مادر خانواده نمیدانست که در استان انتاریو نبایستی بچه زیر دوازده سال را تنها گذاشت. القصه آن روز، فرزند کمی ناخوش بوده و در خانه مانده تا استراحت کند. مادر خانواده فراموش میکند که باید غیبت فرزند را به دفتر مدرسه خبر دهد و مثل همیشه به کلاس زبان خودش میرود و تلفن دستیاش را در ساعت کلاس جواب نمیداده است، ... حدس زدید چه شد؟
به پاس بیست و پنج هفته پشت سر هم، که با صبر، به حرفهای من گوش دادید، تصمیم گرفتم یک بار هم پای صحبت والدین عزیز بنشینم و خلاصه همیشه شعبان، این یک بار هم رمضان!
او صاحب یک بیزنس دلپذیر کانادایی است ولی بامشتریهای ایرانی، چاق سلامتی فارسیاش به راه است. ته لهجه جنوبیاش هم باز او را خونگرمتر نشان میدهد. از او پرسیدم اگر قرار باشد یک مجله ایرانی بردارید و یک مطلب راجع به سیستم مدارس انتاریو در آن باشد چه موضوعی دوست دارید باشد. گفت اصلا مجله ایرانی نمیخواند. گفتم حق دارید. من هم وقتی تازه وارد بودم از دست زدن به مجلههای ایرانی اکراه داشتم چون جوهرش خیلی زود دستم را سیاه میکرد. او گفت:" آن همه تبلیغ داخل مجلات را دوست ندارم. من کتاب میخوانم. اخبار را هم خودم دنبال میکنم." از نام کتابهای مورد علاقهاش که شنیدم، فهمیدم با یک آدم اهل مطالعه طرف هستم که حتی رمان هم که میخواند، رمانِ شناختی انتخاب میکند. دنبال کتابی است که علاوه بر نقل وقایع، یک لایه دیگری هم داشته باشد. مثلا فلسفی یا تاریخی باشد یا نگرش عمیقی مثل روانشناسی داشته باشد. گفتم:" مجله ایران استار فرق دارد، امتحان کنید. حالا دغدغه شما چیست؟" با حیای ویژه ایرانی گفت: "قضیه اخیر مدارس که اتفاق افتاد خیلی بد بود". پرسیدم اتفاقات مربوط به مدرسه سنتمایکل تورنتو و تعرضها را میگویید؟ سری تکان داد و گفت: "بله ولی قضیه خیلی جدی بود." از دغدغههای مشترک فرزندپروری کمی گفتگو کردیم. او گفت: "این مسایل تلخ همه جا رخ میدهد. افراد پلیدی که اینکاره هستند، متاسفانه خیلی زیرکند. فقط من به پسرم میگویم هر موقع از جانب هرکس، هرگونه حرکت مشکوکی دیدی فوری به من یا مادرت خبر بده." همینطور که از او خداحافظی میکنم، آدرس نزدیکترین جایی که مجله ایرانی دارد را به او میدهم. تاکید میکند "کتاب خیلی خوب است اما ممنون از شما" وتا دم در مرا بدرقه میکند. من در نگاهش مییابم پدری که همنشین کتاب است، باید هم این قدر دانا و روشنفکر باشد. کتاب، یاریست مهربان و فرزانه، تازه بیادعا هم هست؛ فقط هرگاه او را خواندیم، باب کلام را میگشاید. دیگر بار که دیدمش از مجله ایرانی حرف نمیزنم، مشک آنست که خود ببوید!
در نشست بعدی، چند خانم ایرانی را ملاقات میکنم که به معنای کلمه "مادر" هستند، یعنی تا جاییکه میبینم در تربیت فرزندان خود کوشا و مهربانند. از آنان میپرسم در ایران استار چه بنویسم که مفید باشد؟ میگویند چیزهایی را بنویس که دانستن و ندانستنش، سرنوشت مردم را عوض میکند، مثلا غیبت از مدرسه. داستان واقعی یک خانواده را تعریف کردند که به دلیل اطلاعات کم از قوانین کانادا، مشکلی برایشان پدید آمد که پلیس وارد عمل شد: مادر خانواده نمیدانست که در استان انتاریو نبایستی بچه زیر دوازده سال را تنها گذاشت. قابل ذکر است قوانین در سالی که این داستان اتفاق افتاده است، سن دوازده سالگی را تعیین کرده بوده است. قوانین طبق نیازهای جدید و موارد قضایی که پیش میآید تفاوت دارد. القصه آن روز، فرزند کمی ناخوش بوده و در خانه مانده تا استراحت کند. مادر خانواده فراموش میکند که باید غیبت فرزند را به دفتر مدرسه خبر دهد و مثل همیشه به کلاس زبان خودش میرود و تلفن دستیاش را در ساعت کلاس جواب نمیداده است، ... حدس زدید چه شد؟! از طرف مدرسه زنگ زدهاند به مادر؛ جواب نگرفتهاند، به پدر، به شخص بعدی که به عنوان دوست خانوادگی، شماره تلفنش در پرونده دانشآموز بوده است. همگی سرکار بودهاند و نتوانستهاند جواب تلفن را بدهند، یا اصلا متوجه تلفن نشدهاند. از طرف مدرسه، پلیس را خبر کردهاند تا برود به منزل دانشآموز. در مراجعه پلیس، با فرزندی مواجه میشوند که بدون نظارت، در خانه تنها مانده است. سراغ مادر در کلاس زبانش رفتهاند و خبر به جامعه حمایت از کودکان (Children Aid Society) دادهاند و خلاصه مدتها طول کشیده و روزها با غصه و دلهره سپری شده، تا ثابت شود این خانواده قصد کودکآزاری و "غفلت از رسیدگی به کودک" نداشته است. جامعه حمایت از کودکان سازمانی است که از کودکان به عنوان قشری آسیبپذیر حمایت میکند و در وحله اول سلامتی و امنیت و رفاه حال کودکان را جستجو میکند و به عنوان نماینده دولت، متولی این امر است. در این داستان، خدا میداند در دل کودک چهها گذشته است و حال و روز مادر چه بوده است. تنها تلفنی ساده به مدرسه جهت اطلاع دادن غیبت فرزند، فقط سیستم تلفنی ویژه (safe arrival) میتوانست جلوی این همه دردسر را بگیرد. البته ناگفته نماند که اطلاعات کم خانوادهها هم به نوبه خود، مشکل اصلی محسوب میشود و گرنه والدین عزیز هرگز از روی عمد، غفلتورزی نخواهند کرد. تفاوتهای فرهنگی سبب میشود قوانین در کشورهای مختلف، گوناگون باشند. در استان انتاریو طبق قوانین موجود، همانطور که در نوشتههای پیش خدمتتان عرض شد، به هنگام برنامهریزیهای آموزش و پرورش، رفاه حال دانشآموز، در اولویت است. این بدان معنا نیست که بچهها آزادی از نوع بی حد و حساب داشته باشند، بلکه نیازهای آنان، به عنوان عضوی از جامعه، که توان دفاع از خود را ندارد، همیشه جدی تلقی میشود.
اگر راننده سرویس مدرسه در مکان و زمانی که هرروز فرزند شما را تحویل میدهد، شما را نبیند، او را پیاده نخواهد کرد. طبق سیستم انتاریو، کودک زیر سن استقلال، همیشه باید تحت سرپرستی یک فرد بالغ باشد.در انتهای روز تحصیلی، دانشآموز، به راننده سرویس تحویل داده میشود، پس فقط وقتی از این نظارت بیرون میآید، که فرد دیگری که از قبل هماهنگ شده، او را بگیرد. خاله یا عمه و همسایه فرق نمیکند، فقط مهم اینست که از قبل به مدرسه خبر داده باشید که لیست کسانی که حق دارند فرزندتان را تحویل بگیرند شامل چه کسانی میشود.
در روزهای پایانی سال میلادی، آرزو میکنم همه شهروندان در هرکجای دنیا که هستند، سالم و راضی باشند، اما اگر مهاجرت کردند، تلاش کنند قوانین شهر جدیدشان را فرا بگیرند و به آن احترام بگذارند. قوانین به روز شده استان انتاریو را از وبسایت مربوطهOntario.ca ملاحظه کنید. با هر گل، گوشهای از باغچه زیباتر میشود. با وجود خود، عطری دلانگیز، و منظرهای دلکش، به جامعه پیرامون خود بیفزاییم.
او صاحب یک بیزنس دلپذیر کانادایی است ولی بامشتریهای ایرانی، چاق سلامتی فارسیاش به راه است. ته لهجه جنوبیاش هم باز او را خونگرمتر نشان میدهد. از او پرسیدم اگر قرار باشد یک مجله ایرانی بردارید و یک مطلب راجع به سیستم مدارس انتاریو در آن باشد چه موضوعی دوست دارید باشد. گفت اصلا مجله ایرانی نمیخواند. گفتم حق دارید. من هم وقتی تازه وارد بودم از دست زدن به مجلههای ایرانی اکراه داشتم چون جوهرش خیلی زود دستم را سیاه میکرد. او گفت:" آن همه تبلیغ داخل مجلات را دوست ندارم. من کتاب میخوانم. اخبار را هم خودم دنبال میکنم." از نام کتابهای مورد علاقهاش که شنیدم، فهمیدم با یک آدم اهل مطالعه طرف هستم که حتی رمان هم که میخواند، رمانِ شناختی انتخاب میکند. دنبال کتابی است که علاوه بر نقل وقایع، یک لایه دیگری هم داشته باشد. مثلا فلسفی یا تاریخی باشد یا نگرش عمیقی مثل روانشناسی داشته باشد. گفتم:" مجله ایران استار فرق دارد، امتحان کنید. حالا دغدغه شما چیست؟" با حیای ویژه ایرانی گفت: "قضیه اخیر مدارس که اتفاق افتاد خیلی بد بود". پرسیدم اتفاقات مربوط به مدرسه سنتمایکل تورنتو و تعرضها را میگویید؟ سری تکان داد و گفت: "بله ولی قضیه خیلی جدی بود." از دغدغههای مشترک فرزندپروری کمی گفتگو کردیم. او گفت: "این مسایل تلخ همه جا رخ میدهد. افراد پلیدی که اینکاره هستند، متاسفانه خیلی زیرکند. فقط من به پسرم میگویم هر موقع از جانب هرکس، هرگونه حرکت مشکوکی دیدی فوری به من یا مادرت خبر بده." همینطور که از او خداحافظی میکنم، آدرس نزدیکترین جایی که مجله ایرانی دارد را به او میدهم. تاکید میکند "کتاب خیلی خوب است اما ممنون از شما" وتا دم در مرا بدرقه میکند. من در نگاهش مییابم پدری که همنشین کتاب است، باید هم این قدر دانا و روشنفکر باشد. کتاب، یاریست مهربان و فرزانه، تازه بیادعا هم هست؛ فقط هرگاه او را خواندیم، باب کلام را میگشاید. دیگر بار که دیدمش از مجله ایرانی حرف نمیزنم، مشک آنست که خود ببوید!
در نشست بعدی، چند خانم ایرانی را ملاقات میکنم که به معنای کلمه "مادر" هستند، یعنی تا جاییکه میبینم در تربیت فرزندان خود کوشا و مهربانند. از آنان میپرسم در ایران استار چه بنویسم که مفید باشد؟ میگویند چیزهایی را بنویس که دانستن و ندانستنش، سرنوشت مردم را عوض میکند، مثلا غیبت از مدرسه. داستان واقعی یک خانواده را تعریف کردند که به دلیل اطلاعات کم از قوانین کانادا، مشکلی برایشان پدید آمد که پلیس وارد عمل شد: مادر خانواده نمیدانست که در استان انتاریو نبایستی بچه زیر دوازده سال را تنها گذاشت. قابل ذکر است قوانین در سالی که این داستان اتفاق افتاده است، سن دوازده سالگی را تعیین کرده بوده است. قوانین طبق نیازهای جدید و موارد قضایی که پیش میآید تفاوت دارد. القصه آن روز، فرزند کمی ناخوش بوده و در خانه مانده تا استراحت کند. مادر خانواده فراموش میکند که باید غیبت فرزند را به دفتر مدرسه خبر دهد و مثل همیشه به کلاس زبان خودش میرود و تلفن دستیاش را در ساعت کلاس جواب نمیداده است، ... حدس زدید چه شد؟! از طرف مدرسه زنگ زدهاند به مادر؛ جواب نگرفتهاند، به پدر، به شخص بعدی که به عنوان دوست خانوادگی، شماره تلفنش در پرونده دانشآموز بوده است. همگی سرکار بودهاند و نتوانستهاند جواب تلفن را بدهند، یا اصلا متوجه تلفن نشدهاند. از طرف مدرسه، پلیس را خبر کردهاند تا برود به منزل دانشآموز. در مراجعه پلیس، با فرزندی مواجه میشوند که بدون نظارت، در خانه تنها مانده است. سراغ مادر در کلاس زبانش رفتهاند و خبر به جامعه حمایت از کودکان (Children Aid Society) دادهاند و خلاصه مدتها طول کشیده و روزها با غصه و دلهره سپری شده، تا ثابت شود این خانواده قصد کودکآزاری و "غفلت از رسیدگی به کودک" نداشته است. جامعه حمایت از کودکان سازمانی است که از کودکان به عنوان قشری آسیبپذیر حمایت میکند و در وحله اول سلامتی و امنیت و رفاه حال کودکان را جستجو میکند و به عنوان نماینده دولت، متولی این امر است. در این داستان، خدا میداند در دل کودک چهها گذشته است و حال و روز مادر چه بوده است. تنها تلفنی ساده به مدرسه جهت اطلاع دادن غیبت فرزند، فقط سیستم تلفنی ویژه (safe arrival) میتوانست جلوی این همه دردسر را بگیرد. البته ناگفته نماند که اطلاعات کم خانوادهها هم به نوبه خود، مشکل اصلی محسوب میشود و گرنه والدین عزیز هرگز از روی عمد، غفلتورزی نخواهند کرد. تفاوتهای فرهنگی سبب میشود قوانین در کشورهای مختلف، گوناگون باشند. در استان انتاریو طبق قوانین موجود، همانطور که در نوشتههای پیش خدمتتان عرض شد، به هنگام برنامهریزیهای آموزش و پرورش، رفاه حال دانشآموز، در اولویت است. این بدان معنا نیست که بچهها آزادی از نوع بی حد و حساب داشته باشند، بلکه نیازهای آنان، به عنوان عضوی از جامعه، که توان دفاع از خود را ندارد، همیشه جدی تلقی میشود.
اگر راننده سرویس مدرسه در مکان و زمانی که هرروز فرزند شما را تحویل میدهد، شما را نبیند، او را پیاده نخواهد کرد. طبق سیستم انتاریو، کودک زیر سن استقلال، همیشه باید تحت سرپرستی یک فرد بالغ باشد.در انتهای روز تحصیلی، دانشآموز، به راننده سرویس تحویل داده میشود، پس فقط وقتی از این نظارت بیرون میآید، که فرد دیگری که از قبل هماهنگ شده، او را بگیرد. خاله یا عمه و همسایه فرق نمیکند، فقط مهم اینست که از قبل به مدرسه خبر داده باشید که لیست کسانی که حق دارند فرزندتان را تحویل بگیرند شامل چه کسانی میشود.
در روزهای پایانی سال میلادی، آرزو میکنم همه شهروندان در هرکجای دنیا که هستند، سالم و راضی باشند، اما اگر مهاجرت کردند، تلاش کنند قوانین شهر جدیدشان را فرا بگیرند و به آن احترام بگذارند. قوانین به روز شده استان انتاریو را از وبسایت مربوطهOntario.ca ملاحظه کنید. با هر گل، گوشهای از باغچه زیباتر میشود. با وجود خود، عطری دلانگیز، و منظرهای دلکش، به جامعه پیرامون خود بیفزاییم.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, December 19, 2018 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Leila Kazemzadeh لیلا كاظم زاده معلم رسمی انتاریو و ساکن تورنتو میباشد. او كارشناس ادبیات انگلیسی از دانشگاه علامه طباطبایی و كارشناس آموزش از دانشگاه لیک هد (Lakehead) است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو