشاهیر دیگر ایران چندان محبوب جمهوری اسلامی نبود که بخشی از آن در نظریه خاص او درباره هنر ریشه داشت.
فیروزه خطیبی روزنامهنگار مینویسد که« یحون نظریه بحث انگیزی هم در رابطه با معماری اسلامی داشت: "پدیده ای به نام هنراسلامی وجود ندارد و باید بجای آن گفت هنر ایرانی در زمان اسلام.. وقتی ما به این آثار نگاه می کنیم می بینیم تماما دنباله رو پیشینیان ما هستند. مساجد چیزی نیستند جز همان آتشکده های دوران ساسانی – یک پلان چهارگوش با گنبد - ما باید افتخار کنیم که معماری ما یک معماری متداوم است که از گذشته تا امروز آمده و یک شیوه تکنیکی خاص است که بر حسب زمان جلو رفته و دنباله روی گذشته است."
آقای سیحون همچنین معتقد بود که کوچکترین خط و کمترین نقطه باید دلیل و معنی مخصوص به خود داشته باشد. او در طراحی مقبره هنرمندان و بزرگان تاریخ ایران با همین منطق عمل میکرد. برای نمونه آرامگاه حکیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیام محاسبه و طراحی کرد. سیحون همچنین در کتاب «نگاهی به ایران» در خصوص بنای آرامگاه نادر شاه افشار مینویسد: ماده اصلی ساختمان از سنگ خارای منطقه کوهسنگی مشهد، مشهور به سنگ هر کارهاست، این سنگ یکی از مقاوم ترین سنگ هایِی ست که در ایران وجود دارد. او دلیل این انتخاب را اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه افشار میداند و معتقد است شکل کلی و مقبره نادر به شکل شش ضلعی متناسبی است که شکلِ سیاه چادرهایی را تداعی میکند دلیل این امر همین نکته است که نادر به جای کاخ در زیر چادر زندگی میکرد.
سیحون با دقتی که در انتخاب مصالح ساختمانی آثار خود به کار می برد، به تماشاگر نشان می داد که در پشت هر طرح و نقشه ساختمانی، تفکری نیز نهفته است. او دربخشی از خاطرات شفاهی اش میگوید: "من موقع طرح هر بنا، شخصیت آن شخص را مطالعه کرده ام."
حسین امانت طراح و معمار بنای شهیاد در تهران که این روزها برج نامیده میشود، از شاگردان سیحون، چندی پیش در جلسه گرامیداشت او در موزه هنرهای معاصر لس آنجلس ضمن اشاره به ذهن خلاق این هنرمند به حاضران گفت: "معماری ایران حتی در دوره تحصیل من بسیار منزوی بود و احترامی نداشت. کسانی بودند که در دوره تجدد ایران، در طراحی هایشان مراجعاتی به درونمایه های ایرانی داشتهاند ولی همهاش قرض کردن یک فرم و گذاشتن آن روی نمایی دیگر بود. در صورتی که سیحون با تعبیری مدرن، معماری قدیم ایران را احیا کرد."
سیحون نقاش هم بود
سیحون در نقاشی هم صاحب سبک بود و به نقاشی از مناظر و روستاهای ایران میپرداخت به گونه ای که در ۱۹۷۲ میلادی به همراه نقاشانی صاحب نام و معروف از جمله پیکاسو و سالوادور دالی در نمایشگاهی در ماساچوست شرکت کرد و توجه همه منتقدان را به خود جلب کرد در این نمایشگاه تابلویی از کلافهای خطی به نمایش گذاشت که در آن از خطوط موازی و پر پیچ و تاب که هیچگاه همدیگر را قطع نمیکنند، استفاده کرده بود. دانشگاههایی مثل MZT، هاروارد، واشنگتن و برکلی مجموعهای از نقاشیهای او را گردآوری کرده و نگهداری میکنند.
کینههای سیاسی و مرگ در غربت
جمهوری اسلامی فارغ از اینکه با نظریه آقای سیحون درباره هنر مشکل داشت اما این هنرمند برجسته ایران زمین را با برچسبهای منفی دیگری هم توصیف میکرد. متاسفانه رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی حتی پس از مرگ آقای سیحون هم این رویه را کنار نگذاشتند و برای مثال روزنامه کیهان وابسته به رهبر جمهوری اسلامی ایران با عصبانیت از پاسداشت عملکرد و جایگاه آقای سیحون در تاریخ معماری و نقاشی در خارج از کشور نوشته است:« پرونده سياه و ارتباطات گسترده هوشنگ سيحون با خاندان پهلوي، مي طلبيد تا اين عنصر بهايي نيز در فهرست پروژه قبح زدايي و تحريف تاريخ قرار گيرد.» رسانه های حکومتی در ایران تبليغ ليبراليسم و رفرميسم در زمينه سياسي، ترويج دئيسم در زمينه ديني و مذهبي، ترويج کاسموپوليتيسم در زمينه فرهنگي و ترويج تساهل در زمينه اجتماعي را از اتهامات آقای سیحون برشمردهاند!!
به هرحال جایگاه آقای سیحون همان است که سهراب پورناظری، آهنگساز و نوازنده ساکن ایران و از جوانترین دوستان وی گفته است:« هوشنگ سیحون را هرچه بیشتر شناختم افسوسم بیشتر شد که چرا چنین گنجینهای، سالهای گرانمایه تجربه خویش را باید در اسارت غربت سپری کند. افسوس که نما و بنای تمام خدماتش درپیشگاه مردم و مسئولان سال هاست جلوه مینماید اما نه خودش را شناختند و نه از توانش بهره جستند. باشد که مادر میهن چون او فرزندی بزاید. چرا که بزرگی هر سرزمینی به نام فرزندانش است»
به هرحال آقای سیحون درطول ۳۳ سال زندگی خود در کانادا به طور مستقل و تنها زندگی میکرد. وی در ۵ خردادماه سال ۱۳۹۳ درگذشت. مریم سیحون دختر وی میگوید: «پدرم تا روز آخر زندگی به همان شیوه ای که دوست می داشت زندگی کردند. در روز واقعه هم خودشان آمبولانس را خبر کردند و با کمک یکی از دوستانشان راهی بیمارستان شدند. ما در راه دقایق کوتاهی تلفنی صحبت کردیم و ایشان نیم ساعت بعد از رسیدن به بیمارستان درگذشتند.»
ایران استار یاد و خاطره آقای سیحون را گرامی میدارد.
* در نگارش این گزارش از مطالب خانم فیروزه خطیبی، روزنامه نگار ساکن لس آنجلس هم استفاده شده که در همینجا لازم است از زحمات ایشان سپاسگزاری ویژهای داشته باشیم.
Date: Tuesday, May 26, 2020 - 18:45
Arash Moghaddam آرش مقدم مدرک کارشناسی کامپیوتر و تخصص تولید رسانه دیجیتال دارد و مدیریت تولید بیش ۹ رسانه تصویری، چاپی و اینترنتی را بعهده داشته است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو