دکتر عباس میلانی کتابهایش را برای حضار امضاء میکند
روز یکشنبه ۱۶ جولای، دکتر "عباس میلانی" در جلسه دوم حضورش در تورنتو به دعوت "پرشین سیرکل" به موضوع کاملا جدیدی پرداخت: رضاشاه. وی گفت کتاب جدیدی را درباره رضاشاه با دهها هزار سند معتبر در دست نگارش دارد.
این برنامه را "امید علایی" با خوشامدگویی آغاز کرد و گفت علاوه بر رونمایی کتابهای دکتر میلانی که دیروز انجام شد، قرار است وی امروز، بنا به درخواست خودش، یک سخنرانی ویژه داشته باشند باعنوان: در جستجوی رضاشاه. امید گفت که وی طبق معمول همیشگی خود در آخر برنامه پرسش و پاسخ خواهد داشت. به زودی ویدئوهای کامل سخنرانیهای دکتر عباس میلانی روی یوتیوب و وبسایت پرشین سیرکل قرار خواهد گرفت.
سخنرانی عباس میلانی: بررسی رضاشاه با روش علمی تاریخی از او شخصیت دیگری را به ما نشان میدهد
دکتر عباس میلانی در روز یکشنبه سخنانش درباره رضاشاه را با این توضیح آغاز کرد که روند کتابنویسی او درباره پهلوی از زمانی آغاز میشود که "ایرانیکا" از وی خواست تا چند صد کلمهای در مورد هویدا بنویسد. وی میگوید: "در طی بررسی و نوشتن درباره هویدا فهمیدم که هویدا آن شخص فوکولی شیکپوشی که فکرش را میکردیم نبود" و در ادامه افزود که بررسیهایش از هویدا را پس از آن مقاله تکمیل کرده و نتیجه آن سرانجام تبدیل به کتاب "معمای هویدا" شد. میلانی گفت که در حین نگارش آن کتاب متوجه شده که در پس آن، محمدرضاشاه قرار دارد و ننوشتن در مورد او حذر پذیر نیست. پس از بیش از ده سال کار و بررسی دهها هزار سند وی کتاب "نگاهی به شاه" را در ابتدا به انگلیسی و سپس به فارسی نوشت که اکنون با تیراژی بالا به چهارمین چاپ خود رسیده است. او گفت که در پس شخصیت شاه نیز یک شخص دیگر بیش از دیگران دیده میشد: رضاشاه.
میلانی میگوید: "بیش از ۳۰۰ مصاحبه کردم برای شخصیتهای مهم ایران که درباره آنها در کتاب ایرانیان نامدار و محمدرضاشاه نوشتم، اما در این میان به این نتیجه رسیدم که شخصیتی که در پس همه آنها وجود دارد رضاشاه است. با جنبش مردم در داخل ایران که شعار "رضاشاه روحت شاد" دادند به این نتیجه رسیدم که باید به رضاشاه پرداخت". میلانی معتقد است که انقلاب ۵۷ در واقع، آخوندیسمی بود علیه رضاشاه و نه محمدرضاشاه. او چنین توضیح داد: "آخوندها در پی بازپس گرفتن چیزهایی وارد معرکه شدند که در واقع رضاشاه از آنها گرفته بود. رضا شاه همه اوقاف، قوه قضائیه، توان اداره امور از جمله لباسشان را از آنها گرفت؛ درباره حجاب نیز با آنها در افتاد، سیستم آموزش را هم از آنها گرفت. برعکس رضاشاه، پسرش محمدرضاشاه به شدت با آخوندها در نیافتاد و در نتیجه آخوندها با انقلاب درصدد پس گرفتن همه آن چیزهایی برآمدند که از دست داده بودند. پس برای فهمیدن تاریخ معاصر ایران، شناختن رضاشاه از همه چیز مهمتر است".
میلانی میگوید در تاریخ معاصر ۱۵۰ سال اخیر دو موضوع زنان و مدرنیته از مهمترین مسائل ایران بودهاند و میافزاید: "به گمانم بیتوجهیهایی به رضاشاه شده، از جمله خود محمدرضاشاه که به قدر کافی به موفقیتهای پدرش نپرداخت؛ چپهای سنتی و نیز آخوندیسم که دو روی یک سکه هستند و هر دو با رضاشاه کنار نمیآمدند و با او عناد داشتند نیز از دیگر عوامل بیتوجهی به جایگاه رضاشاه در تاریخ هستند". وی گفت: "سکوت نسبی محمدرضاشاه به دستاوردهای پدرش شگفتانگیز است، بخصوص بعد از ۲۸ مرداد که دیگر کمتر به پدرش بها داد و شاید فکر میکرد بهتر است بجای نشان دادن کارهای زیربنایی کشور به دست پدرش، بهتر است بیشتر به دستاوردهای خودش بپردازد و به همین دلیل کمتر و کمتر به پدرش پرداخت".
کتابهای رضاشاه
رضا شاه دو کتاب نوشته که از آنها بعنوان "به خامه فرج الله بهرامی" یاد میشود؛ به ترتیب سفرنامه مازندران و سفرنامه خوزستان. در هر دو مورد واضح است که نویسنده خود رضاشاه است و در این دو کتاب میتوان مانیفست پهلوی را دید و خواند. این دو کتاب بجز در پنجاهمین سالگرد پهلوی، هرگز چاپ نشدند و تازه دو تن از مقامات دوران محمدرضاشاه بخشهایی از این کتابها به ویژه بخشهای مربوط به روستاهای مازندران را سانسور کردند در حالیکه وضعیت دقیق روستاها در آن دوران از همه نظر بسیار مهم است. جالب اینجاست که حتی یک نقد هم روی این کتاب نوشته نشده یا مورد تحسین پسرش قرار نگرفته است. کتاب مازندران در زمانی نوشته شده که رضاشاه تازه شاه شده بود و با افراد دور و برش از تهران به مازندران رفتند تا اطرافیانش بفهمند که مشکلات کشور چیست و حتی یک راه بین تهران با مازندران و گیلان وجود نداشت بطوریکه آنها مجبور شدند در برخی موارد خودروهایشان را هُل دهند.
در سفرنامه خوزستان، جریان درباره شیخ خزعل است و حرکت و حمله رضاشاه با ارتشبد زاهدی برای خلع شیخ خزعلی که بدنبال ایجاد یک منطقه یا یک کشور برای خودش در جنوب غرب ایران بود. شیخ خزعل با احمدشاه، مدرس و نیز انگلیس همدستی میکرد از حمایت همه آنها برخورددار بود؛ در این شرایط رضاشاه علیرغم مخالفتها و فشارهای انگلیس شیخ خزعل را شکست داد و خوزستان را به ایران بازگرداند، و سپس شیخ خزعل را نیز به تهران آورد.
آیا رضاشاه انگلیسی بود و انگلیس او را آورده بود؟
میلانی میگوید رضاشاه قبل از تاجگذاری با انگلیس مشکل داشته، با اینکه بین او و انگلیس جدال وجود داشته اما وی سعی کرده با هوش خود از آنها در مسیر خودش استفاده کند تا بتواند امور را پیش ببرد. برای مثال گفته میشود رضاشاه به دستور انگلیس راهآهن شمال جنوب را ساخته، و به غلط نیز میگویند که این کار برای کمک به شوروی بوده است. در حالیکه رضاشاه کاملا دشمن شوروی بود، انگلیس از روز اول و تا به آخر مخالف این خط راهآهن بود که هزاران سند در این باره وجود دارد. انگلیسیها به رضاشاه میگفتند اگر میخواهی راهآهن بکشی، از شرق به غرب بکش. با آغاز کشیدن راهآهن انگلیس و آمریکا و فرانسه به رضاشاه پیشنهاد تامین مالی راهآهن با وام را دادند که رضاشاه نپذیرفت و گفت شما میخواهید بعدا برای تعمیرات و دیگر موارد ما را بچاپید؛ و نهایتا راهآهن را با پول چای ساخت. البته اینکه راهآهن با مشورت مجلس ساخته نشده، یا مثلا ساخت دانشگاه تهران نیز در ابتدا در مجلس تصویب نشده و اینها اموری فرا قانونی بودند، درست است که در واقع با زور رضاشاه ساخته شدند.
آیا رضاشاه جواهرات سلطنتی را هنگام خروج دزدید؟
در مورد جواهرات سلطنتی نیز "لمپتون" انگلیسی به "بیبیسی" دستور میدهد که این خبر دروغ را میان ایرانیان پخش کند که رضاشاه جواهرات سلطنتی را در زمان تبعید از ایران به موریس دزدیده است. به همین علت گروهی مامور بررسی این ماجرا شدند اما یک روز قبل از اعلان نتیجه آخر که میگفت این ادعا دروغی بیش نیست، باز هم انگلیس متوجه شد و لمپتون اینبار نیز به بیبیسی دستور داد تا مردم ایران را باز گول بزند و بگوید که این لیستی که طبق آن تحقیقات نشان میدهد رضاشاه جواهرات را نبرده، در واقع از خود رضاشاه آمده تا مردم گول بخورند.
اما واقعیت موضوع این بود که این لیست در زمان قاجار تهیه شده بود و نه در زمان پهلوی. در واقع محمدعلی شاه موقع فرار به سفارت روسیه میخواست جواهرات سلطنتی را بدزد که انقلابیون مشروطه برای جلوگیری از دزدی او این لیست را در دوران قاجار تهیه کردند و این لیست اصلا مال رضاشاه نبوده است. رضاشاه بر اساس اسناد، در زمان رفتن از ایران متمول بوده ولی گفتن اینکه وی جواهرات را با خود برده و یا بیپول از ایران رفته، هر دو غلط هستند.
آغاز حکومت رضاشاه، تیمورتاش و سید ضیاء
به گفته میلانی، رضاشاه با قلدری حکومت را نگرفت بلکه در همکاری با جمعی از فرهیختگان آن زمان مثل عبدالحسین تیمورتاش، علیاصغر حکمت، علیاکبر داور، سید ضیاءالدین طباطبایی، سیدضیاءالدین شادمان و... به مسند قدرت رسید و قدرت یافتنش نیز کودتا نبود اگرچه خود رضاشاه آن را کودتا نامید و گفت هرکسی بجز من بگوید که این کودتا بود غلط کرده است.
علیاکبر داور
داور فرد بسیار مهمی در دوران خود بوده، او دفاعیهای در زمینه نفت شمال و شمال شرق دارد که دست کمی از دفاعیات مصدق در مقابل انگلیس ندارد. عملکرد داور و نیز مصدق در جریان حفظ منابع نفتی برای ایران بسیار عالی بوده است.
کتاب زیباکلام درباره رضاشاه
میلانی در مورد کتاب صادق زیباکلام میگوید این کتاب در واقع نوعی بازنویسی کتاب "سیروس غنی" درباره رضاشاه است و فقط خودش چیزهای کمی به آن افزوده، در واقع خواسته بگوید که خودش قبلا موضع غلطی در مورد رضاشاه داشته که آن را تصحیح میکند. تازه زیباکلام در موارد بسیار مهمی مانند مدرس نخواسته چیزی بگوید.
کتاب محمدقلی مجد درباره رضاشاه
میلانی میگوید مجد چند کتاب علیه رضاشاه نوشته که بسیاری از اسنادش که شامل چند صد سند میشود مال آمریکاست و در آنها اسناد انگلیس نیامده و مجد بهویژه بسیاری از اسنادی که "علیه رضاشاه بودند را دستچین کرده" و حتی در برخی از موارد گفته و گاه استنباطش از رضاشاه با اسنادی که آورده کاملا مخالف است. برای مثال مجد میگوید پولی که رضاشاه دزدیده از کل درآمد نفت ایران بیشتر بوده که این غیرممکن است. بنا به برخی از اسناد، رضاشاه یک میلیون دلار در سال ۱۹۳۹ در یک حساب خود داشته، که با این حساب، رضاشاه متمول بوده اما ثروت عجیب و غریبی نداشته است.
همه چیز را باید بیطرفانه دید و گفت
میلانی میگوید رضاشاه از قاجار نفرت داشت اما تا آخرین لحظه ای که در قاجار در ایران بود علیه آنها کاری نکرد تا بتواند همه نیروهای ممکنه را برای ایران جمع کند. او میافزاید رضاشاه به شدت با شوروی هم بد بود؛ اینها واقعیتهایی هستند که باید بیطرفانه دید و با روش علمی تاریخی به او پرداخت. در روش علمی تاریخی شما به همه چیز شک میکنید بجز "به شک کردن". وی میگوید برای مقایسه رضاشاه با قاجار فقط به این مثال توجه کنید که رضاشاه از ساخت راهآهن و دانشگاه فیلمبرداری میکرده و قاجارها از زنبازیهایشان.
در مثالی دیگر، در مورد زاهدی ما اسنادی از او داریم که در هر جلسهای که با خارجیها داشته با دید خود آن را نگاشته و از سوی دیگر اسناد بیرون آمده از انگلیس را هم داریم که ما باید هر دوی اینها را کنار هم بگذاریم و بررسی کنیم و باید اسناد به مردم نشان دهیم. البته در برخی از موارد در آن دوران نمیتوان اسناد هر دو وجه متفاوت و مخالف را یافت.
آیا جنگ رضاشاه و انگلیس، زرگری بود؟
میلانی میگوید رضاشاه حتما از انگلیس دستور نمیگرفته و گاهی با انگلیس کنار میآمده و گاهی هم مقابل آنها میایستاده است. برای مثال در قرارداد ۱۹۳۳ جنگ زرگری میانشان نبود، طبق اسناد زیادی که وجود دارد مشخص میشود که رضاشاه به انگلیس نه گفته اما وقتی نیروهای آنها نزدیک مرزهای ایران شده رضاشاه دید که حریف آنها نمیشود و بجایش با آنها کنار آمده و توانسته قراردادی بنویسد که برای زمان خودش خیلی خوب بوده است.
عبدالحسین تیمورتاش
تیمورتاش یکی از افراد مهم دوران رضاشاه و شاید بتوان گفت فرد دوم ایران بوده است. او هم باهوش بود و هم وطنپرست، ولی در عین حال آدم فاسد، زنباز، قمارباز، مشروبخوار و تریاکی هم بوده است. طی سندی، تیمورتاش به سفیر انگلیس میگوید که من ۸۵۰ هزار تومن در یک معامله از روسها رشوه گرفتم که یک مقداری از آن را به رضاشاه هم دادم. این گفته سفیر انگلیس است که خیلی مشخص نیست چقدر میتواند واقعیت داشته باشد. یک جاسوس شوروی که در آن زمانها به غرب فرار کرده بود و رازهای شورویها را لو داده بود گفت که تیمورتاش جاسوس شوروی بوده، ولی به قطع نمیتوان چنین ادعایی را تایید کرد.
تیمورتاش را به جرم فساد زندانی کردند و بعد او را کشتند. یک روایت هم میگوید انگلیسیها با تیمورتاش بد بودند و به همین دلیل او را از چشم رضاشاه انداختند و به کشتن دادند. باید اینها را کنار هم در اختیار خواننده گذاشت، اما نمیتوان به قطعیت گفت که کدام درست بوده است.
آیا رضاشاه طرفدار آلمان بود؟
در سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۱ مجله کاوه به خرج آلمان منتشر میشده است. آلمان از قبل بدنبال رابطه خوب با عثمانی و ایران بود. انگلیس و شوروی به بهانه آلمان و با دروغگویی در تعداد آلمانیها و نفوذ آنها در ایران، ایران را اشغال کردند.
آیا رضاشاه از آتاتورک کپی کرده است؟
واقعیت اینست که رضاشاه با رفتن به ترکیه و با دیدن آتاتورک و برگشت به ایران یکدفعهای ضد حجاب نشد. زنان ایران دهها سال قبل از کشف حجاب در مخالفت با حجاب مطلب مینوشتند و رضاشاه فهمید که ساختن ایران نیاز به زنان دارد. اینکه به زور به زنان بگوئیم حجابشان را بردارند یا بگذارند، هر دو غلط هستند، زنان باید آزاد باشند و خودشان تصمیم بگیرند.
آیا رضاشاه مستبد و دیکتاتور بود؟
کودتای ۱۹۲۱ که توسط سید ضیاء و رضاخان صورت گرفته را کودتای سیاه مینامند. اما کودتای سیاه واقعی کودتای محمدعلی شاه قاجار با روسها برای براندازی مشروطه و به توپ بستن مجلس بود. کودتا اینست که با آن بخواهی "رژیم را عوض کنی". این درست است که رضاشاه در آخرهای حکومتش با اقتدار و زور بیشتری حکومت کرد اما در واقع دوران موسوم به استبداد سیاه پس از کودتای سیاه را نمیتوان خیلی استبداد نامید. رضاشاه در ابتدا میگفت که او نماینده واقعی مشروطه در ایران است اما در اواخر حکومتش از کلمه مشروطه خیلی کم استفاده میکرد و به اقتدار بیشتر میپرداخت. باید پرسید آیا تغییراتی که رضاشاه آنها را در ایران اجرایی کرد از طریق دموکراتیک در آن زمان شدنی بودند؟ درباره رضاشاه باید گفت که وی هم دستاورهای شگفتانگیزی داشته و هم نقاطی سیاه.
ویدئو کامل این سخنرانی را اینجا ببینید:
این برنامه را "امید علایی" با خوشامدگویی آغاز کرد و گفت علاوه بر رونمایی کتابهای دکتر میلانی که دیروز انجام شد، قرار است وی امروز، بنا به درخواست خودش، یک سخنرانی ویژه داشته باشند باعنوان: در جستجوی رضاشاه. امید گفت که وی طبق معمول همیشگی خود در آخر برنامه پرسش و پاسخ خواهد داشت. به زودی ویدئوهای کامل سخنرانیهای دکتر عباس میلانی روی یوتیوب و وبسایت پرشین سیرکل قرار خواهد گرفت.
سخنرانی عباس میلانی: بررسی رضاشاه با روش علمی تاریخی از او شخصیت دیگری را به ما نشان میدهد
دکتر عباس میلانی در روز یکشنبه سخنانش درباره رضاشاه را با این توضیح آغاز کرد که روند کتابنویسی او درباره پهلوی از زمانی آغاز میشود که "ایرانیکا" از وی خواست تا چند صد کلمهای در مورد هویدا بنویسد. وی میگوید: "در طی بررسی و نوشتن درباره هویدا فهمیدم که هویدا آن شخص فوکولی شیکپوشی که فکرش را میکردیم نبود" و در ادامه افزود که بررسیهایش از هویدا را پس از آن مقاله تکمیل کرده و نتیجه آن سرانجام تبدیل به کتاب "معمای هویدا" شد. میلانی گفت که در حین نگارش آن کتاب متوجه شده که در پس آن، محمدرضاشاه قرار دارد و ننوشتن در مورد او حذر پذیر نیست. پس از بیش از ده سال کار و بررسی دهها هزار سند وی کتاب "نگاهی به شاه" را در ابتدا به انگلیسی و سپس به فارسی نوشت که اکنون با تیراژی بالا به چهارمین چاپ خود رسیده است. او گفت که در پس شخصیت شاه نیز یک شخص دیگر بیش از دیگران دیده میشد: رضاشاه.
میلانی میگوید: "بیش از ۳۰۰ مصاحبه کردم برای شخصیتهای مهم ایران که درباره آنها در کتاب ایرانیان نامدار و محمدرضاشاه نوشتم، اما در این میان به این نتیجه رسیدم که شخصیتی که در پس همه آنها وجود دارد رضاشاه است. با جنبش مردم در داخل ایران که شعار "رضاشاه روحت شاد" دادند به این نتیجه رسیدم که باید به رضاشاه پرداخت". میلانی معتقد است که انقلاب ۵۷ در واقع، آخوندیسمی بود علیه رضاشاه و نه محمدرضاشاه. او چنین توضیح داد: "آخوندها در پی بازپس گرفتن چیزهایی وارد معرکه شدند که در واقع رضاشاه از آنها گرفته بود. رضا شاه همه اوقاف، قوه قضائیه، توان اداره امور از جمله لباسشان را از آنها گرفت؛ درباره حجاب نیز با آنها در افتاد، سیستم آموزش را هم از آنها گرفت. برعکس رضاشاه، پسرش محمدرضاشاه به شدت با آخوندها در نیافتاد و در نتیجه آخوندها با انقلاب درصدد پس گرفتن همه آن چیزهایی برآمدند که از دست داده بودند. پس برای فهمیدن تاریخ معاصر ایران، شناختن رضاشاه از همه چیز مهمتر است".
میلانی میگوید در تاریخ معاصر ۱۵۰ سال اخیر دو موضوع زنان و مدرنیته از مهمترین مسائل ایران بودهاند و میافزاید: "به گمانم بیتوجهیهایی به رضاشاه شده، از جمله خود محمدرضاشاه که به قدر کافی به موفقیتهای پدرش نپرداخت؛ چپهای سنتی و نیز آخوندیسم که دو روی یک سکه هستند و هر دو با رضاشاه کنار نمیآمدند و با او عناد داشتند نیز از دیگر عوامل بیتوجهی به جایگاه رضاشاه در تاریخ هستند". وی گفت: "سکوت نسبی محمدرضاشاه به دستاوردهای پدرش شگفتانگیز است، بخصوص بعد از ۲۸ مرداد که دیگر کمتر به پدرش بها داد و شاید فکر میکرد بهتر است بجای نشان دادن کارهای زیربنایی کشور به دست پدرش، بهتر است بیشتر به دستاوردهای خودش بپردازد و به همین دلیل کمتر و کمتر به پدرش پرداخت".
