از همین الان تمام در و پنجرههای خانهتان را محکم ببندید و هیچ کس را راه ندهید
طنز-72
از خدا پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد آن که این روزها پس از آن که اخبار مربوط به ویروس کرونا و شیوع جهانی آن همه جا پخش شد، چند روزی است که خبری از استاد فضولی نیست، گویی که او یک پیاله شراب شده و رندان لاجرعه آن را سرکشیدهاند. ما که از مریدان مکتب "فضولیسم" هستیم و در محضر استاد دوره کارآموزی و تهیه تز PHD در فضولی را سپری میکنیم، از این واقعه سخت نگران شدیم و به هر جا که ممکن بود در این تورنتوی بزرگ از دانتاون تا آرورا و نیومارکت همه سوراخ و سنبههایی را که ایرانیها در آنجاها دیده میشوند، سرک کشیدیم، نه خیر، کاری بیفایده بود. خبری از استاد نبود. تا آن که مجبور شدیم تلفن به دست گرفتیم و به سل استاد زنگ زدیم، باز جوابی نیامد. دوباره مجبور شدیم به تلفن فضول بانو متوسل شویم. وقتی که به شماره این علیا مخدره معظمه مکرمه تلفن کردیم، پس از آن که مدتی طولانی زنگ خورد، از اون ور گوشی فرمودند: بفرمایید. جواب دادیم: ما شاگرد استاد فضولی هستیم و نگرانیم که مدتی است از ایشان خبری نیست، ممکن است بفرمایید کجا تشریف دارند؟
فضولبانو، با تبختر و تشدد جواب دادند: مثل اینکه شما از جانتان سیر شدهاید که دوست دارید خود و دیگران را بکشید به خیابانها و توی این همه افرادی که ممکن است بعضی از آنها مشکوک به این بیماری مهلک باشند. خدمتشان عارض شدیم که اگر ممکن است یک لحظه گوشی را خدمت استاد بدهند تا صدایشان را بشنویم و تسکین خاطر پیدا کنیم.
خلاصه آنقدر اصرار کردیم تا آن که صدای استادمان را از آن طرف خط شنیدیم. نگذاشتیم ایشان حرفی بزنند. تا گفتیم: استاد. و او جواب داد:جانم. شروع کردیم مثل شتر حضرالموت عربده کشیدن و گریه کردن. پس از آن که عقده چند روز دوری را از دیدگان جاری ساختیم. گفتیم: استاد فضولی، ما که جانمان به لب رسید، شما کجایید که توی این اوضاع قاراشمیش و هوای گرگ و میش نشانی و خبری ازتان نداریم؟ استاد با صدایی که مقداری بم بود جواب داد: جانم، ما در قرنطینه هستیم، قرنطینه خانگی، با چند فقره ماسکهای مختلف که به دهان زدهایم تا آن که خدای نکرده این ویروس لاکردار کرونا، پیدایمان نکند. گفتیم:آخه چرا؟ جواب داد: همه چیز از یک تلفن شروع شد، دو سه روز جلوتر مادر فضولبانو که مادر زن مکرمه ما و زن عموی عزیزمان نیز هستند از تهران زنگ زدند و کنفرانس خانوادگی تشکیل دادند و به نور چشمی خود فضولبانوی ما موارد و مطالبی را دیکته کردند و ما از آن ساعت به بعد مجبور به رعایت اصول ایمنی و بهداشتیای که آن خانم بزرگ عالی مقام فرمودهاند، شدهایم."
ما که نصفه عمر شده بودیم، پرسیدیم:خوب آن حرفهایی که گفتند چه بود؟ فضولی یواشکی با ماسک و تجهیزات سرشان را بردند زیر لحاف تا مبادا کلامی از گفتههای ایشان درز کند و فضولبانو روزگارشان را سیاه نماید، آنگاه نفسی از زیر لحاف کشیدند و گفتند:
خانم بزرگ مادر فضولبانو فرمودند:"دخترم این ویروس شوخی بردار نیست. او دربدر دنبال آدمها میگردد. مگر از نامش نفهمیدید که کرونا است. کرونا که معنی واقعی آن کرولا بوده، یعنی ویروسی که هم کر است و هم لال. این ویروس آخرالزمانی و از علایم ظهور است. لذا در منابع مختلف از جمله کتابهای: حیاةالقلوب و مماتالجنود یا کنزالمسایل و حماقتالدلایل، آمده است که در آخر زمان این ویروس از زمین و هوا و دریا میگردد دنبال هر تنابندهای که اگر آن را پیدا کند در طرفةالعینی او را قبضالروح نماید. لذا از همین الان تمام در و پنجرههای خانهتان را محکم ببندید و هیچ کس را راه ندهید و با کسی هم حتی تلفنی صحبت نکنید و در داخل خانه ماسک زده بمانید، تا ببینیم کی مشکل حل میشود."
لذا، ما الان مثل ساکنین شهری که به آن حمله شیمیایی یا میکروبی شده است که چه بسا این ویروس هم از این نوع باشد، به حالت آماده باش کامل ماسک زده در داخل منزل نشستهایم و با دنیای خارج تماسمان قطع شده است. به همین دلیل نتوانستیم این چند روز خدمت دوستان، مریدان و شاگردان خود برسیم."
ما که با شنیدن این حرفها نزدیک بود دو تا شاخ که هیچ، بلکه دو تا مار کبرا عین ضحاک در روی شانههایمان سبز شود. هاج و واج به استاد گفتیم:ما مریدان را وظیفه در این ایام سخت چیست؟ استاد فضولی باز یک لحاف دیگر رویش کشید و از ته دو لحاف به طوری که کسی صدایش را نشنود، گفت:"عزیزم سریعا یک پرس چلوکباب سلطانی برایم تهیه کن و خودت هم سه چهار تا ماسک بزن و بیا یواشکی آن را بذار پشت پنجره این اتاق که من زندانیام و برو. چون من دارم از گشنگی میمیرم."
ما هم فوری رفتیم و انجام وظیفه کردیم و حالا هر روز این شده کارمان یک روز چلوکباب سلطانی، یک روز جوجه کباب زعفرانی، یک روز مرغ کنتاکی و خلاصه هر روز هر چی که استاد میل داشته باشند، آن را تهیه میکنیم و به دور از چشم فضولبانو به او میرسانیم که مبادا این ویروس آخرالزمانی به استاد جلیلالقدر و عظیمالجثه و منیعالفکر و شریفالحضور ما حمله کند. والسلام، ختمالکلام.
از خدا پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد آن که این روزها پس از آن که اخبار مربوط به ویروس کرونا و شیوع جهانی آن همه جا پخش شد، چند روزی است که خبری از استاد فضولی نیست، گویی که او یک پیاله شراب شده و رندان لاجرعه آن را سرکشیدهاند. ما که از مریدان مکتب "فضولیسم" هستیم و در محضر استاد دوره کارآموزی و تهیه تز PHD در فضولی را سپری میکنیم، از این واقعه سخت نگران شدیم و به هر جا که ممکن بود در این تورنتوی بزرگ از دانتاون تا آرورا و نیومارکت همه سوراخ و سنبههایی را که ایرانیها در آنجاها دیده میشوند، سرک کشیدیم، نه خیر، کاری بیفایده بود. خبری از استاد نبود. تا آن که مجبور شدیم تلفن به دست گرفتیم و به سل استاد زنگ زدیم، باز جوابی نیامد. دوباره مجبور شدیم به تلفن فضول بانو متوسل شویم. وقتی که به شماره این علیا مخدره معظمه مکرمه تلفن کردیم، پس از آن که مدتی طولانی زنگ خورد، از اون ور گوشی فرمودند: بفرمایید. جواب دادیم: ما شاگرد استاد فضولی هستیم و نگرانیم که مدتی است از ایشان خبری نیست، ممکن است بفرمایید کجا تشریف دارند؟
فضولبانو، با تبختر و تشدد جواب دادند: مثل اینکه شما از جانتان سیر شدهاید که دوست دارید خود و دیگران را بکشید به خیابانها و توی این همه افرادی که ممکن است بعضی از آنها مشکوک به این بیماری مهلک باشند. خدمتشان عارض شدیم که اگر ممکن است یک لحظه گوشی را خدمت استاد بدهند تا صدایشان را بشنویم و تسکین خاطر پیدا کنیم.
