واقعگراییهای این نویسنده در لفافی از گستاخی و لطیفهگویی نهفته است. همینگونه ویژگیها موجب گردید که او در سال 1925 جایزه ادبیات نوبل را از آن خود کند
سخن و اندیشه-51
هر بار که قلم به دست میگیرم و میخواهم مطلبی بنویسم، ناخودآگاه این موضوع به ذهنم خطور میکند که جامعه امروز ما چه داخل کشور و چه در خارج، به چه چیزی نیاز دارد؟ آنگاه با این تعهد و رسالت به نگارش ادامه میدهم. به نظر من امروز ما به نقد و روشنگری بیش از هر مطلب دیگری نیاز داریم. بنابراین مقاله خود را به زندگی فردی اختصاص میدهم که با زبان طنز، واقعیتهای زمان خود را به نقد کشیده است.
جورج برنارد شاو میگوید:"معنی حقیقی آزادی، مسئولیت است و به همین دلیل است که اغلب از آن میترسند."
بنابراین از دیدگاه شاو مسئولیتپذیری از وظایف اولیه هر انسانی است که میخواهد به آزادی حقیقی دسترسی پیدا کند. امانوئل کانت در گفتارهای فلسفه و اخلاق معتقد است که تکلیف انسان نسبت به خودش در درجه بالایی از اهمیت است، به طوریکه اگر کسی از مسئولیتهایی که نسبت به خودش دارد سرباز زند انسانیتش را از دست میدهد. یکی از نکات مهمی که انسان نسبت به خود دارد، وظیفه او نسبت به باورها و اعتقاداتش است. انسان در برابر باورهایش مسئولیت اخلاقی دارد و باید پاسخگو باشد. انسان مسئول، پاسخگوی رفتارهای خود و نتایج آن است، او نمیتواند خطاهای خود را به دیگران نسبت دهد و آنها را مقصر بداند. باید توجه داشته باشیم که هر یک از ما در زندگی، بر هستی اثر میگذاریم. رفتار ما زندگی دیگران را تحت تاثیر قرار میدهد. تفاوت بین انسان مسئول و انسان غیرمسئول از همین جا مشخص میگردد. انسان مسئول اهل محاسبه است و مراقب افعال و اعمال خویش و انسان غیرمسئول، انسانی است که زندگی حساب شده و سنجیدهای ندارد. پس انسان مسئول است که میتواند معنی حقیقی آزادی را تشخیص دهد و در جهت دستیابی به آن حرکت کند.
حال با یک چنین تعاریفی فکر میکنید، چند درصد ماها انسانهای مسئولی هستیم؟ لازم نیست که به آمار و ارقام مراجعه کنید، چون اینگونه مسائل در حوزه رفتارهای کیفی است و مقایسه آن مشکل. ولی بهترین راه برای جواب به این سوال رفتار ما در جامعه و نسبت به دیگران است. باید بگویم متاسفانه ما نه تنها در جامعه داخل کشورمان بلکه در خارج هم رفتاری با احساس مسئولیت لازم نداریم. در داخل کشور وضعیتمان معلوم است ولی در خارج نمیتوانیم، آنگونه که در داخل عمل میکردیم، رفتار کنیم. اولین گام، هماهنگی اجتماعی و احساس مسئولیت شهروندی، رعایت اصول، قواعد و مقراراتی است که در جامعه محل سکونت ما جاری است. ما حق نداریم هر کاری که دلمان خواست انجام دهیم یعنی به طور نادرست قواعد و مقرارات شهروندی را زیر پا بگذاریم یا به دیگران با رفتار، اعمال و حتی با گفتار و نوشتار خود تعرض کنیم. پس ملاحظه میکنید که در پس گفتارهای روشنگرانه برنارد شاو چه مفاهیم عمیقی نهفته است.
برنارد شاو در سال 1856 میلادی در دوبلین ایرلند به دنیا آمد. در نوجوانی آموزشهای اولیه را فرا گرفت و توسط مادرش با موسیقی آشنا شد. در بیست سالگی به لندن رفت. او در لندن با سوسیالیستها آشنا شد و راه حل مشکلات اجتماعی را در سوسیالیسم علمی و ملی کردن سرمایه و اراضی کشاورزی و ملکی یافت. به همین دلیل در سال 1884 رسماً به عضویت انجمن سوسیالیستی فابیان درآمد و مقالاتی در باب سوسیالیسم، سیاست، اقتصاد و همچنین نقد و بررسی موسیقی نوشت. شاو تا سال 1884 پنج رمان سوسیالیستی نوشت که توفیقی نیافت و پس از آن به نمایشنامهنویسی پرداخت، اما نمایشنامههای او را سانسورچیان تحریم کردند و تماشاخانهها هم از اجرایشان سر باز زدند.
با این شرایطی که برای برنارد بوجود آمد، او از نوشتن دست برنداشت و بهترین درامهایش از سال 1900 به بعد انتشار یافت که او را در شمار، نمایشنامهنویسان طراز اول انگلستان قرار داد. روش برخورد برنارد شاو با مسائل اجتماعی زمان خودش به صورت طنز است. البته طنزی فاخر که در دل آن انتقادهای سنگینی نهفته است. در نمایشنامه"انسان و ابر انسان" که عنوان فرعی"یک کمدی و یک فلسفه" را دارد، کمدی آن تعقیب ابدی جنس نر به وسیله جنس ماده است و در این فلسفه شاو تحول اخلاق اجتماعی را پیگیری میکند. شاو در نمایشنامه"سرگرد باربارا" بر این نظر تاکید دارد که فقر"بدترین تبهکاریها" است. برنارد در نمایشنامه پیگمالیون به مناسبات بشری و نظام اجتماعی جدید پرداخته است که همین نمایشنامه بعداً در قالب یک فیلم کمدی موزیکال موفق به نام"بانوی زیبای من" درآمد. او در نمایشنامههای بعدی خود در باب انقراض تمدن اروپایی و نگاه طنزآمیز بر مضمون زندگی و درام تاریخی بر محور زندگی ژاندارک، مطلب نوشته است.
برنارد شاو علاوه بر نمایشنامهنویسی، مقالات گوناگونی با عنوان"راهنمای زنان هوشمند به سوسیالیسم و کاپیتالیسم" و رمانی مانند"ماجرای دخترک سیاه در جستجوی خدا" هم از خود به یادگار گذاشته است.
برنارد شاو از نویسندگانی بود که میتوانست هر دو روی سکه را ببیند و میخواست چیزهای تکان دهندهای بگوید تا مردم را به اندیشیدن برانگیزاند و نمایشنامههای سرشار از روح جنبش و نیروی زیست او مشتمل بر اندیشههایی نو بودند. برای شاو خیلی دشوار بود قالبهای قراردادی و میان تهی و مکالمات بیمعنی جامعه را پذیرا شود. اندیشه ثابت کسانی که هرگز زحمت اندیشیدن درباره مسائل را به خود نمیدادند، برای ذهن روشن او ابلهانه مینمود. به همین علت در بسیاری از آثار برنارد تفکر منطقی، نکتهسنجی، حقیقتجویی، جهانبینی و درک علل مختلف فلاکتهای بشری نمایان بود. او در نمایشنامههای آمیخته به بذلهگویی و هجو و تمسخرش، با یاری نبوغ و هنر و منطق، سرمایهداری را به تمسخر میگیرد و رژیمهای وابسته به آن را میکوبد. اصولاً نمایشنامههای شاو و به عبارت دیگر، کمدیهای نویش، که از فکر و اندیشههای واقعی در حیات سرچشمه میگیرند، بر پایه موضوعات و مسائل اجتماعی زمان او استوار هستند. واقعگراییهای این نویسنده در لفافی از گستاخی و لطیفهگویی نهفته است. همینگونه ویژگیها موجب گردید که او در سال 1925 جایزه ادبیات نوبل را از آن خود کند.
به این جمله برنارد شاو توجه کنید، او میگوید:"دموکراسی یعنی انتخاب یک عده معدود فاسد به وسیله تعداد زیادی آدم نالایق." اگر خوب به این گفته توجه کنیم در ظاهر طنز و بذلهگویی آن، یک دنیا واقعیتهای غیرقابل بیان مستتر است. اگر به مفهوم واقعی دموکراسی و حکومتهایی که بعد از جنگ جهانی اول در اروپا به روی کار آمدند و بسیاری از آنها به دنبال دموکراسی بودند، نظر افکنیم، عمق تفکر برنارد شاو را بیشتر درک میکنیم. اکنون در سراسر جهان از دموکراسی تعاریف گوناگونی میکنند که با هم تفاوتهای بنیادین دارند. در بسیاری از این حکومتها که داعیه دموکراسی دارند، حاکمیت مسئولیتپذیر وجود ندارد و حقوق بسیاری از اقلیتها لطمه میخورد و هر یک تعاریف خاصی برای دموکراسی خود بهکار میبرند.
خود برنارد شاو نیز شخصیتی دوگانه داشت، در ظاهر و در نزد مردم، برنارد با ریش معروف و ابروان پر پشت، مدافع سوسیالیسم سیاسی و اقتصادی، طرفدار مذهب جدید تحول خلاق، گیاهخوار، با ظرافت و گستاخی بینظیر، همه چیز را در هم مینوردید. حتی برای هیچکس و هیچچیز حرمتی قائل نبود. به احساسات و افکار دیگران رحم نمیکرد. بتها را به زیر میافکند و خرد میکرد. ولی همین انسان در رفتار حقیقی خود فردی آرمانگرا، بشر دوست، مهربان، فروتن، محجوب، باگذشت، صادق و بیریا بود. همینگونه رفتار نیز در آثارش نمود دارد، لذا کسی میتواند از نوشتههای برنارد شاو به منظور اصلی او پی ببرد که با روحیه و شخصیت او آشنایی کامل داشته باشد. آمیختگی واقعیت در لباس طنز آنچنان به هم در نوشتار شاو پیوستگی دارند که انسان وقتی مطلبی را از او میخواند، فوراً به دلش مینشیند، چون واقعیتی را در آن حس میکند، ولی خوب که فکر میکند آن نوشته بیشتر جنبه طنزش در ذهن متبادر میگردد. به عنوان مثال به این گفته او توجه کنید:"وقتی انسان ببری را بکشد، نامش را تمرین مردانگی میگذارند. ولی وقتی ببری انسان را بدرد، نام اینکار را توحش و آدمخواری مینهند. تفاوت جنایت و عدالت هم در قاموس بشر از این بیشتر نیست."
برنارد شاو نویسنده شوخطبع ایرلندی- انگلیسی در سال 1856 میلادی در دوبلین متولد شد و در سال 1950 در سن 94 سالگی در روستایی در حومه هرتفورد شایر انگلستان درگذشت. او با بذلهگویی اندام بسیار لاغر، ریش زبر و پرپشت و عصای زیبا، مانند نمایشنامههایش، در نزد مردم جهان شناخته و مورد احترام بود. در سال 1943 در بحبوحه جنگ دوم جهانی، هنگامی که همسرش شارلوت، پس از یک بیماری طولانی مدت، از دنیا رفت، احساس شکست و تنهایی او را مجبور کرد که برای همیشه از آپارتمانش در لندن به خانه روستایی خود بازگردد، جایی که سال 1906 در آن زندگی میکرد. او سرانجام در سال 1950 در همان روستا درگذشت. این مطلب را با توجه به شرایط روزگارمان که همه جا صحبت از جنگ است و کسی کمتر از صلح حرف میزند با گفتهای از او به پایان میبرم:"صلح نه تنها بهتر، بلکه بسیار دشوارتر از جنگ است."
هر بار که قلم به دست میگیرم و میخواهم مطلبی بنویسم، ناخودآگاه این موضوع به ذهنم خطور میکند که جامعه امروز ما چه داخل کشور و چه در خارج، به چه چیزی نیاز دارد؟ آنگاه با این تعهد و رسالت به نگارش ادامه میدهم. به نظر من امروز ما به نقد و روشنگری بیش از هر مطلب دیگری نیاز داریم. بنابراین مقاله خود را به زندگی فردی اختصاص میدهم که با زبان طنز، واقعیتهای زمان خود را به نقد کشیده است.
جورج برنارد شاو میگوید:"معنی حقیقی آزادی، مسئولیت است و به همین دلیل است که اغلب از آن میترسند."
بنابراین از دیدگاه شاو مسئولیتپذیری از وظایف اولیه هر انسانی است که میخواهد به آزادی حقیقی دسترسی پیدا کند. امانوئل کانت در گفتارهای فلسفه و اخلاق معتقد است که تکلیف انسان نسبت به خودش در درجه بالایی از اهمیت است، به طوریکه اگر کسی از مسئولیتهایی که نسبت به خودش دارد سرباز زند انسانیتش را از دست میدهد. یکی از نکات مهمی که انسان نسبت به خود دارد، وظیفه او نسبت به باورها و اعتقاداتش است. انسان در برابر باورهایش مسئولیت اخلاقی دارد و باید پاسخگو باشد. انسان مسئول، پاسخگوی رفتارهای خود و نتایج آن است، او نمیتواند خطاهای خود را به دیگران نسبت دهد و آنها را مقصر بداند. باید توجه داشته باشیم که هر یک از ما در زندگی، بر هستی اثر میگذاریم. رفتار ما زندگی دیگران را تحت تاثیر قرار میدهد. تفاوت بین انسان مسئول و انسان غیرمسئول از همین جا مشخص میگردد. انسان مسئول اهل محاسبه است و مراقب افعال و اعمال خویش و انسان غیرمسئول، انسانی است که زندگی حساب شده و سنجیدهای ندارد. پس انسان مسئول است که میتواند معنی حقیقی آزادی را تشخیص دهد و در جهت دستیابی به آن حرکت کند.
حال با یک چنین تعاریفی فکر میکنید، چند درصد ماها انسانهای مسئولی هستیم؟ لازم نیست که به آمار و ارقام مراجعه کنید، چون اینگونه مسائل در حوزه رفتارهای کیفی است و مقایسه آن مشکل. ولی بهترین راه برای جواب به این سوال رفتار ما در جامعه و نسبت به دیگران است. باید بگویم متاسفانه ما نه تنها در جامعه داخل کشورمان بلکه در خارج هم رفتاری با احساس مسئولیت لازم نداریم. در داخل کشور وضعیتمان معلوم است ولی در خارج نمیتوانیم، آنگونه که در داخل عمل میکردیم، رفتار کنیم. اولین گام، هماهنگی اجتماعی و احساس مسئولیت شهروندی، رعایت اصول، قواعد و مقراراتی است که در جامعه محل سکونت ما جاری است. ما حق نداریم هر کاری که دلمان خواست انجام دهیم یعنی به طور نادرست قواعد و مقرارات شهروندی را زیر پا بگذاریم یا به دیگران با رفتار، اعمال و حتی با گفتار و نوشتار خود تعرض کنیم. پس ملاحظه میکنید که در پس گفتارهای روشنگرانه برنارد شاو چه مفاهیم عمیقی نهفته است.
برنارد شاو در سال 1856 میلادی در دوبلین ایرلند به دنیا آمد. در نوجوانی آموزشهای اولیه را فرا گرفت و توسط مادرش با موسیقی آشنا شد. در بیست سالگی به لندن رفت. او در لندن با سوسیالیستها آشنا شد و راه حل مشکلات اجتماعی را در سوسیالیسم علمی و ملی کردن سرمایه و اراضی کشاورزی و ملکی یافت. به همین دلیل در سال 1884 رسماً به عضویت انجمن سوسیالیستی فابیان درآمد و مقالاتی در باب سوسیالیسم، سیاست، اقتصاد و همچنین نقد و بررسی موسیقی نوشت. شاو تا سال 1884 پنج رمان سوسیالیستی نوشت که توفیقی نیافت و پس از آن به نمایشنامهنویسی پرداخت، اما نمایشنامههای او را سانسورچیان تحریم کردند و تماشاخانهها هم از اجرایشان سر باز زدند.
با این شرایطی که برای برنارد بوجود آمد، او از نوشتن دست برنداشت و بهترین درامهایش از سال 1900 به بعد انتشار یافت که او را در شمار، نمایشنامهنویسان طراز اول انگلستان قرار داد. روش برخورد برنارد شاو با مسائل اجتماعی زمان خودش به صورت طنز است. البته طنزی فاخر که در دل آن انتقادهای سنگینی نهفته است. در نمایشنامه"انسان و ابر انسان" که عنوان فرعی"یک کمدی و یک فلسفه" را دارد، کمدی آن تعقیب ابدی جنس نر به وسیله جنس ماده است و در این فلسفه شاو تحول اخلاق اجتماعی را پیگیری میکند. شاو در نمایشنامه"سرگرد باربارا" بر این نظر تاکید دارد که فقر"بدترین تبهکاریها" است. برنارد در نمایشنامه پیگمالیون به مناسبات بشری و نظام اجتماعی جدید پرداخته است که همین نمایشنامه بعداً در قالب یک فیلم کمدی موزیکال موفق به نام"بانوی زیبای من" درآمد. او در نمایشنامههای بعدی خود در باب انقراض تمدن اروپایی و نگاه طنزآمیز بر مضمون زندگی و درام تاریخی بر محور زندگی ژاندارک، مطلب نوشته است.
برنارد شاو علاوه بر نمایشنامهنویسی، مقالات گوناگونی با عنوان"راهنمای زنان هوشمند به سوسیالیسم و کاپیتالیسم" و رمانی مانند"ماجرای دخترک سیاه در جستجوی خدا" هم از خود به یادگار گذاشته است.
برنارد شاو از نویسندگانی بود که میتوانست هر دو روی سکه را ببیند و میخواست چیزهای تکان دهندهای بگوید تا مردم را به اندیشیدن برانگیزاند و نمایشنامههای سرشار از روح جنبش و نیروی زیست او مشتمل بر اندیشههایی نو بودند. برای شاو خیلی دشوار بود قالبهای قراردادی و میان تهی و مکالمات بیمعنی جامعه را پذیرا شود. اندیشه ثابت کسانی که هرگز زحمت اندیشیدن درباره مسائل را به خود نمیدادند، برای ذهن روشن او ابلهانه مینمود. به همین علت در بسیاری از آثار برنارد تفکر منطقی، نکتهسنجی، حقیقتجویی، جهانبینی و درک علل مختلف فلاکتهای بشری نمایان بود. او در نمایشنامههای آمیخته به بذلهگویی و هجو و تمسخرش، با یاری نبوغ و هنر و منطق، سرمایهداری را به تمسخر میگیرد و رژیمهای وابسته به آن را میکوبد. اصولاً نمایشنامههای شاو و به عبارت دیگر، کمدیهای نویش، که از فکر و اندیشههای واقعی در حیات سرچشمه میگیرند، بر پایه موضوعات و مسائل اجتماعی زمان او استوار هستند. واقعگراییهای این نویسنده در لفافی از گستاخی و لطیفهگویی نهفته است. همینگونه ویژگیها موجب گردید که او در سال 1925 جایزه ادبیات نوبل را از آن خود کند.
به این جمله برنارد شاو توجه کنید، او میگوید:"دموکراسی یعنی انتخاب یک عده معدود فاسد به وسیله تعداد زیادی آدم نالایق." اگر خوب به این گفته توجه کنیم در ظاهر طنز و بذلهگویی آن، یک دنیا واقعیتهای غیرقابل بیان مستتر است. اگر به مفهوم واقعی دموکراسی و حکومتهایی که بعد از جنگ جهانی اول در اروپا به روی کار آمدند و بسیاری از آنها به دنبال دموکراسی بودند، نظر افکنیم، عمق تفکر برنارد شاو را بیشتر درک میکنیم. اکنون در سراسر جهان از دموکراسی تعاریف گوناگونی میکنند که با هم تفاوتهای بنیادین دارند. در بسیاری از این حکومتها که داعیه دموکراسی دارند، حاکمیت مسئولیتپذیر وجود ندارد و حقوق بسیاری از اقلیتها لطمه میخورد و هر یک تعاریف خاصی برای دموکراسی خود بهکار میبرند.
خود برنارد شاو نیز شخصیتی دوگانه داشت، در ظاهر و در نزد مردم، برنارد با ریش معروف و ابروان پر پشت، مدافع سوسیالیسم سیاسی و اقتصادی، طرفدار مذهب جدید تحول خلاق، گیاهخوار، با ظرافت و گستاخی بینظیر، همه چیز را در هم مینوردید. حتی برای هیچکس و هیچچیز حرمتی قائل نبود. به احساسات و افکار دیگران رحم نمیکرد. بتها را به زیر میافکند و خرد میکرد. ولی همین انسان در رفتار حقیقی خود فردی آرمانگرا، بشر دوست، مهربان، فروتن، محجوب، باگذشت، صادق و بیریا بود. همینگونه رفتار نیز در آثارش نمود دارد، لذا کسی میتواند از نوشتههای برنارد شاو به منظور اصلی او پی ببرد که با روحیه و شخصیت او آشنایی کامل داشته باشد. آمیختگی واقعیت در لباس طنز آنچنان به هم در نوشتار شاو پیوستگی دارند که انسان وقتی مطلبی را از او میخواند، فوراً به دلش مینشیند، چون واقعیتی را در آن حس میکند، ولی خوب که فکر میکند آن نوشته بیشتر جنبه طنزش در ذهن متبادر میگردد. به عنوان مثال به این گفته او توجه کنید:"وقتی انسان ببری را بکشد، نامش را تمرین مردانگی میگذارند. ولی وقتی ببری انسان را بدرد، نام اینکار را توحش و آدمخواری مینهند. تفاوت جنایت و عدالت هم در قاموس بشر از این بیشتر نیست."
برنارد شاو نویسنده شوخطبع ایرلندی- انگلیسی در سال 1856 میلادی در دوبلین متولد شد و در سال 1950 در سن 94 سالگی در روستایی در حومه هرتفورد شایر انگلستان درگذشت. او با بذلهگویی اندام بسیار لاغر، ریش زبر و پرپشت و عصای زیبا، مانند نمایشنامههایش، در نزد مردم جهان شناخته و مورد احترام بود. در سال 1943 در بحبوحه جنگ دوم جهانی، هنگامی که همسرش شارلوت، پس از یک بیماری طولانی مدت، از دنیا رفت، احساس شکست و تنهایی او را مجبور کرد که برای همیشه از آپارتمانش در لندن به خانه روستایی خود بازگردد، جایی که سال 1906 در آن زندگی میکرد. او سرانجام در سال 1950 در همان روستا درگذشت. این مطلب را با توجه به شرایط روزگارمان که همه جا صحبت از جنگ است و کسی کمتر از صلح حرف میزند با گفتهای از او به پایان میبرم:"صلح نه تنها بهتر، بلکه بسیار دشوارتر از جنگ است."
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, February 20, 2019 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Hassan Golmohammadi حسن گلمحمدی نویسنده، شاعر و روزنامه نگار ساکن تورنتو است. او عضو هیئت علمی در دانشگاه تهران بوده و دهها جلد کتاب و صدها مقاله از او در ایران و کانادا منتشر شده است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو