این مقاله، توضیحیست برای ایرانیان غیرمسیحی که کریسمس را جشن میگیرند
* این مقاله، پاسخ به ایرانیان غیرمسیحی است که پیام تبریک کریسمس منتشر کرده و کریسمس را جشن گرفتهاند.
** ترجمهی بخشهایی از کتاب عهد عتیق/تورات و عهد جدید و انجیلها توسط نگارنده از روی ترجمهی انگلیسی شاه جیمز انجام شده. این ترجمه از کهنترین و سنتیترین ترجمهها به زبان انگلیسی و از قابل اعتمادترین و رایجترین ترجمهها در کلیساهای جهان است.
مقالهای که میخوانید دربارهی ریشههای نمادین، آیینی، استورهای و تاریخی کریسمس و یلدا/شب چله، بنیانها و دلالتهای دینی یهودی و مسیحی کریسمس، تلاش مسیحیان برای ترکیب آن با جشن سال نو میلادی، زایش و پرورش شخصیت بابانوئل/سانتا در آن، روند تبدیل کریسمس به صنعت مدرن فروش اجناس و اسباب بازی، تلاش برای قالب کردن آن به عنوان جشنی همگانی و صادر کردن آن به عنوان نماد مدرنیت و فرهنگ غرب، دلالتهای ضد انسانی و ضد ایرانی آن، و دلایل مقاومت غیرمسیحیان به ویژه ایرانیان به عنوان وارثان اَبَرتمدن بزرگ ایرانی در برابر آن است. همچنین نگارنده، با اتکا بر فلسفهی ارادهی آزاد انسانها بیان خواهد کرد که هیچ یک از ما ناچار نیستیم یک جشن مذهبی همچون کریسمس را به عنوان جشنی همگانی بپذیریم، میتوانیم آن را برگزار نکنیم و به هم تبریک نگوییم، و میتوانیم در برابر قالب شدن آن به عنوان یک جشن همگانی مقاومت فرهنگی کنیم. اگرچه کریسمس مانند گذشته، همچون یک جشن مذهبی برای مسیحیان در کنار جشنها و آیینهای ملل و ادیان دیگر میتواند وجود داشته باشد.
ظهور مسیحیت
مسیحیت در آغاز، پیش از رسمیت یافتن و کشتار و تبعید و سرکوب گنوسیان توسط مسیحیان رسمی روم، برگرفته از آیین مِهر ِمغان، عرفان مصری/یهودی/هند و ایرانی، فلسفهی یونانی و استورههای مردمان جهان بود که نشانههایی از آنها هنوز در بندهایی از انجیل یوحنا و انجیل توما دیده میشود (منابع برای مطالعهی بیشتر: محمد مقدم. جستار دربارهی مهر و ناهید؛ فرانتز کومون. دین مِهری؛ مارتین ورمازرن. آیین میترا). در انجیل یوحنا، عیسا خود را برابر و "یگانه با خدا" معرفی کرده (انجیل یوحنا 10:30) و در انجیل توما میگوید: "چون پرسند کیستید؟ گویید: از نور مطلق قائم به ذات که ما فرزندان اوییم. وگر گفتند چگونه شما را توان شناخت؟ گویید از جنبش و آرامش و آرامش و جنبش!" (انجیل توما 50). انجیل یوحنا با افزودهها و اما و اگرهایی به عهد جدید مسیحیان راه یافت چون الوهیت مسیح در تثلیث را تایید میکرد. ولی انجیل توما ژرفتر، عرفانیتر، شرقیتر، ایرانیتر و مهرآیینتر از آن بود که بگذارند، پس همان آغاز، کشیشان نخستین از عهد جدید حذفش کردند و قرنها ناشناخته ماند تا آنکه سال 1945 از زیر خاک سر برآورد! طی نخستین دهههای میلادی، مسیحیت یهودی توسط پطرس-کلیددار بهشت در اورشلیم و مسیحیت رومی با سفرهای تبلیغی پولس رسول، که یهودی-رومی بود، رشد کرد. سپس با بشارتهای میسیونر/مبلغهای مذهبی مسیحی به اطراف جهان صادر شد، چنان که عیسا "پادشاه یهود" به حواریوناش فرمان داده بود: "پادشاهی و قدرت در آسمانها و زمین به من داده شده است. بروید و همهی ملتها را حواری/دنباله رو خود سازید. سپس آنها را به نام پدر، پسر و روح القدس غسل تعمید دهید، و چنان که من به شما فرمان دادهام، شما نیز به آنها فرمان دهید" (انجیل متی ٢٨: ١۶ تا ٢٠). مسیحیت کم کم با کلیساهای خانگی و سپس با غسل تعمیدهای گروهی و ساختن کلیسا در سرتاسر امپراتوری روم و نیز با بعضی تفاوتهای الهیاتی و آیینی در ارمنستان، به عنوان بخشی از شاهنشاهی ایران، بیش از پیش گسترش یافت