کتابهای رضاشاه
رضا شاه دو کتاب نوشته که از آنها بعنوان "به خامه فرج الله بهرامی" یاد میشود؛ به ترتیب سفرنامه مازندران و سفرنامه خوزستان. در هر دو مورد واضح است که نویسنده خود رضاشاه است و در این دو کتاب میتوان مانیفست پهلوی را دید و خواند. این دو کتاب بجز در پنجاهمین سالگرد پهلوی، هرگز چاپ نشدند و تازه دو تن از مقامات دوران محمدرضاشاه بخشهایی از این کتابها به ویژه بخشهای مربوط به روستاهای مازندران را سانسور کردند در حالیکه وضعیت دقیق روستاها در آن دوران از همه نظر بسیار مهم است. جالب اینجاست که حتی یک نقد هم روی این کتاب نوشته نشده یا مورد تحسین پسرش قرار نگرفته است. کتاب مازندران در زمانی نوشته شده که رضاشاه تازه شاه شده بود و با افراد دور و برش از تهران به مازندران رفتند تا اطرافیانش بفهمند که مشکلات کشور چیست و حتی یک راه بین تهران با مازندران و گیلان وجود نداشت بطوریکه آنها مجبور شدند در برخی موارد خودروهایشان را هُل دهند.
در سفرنامه خوزستان، جریان درباره شیخ خزعل است و حرکت و حمله رضاشاه با ارتشبد زاهدی برای خلع شیخ خزعلی که بدنبال ایجاد یک منطقه یا یک کشور برای خودش در جنوب غرب ایران بود. شیخ خزعل با احمدشاه، مدرس و نیز انگلیس همدستی میکرد از حمایت همه آنها برخورددار بود؛ در این شرایط رضاشاه علیرغم مخالفتها و فشارهای انگلیس شیخ خزعل را شکست داد و خوزستان را به ایران بازگرداند، و سپس شیخ خزعل را نیز به تهران آورد.
آیا رضاشاه انگلیسی بود و انگلیس او را آورده بود؟
میلانی میگوید رضاشاه قبل از تاجگذاری با انگلیس مشکل داشته، با اینکه بین او و انگلیس جدال وجود داشته اما وی سعی کرده با هوش خود از آنها در مسیر خودش استفاده کند تا بتواند امور را پیش ببرد. برای مثال گفته میشود رضاشاه به دستور انگلیس راهآهن شمال جنوب را ساخته، و به غلط نیز میگویند که این کار برای کمک به شوروی بوده است. در حالیکه رضاشاه کاملا دشمن شوروی بود، انگلیس از روز اول و تا به آخر مخالف این خط راهآهن بود که هزاران سند در این باره وجود دارد. انگلیسیها به رضاشاه میگفتند اگر میخواهی راهآهن بکشی، از شرق به غرب بکش. با آغاز کشیدن راهآهن انگلیس و آمریکا و فرانسه به رضاشاه پیشنهاد تامین مالی راهآهن با وام را دادند که رضاشاه نپذیرفت و گفت شما میخواهید بعدا برای تعمیرات و دیگر موارد ما را بچاپید؛ و نهایتا راهآهن را با پول چای ساخت. البته اینکه راهآهن با مشورت مجلس ساخته نشده، یا مثلا ساخت دانشگاه تهران نیز در ابتدا در مجلس تصویب نشده و اینها اموری فرا قانونی بودند، درست است که در واقع با زور رضاشاه ساخته شدند.
آیا رضاشاه جواهرات سلطنتی را هنگام خروج دزدید؟
در مورد جواهرات سلطنتی نیز "لمپتون" انگلیسی به "بیبیسی" دستور میدهد که این خبر دروغ را میان ایرانیان پخش کند که رضاشاه جواهرات سلطنتی را در زمان تبعید از ایران به موریس دزدیده است. به همین علت گروهی مامور بررسی این ماجرا شدند اما یک روز قبل از اعلان نتیجه آخر که میگفت این ادعا دروغی بیش نیست، باز هم انگلیس متوجه شد و لمپتون اینبار نیز به بیبیسی دستور داد تا مردم ایران را باز گول بزند و بگوید که این لیستی که طبق آن تحقیقات نشان میدهد رضاشاه جواهرات را نبرده، در واقع از خود رضاشاه آمده تا مردم گول بخورند.
اما واقعیت موضوع این بود که این لیست در زمان قاجار تهیه شده بود و نه در زمان پهلوی. در واقع محمدعلی شاه موقع فرار به سفارت روسیه میخواست جواهرات سلطنتی را بدزد که انقلابیون مشروطه برای جلوگیری از دزدی او این لیست را در دوران قاجار تهیه کردند و این لیست اصلا مال رضاشاه نبوده است. رضاشاه بر اساس اسناد، در زمان رفتن از ایران متمول بوده ولی گفتن اینکه وی جواهرات را با خود برده و یا بیپول از ایران رفته، هر دو غلط هستند.
آغاز حکومت رضاشاه، تیمورتاش و سید ضیاء
به گفته میلانی، رضاشاه با قلدری حکومت را نگرفت بلکه در همکاری با جمعی از فرهیختگان آن زمان مثل عبدالحسین تیمورتاش، علیاصغر حکمت، علیاکبر داور، سید ضیاءالدین طباطبایی، سیدضیاءالدین شادمان و... به مسند قدرت رسید و قدرت یافتنش نیز کودتا نبود اگرچه خود رضاشاه آن را کودتا نامید و گفت هرکسی بجز من بگوید که این کودتا بود غلط کرده است.
علیاکبر داور
داور فرد بسیار مهمی در دوران خود بوده، او دفاعیهای در زمینه نفت شمال و شمال شرق دارد که دست کمی از دفاعیات مصدق در مقابل انگلیس ندارد. عملکرد داور و نیز مصدق در جریان حفظ منابع نفتی برای ایران بسیار عالی بوده است.
کتاب زیباکلام درباره رضاشاه
میلانی در مورد کتاب صادق زیباکلام میگوید این کتاب در واقع نوعی بازنویسی کتاب "سیروس غنی" درباره رضاشاه است و فقط خودش چیزهای کمی به آن افزوده، در واقع خواسته بگوید که خودش قبلا موضع غلطی در مورد رضاشاه داشته که آن را تصحیح میکند. تازه زیباکلام در موارد بسیار مهمی مانند مدرس نخواسته چیزی بگوید.
کتاب محمدقلی مجد درباره رضاشاه
میلانی میگوید مجد چند کتاب علیه رضاشاه نوشته که بسیاری از اسنادش که شامل چند صد سند میشود مال آمریکاست و در آنها اسناد انگلیس نیامده و مجد بهویژه بسیاری از اسنادی که "علیه رضاشاه بودند را دستچین کرده" و حتی در برخی از موارد گفته و گاه استنباطش از رضاشاه با اسنادی که آورده کاملا مخالف است. برای مثال مجد میگوید پولی که رضاشاه دزدیده از کل درآمد نفت ایران بیشتر بوده که این غیرممکن است. بنا به برخی از اسناد، رضاشاه یک میلیون دلار در سال ۱۹۳۹ در یک حساب خود داشته، که با این حساب، رضاشاه متمول بوده اما ثروت عجیب و غریبی نداشته است.
همه چیز را باید بیطرفانه دید و گفت
میلانی میگوید رضاشاه از قاجار نفرت داشت اما تا آخرین لحظه ای که در قاجار در ایران بود علیه آنها کاری نکرد تا بتواند همه نیروهای ممکنه را برای ایران جمع کند. او میافزاید رضاشاه به شدت با شوروی هم بد بود؛ اینها واقعیتهایی هستند که باید بیطرفانه دید و با روش علمی تاریخی به او پرداخت. در روش علمی تاریخی شما به همه چیز شک میکنید بجز "به شک کردن". وی میگوید برای مقایسه رضاشاه با قاجار فقط به این مثال توجه کنید که رضاشاه از ساخت راهآهن و دانشگاه فیلمبرداری میکرده و قاجارها از زنبازیهایشان.
در مثالی دیگر، در مورد زاهدی ما اسنادی از او داریم که در هر جلسهای که با خارجیها داشته با دید خود آن را نگاشته و از سوی دیگر اسناد بیرون آمده از انگلیس را هم داریم که ما باید هر دوی اینها را کنار هم بگذاریم و بررسی کنیم و باید اسناد به مردم نشان دهیم. البته در برخی از موارد در آن دوران نمیتوان اسناد هر دو وجه متفاوت و مخالف را یافت.
