همسری از خود میپرسد که میتوانسته بهتر از همسر کنونیاش پیدا کند و این مساله برای او یک کشمکش درونی میشود؛ این کشمکش و جدال با خود به جایی میرسد که در نهایت به خود میگوید که واقعا او جایزه بزرگی را بدست نیاورده است و چه بسا میتوانسته بهتر از او را انتخاب نماید
بعضی از مواقع پس از ازدواج، ممکن است شخص به خود آید و از خود بپرسد آیا این همان فردی است که من میخواستم با او ازدواج کنم؟ خانمی وقتی تصادفا پاهای لاغر و استخوانی شوهر و قد بلند و فربه خود را میبیند از خود میپرسد که می توانسته بهتر از این شوهر پیدا کند و این مساله برای او یک کشمکش درونی میشود.
این کشمکش و جدال با خود به جایی میرسد که در نهایت به خود میگوید که واقعا او جایزه بزرگی را بدستنیاورده است و چه بسا میتوانسته بهتر از او را انتخاب نماید. با تمام این اوصاف خانم ویا آقا متوجه میشوند که این همان فردی بوده است که با تمام مشخصات زشت و زیبا ازدواج نمودهاند. ممکن است یکی از زوجین در طول سالهای ازدواج و زندگی مشترک هرگز ورزش ننموده است و فقط پرخوری کرده است. بنابراین او را به عنوان شخصی که ظاهرش با سن و سالش جور در نمیآید ارزیابی مینماید. به کلامی دیگر فرد مورد نظر نسبت به سن و سال خود به مراتب شکستهتر و پیرتر جلوه میکند.
حال ممکن است که یکی از طرفین، مثلا زن خانه در کار و حرفه خود بسیار رشد کرده باشد. در نتیجه اوقات زیادی را صرف فعالیتهای حرفهای خود نموده باشد. یعنی تفکر برای خلق و ایجاد یک محصول جدید. بنابراین او آنچه را که آرزو میکند میتواند بدست آورد. این موفقیت حرفهای به شخص این ایده را میدهد که خود را خیلی بالاتر و مهمتر از آنچه که هست جلوه دهد.
حال برگردیم به وضعیت طرف دیگر که به نظر مسنتر و ژولیدهتر میباشد و درست مثل کفش کهنهای میماند که در اثر زمان و مصرف، پاره پاره شده باشد. شکی نیست که این شخص واقعا تغییر نموده است، زیرا در سالهای اول ازدواج، او بسیار کوشش و زحمت و تقلا مینمود تا با دیگران رقابت نماید تا در کار و حرفه خود پیشرفت قابل توجهی کند. او البته در این رهگذر بسیار خوب پیشرفت کرده است. لیکن دیگر آن محرک و عطش و علاقه شدید برای دسترسی به قدرت و موفقیت را که تمام دوران زندگی جوانی او را گرفته بود ندارد. او احساس مینماید که الان موقع آنست که کوتاه بیاید و در آرامش بسر برد و تا میتواند از زندگی لذت ببرد.
در نتیجه او خود را غرق در لذتهای ساده و آرایش و تزیین خانه و خانواده خودشان مینماید. او ممکن است شروع به پختن نان و کیک های ساده و غذا نماید تا با همسر خود از آنها استفاده نموده و لذت ببرد و خود را در زندگی خانوادگی هرچه بیشتر سهیم نماید. ممکن است او عشق فراوانی به گلکاری و سبزیکاری نشان دهد و گلهای تازهای تهیه نماید و البته این فعالیتها را به عنوان نوعی آرامش خیال و Meditation بداند.
از طرف دیگر همسر ایشان ممکن است احساس کند که وقتی کودکان خانه را ترک نمودند، او آزاد شده است و آرامش هرچه بیشتر پیدا کرده است تا بیشتر به پیشرفت حرفهای خود بپردازد و با صرف وقت و توجه زیاد موفقتر از پیش شود. حال ممکن است تشخیص بدهد که انتخاب او یعنی همسرش در آن سن و سال و ظاهر بسیار ناجور بوده است. همسرش برعکس با اشتیاق فراوان انتظار داشته است که هر دو کارهای خود را کم کنند و قدری کوتاه بیایند تا از زندگی با یکدیگر بیشتر لذت ببرند و شاد باشند. لیکن همسر او متاسفانه خود را متعهد نمود که روی کارش بیشتر تمرکز نماید و در واقع با حرفه اش ازدواج نموده است.او برای پیشرفت کارش ممکن است به همه جای دنیا مسافرت نماید و با تمرکز و تفکر بیشتر تشخیص دهد که او خود از جهاتی تحفه خیلی گران بهایی نبوده است. بنابراین با این فکر صحیح میتوان از همسر خود بدون کوچک شمردن او بیشتر سپاسگزاری نمود و از کارهایش قدردانی کرد. او بالاخره به خوبی ملاحظه نمود که هردوی آنها واقعا به تمام معنی به درد یکدیگر میخورند و هر دو با هم بسیار جور هستند و هیچکدام از آنها نه ازدیگری بالاتر و نه پایینتر و حقیرتر میباشند، بلکه هرکدام به سادگی برای خود شخصیت ویژهای هستند با تمام تفاوتها.
عاقبت خانم نامبرده تصمیم گرفت که با شوهر استخوانی و با پاهای لاغر در زندگی زناشویی خود پایدار بماند و زندگی را به خوبی ادامه دهد. از این پس یک عشق عمیق و مستحکم مثل کوه و یک ارتباط عاشقانه با شوهر بوجود آمد.عشقی که شامل کامل نبودن و داشتن کلی نواقص که هر دوی آنها داشتند و نیز جوایز و پاداشهایی که در روابط آنها وجود داشت را پیدا نماید.
زمانی که افراد تصمیم به ازدواج می گیرند کلی انتظارات دارند که اکثر آنها فقط و فقط تخیل و تصور است. عموما افراد به اندازه کافی در دوران قبل از ازدواج و زناشویی قرار نگرفته اند که بتوانند یکدیگر را خوب و کامل بشناسند. همانطوری که شریک زندگی فرد رشد می کند و تغییر می نماید و خود را بیشتر کشف می کند و آشکار می نماید، زن و شوهرها نیز کوشش میکنند که همدیگر را بپذیرند و خود را با همسر خود انطباق دهند و نشان دهند که واقعا چه افرادی هستند. به همان اندازه ای که شخص بتواند خود را آنطوری که واقعا هست نشان دهد ، همسران نیز احتمالا همان تجربه را از یکدیگر پیدا می کنند.
البته این به آن معنی نیست که شخص همه رفتارهای پر رنج و آزاردهنده همدیگر را تحمل نمایند، بلکه آن جنبه هایی از شخصیت همسر را باید پذیرفت که به نحوی مشخصات یک همسر نسبتا ایده آل شایسته را به همراه داشته باشد.
ازدواج یک برنامه بسیار بزرگی را در زندگی فرد ایجاد می کند تا افراد بتوانند از یکدیگر یاد بگیرند و نیز از تغییرات غیر قابل چشم پوشی و ناگزیر هر کدام از آنها و نیز دنیای اطراف خود را بشناسند و خوب بپذیرند.
این کشمکش و جدال با خود به جایی میرسد که در نهایت به خود میگوید که واقعا او جایزه بزرگی را بدستنیاورده است و چه بسا میتوانسته بهتر از او را انتخاب نماید. با تمام این اوصاف خانم ویا آقا متوجه میشوند که این همان فردی بوده است که با تمام مشخصات زشت و زیبا ازدواج نمودهاند. ممکن است یکی از زوجین در طول سالهای ازدواج و زندگی مشترک هرگز ورزش ننموده است و فقط پرخوری کرده است. بنابراین او را به عنوان شخصی که ظاهرش با سن و سالش جور در نمیآید ارزیابی مینماید. به کلامی دیگر فرد مورد نظر نسبت به سن و سال خود به مراتب شکستهتر و پیرتر جلوه میکند.
حال ممکن است که یکی از طرفین، مثلا زن خانه در کار و حرفه خود بسیار رشد کرده باشد. در نتیجه اوقات زیادی را صرف فعالیتهای حرفهای خود نموده باشد. یعنی تفکر برای خلق و ایجاد یک محصول جدید. بنابراین او آنچه را که آرزو میکند میتواند بدست آورد. این موفقیت حرفهای به شخص این ایده را میدهد که خود را خیلی بالاتر و مهمتر از آنچه که هست جلوه دهد.
حال برگردیم به وضعیت طرف دیگر که به نظر مسنتر و ژولیدهتر میباشد و درست مثل کفش کهنهای میماند که در اثر زمان و مصرف، پاره پاره شده باشد. شکی نیست که این شخص واقعا تغییر نموده است، زیرا در سالهای اول ازدواج، او بسیار کوشش و زحمت و تقلا مینمود تا با دیگران رقابت نماید تا در کار و حرفه خود پیشرفت قابل توجهی کند. او البته در این رهگذر بسیار خوب پیشرفت کرده است. لیکن دیگر آن محرک و عطش و علاقه شدید برای دسترسی به قدرت و موفقیت را که تمام دوران زندگی جوانی او را گرفته بود ندارد. او احساس مینماید که الان موقع آنست که کوتاه بیاید و در آرامش بسر برد و تا میتواند از زندگی لذت ببرد.
در نتیجه او خود را غرق در لذتهای ساده و آرایش و تزیین خانه و خانواده خودشان مینماید. او ممکن است شروع به پختن نان و کیک های ساده و غذا نماید تا با همسر خود از آنها استفاده نموده و لذت ببرد و خود را در زندگی خانوادگی هرچه بیشتر سهیم نماید. ممکن است او عشق فراوانی به گلکاری و سبزیکاری نشان دهد و گلهای تازهای تهیه نماید و البته این فعالیتها را به عنوان نوعی آرامش خیال و Meditation بداند.
از طرف دیگر همسر ایشان ممکن است احساس کند که وقتی کودکان خانه را ترک نمودند، او آزاد شده است و آرامش هرچه بیشتر پیدا کرده است تا بیشتر به پیشرفت حرفهای خود بپردازد و با صرف وقت و توجه زیاد موفقتر از پیش شود. حال ممکن است تشخیص بدهد که انتخاب او یعنی همسرش در آن سن و سال و ظاهر بسیار ناجور بوده است. همسرش برعکس با اشتیاق فراوان انتظار داشته است که هر دو کارهای خود را کم کنند و قدری کوتاه بیایند تا از زندگی با یکدیگر بیشتر لذت ببرند و شاد باشند. لیکن همسر او متاسفانه خود را متعهد نمود که روی کارش بیشتر تمرکز نماید و در واقع با حرفه اش ازدواج نموده است.او برای پیشرفت کارش ممکن است به همه جای دنیا مسافرت نماید و با تمرکز و تفکر بیشتر تشخیص دهد که او خود از جهاتی تحفه خیلی گران بهایی نبوده است. بنابراین با این فکر صحیح میتوان از همسر خود بدون کوچک شمردن او بیشتر سپاسگزاری نمود و از کارهایش قدردانی کرد. او بالاخره به خوبی ملاحظه نمود که هردوی آنها واقعا به تمام معنی به درد یکدیگر میخورند و هر دو با هم بسیار جور هستند و هیچکدام از آنها نه ازدیگری بالاتر و نه پایینتر و حقیرتر میباشند، بلکه هرکدام به سادگی برای خود شخصیت ویژهای هستند با تمام تفاوتها.
عاقبت خانم نامبرده تصمیم گرفت که با شوهر استخوانی و با پاهای لاغر در زندگی زناشویی خود پایدار بماند و زندگی را به خوبی ادامه دهد. از این پس یک عشق عمیق و مستحکم مثل کوه و یک ارتباط عاشقانه با شوهر بوجود آمد.عشقی که شامل کامل نبودن و داشتن کلی نواقص که هر دوی آنها داشتند و نیز جوایز و پاداشهایی که در روابط آنها وجود داشت را پیدا نماید.
زمانی که افراد تصمیم به ازدواج می گیرند کلی انتظارات دارند که اکثر آنها فقط و فقط تخیل و تصور است. عموما افراد به اندازه کافی در دوران قبل از ازدواج و زناشویی قرار نگرفته اند که بتوانند یکدیگر را خوب و کامل بشناسند. همانطوری که شریک زندگی فرد رشد می کند و تغییر می نماید و خود را بیشتر کشف می کند و آشکار می نماید، زن و شوهرها نیز کوشش میکنند که همدیگر را بپذیرند و خود را با همسر خود انطباق دهند و نشان دهند که واقعا چه افرادی هستند. به همان اندازه ای که شخص بتواند خود را آنطوری که واقعا هست نشان دهد ، همسران نیز احتمالا همان تجربه را از یکدیگر پیدا می کنند.
البته این به آن معنی نیست که شخص همه رفتارهای پر رنج و آزاردهنده همدیگر را تحمل نمایند، بلکه آن جنبه هایی از شخصیت همسر را باید پذیرفت که به نحوی مشخصات یک همسر نسبتا ایده آل شایسته را به همراه داشته باشد.
ازدواج یک برنامه بسیار بزرگی را در زندگی فرد ایجاد می کند تا افراد بتوانند از یکدیگر یاد بگیرند و نیز از تغییرات غیر قابل چشم پوشی و ناگزیر هر کدام از آنها و نیز دنیای اطراف خود را بشناسند و خوب بپذیرند.
Date: چهارشنبه, اوت 9, 2017 - 20:00
Safar Daee دکتر صفر داعی دکترای روانشناسی از دانشگاه انگلستان 905-770-4556 |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو