شرکت پپسى شايد حاضر بود آن يک دقيقه را صد ميليون دلار بخرد
همه چيز از "جدايى نادر از سيمين" شروع شد. هفت هشت سال پيش، خيلى وقت بود که فيلم ايرانى تماشا نکرده بودم ولى طبق معمول چند دقيقه قبل از نيمه شب سراغ کامپيوترم رفتم تا آخرين تغييرات "ام ال اس" را ببينم، املاکى که براى فروش به بازار عرضه شده و يا در طول روز فروش رفته را معمولادرست قبل از نيمه شب مرور مىکردم هنوز هم اين عادت را دارم چون بعد از ساعت دوازده اطلاعات روز قبل به آرشيو مىرود و روز جديدى در "ام ال اس" شروع مىشود و من بخاطر شغلم و اينکه اطلاعاتم به روز باشد اين عادت را دارم. اما آنشب همينکه کامپيوتر را روشن کردم يک گوشه تصوير يک آگهى ظاهر شد که اگر علاقمند به ديدن فيلم جدايى... هستيد اينجا کليک کنيد و من بر خلاف عادت معمول کليک کردم و همينطور محو تماشاى فيلم تا لحظه آخر که قاضى از دختر پرسيد دوست دارى با پدر زندگى کنى يا با مادر و فيلم بدون اينکه منتظر جواب دختر بشود تمام شد. در اينجا بود که تازه به ساعت نگاه کردم، تقريبا دو ساعت از نيمه شب گذشته بود و من اصلا متوجه گذشت زمان نشده بودم. اصلا کارى به اظهار نظرهاى فيسبوکى و تئورىهاى توطئه و اين حرفها ندارم، بنظر من فيلم يک شاهکار بود و باعث شد که تمام فيلمهاى قبل و بعد از اين فيلم را که آقاى فرهادى ساخته ببينم و احتمالا در آينده اگر فرصتى پيش بيايد بعضى از آنها را دوباره خواهم ديد. بنظر من فيلم بىنظيرى بود و در انتها دختر يازده ساله که شايد به نوعى نماينده نسل امروز مىتوانست باشد سرگردان که زندگى با پدرش نادر را انتخاب کند که مىخواهد به گذشته و سرزمين آبا و اجدادى بچسبد، پدرى که اصول اخلاقىاش اجازه نمىدهد تا پدربزرگ آلزايمر گرفته را در گوشه آسايشگاهى رها کند و برود يا اينکه دختر بايد به دنبال مادرش سيمين در روياى يک زندگى امروزىتر از خير سرزمين پدرى بگذرد. البته کارگردان منتظر جواب دختر نمىشود و فيلم را تمام مىکند. همانطورکه بسيارى از ما مهاجران يا هموطنانى که در فکر مهاجرت هستند در زندگى واقعى هم براى اين دوراهى به جوابى قطعى نرسيدهايم و همان ترديد در انتخاب نادر يا سيمين را هر روز تجربه مىکنيم. منظورم نقد فيلم يا تعريف کردن داستان اين فيلم نيست مىخواهم عرض کنم کارگردانى که چنين فيلمى مىسازد يا حتى فيلم شاهکار ديگرى بنام "درباره الى" در کارنامه دارد بايد خيلى حرف براى گفتن داشته باشد. اگر به چنين هنرمندى يک دقيقه تريبون جهانى بدهند و بگويند همه دنيا در اين يک دقيقه به شما گوش مىدهد و در چند روز آينده تمام خبرگزارىها و روزنامهها اين يک دقيقه را پوشش مىدهند هر چه دلت مىخواهد بگو، اين هنرمند در آن يک دقيقه چه خواهد گفت؟ براى جواب دادن به اين پرسش منتظر ماندم تا اين فيلم در آن سال جوايز مهمى از جمله جايزه اسکار را گرفت و آقاى فرهادى روى صحنه رفت تا آن مجسمه رويايى را در دست بگيرد و آن نطق يک دقيقهاى تاريخىاش را ايراد کند، انگار يک ملتى براى آن يک دقيقه هزاران سال انتظار کشيده باشد. تمام دنيا به احترام ايشان ساکت شد، دوربين روى چهره هنرمندان طراز اول دنيا حرکت مىکرد و همه آنها با هيجان به دهان آقاى فرهادى نگاه مىکردند، حتى از خيابان يانگ هم که نزديک منزل ماست ديگر صداى اتومبيل بگوش نمىرسيد! انگار زمان متوقف شد! شرکت پپسى شايد حاضر بود آن يک دقيقه را صد ميليون دلار بخرد که فقط بگويد پپسى بنوشيد! اما چه کسى اين زمان ارزشمند را حاضر است بفروشد؟! ولى راستش يک دقيقه بعد که اتومبيلها دو مرتبه در خيابان يانگ به سروصدا افتادند و زندگى عادى شروع شد. ايشان صحبت مهمى نکرده بود حتى مقدارى وقت هم اضافه آورد! حاضران دوباره مشغول صحبت با يکديگر شدند، نه اتفاق مهمى نيفتاده بود يکنفر اسکارش را گرفته بود و رفته بود دنبال زندگى خودش! همين! پيش خودم فکر کردم اگر من آن ميکروفون را گرفته بودم آنقدر حرف داشتم بزنم که براى پايين آوردنم متوسل به قوه قهريه شوند! آنوقت شمايى که اينهمه حرف خوب داشتى بزنى چرا وقت اضافه آوردى؟ در اينمورد، چند سال پيش که آقاى فرهادى براى گرفتن جايزه اسکار روى صحنه رفت چند خطى در يک نشريه نوشتم و اشارهاى به اين موضوع کردم. اما بعدها که کلاهم را قاضى کردم از خودم پرسيدم خود من در يک دقيقههاى مهم زندگى چه گفتهام و چکار کردهام؟ اصلا بياييد اينطور فکر کنيم، زندگى خيلى کوتاه است، همه ما زمانى که در مقايسه با طول تاريخ، دقيقهاى بيش نيست روى صحنه زندگى ظاهر مىشويم ما در يک دقيقه خودمان چه حرفى براى گفتن داريم؟ مطلب امروز من با آنچه چند سال پيش در مورد آقاى فرهادى نوشتم اگرچه هنوز فکر مىکنم که انتقادم بجا بوده در اينست که به خودم بگويم و به شما هم اگر بىادبى نباشد ياد آورى کنم که يک دقيقه خودت را زندگى کن و حرف خودت را بزن، حرفى که امضاى شخص خودت پاى آن باشد، هيچکس به جاى تو نمىتواند زندگى کند، منتظر ديگران نباش. دنيا منتظر توست اگر آمادهاى همين الان شروع کن، کمتر از يک دقيقه وقت دارى...
*******
با اينکه گزارشى از بازار ملک براى اين هفته آماده کرده بودم ولى به بهانه مراسم جايزه اسکار که چندشب پيش برگزارشد تصميم گرفتم که از اين يک دقيقه خودم به اين شکل استفاده کنم. شايد از گزارش بازار ملک مفيدتر باشد! در مورد بازار ملک هفته بعد براى شما مىنويسم ولى اگر تمايل داريد آنرا زودتر داشته باشيد مىتوانم آنرا براى شما ايميل کنم. به اميد ديدار!
*******
با اينکه گزارشى از بازار ملک براى اين هفته آماده کرده بودم ولى به بهانه مراسم جايزه اسکار که چندشب پيش برگزارشد تصميم گرفتم که از اين يک دقيقه خودم به اين شکل استفاده کنم. شايد از گزارش بازار ملک مفيدتر باشد! در مورد بازار ملک هفته بعد براى شما مىنويسم ولى اگر تمايل داريد آنرا زودتر داشته باشيد مىتوانم آنرا براى شما ايميل کنم. به اميد ديدار!
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, February 12, 2020 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو