Date: Monday, December 27, 2021 - 10:45
در خدمت سرکار خانم شبانه هستیم نویسنده و فعال حقوق زنان افغان. شبانه جان ممنونم که دعوت ما را پذیرفتید و در ابتدا خودتان را معرفی کنید و از تحصیلاتتان بگویید و اینکه در حال حاضر به چه کاری مشغول هستید.
ممنون از ایجاد این موقعیت تا من بتوانم از طریق شبکه شما خودم را معرفی کنم. نامم شبانه اصلاح ستانکزی است و تحصیلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته science پیش بردم و متاسفانه نظر به شرایطی که در افغانستان حاکم بود نتوانستم بیشتر ادامه دهم و علاقمندی من بیشتر به ادبیات بود تا science اما شرایط زندگی گاهی وقتها انسان را در یک مسیر دیگری قرار میدهد.
ممنونم از شما. چه شد که به نوشتن رو آوردید؟
خوب اگر در کل بیاییم و ببینیم زنانی که در افغانستان و در ممالک آسیایی زندگی میکنند، من فکر میکنم یگانه پناهگاهی که دارند قلم است و همین قلم میتواند آنها را از شرایط بسیار زجرآور و مشکلی که در زندگی با آن روبرو هستند آسوده بسازد و به یک شکلی از دوست خوب در کنار آنها قرار بگیرد. من هم از جمله کسانی هستم که در شرایط جنگی افغانستان متولد شدم و بزرگ شدم و قدم به قدم در هر عرصه زندگی این شرایط تلخ را تجربه کردهام و من فکر میکنم که همین شرایط باعث شد تا که انگیزه شود تا به شکل یک پناهگاه به من قلم را معرفی کند و من بتوانم قلم را همدرد خود حس کنم و از قلم به حیث صدای خود استفاده کنم.
بسیار عالی. پس قلم شد صدای شما و اینکه به هر حال شما آثار بسیار زیبا و خوبی دارید. لطفا بفرمایید فارسی زبانان چگونه میتوانند به آثار برجسته شما دسترسی پیدا کنند و آنها را مطالعه کنند.
تا به حال از من یک کتاب، یک مجموعه شعری به چاپ رسیده به نام "نقدهای گوهری" که خوشبختانه در افغانستان چاپ شد و از طریق کتاب فروشیهای کابل دوستان میتوانند آن را به دست بیاورند، در ضمن چون شرایط به قسمی بود که در افغانستان همه انگیزههای کتابخوانی را و عشق کتابخوانی را و شرایط اقتصادی تا حدی زیاد ضربه زدند، من دارم کوشش میکنم تا نوشتههای من به شکل رایگان در دسترس تمام فارسی زبانان و کسانی که علاقمند هستند قرار بگیرد. اکثرا از صفحهای که در فیسبوک دارم استفاده میکنم و در ضمن دو رمان من به شکل آنلاین از طریق صفحه "کابل، شهر رویاهای ویران" نشر شده است. چون اکثریت افغانهایی که علاقمند نوشتهها بودند در رمان اول بسیار تشویق کردند و همین باعث شد که رمان دوم خودم را هم از طریق همین صفحه به نشر برسانم و یک چیزی را میخواستم اضافه کنم تا فراموشم نشود، من نوشتههایی برای اطفال دارم چون فکر میکنم که اطفال افغانستان یکی از آسیب پذیرترین افراد جامعه هستند. اکثرا در قسمت ادبیات برای اینها هیچ کاری صورت نگرفته است و اگر هم صورت گرفته کافی نیست، به طور مثال ما کتابهایی داریم برای اطفال، کتابهای قصه که بعضی از واژههای نامانوس در آنها است چون لهجهها فرق میکند. مثلا در کابل چون کتابها در ایران چاپ شده است و بعدا به کابل آمده است اکثر اطفال نمیتوانند با آنها رابطه برقرار کنند و این را من وقتی حس کردم که این کتابهای قصه را برای بچه خودم میخواندم و او اکثرا از من سوال میکرد که خوب این کلمهای که گفتی یعنی چه؟ و این به من انگیزه داد که در اوایل یک صفحهای را برای اطفال ایجاد کردم و از آن طریق بعضی قصهها را برای اینها نشر میکردم. بعدا به این فکر افتادم که اطفال ما که خارج از افغانستان هستند، مادرها و پدرها بسیار کوشش میکنند که آنها فارسی دری را فراموش نکنند اما با مشکل زیادی مواجه هستند و به این دلیل کانالی را ایجاد کردم و فعلا قصههایی را که اطفال علاقمند هستند و چه افسانههای خارجی و چه از داخل خود افغانستان است را و آنها را به شکل تصویری درست میکنم و از طریق کانال نشر میکنم. میدانم که تمام اطفال به اینترنت دسترسی ندارند اما امیدواری من این است که زمینههایی مساعد شود و من بتوانم بیشتر برای اطفال کار کنم و بیشتر زمینهای را مساعد بسازم که اطفال با این قصهها ارتباط برقرار کنند و در تماس باشند.
