فروغی نیست، نوری نیست، عشقی نیست
از خدا پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد آن که حوادث و وقایع اتفاقیه این روزها همه پر از پند و نکته است که انسانهای اهل معرفت و شناخت به محتوای آنها پی میبرند. در یک چنین زمانی که کشور ما و خاورمیانه در تاب و تب جنگ و خونریزی بسر میبرد و حوادث گوناگون یکی پس از دیگری اتفاق میافتند، انسان نمیداند چه بگوید و چه بنویسد؟ تازه از داغ جوانان به خون خفته داشتیم خارج میشدیم که چهره دانشجویان و نوابغ به کام مرگ رفته بر اثر سقوط هواپیما رخ نمود و تمام وجودمان را ناراحتی و غم و اندوه فرا گرفت. ما که فضولخان شما باشیم این هفته سکوت عمومی اعلام کردیم و چارهای ندیدیم جز آن که به اشعار حضرت رودکی پناه ببریم و زیر لب زمزمه کنیم:
زمانه، پندی آزادوار داد مرا
زمانه، چون نگری، سر به سر همه پند است
به روز نیک کسان، گفت:تا تو غم نخوری
بسا کسا! که به روز تو آرزومندست
زمانه گفت مرا: خشمِ خویش دار نگاه
کرا زبان نه بندست، پای دربندست
واقعا هم زندگی امروز ما مصداق این شعر رودکی است. اینجاست که اگر انسان اهل درد باشد. لبخند به لبش نمیآید، آری:
چگونه میتوان خندید
دلم پر دردِ پر دردست
میان هر گذرگاه و
سر هر کوچهای
چراغ مرگ پر نور میسوزد
چگونه میتوان خندید
نفس در کالبد سینه توان فرساست
سوزان است
در شوق و امید و آرزو
به روی زندگی بستهست
تن رنجور این چابک سوار راه
ز جور رنگ و ریب روزگار ما
ز شوق افتاده و خستهست.
چرا این مردم عابر
ز هر سو با شتاب از هم گریزانند؟
چرا خنده به لب هرگز ندارد کس؟
زمانی که نگاهها چون گلی پژمرده میمانند
زمانی که نداری هیچ عشقی و دلداری
زمانی که چراغ شور و شادی اندر خانهای روشن نمیبینی
زمانی که دلها از امید خالیست
در این زندان هستی نام
فروغی نیست، نوری نیست، عشقی نیست
و غمها از برایت حجله میسازند
چگونه میتوان خندید؟
تنها چیزی که یک لبخند زور زورکی و بسیار اندک به لبهای فضولخان شما آورد، مشاهده ریش جدید جاستین جان بود که آن هم از غم و غصه دونالد نصفش سفید شده بود.
به امید روزهای بهتر که شادی به دلهایمان کوچ کند.
زمانه، پندی آزادوار داد مرا
زمانه، چون نگری، سر به سر همه پند است
به روز نیک کسان، گفت:تا تو غم نخوری
بسا کسا! که به روز تو آرزومندست
زمانه گفت مرا: خشمِ خویش دار نگاه
کرا زبان نه بندست، پای دربندست
واقعا هم زندگی امروز ما مصداق این شعر رودکی است. اینجاست که اگر انسان اهل درد باشد. لبخند به لبش نمیآید، آری:
چگونه میتوان خندید
دلم پر دردِ پر دردست
میان هر گذرگاه و
سر هر کوچهای
چراغ مرگ پر نور میسوزد
چگونه میتوان خندید
نفس در کالبد سینه توان فرساست
سوزان است
در شوق و امید و آرزو
به روی زندگی بستهست
تن رنجور این چابک سوار راه
ز جور رنگ و ریب روزگار ما
ز شوق افتاده و خستهست.
چرا این مردم عابر
ز هر سو با شتاب از هم گریزانند؟
چرا خنده به لب هرگز ندارد کس؟
زمانی که نگاهها چون گلی پژمرده میمانند
زمانی که نداری هیچ عشقی و دلداری
زمانی که چراغ شور و شادی اندر خانهای روشن نمیبینی
زمانی که دلها از امید خالیست
در این زندان هستی نام
فروغی نیست، نوری نیست، عشقی نیست
و غمها از برایت حجله میسازند
چگونه میتوان خندید؟
تنها چیزی که یک لبخند زور زورکی و بسیار اندک به لبهای فضولخان شما آورد، مشاهده ریش جدید جاستین جان بود که آن هم از غم و غصه دونالد نصفش سفید شده بود.
به امید روزهای بهتر که شادی به دلهایمان کوچ کند.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, January 15, 2020 - 19:00