آیا جنگ رضاشاه و انگلیس، زرگری بود؟
میلانی میگوید رضاشاه حتما از انگلیس دستور نمیگرفته و گاهی با انگلیس کنار میآمده و گاهی هم مقابل آنها میایستاده است. برای مثال در قرارداد ۱۹۳۳ جنگ زرگری میانشان نبود، طبق اسناد زیادی که وجود دارد مشخص میشود که رضاشاه به انگلیس نه گفته اما وقتی نیروهای آنها نزدیک مرزهای ایران شده رضاشاه دید که حریف آنها نمیشود و بجایش با آنها کنار آمده و توانسته قراردادی بنویسد که برای زمان خودش خیلی خوب بوده است.
عبدالحسین تیمورتاش
تیمورتاش یکی از افراد مهم دوران رضاشاه و شاید بتوان گفت فرد دوم ایران بوده است. او هم باهوش بود و هم وطنپرست، ولی در عین حال آدم فاسد، زنباز، قمارباز، مشروبخوار و تریاکی هم بوده است. طی سندی، تیمورتاش به سفیر انگلیس میگوید که من ۸۵۰ هزار تومن در یک معامله از روسها رشوه گرفتم که یک مقداری از آن را به رضاشاه هم دادم. این گفته سفیر انگلیس است که خیلی مشخص نیست چقدر میتواند واقعیت داشته باشد. یک جاسوس شوروی که در آن زمانها به غرب فرار کرده بود و رازهای شورویها را لو داده بود گفت که تیمورتاش جاسوس شوروی بوده، ولی به قطع نمیتوان چنین ادعایی را تایید کرد.
تیمورتاش را به جرم فساد زندانی کردند و بعد او را کشتند. یک روایت هم میگوید انگلیسیها با تیمورتاش بد بودند و به همین دلیل او را از چشم رضاشاه انداختند و به کشتن دادند. باید اینها را کنار هم در اختیار خواننده گذاشت، اما نمیتوان به قطعیت گفت که کدام درست بوده است.
آیا رضاشاه طرفدار آلمان بود؟
در سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۱ مجله کاوه به خرج آلمان منتشر میشده است. آلمان از قبل بدنبال رابطه خوب با عثمانی و ایران بود. انگلیس و شوروی به بهانه آلمان و با دروغگویی در تعداد آلمانیها و نفوذ آنها در ایران، ایران را اشغال کردند.
آیا رضاشاه از آتاتورک کپی کرده است؟
واقعیت اینست که رضاشاه با رفتن به ترکیه و با دیدن آتاتورک و برگشت به ایران یکدفعهای ضد حجاب نشد. زنان ایران دهها سال قبل از کشف حجاب در مخالفت با حجاب مطلب مینوشتند و رضاشاه فهمید که ساختن ایران نیاز به زنان دارد. اینکه به زور به زنان بگوئیم حجابشان را بردارند یا بگذارند، هر دو غلط هستند، زنان باید آزاد باشند و خودشان تصمیم بگیرند.
آیا رضاشاه مستبد و دیکتاتور بود؟
کودتای ۱۹۲۱ که توسط سید ضیاء و رضاخان صورت گرفته را کودتای سیاه مینامند. اما کودتای سیاه واقعی کودتای محمدعلی شاه قاجار با روسها برای براندازی مشروطه و به توپ بستن مجلس بود. کودتا اینست که با آن بخواهی "رژیم را عوض کنی". این درست است که رضاشاه در آخرهای حکومتش با اقتدار و زور بیشتری حکومت کرد اما در واقع دوران موسوم به استبداد سیاه پس از کودتای سیاه را نمیتوان خیلی استبداد نامید. رضاشاه در ابتدا میگفت که او نماینده واقعی مشروطه در ایران است اما در اواخر حکومتش از کلمه مشروطه خیلی کم استفاده میکرد و به اقتدار بیشتر میپرداخت. باید پرسید آیا تغییراتی که رضاشاه آنها را در ایران اجرایی کرد از طریق دموکراتیک در آن زمان شدنی بودند؟ درباره رضاشاه باید گفت که وی هم دستاورهای شگفتانگیزی داشته و هم نقاطی سیاه.
ویدئو کامل این سخنرانی را اینجا ببینید:
بیشتر بخوانید:
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: یکشنبه, ژوئیه 16, 2023 - 15:30
درباره نویسنده/هنرمند
Arash Moghaddam آرش مقدم مدرک کارشناسی کامپیوتر و تخصص تولید رسانه دیجیتال دارد و مدیریت تولید بیش ۹ رسانه تصویری، چاپی و اینترنتی را بعهده داشته است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو