از نام چه گویی که مرا ننگ ز نام است و از ننگ چه پرسی که مرا نام ز ننگ است
از خدا پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد آنکه نمیدانم در این مدارک دانشگاهی چه خاصیتی نهفته است که همه به دنبال آن هستند. برای ما که چندین فقره از آن را به قول قدیمیها با دود چراغ خوردن و خرخوانی کسب کردهایم جز کارمندی و خرحمالی دیگران چیز دیگری از آنها عایدمان نشده است. ولی اکنون مدتی است که این کالا بین بزرگان، آقازادهها و خانمزادهها به صورت اپیدمی خواهان پیدا کرده است. حتی بقال محله هم وقتی که به مغازهاش میروی برای خریدن شیر و ماست، اگر بفهمد که معلم دانشگاه هستی، هزار سوال و جواب درباره چگونگی اخذ مدرک دانشگاهی از شما میپرسد.
روزی از روزها که در وطن بودیم و از کنار سر در دانشگاه رد میشدیم، صدای بازاریاب رشتههای دانشگاهی گوشمان را کر میکرد. آنها تهیه پایاننامههای لیسانس، فوقلیسانس و دکترا را به بهای ده، پانزده و بیست میلیون تومان به حراج گذاشته بودند. انسان از معلمی خود در دانشگاه هنگام عبور از کنار این واسطهها خجالت میکشید و سر را به زیر میافکند تا آنها را نبیند.
از میان این همه کسب و کار، شغل و بیزینسهای حقیقی و کاذب، دلالی و واسطهگری، اگر مقداری پول و پله داشته باشی و یا بتوانی با موسسهای مالی زد و بند کنی، شغل شریف بساز و بفروشی حتی در زمانی که ملک و ساختمان راکد هم باشد، در کشورمان، کاری پر درآمد و نان و آبدار است.
سالهای قبل که در وطن زندگی میکردیم. در همسایگی ما چندین خانه کلنگی را معماری جوان خریده و در حال ساخت مجتمعی عظیم بود. ما که هر روز برای رفتن به سرِ کار از کنار این ساختمان در حال ساخت عبور میکردیم، با معمارباشی آن که برخوردشان نشان میداد در سطح سواد ابتدایی هستند، آشنا شده بودیم که آن اتفاق جالب برایمان افتاد که اینک حکایت آن را برای شما به سبک حضرت سعدی در گلستان بیان میکنیم تا در ذهن عزیزان این جرقه را بزنیم که از خواندن کتاب شیخ مصلحالدین غافل نشوند که جهانی در قالب حکایتهای گوناگون در آن مستتر بوده و بهترین کتاب برای مطالعه در غربت است. حال آن حکایت خودمان را با جناب معمارباشی جوان برایتان نقل میکنیم:
و از ننگ چه پرسی که مرا نام ز ننگ است
اینک خود حدیث مفصل بخوانید از این حکایت مجمل، که در بلاد پدریمان چه بر سر ما رفته است. سایهتان مستدام باد.
روزی از روزها که در وطن بودیم و از کنار سر در دانشگاه رد میشدیم، صدای بازاریاب رشتههای دانشگاهی گوشمان را کر میکرد. آنها تهیه پایاننامههای لیسانس، فوقلیسانس و دکترا را به بهای ده، پانزده و بیست میلیون تومان به حراج گذاشته بودند. انسان از معلمی خود در دانشگاه هنگام عبور از کنار این واسطهها خجالت میکشید و سر را به زیر میافکند تا آنها را نبیند.
از میان این همه کسب و کار، شغل و بیزینسهای حقیقی و کاذب، دلالی و واسطهگری، اگر مقداری پول و پله داشته باشی و یا بتوانی با موسسهای مالی زد و بند کنی، شغل شریف بساز و بفروشی حتی در زمانی که ملک و ساختمان راکد هم باشد، در کشورمان، کاری پر درآمد و نان و آبدار است.
سالهای قبل که در وطن زندگی میکردیم. در همسایگی ما چندین خانه کلنگی را معماری جوان خریده و در حال ساخت مجتمعی عظیم بود. ما که هر روز برای رفتن به سرِ کار از کنار این ساختمان در حال ساخت عبور میکردیم، با معمارباشی آن که برخوردشان نشان میداد در سطح سواد ابتدایی هستند، آشنا شده بودیم که آن اتفاق جالب برایمان افتاد که اینک حکایت آن را برای شما به سبک حضرت سعدی در گلستان بیان میکنیم تا در ذهن عزیزان این جرقه را بزنیم که از خواندن کتاب شیخ مصلحالدین غافل نشوند که جهانی در قالب حکایتهای گوناگون در آن مستتر بوده و بهترین کتاب برای مطالعه در غربت است. حال آن حکایت خودمان را با جناب معمارباشی جوان برایتان نقل میکنیم:
حکایت
"بساز و بفروشی در همسایگی ما در تهران سکونت داشت. بدین علت با اویم فراغت دیدار میافتاد، نه از روی رفاقت، بل از طریق کراهت. روزی مرا به خود فراخواند و پرسیدن آغاز کرد که: چگونه میتوان مدرک دکترا به دست آورد تا از محنت بیسوادی خلاصی یافت. وی را تصور بر این بود که اساتید دانشگاه از این گونه مدارک در کیف خود دارند و او که از قِبَل کسب و کار، مال و منال وافر اندوخته، لیاقت اخذ این مدرک را دارد. بر وی نظری افکندم و به حرفهایش بیغرض خندیدم. آشفته حال شد و گفت:"مگر ما را چه از دیگران کمتر است که دکتر بودن را نتوانیم؟" گفتم:"به خدا هیچچیز." گفت:"پس علت چیست که بر سوال من خندیدی؟" من را جوابی نبود اندر عتاب او. لذا سکوت کردم و سر بر فکرت از کنارش دور شدم.
بیت
و از ننگ چه پرسی که مرا نام ز ننگ است
اینک خود حدیث مفصل بخوانید از این حکایت مجمل، که در بلاد پدریمان چه بر سر ما رفته است. سایهتان مستدام باد.
"فضولخان کامیونیتی"
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, August 29, 2018 - 20:00