مثلا یک لباس تولید میشود. برای تولید این لباس اگر نیروی کار کارگر + مواد اولیه + هزینه تولید + سهم سرمایه گذار = قیمت فروش لباس باشد، همه نیروهای درگیر تولید بنوعی خوشحال به کار خود ادامه خواهند داد. حال زمانیکه در این پروسه عاملی که اساسا نقشی در این مدار نداشته مداخله کند و به قیمت لباس بیفزاید، اما سود حاصله را مابین کارگر و سرمایه گذار تقسیم نکند، میتوان گفت که به همان اندازه مداخله در مدار تولید سوخت هدر رفته است
میدانیدکه بازار سهام یک پدیده چند قرن اخیر میباشد. بگذارید با یک مثال غیر اقتصادی مضر بودن این پدیده را توضیح بدهیم. میدانید که در طبیعت فعل الانفعالات شیمیایی – فیزیکی وجود دارد و میدانید که این اتفاقات شیمیایی و فیزیکی بر اساس روند خاصی انجام میشوند که به آنها "قوانین" فیزیک و شیمی گفته میشود. هیچ اتفاقی نیست که تابع نوعی از قوانین یا اصول حرکت (حرکت = تغییر) نباشد. موجودات بخشی از طبیعت هستند. بشر نیز یک نمونه از این موجودات میباشد. روند زندگی موجودات هماند روند حرکت پدیدههای غیر جاندار تابع برخی از اصول میباشد که به آنها قوانین اجتماعی میگوییم. قوانین اجتماعی جدا از سایر قوانینی نیستند که بر حرکت ماده دلالت دارند، هرچند گاهی این قوانین پیچیده میشوند اما در موارد قوانین پایه ای نمیتوانند یکی نباشند. مثلا به این قانون ساده طبیعی توجه کنید که میگوید: مجموع انرژی+ ماده (قبل از فعلالانفعالات شیمیایی – فیزیکی) = مجموع انرژی+ ماده (پس از فعل الانفعالات شیمیایی– فیزیکی). در عملیات شیمیایی هرچه انرژی خارج شده از ماده بیشتر باشد، آن عمل را پرسودتر در نظر میگیرند. مقدار انرژی حاصل شده از یک ترکیب اتمی بسیار خالصتر از انرژیای میباشد که بر اثر سوخت بنزین و نفت حاصل میشود. چراکه در مقایسه با ترکیب سوخت نفتی، در ترکیب اتمی کمترین مقدار هدر رفتن انرژی اتفاق میافتد. در ترکیب شیمیایی نفتی بخش زیادی از انرژی هدر میرود. در حقیقت عمل سوخت کامل انجام نمیشود.
حال بیاییم به یک پروسه کشاورزی نگاهی بیندازیم. اگر به ازای هر تخم گندم یا درخت میوه که کاشته میشود یک جوانه و یا درخت رشد بکند، این پروسه کمترین مقدار تخم را به هدر داده است. اما میدانیم که در عمل بسیاری از دانهها را حشرات یا پرندگان از بین میبرند. اگر تمامی تخم ها توسط حشرات از بین بروند، آیا نمیتوانیم بگوییم که آن پروسه کشاورزی به هدر رفته است؟ هرچه در این پروسه نهالهای بیشتری به بار آید، کشاورز موفقتر و شادتر خواهد بود. آیا این تشابه ای با پروسه سوخت کامل یا ناقص ندارد؟
برگردیم به مورد تولید کالا، در این پروسه یک کالا مثلا یک لباس تولید میشود. برای تولید این لباس اگر نیروی کار کارگر + مواد اولیه + هزینه تولید + سهم سرمایه گذار = قیمت فروش لباس باشد، همه نیروهای درگیر تولید بنوعی خوشحال به کار خود ادامه خواهند داد. حال زمانیکه در این پروسه عاملی که اساسا نقشی در این مدار نداشته مداخله کند و به قیمت لباس بیفزاید، اما سود حاصله را مابین کارگر و سرمایه گذار تقسیم نکند، میتوان گفت که به همان اندازه مداخله در مدار تولید سوخت هدر رفته است. در اینجا، کارگر و سرمایه گذار معرف انرژی اولیه هستند؛ قیمت نهایی لباس معرف سوخت مفید و مابهالتفاوت پولی که به سهام بازان میرسد معرف انرژی هدر داده شده در مدار تولید میباشد. مطمئنا کارگران و سرمایه گذار اولیه طالب این هستند که این مبلغ به آنها تعلق میگرفت تا به عوامل کناری. اینجاست که مجبور میشویم از قوانین ساده طبیعی– اجتماعی خارج شویم و به دنیای پر دوز و کلکی وارد شویم که برای توجیه این پروسه مضر تعاریف فریبنده و غیر حقیقی اقتصادی – سیاسی – اجتماعی را در طی سه قرن گذشته از طریق سیستمهای آموزشی و تبلیغاتی به خورد مردمان دادهاند. تعاریفی که بیلیونها انسان را از حقایق واقعی طبیعی به دور کرده و در دنیای دروغینی فرو برده که ساخته خود آن بشر میباشد. اینجاست که کاغذ و فلز خدای انسانها میشود. اینجاست که انسانها بسان بیلیونهاموریانه صبح را به شب و شب را به صبح میرسانند بطوریکه اساس زندگی آنها منحصر به خوردن، خوابیدن، دفع و تولید مثل شده، یعنی آن چیزیکه هر حیوان دیگری هم چنین میکند.
در این آشفته بازار، بازار سهام نقش خاصی دارد. حیات این پدیده بر نوساناتی استوار است که پروسه تولید را تحت شعاع خود قرار میدهند. اگر این نوسانات بطور طبیعی وجود نداشته باشند، نوابان این بازار سعی در ایجاد آن از طریق ایجاد جنگ و آشفتگی های سیاسی – اجتماعی – اقتصادی میکنند. مقاله ما هم برای توضیح رابطه این آشفتگی ها و نوسانات بازار سهام نوشته شده است. در این رابطه از مقاله ای استفاده کرده ایم که یکی از مدیران شرکتهای فروش سهام و سهامهای نفتی در سال 2010 نوشته تا با توضیحاتی خوانندگان خود را تشویق به خرید سهامهای نفتی بکند. این فرد به توضیح تضادهای شیعه و سنی پرداخته و این تضادها را که از دید ایشان قابل حل نیستند دلیل اطمینان بر سرمایه گذاری میبیند. شاید برای برخی این نوشته مقاله ای بیش نبوده باشد، اما برای آنهاییکه قادر به بینش بیش از حدود بنی خود هستند، اینها همان سیاستهایی بوده اند که دو قرن است منطقه خاورمیانه را به آتش تبدیل کرده که خوراکهای فروش تسلیحات، فروش انواع کالاهایی که در جنگ از بین میروند، فروش سهامهای آن شرکتها و شرکتهای نفتی بر آن طباخی میشوند.
نوشته های انگل لیسی از همان مقاله است.
بقیه مقاله :
1354 years in the Making
The "NEW" War That Could Rocket Oil Past $220 In 2015
By Byron King, Editor
One terrorist with a grudge can do a lot of damage. Iran, all by itself, could even be a deadly force. But can you imagine what millions of Shiites with a 1,354-year old ax to grind could do?
The 162-Million-Man March
Nobody knows exactly how many Shia there are right now in the Middle East. That's because in all but four Middle Eastern countries, Sunni leaders don't bother to count.
Sunni schools teach that Shiites aren't real Muslims. Shias don't get a seat in government. They can't become judges or even testify in high courts. In Sunni-run Saudi Arabia, Shias and Sunni can't even marry.
For centuries, the Shia have been the underclass.
But now, for the first time in history, they see this as their chance to turn the tide. And how big a tide is it? Hands down, saber-rattling Iran has the most — 70 million Shia.
But then you've got the "liberated" Shia of Iraq — 22 million. Plus as many as 2 million Shia in Iran-backed Lebanon. And up to 4 million Shia in Iran's top ally, Syria.
Then you've got another 700,000 Shia in Kuwait... up to 500,000 Shia in Bahrain... up to 400,000 Shia in the United Arab Emirates... 300,000 Shia in Oman... and around 100,000 Shia in Qatar, according to the Pew Research Center in Washington.
On top of that, as many as 10 million Shia in Yemen... another 7 million Shia in Azerbaijan... and 11 million Shia in Turkey... not to mention the combined 30 million Shia in Afghanistan and Pakistan.
Not all Shia want a revolution.
But out of between the 147 million to 162 million Shia spread from Pakistan to Lebanon and Azerbaijan to Yemen, enough do that this is the river of "Secret Revenge" and common blood running throughthe entire Middle East.
The Sunnis are worried. Especially in Sunni-run Saudi Arabia. And especially now.
Here's why...
از اینجا به بعد دقت کنید چقدر مطالب آشنا به نظر میآید.غلوهایی که تو گویی ما ایرانیان تافته جدا بافتهای از همسایه گان خود هستیم و متاسفانه هنوز هم بر بسیاری کارآیی دارد. بسیاری که حتی کتب تاریخی ناقص و غیر حقیقی مدارس را درست مطالعه نکردهاند، چه برسد به کتب تاریخی مستند. تا بحال جنگ شیعه وسنی بود که نویسنده بر آن تمرکز داشت، حالا مسئله عرب و عجم هم اضافه شد. من بارها به این نکته اشاره کردهام که ادعاهایی نظیر " هنر نزد ایرانیان هست و بس"، دروغهایی هستند که به همان شکل متناسب به ترکها، اعراب، افغانها و غیره هم گفته شده است تا با گذاشتن هندوانه بزرگ دروغین ماها را به جان هم بیندازند. متاسفانه بسیاری از دوستان چه از شیعه و سنی و چه از کسانیکه تاریخ را به درستی متوجه نشدهاند، فریب این تبلیغات را میخورند. برای همین است که منطقه خاورمیانه دهها سال است که در آتشی میسوزد که سوخت آن زندگانی ساکنینش میباشد.
“New” Oil War Flashpoint #1:
The Real Reason Iran
Wants the Bomb
Don’t forget, Iran used to be Persia.
At one point Persia was the biggest and most powerful empire in history!
Iraq, Syria, Turkey, Egypt — even Israel — the Persians controlled them all. Along with all of Afghanistan and Pakistan and most of the oil-rich coast of the Caspian.
For 300 years, Persian armies held off the Roman Empire. Their scholars walked with Aristotle and Plato. And influenced Greek art.
It was the Persians who invented chess. And the windmill. Not to mention bricks, algebra, trigonometry, and wine.
The bottom line is… no Empire forgets its past glory.
The Iranians resent losing theirs.
But now they see a chance to get it back.
The nuclear bomb? Tehran’s crackpot leaders don’t just want it to scare Israel. They want it so they can throw a dark shadow over their Sunni Arab neighbors, too! Ect,Ect,Etc,,,
این مقاله آقای بارون کینگ البته ادامه دارد اما برای ما تا همین جا تشریح رابطه بوی خون برای دستیابی به سود اقتصادی در بازار سهام کافیست. حال آیا ارتباط حوادث سیاسی با نوسانات بازار سهام بهتر مشخص نشده است؟ دوستانیکه قسمتهای قبلی این مقاله را خواندهاند مطمئنا میتوانند گواهی دهند که کمترین مقاله سهامبازانی را مطالعه کردهاند که به این وضوح بوی خون جنگ، پول، سرمایه و سهام را به هم پیوند داده باشد.