ممنونم از فعالیتهای بسیار خوب شما. همچنین میدانیم که شما از سال 2018 به همراه دیگر از عزیزان در موسسهای به نام رابعه کار میکنید. مسئولیت شما درآنجا چیست و هدف از تاسیس موسسه رابعه چه بوده است و مهمترین دستاوردهای این موسسه چیست؟
تشکر از سوالتان. انجمن دختران رابعه بیشتر از 10 سال قبل ایجاد شد و انگیزه ایجاد این انجمن احساس خود زنها بود، به این منظور که اکثرا گزارشهایی که در مورد زن افغان نشر میشد و یا نوشتههایی که میآمد یا خانمهای شهرنشین نوشته بودند و یا این نوشتهها سانسور شده بود. اولین انگیزهای که ایجاد شد این بود که اگر از زبان خود زنان افغان بشنویم، اگر از قلم خود زنان افغان بشنویم، احساس آنها را و چالشهای آنها را و حوادثی را که آنها در زندگی تجربه میکنند و روبرو میشوند که دست نخورده باشد و سانسور نشده باشد. به این شکل خانم بتول و خانم نورجان اکبر به فکر نشر و چاپ یک کتابی افتادند که نوشتهها و قلم خود زنان باشد و فرق نمیکند که این زنان نویسنده باشند، وقتی که تمام آثار جمع شد و دسته بندی شد و کتاب به نشر رسید، به نام کتاب "دختران رابعه" با استقبال بسیار زیادی روبرو شد و در همینجا بود که خانم نورجان اکبر و خانم بتول فکر ایجاد یک انجمن افتادند و خانمها را گرد هم آوردند تا به همین شکل ادامه دهند و نوشتهها نشر شود و فکر میکنم استقبال بسیار خوبی از این انجمن شد و پیشرفتهای بسیار خوبی داشتند. انجمن به شکل آنلاین صفحه دارد، وبسایت دارد به نام نویسندگان آزاد زنان و نوشتههای زنان بدون سانسور، بدون اینکه احساساتشان به شکل دیگری تغییر داده شود نشر میشد، که من هم در اوایل یکی از نویسندههایی بودم که شعرها و نوشتههای من، داستانهای من از طریق این صفحه برای خانمها نشر میشد. آهسته آهسته با عشق و علاقهای که من داشتم و اعتمادی که مدیران انجمن روی من داشتند، من هم در بین آنها قرار گرفتم و امروز یکی از همکاران آنها هستم و افتخار میکنم که با این انجمن هستم. خوبی انجمن این بود که ما توانستیم با یک تعداد از خانمهایی که آنها مشکلات اقتصادی داشتند، خانمهایی بودند که با چالشها روبرو بودند، scholarship بدهیم یا به آنها بورسیه بدهیم، این بورسیهها برای هر سال به یک نفر داده میشد و تمام خانمها شرایط زندگی خود را مینوشتند و میفرستاندند و از بین آنها هر خانمی که مستحقتر بود این بورسیه را میگرفت و به تحصیلات خود ادامه میداد. تا به حال از طرف انجمن دو کتاب به نشر رسیده است که یکی کتابی است به نام "دختران رابعه" که نوشتههای خود زنان است و کتاب دوم به نام "تو تنها نیستی" است، که این کتاب به زبان بسیار ساده چالشهای زندگی زنان و نحوه خشونت را برای آنها معرفی میکند و به زبان بسیار ساده به زن میگوید که چه چیزهایی میتواند خشونت باشد. ما و شما کتابهای بسیار زیادی داریم که در مورد مطالعات فمنیستی نوشته شده است، در مورد خشونتها نوشته شده است، ولی گاهی اوقات این کتابها و مقالهها برای زنانی که سواد کمتر دارند و مکتب را تکمیل نکردهاند قابل هضم نیست، اما کتاب "تو تنها نیستی" را وقتی میخوانید فکر میکنید یک دوست، یک خواهر خواندهای کنار شما نشسته و با شما درد دل میکند و شما را راهنمایی میکند.
خیلی جالب و زیبا بود، دستاوردهای بسیار قشنگی هم داشتید مشخصا در زمینه بورس و همینطور کتابهایی که دلنوشتهی این عزیزان است. همچنین میدانیم که شما در زمان رئیس جمهور وقت آقای غنی موفق به دریافت تقدیر نامه شدید و اینکه نشان میدهد شرایط بسیار خوبی در آن زمان بوده است برای زنان نویسنده افغان، آیا فکر میکنید که با شرایط و اتفاقاتی که اخیرا رخ داده همچنان این بستر و شرایط برای فعالان زنان، نویسندگان و زنان افغان فضا باز است؟
من در شرایط فعلی فکر میکنم که تمام مردم کشور من اسیر شدهاند. من مردم خودم را محکوم فکر میکنم، من رژیم فعلی را از مردم خود نمیدانم و فکر میکنم که مردم من و یک نویسنده وقتی میتواند موفق باشد که قلم آزاد داشته باشد، وقتی شما قلم نویسنده را میبندید به آن صورت آن نویسنده نمیتواند از واقعیتها بگوید، نمیتواند از احساس خود بگوید و نمیتواند از چالشهایی که با آنها روبرو است بگوید. ما به شما میگوییم که افغانستان از جمله کشورهایی است که در زمانی که ما دموکراسی را هم تجربه میکردیم چالشهایی وجود داشت به این معنا نبود که همه چیز خوب است، با آن چالشها هم مردم کوشش میکردند که راه باز کنند و پیش بروند مخصوصا خانمها کوشش میکردند که دست همدیگر را بگیرند. اما متاسفانه امروز زنان ما محکوم به خانه ماندن شدهاند، دختران ما محکوم به این شدهاند که آنها در خانه باشند و دروازههای مکاتب و مدارس و دانشگاهها بر روی آنها بسته شده است. در این شرایط بسیار سخت است که ما بگوییم یک نویسنده میتواند بنویسد، یک نویسنده میتواند از چالشها بگوید من خودم از جمله کسانی هستم که تجربه دور اول طالب را دارم، به این دلیل حس غمگینی را که در آن دوره داشتیم، حس اسارتی را که داشتیم، حس از خود نبودنی را که داشتیم، امروز فرد فرد افغان ما، چه زن و چه مرد حس میکند و من به هیچ وجه نمیتوانم بگویم که مردان ما از آمدن طالبها خوش هستند یا زنهای ما خوش هستند یا این گروه جزو مردم افغانستان است، نخیر نیست اینها یک گروه هستند که بالای مردم قرار گرفتند و متاسفانه مردم اسیر این گروه شدند. امروز مردم ما گروگان گرفته شدند و مشکل است که یک نویسنده در یک چنین فضایی بتواند رسالتی را که دارد به خوبی انجام دهد، چون جانش به خطر است، فامیلش به خطر است، امنیت ندارد و هر کلمهای را که میگوید باید دربارهاش فکر کند که طرف مقابل از او یک تعبیر دیگری نکند و او را با چالش روبرو نسازد.
ممنونم و واقعا غم انگیز است و امیدوارم که به زودی شرایط بهتر شود و تمام این عزیزان و از جمله شما بتوانید به آن فعالیتهای گذشتهتان بازگردید و کار کنید. آیا صحبت یا توصیهای است که دوست داشته باشید با مخاطبین درمیان بگذارید و همچنین برای کسانی که دوست دارند راه شما و مسیر شما را دنبال کنند.
من در شرایط فعلی بر تمام خانمها و مخصوصا خانمهای افغان دو پیام دارم. پیام اول من بر دخترانی است که امروز مکاتب و دانشگاهها بر آنها بسته شده است و دروازههای دفاتر بر آنها بسته شده است. من میخواهم به آنها بگویم که هیچوقت صبر و تحملتان را از دست ندهید، شرایط دائمی نیست، تاریکیها میآیند، تاریکیها میروند و هر زن قهرمان داستان خود است. داستان زندگیتان را بسازید، استوار باشید و نگذارید که این شرایط شما را با چالش روبرو کند که در آینده نخواهیم باز آن را جبران کنیم. و پیام دوم من این است که زندگی افت و خیزهای زیادی دارد و من خود از جمله کسانی بودم که من هیچوقت نمیتوانم خود را یک آدم موفق بنامم به این دلیل که من بارها با ناکامی روبرو شدم، اما از ناکامی نترسیدم. ناکامیها را قبول کردم و دوباره برخاستم و دوباره دویدم و همین برخاستن و دویدن به من انرژی زیادتری داده تا امیدوار باشم و برای این ادامه دهم. پس پیام مهمی است که فقط کمی تحمل، کمی انرژی و منتظر بودن و بهاری که اَک نیست و بهاری که رسیدنی است.
ممنون و سپاسگزارم از شما و همچنین از توصیه بسیار قشنگی که به همه ما کردید که ناامید نشویم و همچنان مسیری را که در پیش گرفتهایم دنبال کنیم. ممنونم از شما و همچنین همه عزیزانی که تا اینجا با ما همراه بودند و شما را به خدای بزرگ میسپارم. خدانگهدار شما.
خداحافظ شما. وقت خوش.
ممنون از ایجاد این موقعیت تا من بتوانم از طریق شبکه شما خودم را معرفی کنم. نامم شبانه اصلاح ستانکزی است و تحصیلات خود را تا مقطع لیسانس در رشته science پیش بردم و متاسفانه نظر به شرایطی که در افغانستان حاکم بود نتوانستم بیشتر ادامه دهم و علاقمندی من بیشتر به ادبیات بود تا science اما شرایط زندگی گاهی وقتها انسان را در یک مسیر دیگری قرار میدهد.
ممنونم از شما. چه شد که به نوشتن رو آوردید؟
خوب اگر در کل بیاییم و ببینیم زنانی که در افغانستان و در ممالک آسیایی زندگی میکنند، من فکر میکنم یگانه پناهگاهی که دارند قلم است و همین قلم میتواند آنها را از شرایط بسیار زجرآور و مشکلی که در زندگی با آن روبرو هستند آسوده بسازد و به یک شکلی از دوست خوب در کنار آنها قرار بگیرد. من هم از جمله کسانی هستم که در شرایط جنگی افغانستان متولد شدم و بزرگ شدم و قدم به قدم در هر عرصه زندگی این شرایط تلخ را تجربه کردهام و من فکر میکنم که همین شرایط باعث شد تا که انگیزه شود تا به شکل یک پناهگاه به من قلم را معرفی کند و من بتوانم قلم را همدرد خود حس کنم و از قلم به حیث صدای خود استفاده کنم.
بسیار عالی. پس قلم شد صدای شما و اینکه به هر حال شما آثار بسیار زیبا و خوبی دارید. لطفا بفرمایید فارسی زبانان چگونه میتوانند به آثار برجسته شما دسترسی پیدا کنند و آنها را مطالعه کنند.