خلاصه آنقدر اصرار کردیم تا آن که صدای استادمان را از آن طرف خط شنیدیم. نگذاشتیم ایشان حرفی بزنند. تا گفتیم: استاد. و او جواب داد:جانم. شروع کردیم مثل شتر حضرالموت عربده کشیدن و گریه کردن. پس از آن که عقده چند روز دوری را از دیدگان جاری ساختیم. گفتیم: استاد فضولی، ما که جانمان به لب رسید، شما کجایید که توی این اوضاع قاراشمیش و هوای گرگ و میش نشانی و خبری ازتان نداریم؟ استاد با صدایی که مقداری بم بود جواب داد: جانم، ما در قرنطینه هستیم، قرنطینه خانگی، با چند فقره ماسکهای مختلف که به دهان زدهایم تا آن که خدای نکرده این ویروس لاکردار کرونا، پیدایمان نکند. گفتیم:آخه چرا؟ جواب داد: همه چیز از یک تلفن شروع شد، دو سه روز جلوتر مادر فضولبانو که مادر زن مکرمه ما و زن عموی عزیزمان نیز هستند از تهران زنگ زدند و کنفرانس خانوادگی تشکیل دادند و به نور چشمی خود فضولبانوی ما موارد و مطالبی را دیکته کردند و ما از آن ساعت به بعد مجبور به رعایت اصول ایمنی و بهداشتیای که آن خانم بزرگ عالی مقام فرمودهاند، شدهایم."
ما که نصفه عمر شده بودیم، پرسیدیم:خوب آن حرفهایی که گفتند چه بود؟ فضولی یواشکی با ماسک و تجهیزات سرشان را بردند زیر لحاف تا مبادا کلامی از گفتههای ایشان درز کند و فضولبانو روزگارشان را سیاه نماید، آنگاه نفسی از زیر لحاف کشیدند و گفتند:
خانم بزرگ مادر فضولبانو فرمودند:"دخترم این ویروس شوخی بردار نیست. او دربدر دنبال آدمها میگردد. مگر از نامش نفهمیدید که کرونا است. کرونا که معنی واقعی آن کرولا بوده، یعنی ویروسی که هم کر است و هم لال. این ویروس آخرالزمانی و از علایم ظهور است. لذا در منابع مختلف از جمله کتابهای: حیاةالقلوب و مماتالجنود یا کنزالمسایل و حماقتالدلایل، آمده است که در آخر زمان این ویروس از زمین و هوا و دریا میگردد دنبال هر تنابندهای که اگر آن را پیدا کند در طرفةالعینی او را قبضالروح نماید. لذا از همین الان تمام در و پنجرههای خانهتان را محکم ببندید و هیچ کس را راه ندهید و با کسی هم حتی تلفنی صحبت نکنید و در داخل خانه ماسک زده بمانید، تا ببینیم کی مشکل حل میشود."
لذا، ما الان مثل ساکنین شهری که به آن حمله شیمیایی یا میکروبی شده است که چه بسا این ویروس هم از این نوع باشد، به حالت آماده باش کامل ماسک زده در داخل منزل نشستهایم و با دنیای خارج تماسمان قطع شده است. به همین دلیل نتوانستیم این چند روز خدمت دوستان، مریدان و شاگردان خود برسیم."
ما که با شنیدن این حرفها نزدیک بود دو تا شاخ که هیچ، بلکه دو تا مار کبرا عین ضحاک در روی شانههایمان سبز شود. هاج و واج به استاد گفتیم:ما مریدان را وظیفه در این ایام سخت چیست؟ استاد فضولی باز یک لحاف دیگر رویش کشید و از ته دو لحاف به طوری که کسی صدایش را نشنود، گفت:"عزیزم سریعا یک پرس چلوکباب سلطانی برایم تهیه کن و خودت هم سه چهار تا ماسک بزن و بیا یواشکی آن را بذار پشت پنجره این اتاق که من زندانیام و برو. چون من دارم از گشنگی میمیرم."
ما هم فوری رفتیم و انجام وظیفه کردیم و حالا هر روز این شده کارمان یک روز چلوکباب سلطانی، یک روز جوجه کباب زعفرانی، یک روز مرغ کنتاکی و خلاصه هر روز هر چی که استاد میل داشته باشند، آن را تهیه میکنیم و به دور از چشم فضولبانو به او میرسانیم که مبادا این ویروس آخرالزمانی به استاد جلیلالقدر و عظیمالجثه و منیعالفکر و شریفالحضور ما حمله کند. والسلام، ختمالکلام.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, February 5, 2020 - 19:00