چنان که مسیحیان رومی بسیاری به درون مرزهای شاهنشاهی ساسانی مهاجرت کرده و در دربار ساسانیان نیز نفوذ کردند تا آنجا که شیرین همسر خسروپرویز یک مسیحی یعقوبی بود و خود خسروپرویز نیز "خود را حامی دین مسیح معرفی کرد" (شروین وکیلی. تاریخِ نهاد در عصر ساسانی 825). یک بار هم در زمان خسرو پرویز در اورشلیم، که تازه به خاک ایران پیوسته بود و توسط سه فرماندار تبرستانی/طبرستانی اداره میشد، برای تسلط بر اورشلیم، مسیحیان پرچم شورش برداشتند که آتش غائله شان توسط سردار ایرانی شهربراز خاموش شد؛ اگرچه شاید گدازههایی از آن زیر خاکستر باقی ماند تا مسیحیان بعدتر انتقام خود را از ایران و ایرانی بگیرند! از قضا، پیکر بیجان یزدگرد سوم در مَرو سر از دستان یک اسقف مسیحی نستوری به نام ایلیا در میآورد به عنوان نخستین کسی که به همدیناناش بشارت میدهد که "شاه پارسیان کشته شده" (طبری. تاریخ طبری، ج 4، 2146). بیراه نیست اگر بگوییم در زمان ساسانیان نفوذ الهیات و آیینهای سامی یهودی و مسیحی در میان مردم یکی از ریشهها و زمینههای تضعیف مقاومت ملی و مذهبی بعضی از مردم و بزرگان، خیانت آنها به ایران در برابر اعراب، و آسیب پذیری در برابر اسلام بود.
چکیدهای از ریشهها و تاریخچهی کریسمس
کریسمس و مهرپرستی/میتراییزم
در شاهنامه، فریدون همراه با دو برادرش به نبرد ضحاک میرود و شکستاش میدهد و او را در کوه دماوند به زنجیر میکشد. دو همزاد مهر، شب و روز و یا خورشید و ماه دانسته شدهاند. (دیوید اولانسی. پژوهشی نو در میتراپرستی؛ مارتین ورمازرن. آیین میترا). جالب اینکه ضحاک نیز در آخرالزمان زنجیرهایش را پاره خواهد کرد و دوباره به جهان و جهانیان خواهد تاخت و ستمها خواهد کرد، همچون تاریکی که شش ماه پس از زایش مهر/میترا یا خورشید، دوباره پیروزی تدریجی خود بر نور و خورشید را آغاز میکند. از دیرباز، در شب یلدا، شب زایش مهر/میترا/خورشید، مردمان کنار هم گرد میآمدند و با خوردن و نوشیدن و سرود و رقص و مهر و دوستی تا صبح بیدار میماندند و نور امید برای مبارزه با تاریکی و سرمای روزافزون زمستان را در دل خود میافروختند (هاشم رضی. گاهشماری و جشنهای ایران باستان 556-553). در ایران باستان، دست کم چهار بار آغاز سال جشن گرفته میشد که هر کدام آغاز یکی از چهار فصل بود، که البته نوروز و مهرگان مهمتر از بقیه بودند. شب یلدا/شب چله آغاز سال سرما بود و به گفتهی کوروش نیکنام، شاید نام یلدا نیز از واژهی اوستایی "سردَه" یا "یَردَه" آمده باشد که به معنی "سر ِسال،" "آغاز سال" بوده است. طبق این فرضیه، واژهی اوستایی "یَردَه/یَردا" به واژه ی "یلدا" تبدیل شده که اتفاقا در زبان سریانی به معنی "زایش" بوده و با واژههای تولد و میلاد نیز همریشه است (کوروش نیکنام. یلدا، سرده، سرده). گفتنی است که "شب یلدا" را "جشن میلاد اکبر" نیز نامیدهاند چون از این شب به بعد، نور افزونی مییابد. (ابوریحان بیرونی. آثار الباقیه 331)
ریشههای کریسمس در اسکاندیناوی
در امپراتوری روم نیز جشنهایی کمابیش مشابه در آغاز زمستان برگزار میشد. خود کریسمس هم درست شب یلدا جشن گرفته میشد، اگرچه بعضی از مسیحیان با آن مخالف بودند چون از نگاه آنها با جشنهای مشرکان و کافران کهن مشابه و مرتبط بود! بعدها پس از اصلاحات گاهشماری زمان گریگور در قرن 16 میلادی، به خاطر اشتباه در محاسبهی روزها، کریسمس به شب ٢۵ دسامبر منتقل شد و بعدها با این که فهمیدند اشتباه کردهاند ولی همچنان به اشتباهشان، یعنی جشن گرفتن کریسمس در شب ٢۵ دسامبر به عنوان جشن زایش مسیح ادامه دادند، و تا روزگار ما نیز هنوز چنين است.
سانتا کلاس/ بابانوئل
گویا کهنترین نشانههای مربوط به بابانوئل یا سانتا کلاس را در قرن ١٣ میلادی در زبان آلمانی میتوان یافت جایی که او را سینترکلاس Sinterklaas مینامیدند همچون خلاصه شدهی نام سنت نیکلاس/قدیس نیکلاس Sint Nikolaas در آلمانی که همان Saint Nicholas در زبان انگلیسی است. سنت نیکلاس یک مسیحی یونانی بود که در شهر پاتارا زاده شده و در شهر میرا/دمره در ترکیهی کنونی زندگی کرده و از دنیا رفته بود. البته سر اینکه جسد نیکلاس کجا دفن شده اختلافاتی هست چنان که روایتی میگوید استخوانهای او طی یک ماموریت تکاوری یا، به روایت مسیحیان، "دزدی مقدس" توسط مسیحیان ربوده شده و در شهر بَری در جنوب ایتالیا دفن شده، ولی دولت ترکیه مدعی است که استخوانهای نیکلاس در شهر دمرهی ترکیه دفن است، احتمالا چون اگر در ترکیه باشد برای توریسم ترکیه بهتر است! اگرچه منابع تاریخی خلاف این را نشان میدهند، طبق روایتی، سنت نیکلاس در سال 325 میلادی در نخستین شورای نیقیه حاضر بود و هوادار سرسخت تثلیث، یعنی الوهیت پدر، پسر و روح القدس، بود و برای همین هم طی مناظره، سیلی محکمی به آریان زد چون آریان هوادار یگانگی خدا و عدم الوهیت عیسا بود. به هر روی، در شورای نیقیه، هواداران تثلیث، سیلی محکمی به مخالفانشان زدند و نمایندگان مسیحیتی شدند که در جهان حاکم شد.
معروف است که نیکلاس بسیار ثروتمند بود و یک روز متوجه شد که مردی از روی فقر و بدهکاری ناچار است دخترانش را به روسپیگری وادار کند. نیکلاس به طور ناشناس کیسههای پول بر سر راه یا در خانهی مرد انداخت و بدین ترتیب دخترانش از روسپیگری نجات پیدا کردند. سرانجام مرد متوجه شد که نیکلاس به او کمک کرده و به پای او افتاد. نیکلاس تاکید کرد کسی از این ماجرا خبردار نشود ولی، طبق معمول داستانها، بالاخره مردم متوجه شدند و نیکلاس به خاطر این کار ِخیر و نیز برخی کرامات و معجزات دیگر به سنت نیکلاس "شگفتیساز" Nicholas the Wonderworker معروف شد تا جایی که مسیحیان باور داشتند استخوانهایش پس از مرگ نیز شفا میدهد. از معروفترین معجزات او میتوان به اینها اشاره کرد: نجات جان سه سردار رومی که بیگناه محکوم به اعدام شده بودند از طریق ظاهر شدن در رویا به قاضی پرونده و امپراتور کنستانتین؛ فروخواباندن توفان دریا و نجات جان مسافران کشتیای که نیکلاس با آن در حال سفر زیارتی به سرزمین موعود/اورشلیم بود؛ نجات جان سه سرباز بیگناه؛ زنده کردن سه کودک کشته شده در قحطی که برای فروخته شدن به جای گوشت توسط یک قصاب کشته شده بودند؛ و شماری کرامات و معجزات دیگر. خلاصه این که او حامی قایقرانان و کشتیرانان، بازرگانان، کمانداران، دزدان توبه کرده، کودکان، آبجوسازها و آبجوفروشها، قرضدهندگان پول، افراد مجرد، و دانشآموزان بود. سنت نیکلاس به خاطر مهربانیاش با کودکان، داستانهای مربوط به دادن هدایا به کودکان و بزرگسالان از سوی او، و معجزاتی که انجام داده از ریشهها و زمینهسازهای شخصیت سانتا کلاس/بابا نوئل و هدیه دادناش به کودکان دانسته شده است. (St. Nicholas. Wikipedia)
کریسمس در اروپا
در قرن شانزدهم میلادی، درخت کاج به عنوان نماد کریسمس از آلمان به فرانسه و کشورهای دیگر راه یافت. شماری از مسیحیان انگلستان به کریسمس علاقه داشتند و آن را جشن میگرفتند. البته به خاطر اینکه بعضی مسیحیان آن را جشنی مربوط به مشرکان و کافران باستان میدانستند مخالفتهایی با برگزاری آن وجود داشت؛ برای نمونه، در زمان فرمانروایی الیور کرامول (١۶۵٣ تا ١۶۵٨ میلادی) کریسمس ممنوع اعلام شد و خاطیان مجازات میشدند. تا آن که پس از او در زمان شاه چالز دوم، مردم او را تهديد کردند اگر نگذارد کریسمس را جشن بگیرند پادشاهی او را به رسمیت نخواهند شناخت. بالاخره شاه تسلیم شد و کریسمس بیش از پیش در انگلستان جشن گرفته شد. در کشورهای دیگر اروپایی نیز روند رشد و گسترش کریسمس با افت و خیزهایی مشابه همراه بود.
در سال ١٨۴٣ در انگلستان، هنری کول Henry Cole متوجه شد که ادارهی پُست تخفیف ویژهای دارد برای کسانی که بخواهند پیام تبریک کریسمس برای دوستان و آشنایان خود بفرستند. پس در سال ١٨۴٣ با سفارش او نقاشی به نام جان کلکات هارسلی John Callcott Horsley نخستین کارت پستال کریسمس را طراحی کرد که رویش نوشته بود:
ترجمه: کریسمس و سال نو را به شما فرخنده باد و شاد باش میگویم
البته "نوشیدن شراب که روی کارت نقاشی شده بود مایه ی بحث و جدل های فراوانی شد، به ویژه که دختربچهای در پیشزمینهی نقاشی در حال نوشیدن یک نوشیدنی سرخ همچون شراب بود!" (A History of The Victorian Christmas Card. Richard Jones) از میان نخستین کسانی که به ارسال کارت کریسمس مبادرت ورزیدند میتوان به ملکه ویکتوریا در قرن نوزدهم اشاره کرد که کارت پستال کریسمسی را برای یکی از بزرگان انگلستان فرستاد. نکتهی ظریف دربارهی کارتهای تبریک کریسمس اولیه این است که به شکل اتفاقی، ناخوداگاه یا ماهرانهای تبریک کریسمس و سال نو میلادی را با هم ترکیب کردهاند، همچون تلاشی برای این که کریسمس و جشن سال نو را با هم بیامیزند و کمکم کریسمس را جایگزین آن کنند. در ادامهی مقاله در این باره توضیح دیگری نیز خواهد آمد.
سال ١٨۴٣ همچنین سالی بود که در آن چارلز دیکنز داستان معروف "یک سرود کریسمس A Christmas Carol را منتشر کرد که داستان ثروتمند خسیسی به نام اسکروج بود که روح شریک از دنیا رفتهاش بر او ظاهر میشود و او را به خاطر خسیس بودن و ظلم او نسبت به کارمندش سرزنش میکند و او را از عواقب این کار میترساند. سرانجام اسکروج متوجه اشتباهاتش میشود و با هدیه دادن به کارمندش و در پیش گرفتن رفتار مهربانانه و عادلانه با او سعی در جبران گذشته میکند. داستانی که بعدها در کارتون زیبای والت دیزنی با عنوان "سرود کریسمس میکی Mickey's Christmas Carol (1983) جاودانهتر شد. پس از انتشار آثار کریسمسی دیکنز، در سال ١٨۵١ توسط هنری کول نمایشگاهی از کارت پستال در انگلستان برگزار شد که به معرفی و گسترش بیشتر کارتهای کریسمس کمک شایانی کرد و این جریان به کشورهای دیگر از جمله آمریکا نیز راه یافت.
کریسمس در آمریکا
طی قرون 18 و 19 میلادی، اروپاییانی که نخست با جنگ و تجاوز و خشونت و سپس با مهاجرت به قارهی آمریکا رفته بودند کریسمس را همچون نماد صلح طلبیشان به آنجا بردند. در این دوران، بابانوئل در بعضی نگارهها سوار بر درشکهای بود که توسط بوقلمونی کشیده میشد. در سال ١٨٢٣، مدرس الهیات و نویسندهی آمریکایی به نام کلمنت کلارک مور Clement Clarke Moore داستانی شعرگونه نوشت که با اشارهاش به بابانوئل در آن رنگ و بوی دیگری به کریسمس داد. در این داستان، بابانوئل از لولهی دودکش به خانهها میرفت و برای بچهها هدیه میبرد.
بندهای نخستین شعر کلارک مور:
Not a creature was stirring, not even a mouse;
The stockings were hung by the chimney with care,
In hopes that St. Nicholas soon would be there..."
ترجمه:
شب کریسمس بود و همه در خانه/کسی جُم نمیخورد حتی موش در لانه
از دودکش به خوبی، جورابا آویزان/چشم به راه سانتا، که بشه مهمان
پس از این، نقاش آلمانی-آمریکایی به نام توماس نَست Thomas Nast طی سالهای 1890-1862 با نقاشیهایی همچون "شب کریسمس" و "نقاشیهای کریسمس برای نوع بشر" نمادهای کریسمس و بابانوئل را بیش از پیش کامل کرد و رواج داد: تصویر پیرمرد سرخپوشی که کولهپشتی بر دوش دارد و سوار بر درشکهای که گوزنها میکشند به خانهها سر میکشد؛ هرچند بُنمایههای نمادهای بابانوئل را در استورههایی همچون ایزد مهر/میترای سرخپوش، اودین-خدای جادو و جنگ و خرد نزد مردمان اسکاندیناوی، و یا در آیینهای ایرانی کهن همچون عمونوروز یا پیروز/حاجی فیروز پیک نوروز میتوان شناسایی و ردیابی کرد.
از میانهی قرن هجدهم، اسبایبازیفروشان دریافتند که اگر کسی با لباس و شمایل بابانوئل در فروشگاهشان باشد و با بچهها بازی کند، فروششان بیشتر میشود. پس چنین کردند و چنان که مورخ آمریکایی استفان نیسن باوم Stephen Nissenbaum گفته است، "از آن روز در ذهن بچهها بابانوئل آن مرد پیری شد که در کارخانهی اسباببازی زندگی میکرد." به گفتهی پژوهشگر فرهنگ عامهی آمریکا آلن دوندس Alan Dundes، "اتفاقا دور از ذهن نیست که قدیس ملی آمریکا، سانتا کلاس، در فروشگاه زندگی کند، چون نماد بازرگان-صفتی، سرمایهداری و پول-محوری ما است" (Pagan Origins of Christmas & Tradition History).
ولی، چرا نباید کریسمس را جشن بگیریم یا تبریک بگوییم، به ویژه ما ایرانیان!؟
علیرغم آنچه دربارهی ریشهها و تاریخچهی کریسمس گفتیم، و جدا از این که بسیاری از یهودیان و مسیحیان جهان انسانهای شریفی هستند، دیدیم که بیش از هر چیز، کریسمس با عیسا، مسیحیت، صنعت چاپ و تبلیغات، فروش محصولات، و مدرنیتهی غربی مرتبط است. کریسمس فعلی ارتباط مستقیم و چندانی با آن ریشهها، زیباییها و معانی ندارد. در لایه ی اجتماعی، کریسمس فعلی نوعی صنعت مدرن است برای فروش اجناس و تبلیغ ماهرانه و پنهان یهودیت، مسیحیت و مدرنیتهی ضدانسانی، چنان که مسیحیت رسمی رومی هم چیزی نبود جز تبدیل خود-برتر-پنداری قوم یهود در عهد عتیق به خود-برتر-پنداری مسیحی-رومی به عنوان "فرزندان برگزیدهی خدا" (عهد جدید، غلاطیان 3:26) و استفاده از آن برای سلطهجویی و استثمار جهان. این خود-برتر-پنداری به جایی میرسد که پطرس رسول به مسیحیان میگوید: "شما نژاد برتر هستید [!]، روحانیون سلطنتی، امت مقدس تحت مالکیت خدا، تا جلال و جبروت او را بر زمین اعلام کنید، او که شما را از تاریکی به درخشش خیره کنندهی خود هدایت کرد" (عهد جدید، پطرس 1: 2:9).
ناگفته نماند که خود عیسا "مسیح" نیز پادشاه یهود نامیده شده است و طبق انجیلها به جهان آمده تا نخست به عنوان مسیح (مسح شده و برگزیده از سوی خدا) پادشاه یهود شود و سپس فرمانروایی یهودیان بر جهانیان را برقرار سازد. اتفاقا در عهد جدید نیز آمده که "یهودی راستین کسی نیست که پدر و مادرش یهودی بوده و ختنه شده، بلکه یهودی راستین کسی است که قلب و روحش را ختنه کرده باشد؛ برای چنین کسی حرف انسانها ارزشی ندارد، چون رضایت خدا برایش بالاترین چیز است" (عهد جدید، رومیان 29-28: 2). پس میبینیم که مسیحی راستین همان یهودی راستین است.
در متن یونانی انجیل متی بخش ٢، بندهای ١ تا ١٢، سه مغ Magos که ستارهی زایش عیسا را دنبال کردهاند به بیت لحم میرسند، محل زایش عیسا را پیدا میکنند، زانو زده هدیههایشان را نثار او میکنند و او را پادشاه یهود میخوانند. ولی در ترجمهی انجیلهای امروزی و در جشن کریسمس، معمولا نام و جامهی آن مغان، که به طور ضمنی مِهرآیین، زرتشتی یا ایرانی به نظر میرسند، را دگرگون کرده و آنها را سه شاه یا سه مرد دانا مینامند: ملکیور-شاه پارسیان، بالتازار-شاه عربها، و کاسپر-شاه هندیان. به هر روی، برخلاف تصور رایج، گنجاندن سه مغ در عهد جدید/انجیل از همان آغاز نیز تمسخر مغان بوده نه پاسداشت آنان، چون در داستان زاده شدن عیسا، سه مغ نزد "مریم باکره" میروند و زانو میزنند و هدایای خود را به "شاه یهودیان" پیشکش میکنند: یعنی تسلیم و خواری مغان ایرانی، یا مهرپرست، که دست کم یکیشان یعنی ملکیور شاه پارس و ایرانی بوده، در برابر عیسای ناصری "شاه یهودیان!". جالب این که بسیاری از پژوهشگران و ایرانیان با افتخار و هیجان ناشی از بیدانشی، این را افتخاری برای مغان/ایرانیان معرفی میکنند، بدون توجه به اینکه این مغان، چنان که خادمان در برابر شاهان زانو میزنند، در برابر عیسا زانو میزنند و به او هدیه/باج میدهند! تصویری که برای مسیحیان تحقق یک پیشگویی است: "در آسمانها و زمین، همهی باشندگان جهان در برابر نام عیسا به زانو درخواهند آمد" (عهد جدید. فیلیپیان 2:10). کریسمس نیز برای مسیحیان ابزاری برای نابود کردن فرهنگها و آیینهای دیگر و با هزار شیوه به زانو درآوردن ملتها در برابر عیسا و جشن زایش اوست.
کریسمس امروزی نه تنها رنگ و بویی از مغان و ایران و مهرپرستی و زرتشت ندارد، بلکه با کندن درختان کاج برای کریسمس، وسیله ای است برای نابودی طبیعت. کریسمس تبلیغ غربگرایی و غرب-گدایی و سفیر استعمار و مدرنیتهی ضدانسانی غرب است با ماسک صلح و دوستی. در حالی که ایرانیان شب یلدا را دارند که از نظر ستارهشناسی و گاهشماری در درستترین زمان یعنی شب نخستین روز دی ماه جشن گرفته میشود که از پایان آن شب، روزها کمکم بلندتر میشوند گویی به تدریج بر تاریکی پیروز میشوند. یلدا مانند کریسمس نیست که به خاطر اشتباه تقویم گریگوری، از شب یلدا و ٢١ دسامبر به شب ٢۵ دسامبر افتاده باشد. برخلاف کریسمس که جشنی مذهبی منحصر به مسیحیان و جشن زاده شدن پادشاه قوم یهود برای سلطهگری بر همهی ملت ها و امتهای جهان است، جشن یلدا جشنی آیینی و مردمی است که نه نشانی از برتری قومی بر قوم دیگر دارد، نه تبلیغ یک دین، و نه صدور مدرنیتهی غربی ضدانسانی با ماسک و لباس صلح و دوستی. یلدا/شب چله، جشن زایش مهر و دوستی و نور و گرمی و خلوص و برابری است که در آن مردمان گرد هم میآیند تا با تقویت مهر و صمیمیت و همازوری و همکاری، نور امید را در دلشان روشن نگه دارند در برابر سرما و تاریکی زمستان.
به نظر میرسد تلاش مسیحیان برای ادغام کریسمس با جشن سال نو و تبدیل کریسمس به یک جشن همگانی در عصر ما نیز در حال پیگیری شدن است، چنانکه هرگاه با برگزاری جشن کریسمس و تبریک آن از سوی غیرمسیحیان مخالفتهایی میشود، نخستین نقدی که وارد میکنند این است که کریسمس فقط یک جشن مذهبی مسیحی نیست بلکه یک جشن همگانی است، که البته سراپا دروغ است. معمولا هم به کسی که با کریسمس مخالفت میکند برچسب میزنند که مخالف پیشرفت، مدرنیت و شادی مردم است. انگار ما را مجبور کردهاند برای پیشرفت و مدرنیت و شادی حتما باید کریسمس را جشن بگیریم وگرنه عقب افتاده، ضد شادی و دشمن مردم محسوب میشویم. شنیدهام کسانی هم هستند که میگویند چون مخالف سرسخت هر گونه سوگواریاند پس طرفدار هر جشنیاند که با خنده و شادی مردم مرتبط است و هیچ اشکالی ندارد کریسمس را جشن بگیریم و تبریک بگوییم چون در آن شادی و خنده هست، به ویژه که حدود ۵ روز پس از جشن یلدا/شب چله است. این گونه عزیزان، که به تازگی بعضی از "هنرمندان" و "روشنفکران" و "ایرانپژوهان" نیز به آنها اضافه شدهاند، پیامهایی شتابزده و نیندیشیده در فضاهای مجازی منتشر کردهاند و کریسمس را با شور و هیجان تبریک گفتهاند. به این عزیزان میتوان به طنز گفت که با این حساب، جشن ایرانیکُشی پوریم یهودی، جشن یادبود کشتار دهها هزار ایرانی به دست یهودیان در زمان خشایارشای هخامنشی، که حدود ۵ روز پیش از نوروز است را نیز برگزار کنند، تا کلاه انسانیت و انسانگرایی و ایرانیت و ایراندوستیشان را بالاتر بگذارند؛ همچنین جشنهای دیوالی هندیان، سال نوی چینی، گاوبازی اسپانیایی، و هر جشن شاد دیگری که در دنیا هست، تا خدای نکرده برخلاف "ارزشهای جهانی"شان میان جشنها و ادیان و مردمان گوناگون تبعیضی قائل نشده و از کاروان جهان-وطنی و گلوبالیزمشان عقب نیفتاده باشند.
یک بار هم در گفتگویی دربارهی کریسمس، شخصی به من گفت نگاه کن، بعضی از کشورهای اسلامی یا عربنشین نیز شنبه و یکشنبه را تعطیل کردهاند و مقاومت در برابر چنین جریانی بیفایده است. گفتم چه ربطی دارد؟ حتی اگر یک روز هم بخواهیم شنبه و یکشنبه را تعطیل کنیم، باز هم تفنگ روی شقیقهمان نگذاشتهاند که کریسمس را جشن بگیریم یا تبریک بگوییم. به هرحال خوشبختانه هنوز نور خرد در بسیاری از مردم روشن است و مقاومتهایی در میان مردم در برابر پذیرش کریسمس مسیحی وجود دارد. حتی در جوامع غربی نیز آنان که از دانش و خرد بهرهای دارند، از شادباش کریسمس خودداری کرده، اگر به آنها تبریک کریسمس گفته شود پاسخ متقابل مثبت نداده، و نهایتا فقط پیش از سال نو تعطیلات سال نو را به دیگران تبریک میگویند. جای امید است که بتوان کریسمس را سر جای خودش نشاند یعنی نگریستن به آن تنها به عنوان جشن مذهبی مسیحیان و عدم پذیرش آن به عنوان جشنی همگانی.
آنان که میگویند کریسمس سرشار از نمادها و مفاهیم و زیباییهای ایرانی و باستانی، همان یول اسکاندیناوی، یلدا و جشن پیروزی مهر بر کین و نور بر تاریکی است، کافی است یکشنبهها سری به کلیساها بزنند تا ببینند که در آنها کشیش بر منبر سخنی از حکمت مغان، عرفان گنوسی قرون نخستین میلادی، انجیل توما، زایش نور و پیروزی نور بر تاریکی نمیگوید، بلکه هر هفته، موعظه میکند که یک مسیحی مومن باید "بنده و بردهی عیسا" باشد چنان که پولسِ رسول "بردهی عیسا مسیح" بود (عهد جدید. رومیان 1:1). به کلیساها بروید تا ببینید سخنی نیست جز "فتح سرزمین موعود" و "نسلکشی مقدس،" کشتار گروهی مردمانی که میخواهند در خانه و میهن خود، خدایشان را به شیوهی خود بپرستند نه خدای اسرائیل را که به قومش میگوید: "من آنها را به تو تسلیم کردهام، پس همهی آنها را نابود کن!" (عهد عتیق. تثنیه 7:2). آری، هرگاه میتوانید به کلیسا بروید و پیام خدای یهود و مسیح را بشنوید که میگوید: "خدا سلطنت خواهد کرد، از نیل تا فرات و از فرات تا دورترین جاهای جهان" (عهد عتیق. مزامیر 72:8). این همان خدایی است که میگوید: "اینک من، خدای لشکرها، کمان عیلام و مایهی قوت ایشان را میشکنم. مردم عیلام را به چهار جهت پراکنده می کنم طوری که هیچ کشوری نباشد که عیلامیان نزد آنها پناهنده نشوند. واهل عیلام را پیش دشمنان جانی شان خوار میکنم. بر ایشان بلا و خشم خود را وارد کرده و شمشیرها را در عقب ایشان میفرستم تا کاملا هلاکشان کنم. سپس پادشاه و بزرگان عیلام را نابود کرده و تخت حکومتام را در عیلام برپا خواهم نمود" (عهد عتیق. ارمیا 38-35: 49). جالب توجه است که این تهدیدهای خدای اسرائیل زمانی به نگارش درآمدهاند که شهر شوش، در سرزمین عیلام، پایتخت باشکوه بزرگترین شاهنشاهی آن زمان یعنی هخامنشیان بوده است.
کسانی هم که فکر میکنند اینها در عهد عتیق آمده و عیسا آمده تا عهد جدید و راه تازهای را نشان دهد، این بند از موعظهی عیسا بالای کوه ِتَبور شاید برایشان روشنگر باشد: "گمان نکنید که آمدهام تا احکام شریعت موسی و پیامبران را باطل کنم، بلکه آمدهام تا آنها را یک به یک انجام دهم. این جهان به پایان نخواهد رسید مگر اینکه همهی احکام شریعت انجام شود" (انجیل متی 19-18: 5). شریعتی که عیسا دربارهاش سخن میگوید همان است که میگوید: "هر کس روز شنبه کار کند باید اعدام شود" (عهد عتیق، خروج 35:2)؛ و چون یک نفر که روز شنبه کار میکرد را دستگیر میکنند، موسی از خدای اسرائیل میپرسد با او چه کنیم؟ و خدا حکم میدهد: "یقینا باید سنگسار شود" و "بنا بر حکم خدا، آن مرد را سنگسار کردند" (عهد عتیق، اعداد 36-35: 15). آنان که گمان میکنند عیسا پیامآور صلح است، کافی است به نص صریح سخن خود عیسا گوش فرا دهند که از اعماق تاریخ به ما میگوید: "گمان نکنید آمدهام تا صلح بر زمین بیاورم، چرا که برای آوردن صلح نیامدهام، بلکه برای کشیدن شمشیر!" (انجیل متی 10:34). با این اوصاف، جای شگفتی نیست که در سرودهای کلیسایی نیز دیگر چندان سخن از مهر و نور شنیده نمیشود، بلکه بیش از هر چیز، سرودهایی صرفا مذهبی، بردگی برای عیسا و جنگ و جهاد مقدس، و صد البته که در زَروَرَقی از لبخند و موسیقی و هنرهای زیبای کلیسا!
در برابر این همه کینورزی، جنگافروزی، و خوارکردن و کشتن انسان و انسانیت، بیایید از کسانی باشیم که جشنها و آیینهای زیبای مردمی و کهنمان را زنده نگه میدارند و نیازی نمیبینند که برای شادی و مهر و محبت و ارتباط با خدا/روح هستی، دست به دامان جشنها و آیینها و آموزههای مذهبی بیگانگان شوند که پیروان آنها چیزی جز کینه و خشونت و ستم و آزار جهان و جهانیان به آنها هدیه نکردهاند.
شب و روزتان پر از نار و نور و نیرو.
فرجام یافت با دانش و رامش.
آرش (علی) فرهادی پور
Arashfarhadi9@gmail.com
٢۵ دسامبر ٢٠٢١ میلادی - تورنتو
منابع:
اولانسی، دیوید. پژوهشی نو در میتراپرستی. ترجمه مریم مینی. چشمه، 1398.
بیرونی، ابوریحان. آثار الباقیه. ترجمه اکبر داناسرشت. امیرکبیر، 1386.
طبری، محمد بن حریر. تاریخ طبری جلد پنجم. ترجمه ابوالقاسم پاینده. اساطیر، ۱۳۶۲.
کومون، فرانتز. دین مِهری. ترجمه احمد آجودانی. ثالث، 1386.
مقدم، محمد. جستار درباره ی مهر و ناهید. هیرمند، 1385.
نیکنام، کوروش. یلدا و Sαrәd &Yᾱrә.čαrәš (یلدا، سرده، سرده)،
ورمازرن، مارتین. آیین میترا. ترجمه بزرگ نادرزاد. چشمه، 1387.
وکیلی، شروین. پادکست زروان نسک،
وکیلی، شروین. تاریخ ِ نهاد در عصر ساسانی. نشر شورآفرین، 1397.
Jones, Richard. A History of The Victorian Christmas Card,
https://www.london-walking-tours.co.uk/dickens-london/henry-cole-first-c...
Pagan Origins of Christmas & Tradition History,
https://www.youtube.com/watch?v=i-ileaWlJS8&t=1691s
Sir Henry Cole and The First Christmas Card,
https://www.london-walking-tours.co.uk/dickens-london/henry-cole-first-c...
St. Nicholas. Wikipedia,
https://en.wikipedia.org/wiki/Saint_Nicholas
The Gospel of Thomas,
http://gnosis.org/naghamm/gosthom.html
Yule. Wikipedia,
https://en.wikipedia.org/wiki/Yule
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.