تا به حال از من یک کتاب، یک مجموعه شعری به چاپ رسیده به نام "نقدهای گوهری" که خوشبختانه در افغانستان چاپ شد و از طریق کتاب فروشیهای کابل دوستان میتوانند آن را به دست بیاورند، در ضمن چون شرایط به قسمی بود که در افغانستان همه انگیزههای کتابخوانی را و عشق کتابخوانی را و شرایط اقتصادی تا حدی زیاد ضربه زدند، من دارم کوشش میکنم تا نوشتههای من به شکل رایگان در دسترس تمام فارسی زبانان و کسانی که علاقمند هستند قرار بگیرد. اکثرا از صفحهای که در فیسبوک دارم استفاده میکنم و در ضمن دو رمان من به شکل آنلاین از طریق صفحه "کابل، شهر رویاهای ویران" نشر شده است. چون اکثریت افغانهایی که علاقمند نوشتهها بودند در رمان اول بسیار تشویق کردند و همین باعث شد که رمان دوم خودم را هم از طریق همین صفحه به نشر برسانم و یک چیزی را میخواستم اضافه کنم تا فراموشم نشود، من نوشتههایی برای اطفال دارم چون فکر میکنم که اطفال افغانستان یکی از آسیب پذیرترین افراد جامعه هستند. اکثرا در قسمت ادبیات برای اینها هیچ کاری صورت نگرفته است و اگر هم صورت گرفته کافی نیست، به طور مثال ما کتابهایی داریم برای اطفال، کتابهای قصه که بعضی از واژههای نامانوس در آنها است چون لهجهها فرق میکند. مثلا در کابل چون کتابها در ایران چاپ شده است و بعدا به کابل آمده است اکثر اطفال نمیتوانند با آنها رابطه برقرار کنند و این را من وقتی حس کردم که این کتابهای قصه را برای بچه خودم میخواندم و او اکثرا از من سوال میکرد که خوب این کلمهای که گفتی یعنی چه؟ و این به من انگیزه داد که در اوایل یک صفحهای را برای اطفال ایجاد کردم و از آن طریق بعضی قصهها را برای اینها نشر میکردم. بعدا به این فکر افتادم که اطفال ما که خارج از افغانستان هستند، مادرها و پدرها بسیار کوشش میکنند که آنها فارسی دری را فراموش نکنند اما با مشکل زیادی مواجه هستند و به این دلیل کانالی را ایجاد کردم و فعلا قصههایی را که اطفال علاقمند هستند و چه افسانههای خارجی و چه از داخل خود افغانستان است را و آنها را به شکل تصویری درست میکنم و از طریق کانال نشر میکنم. میدانم که تمام اطفال به اینترنت دسترسی ندارند اما امیدواری من این است که زمینههایی مساعد شود و من بتوانم بیشتر برای اطفال کار کنم و بیشتر زمینهای را مساعد بسازم که اطفال با این قصهها ارتباط برقرار کنند و در تماس باشند.
ممنونم از فعالیتهای بسیار خوب شما. همچنین میدانیم که شما از سال 2018 به همراه دیگر از عزیزان در موسسهای به نام رابعه کار میکنید. مسئولیت شما درآنجا چیست و هدف از تاسیس موسسه رابعه چه بوده است و مهمترین دستاوردهای این موسسه چیست؟
تشکر از سوالتان. انجمن دختران رابعه بیشتر از 10 سال قبل ایجاد شد و انگیزه ایجاد این انجمن احساس خود زنها بود، به این منظور که اکثرا گزارشهایی که در مورد زن افغان نشر میشد و یا نوشتههایی که میآمد یا خانمهای شهرنشین نوشته بودند و یا این نوشتهها سانسور شده بود. اولین انگیزهای که ایجاد شد این بود که اگر از زبان خود زنان افغان بشنویم، اگر از قلم خود زنان افغان بشنویم، احساس آنها را و چالشهای آنها را و حوادثی را که آنها در زندگی تجربه میکنند و روبرو میشوند که دست نخورده باشد و سانسور نشده باشد. به این شکل خانم بتول و خانم نورجان اکبر به فکر نشر و چاپ یک کتابی افتادند که نوشتهها و قلم خود زنان باشد و فرق نمیکند که این زنان نویسنده باشند، وقتی که تمام آثار جمع شد و دسته بندی شد و کتاب به نشر رسید، به نام کتاب "دختران رابعه" با استقبال بسیار زیادی روبرو شد و در همینجا بود که خانم نورجان اکبر و خانم بتول فکر ایجاد یک انجمن افتادند و خانمها را گرد هم آوردند تا به همین شکل ادامه دهند و نوشتهها نشر شود و فکر میکنم استقبال بسیار خوبی از این انجمن شد و پیشرفتهای بسیار خوبی داشتند. انجمن به شکل آنلاین صفحه دارد، وبسایت دارد به نام نویسندگان آزاد زنان و نوشتههای زنان بدون سانسور، بدون اینکه احساساتشان به شکل دیگری تغییر داده شود نشر میشد، که من هم در اوایل یکی از نویسندههایی بودم که شعرها و نوشتههای من، داستانهای من از طریق این صفحه برای خانمها نشر میشد. آهسته آهسته با عشق و علاقهای که من داشتم و اعتمادی که مدیران انجمن روی من داشتند، من هم در بین آنها قرار گرفتم و امروز یکی از همکاران آنها هستم و افتخار میکنم که با این انجمن هستم. خوبی انجمن این بود که ما توانستیم با یک تعداد از خانمهایی که آنها مشکلات اقتصادی داشتند، خانمهایی بودند که با چالشها روبرو بودند، scholarship بدهیم یا به آنها بورسیه بدهیم، این بورسیهها برای هر سال به یک نفر داده میشد و تمام خانمها شرایط زندگی خود را مینوشتند و میفرستاندند و از بین آنها هر خانمی که مستحقتر بود این بورسیه را میگرفت و به تحصیلات خود ادامه میداد. تا به حال از طرف انجمن دو کتاب به نشر رسیده است که یکی کتابی است به نام "دختران رابعه" که نوشتههای خود زنان است و کتاب دوم به نام "تو تنها نیستی" است، که این کتاب به زبان بسیار ساده چالشهای زندگی زنان و نحوه خشونت را برای آنها معرفی میکند و به زبان بسیار ساده به زن میگوید که چه چیزهایی میتواند خشونت باشد. ما و شما کتابهای بسیار زیادی داریم که در مورد مطالعات فمنیستی نوشته شده است، در مورد خشونتها نوشته شده است، ولی گاهی اوقات این کتابها و مقالهها برای زنانی که سواد کمتر دارند و مکتب را تکمیل نکردهاند قابل هضم نیست، اما کتاب "تو تنها نیستی" را وقتی میخوانید فکر میکنید یک دوست، یک خواهر خواندهای کنار شما نشسته و با شما درد دل میکند و شما را راهنمایی میکند.
خیلی جالب و زیبا بود، دستاوردهای بسیار قشنگی هم داشتید مشخصا در زمینه بورس و همینطور کتابهایی که دلنوشتهی این عزیزان است. همچنین میدانیم که شما در زمان رئیس جمهور وقت آقای غنی موفق به دریافت تقدیر نامه شدید و اینکه نشان میدهد شرایط بسیار خوبی در آن زمان بوده است برای زنان نویسنده افغان، آیا فکر میکنید که با شرایط و اتفاقاتی که اخیرا رخ داده همچنان این بستر و شرایط برای فعالان زنان، نویسندگان و زنان افغان فضا باز است؟
من در شرایط فعلی فکر میکنم که تمام مردم کشور من اسیر شدهاند. من مردم خودم را محکوم فکر میکنم، من رژیم فعلی را از مردم خود نمیدانم و فکر میکنم که مردم من و یک نویسنده وقتی میتواند موفق باشد که قلم آزاد داشته باشد، وقتی شما قلم نویسنده را میبندید به آن صورت آن نویسنده نمیتواند از واقعیتها بگوید، نمیتواند از احساس خود بگوید و نمیتواند از چالشهایی که با آنها روبرو است بگوید. ما به شما میگوییم که افغانستان از جمله کشورهایی است که در زمانی که ما دموکراسی را هم تجربه میکردیم چالشهایی وجود داشت به این معنا نبود که همه چیز خوب است، با آن چالشها هم مردم کوشش میکردند که راه باز کنند و پیش بروند مخصوصا خانمها کوشش میکردند که دست همدیگر را بگیرند. اما متاسفانه امروز زنان ما محکوم به خانه ماندن شدهاند، دختران ما محکوم به این شدهاند که آنها در خانه باشند و دروازههای مکاتب و مدارس و دانشگاهها بر روی آنها بسته شده است. در این شرایط بسیار سخت است که ما بگوییم یک نویسنده میتواند بنویسد، یک نویسنده میتواند از چالشها بگوید من خودم از جمله کسانی هستم که تجربه دور اول طالب را دارم، به این دلیل حس غمگینی را که در آن دوره داشتیم، حس اسارتی را که داشتیم، حس از خود نبودنی را که داشتیم، امروز فرد فرد افغان ما، چه زن و چه مرد حس میکند و من به هیچ وجه نمیتوانم بگویم که مردان ما از آمدن طالبها خوش هستند یا زنهای ما خوش هستند یا این گروه جزو مردم افغانستان است، نخیر نیست اینها یک گروه هستند که بالای مردم قرار گرفتند و متاسفانه مردم اسیر این گروه شدند. امروز مردم ما گروگان گرفته شدند و مشکل است که یک نویسنده در یک چنین فضایی بتواند رسالتی را که دارد به خوبی انجام دهد، چون جانش به خطر است، فامیلش به خطر است، امنیت ندارد و هر کلمهای را که میگوید باید دربارهاش فکر کند که طرف مقابل از او یک تعبیر دیگری نکند و او را با چالش روبرو نسازد.
ممنونم و واقعا غم انگیز است و امیدوارم که به زودی شرایط بهتر شود و تمام این عزیزان و از جمله شما بتوانید به آن فعالیتهای گذشتهتان بازگردید و کار کنید. آیا صحبت یا توصیهای است که دوست داشته باشید با مخاطبین درمیان بگذارید و همچنین برای کسانی که دوست دارند راه شما و مسیر شما را دنبال کنند.
من در شرایط فعلی بر تمام خانمها و مخصوصا خانمهای افغان دو پیام دارم. پیام اول من بر دخترانی است که امروز مکاتب و دانشگاهها بر آنها بسته شده است و دروازههای دفاتر بر آنها بسته شده است. من میخواهم به آنها بگویم که هیچوقت صبر و تحملتان را از دست ندهید، شرایط دائمی نیست، تاریکیها میآیند، تاریکیها میروند و هر زن قهرمان داستان خود است. داستان زندگیتان را بسازید، استوار باشید و نگذارید که این شرایط شما را با چالش روبرو کند که در آینده نخواهیم باز آن را جبران کنیم. و پیام دوم من این است که زندگی افت و خیزهای زیادی دارد و من خود از جمله کسانی بودم که من هیچوقت نمیتوانم خود را یک آدم موفق بنامم به این دلیل که من بارها با ناکامی روبرو شدم، اما از ناکامی نترسیدم. ناکامیها را قبول کردم و دوباره برخاستم و دوباره دویدم و همین برخاستن و دویدن به من انرژی زیادتری داده تا امیدوار باشم و برای این ادامه دهم. پس پیام مهمی است که فقط کمی تحمل، کمی انرژی و منتظر بودن و بهاری که اَک نیست و بهاری که رسیدنی است.
ممنون و سپاسگزارم از شما و همچنین از توصیه بسیار قشنگی که به همه ما کردید که ناامید نشویم و همچنان مسیری را که در پیش گرفتهایم دنبال کنیم. ممنونم از شما و همچنین همه عزیزانی که تا اینجا با ما همراه بودند و شما را به خدای بزرگ میسپارم. خدانگهدار شما.
خداحافظ شما. وقت خوش.