دکتر داریوش شایگان یکی از افراد نزدیک به حلقۀ کربن و فردید میگوید: من به او(فردید) بسیار مدیونم، او به من آموخت تا از خلط مباحث اجتناب کنم
احمد فردید کیست که هم در دوران رژیم گذشته (پهلوی دوم) و هم در زمان حکومت اسلامی، مدتی در دانشگاه، تلویزیون و موسسات فرهنگی و دانشگاهی درخشید. آنچه گفت سخنانی دور از فهم و اندیشمندانه بود. اثر مکتوب از خود بر جای نگذاشت. شیفتگان و دشمنانی داشت که او را فیلسوف شفاهی یا روشنفکر نمایی هذیانگو نامیدند.
سید احمد مهینی یزدی(1289-1373) که بعدها نام سید احمد فردید را برخود نهاد در یزد به دنیا آمد و پس از آموزش دروس مقدماتی در سال 1305(16 سالگی) به تهران آمد و به ادامه تحصیل پرداخت و از دانشسرای عالی مدرک لیسانس ادبیات گرفت. او مدتی نیز درس طلبگی خواند و با فلسفه اسلامی آشنا شد و زمانی که جنگ جهانی دوم پایان یافت به فرانسه و آلمان رفت تا در رشتۀ فلسفه معاصر اروپایی تحصیل کند ولی پس از سالها اقامت در اروپا و انجام مطالعاتی در اگزیستانسیالیسم و فلسفه مارتین هایدگر، بدون آن که مدرکی از دانشگاه اخذ کند به ایران برگشت و برای تدریس به دانشگاه تهران رفت. نامبرده چون مدرک دانشگاهی نداشت با اعمال نفوذ احسان نراقی در دانشگاه به معلمی پرداخت و زمانی که دکتر فضلالله رضا به ریاست دانشگاه تهران رسید با کمک دکتر سید حسین نصر که سرپرست دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران بود، مطالعات وی در حد دکترا تایید شد و او به رتبۀ استادی ارتقا پیدا کرد. از آن پس فردید به فعالیتهای گسترده دانشگاهی و سخن پراکنی پرداخت و سلسله نشستهایی در منزل دکتر امیر حسین جهانبگلو برگزار کرد. این فعالیتها درست همزمان با ورود هانری کربن به ایران بود و علیالنهایه هستهای تشکیل شد که در آن افرادی مانند حمید عنایت، داریوش آشوری، رضا داوری، داریوش شایگان، احسان نراقی، ابوالحسن جلیلی و...شرکت داشتند. پس از آن که سیستم پهلوی دوم حزب رستاخیز را تاسیس کرد. فردید کوشید تا از یزد وارد مجلس شورای ملی شود که موفق نشد ولی نتایج افکار و اندیشههای او و هسته مذکور در تدوین خط و خطوط فرهنگی و اجتماعی رژیم شاه تاثیرگذار بود بطوریکه فردید شاه را نماد فره ایزی و سوشیانس زرتشتی و تنها رهبر کشور شیعی میپنداشت و لقب "آریا مهر" و "سروش مهر" از جمله افاضات ذهن او بود.(هرچند که آنرا به دکتر رضازاده شفق هم نسبت دادهاند.) وی همچنین در کمیسیون شاهنشاهی تدوین ایدئولوژی حزب رستاخیز در سال های 56-55 شرکت داشت.
فردید که سخت تحت تاثیر اندیشههای هایدگر بود، به طراحی و ارائه مفاهیمی بر ضد سلطه غرب و تکنولوژی پرداخت. اصطلاح"غربزدگی" که بعداً نام کتابی از جلال آلاحمد شد، از جمله کارهای او به حساب میآید. در آن زمان جامعۀ روشنفکری تحت تاثیر اندیشههای فردید قرار داشت و نویسندگان سعی میکردند پس از انتشار کتاب غربزدگی جلال آل احمد که فردید سخت با این کتاب مشکل داشت، تالیفاتی در این زمینه به جامعه ارائه کنند که کتاب آسیا در برابر غرب دکتر شایگان یکی از این گونه آثار است.
فردید پس از انقلاب چهره عوض کرد و از انقلاب پشتیبانی کرد و بعد از سی سال مطالعه و تحقیق اعلام کرد که هایدگر جهت فکریش تشکیل نظامی شبیه جمهوری اسلامی است. آنگاه وی میان اندیشههای هایدگر و محیالدین عربی و مهدویت و مخالفت با طاغوت همگرایی بوجود آورد و در فضای انقلابی آن زمان، انبوه زیادی از افراد و بویژه جوانان و دانشجویان را به سخنهای خود جلب کرد و شور و هیجانی با نمادهای فلسفی و حکمت الهی در جامعه بوجود آورد. البته اندیشهها و آرای او مخالفینی هم داشت از جمله آنها میتوان به عبدالکریم سروش، داریوش آشوری و دکتر رضا براهنی اشاره کرد.
فردید عقیده داشت غربزدگی فرایند طولانی و بلند مدت است. غربزدگی قدیمی معادل با یونان زدگی و غربزدگی فعلی در مواجهه با جهان امروز غرب است. او همۀ افراد تحصیل کرده را غربزده میپنداشت و غربزدگی را غروب حقیقت در جان آدمی میدانست که حاصل آن سیطرۀ نفس امّاره در وجود او میشود. غربزدگی فردید و آلاحمد تفاوت اساسی و پایهای دارند. فردید غربزدگی را غیاب"اسماءالله" و غلبۀ شیطان بر کره زمین تلقی میکرد. اما آلاحمد آن را غرب مآبی زیستن به شیوۀ مادی و فرهنگی غربیان میدانست. فردید اعتقاد داشت :حقوق بشر حیلۀ کثیف بورژواها علیه کارگران و محرومان است و مدرنیته دیکتاتوری سرمایهداری.
خوانندگان عزیز باید توجه داشته باشند که در صورت وجود خلاء تفکرات و اندیشههای مورد نیاز رشد و تعالی جامعه، هر گونه فکری که ارائه گردد مورد استقبال نیازمندان قرار میگیرد. همین بحث تئوریک و جنجالی مربوط به تکنولوژی یکی از مطالب بسیار مهمی بود که میتوانست در الگوی توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ما بعد از انقلاب سخت موثر باشد.
فردید تحت تاثیر افکار مارتین هایدگر نگاهی منتقدانه و منفی به غرب و تکنولوژی داشت. او تکنولوژی را نتیجه قهر الهی میپنداشت که سرانجام موجب ویرانی کرۀ زمین و بشریت میشود. او میگفت بشر سر و صدای ماشین تکنولوژی را جانشین ندای حق کرده است. فردید حتی به ژان پل سارتر نیز حمله میکرد و او را حامی امپریالیسم و بورژوازی غربی میپنداشت. سروش فردید را فردی دارای ذهن و زبان پریشان میشناخت. بعضی از منتقدین لحن و بیان فردید در مورد تکنولوژی را به صحبتهای سنتگرایی همچون رنه گنون نزدیک میدانند تا هایدگر. رنه گنون محقق سنتگرای فرانسوی بود که پس از مطالعه در ریاضیات و فلسفه، جذب تصوف و عرفان اسلامی شد و پاریس را ترک و مسلمان شد و به مصر رفت و تا پایان عمر در آنجا ماندگار گردید. هایدگر علیرغم آن که نسبت به تکنولوژی نقدهایی دارد ولی آن را نیروی تاریخی مهم میدانست که بهرهبرداری از آن اجتنابناپذیر است. در هر صورت بحث چگونگی استفاده از تکنولوژی و علم به غربزدگی و این گونه مباحث ربطی ندارد. ما اگر اهمیت تکنولوژی و توسعۀ علم را درک نکنیم نمیتوانیم در آینده کشوری مقتدر و صاحب اقتصاد پویا و رفاه اجتماعی باشیم.
جالب توجه است بدانید فردید با همه اینگونه رفتارهایش، یکی از هم صحبتهای کافهنشینی صادق هدایت بود. صادق هدایت در نامههایی که برای شهید نورایی نوشته است از ضعفها و اندیشههای نادرست فردید نام میبرد. میان فردید و هدایت گفتارهای ناپسندی هم نوشته شده است که دکتر رضا براهنی جواب فردید را داده است.
یکی از خصوصیات گفتاری و رفتاری نادرست فردید این بود که او هر آنچه که درباره عدالت، حقوق بشر، دموکراسی،مدارا و آزادی در سطح جهان مطرح میشد، همه را دروغ میپنداشت و عملکرد سازمانهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جهانی را توطئهگری قلمداد میکرد و میگفت، جهان یک استاد اعظم دارد و آن هم سیستم فراماسونی و صهیونیستی است که تمامی سازمانهای بینالمللی آلت دست و بازیچۀ آنها هستند.
با تمامی مواردی که دربارۀ اندیشهها، رفتار و گفتار فردید عنوان گردید او تاثیر فراوانی در روی شاگردان خود داشت. رضا داوری اردکانی یکی از شاگردان فردید میگوید: فردید با این دنیا زیاد سازگار نبود و احساس غربت میکرد. جلال آلاحمد و فردید در حالی که در اوایل کار با هم همکاری و نزدیکی داشتند ولی پس از چندی مشکل پیدا کردند. احسان نراقی در مصاحبهای گفته است، شبی در جایی بعد از اینکه جلسه داشتند، آل احمد همراه خانمش(سیمین دانشور) او را با ماشینشان میبرند تا به خانه برسانند. فردید در راه شروع به بد و بیراه گفتن به همسر آل احمد میکند و به حدی حرفهای زشت و نامربوط میگوید که آلاحمد با همه ارادتی که به او داشت، ماشین را نگه میدارد و به او میگوید "یا بیا بیرون یا با لگد پرتت میکنم بیرون" و به این ترتیب آلاحمد رابطهاش برای همیشه با او قطع میشود.
داریوش آشوری مترجم معاصر، مدتها در کلاسها و سخنرانیهای فردید حاضر شده و تلاش کرده تا بفهمد که فردید چه میگوید، اما آشوری میگوید، فلسفه فردید هیچ گونه انسجامی نداشت، خود او ضعف شخصیت و دانش داشت. یکی از نقدهای درست و علمی را آشوری از کارها و گفته های فردید کرده است.
دینانی درباره فردید گفته است: لحن او انتقادی و تند بود. یک بار فردید در مراسمی که در انجمن فلسفه برگزار شده بود، در پاسخ سوالی از یک دانشجو از سروش به شدت انتقاد کرد و حتی به او دشنام داد و چون صحبتهای او ضبط شده بود، سروش از فردید به دادگستری شکایت کرد ولی در پایان با وساطت غائله ختم به خیر شد.
دکتر داریوش شایگان یکی از افراد نزدیک به حلقۀ کربن و فردید میگوید: من به او(فردید) بسیار مدیونم. او به من آموخت تا از خلط مباحث اجتناب کنم. شکافهای تاریخی را در نظر آورم و از کیمیاگریهای فلسفی که در آن متافیزیک و عرفان و زبانشناسی به هم میریزند، با هم گلاویز میشوند و همدیگر را آلوده میکنند تا معلوم نیست چه آتش در هم جوشی پدید آورند، فاصله بگیرم. او تصویر منفی شده از آنچه نباید بکنم به من ارائه داد و نیز عامل موثری گردید تا با خونسردی، در آرامش فکر و دور از عواطف هویتی، معنای این شکست را که فردید به عقیده من واقعیترین و مستندترین جلوۀ آن است، درک کنم.
و کلام آخر آن که فردید سخت کینهای بود و موقعی که با سروش اختلاف پیدا کرد، طی یکی از سخنرانیهایش گفته بود: میخواهم پیامی به امام بدهم و درد دلی با ایشان بکنم. سید احمد فردید آدمی است که برای خودش کارکرده است. من پیام کوچکی برای امام دارم و آن این است که این انقلاب را عبدالکریم سروش خراب میکند. سرانجام فردید پس از یک عمر تکاپوی بیفرجام، بدون آنکه اثر مکتوب درست و حسابیای از اندیشههای خود باقی بگذارد، در بیست و پنج مرداد هزار و سیصد و هفتاد و سه در هشتاد و چهار سالگی در تهران درگذشت.
سید احمد مهینی یزدی(1289-1373) که بعدها نام سید احمد فردید را برخود نهاد در یزد به دنیا آمد و پس از آموزش دروس مقدماتی در سال 1305(16 سالگی) به تهران آمد و به ادامه تحصیل پرداخت و از دانشسرای عالی مدرک لیسانس ادبیات گرفت. او مدتی نیز درس طلبگی خواند و با فلسفه اسلامی آشنا شد و زمانی که جنگ جهانی دوم پایان یافت به فرانسه و آلمان رفت تا در رشتۀ فلسفه معاصر اروپایی تحصیل کند ولی پس از سالها اقامت در اروپا و انجام مطالعاتی در اگزیستانسیالیسم و فلسفه مارتین هایدگر، بدون آن که مدرکی از دانشگاه اخذ کند به ایران برگشت و برای تدریس به دانشگاه تهران رفت. نامبرده چون مدرک دانشگاهی نداشت با اعمال نفوذ احسان نراقی در دانشگاه به معلمی پرداخت و زمانی که دکتر فضلالله رضا به ریاست دانشگاه تهران رسید با کمک دکتر سید حسین نصر که سرپرست دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران بود، مطالعات وی در حد دکترا تایید شد و او به رتبۀ استادی ارتقا پیدا کرد. از آن پس فردید به فعالیتهای گسترده دانشگاهی و سخن پراکنی پرداخت و سلسله نشستهایی در منزل دکتر امیر حسین جهانبگلو برگزار کرد. این فعالیتها درست همزمان با ورود هانری کربن به ایران بود و علیالنهایه هستهای تشکیل شد که در آن افرادی مانند حمید عنایت، داریوش آشوری، رضا داوری، داریوش شایگان، احسان نراقی، ابوالحسن جلیلی و...شرکت داشتند. پس از آن که سیستم پهلوی دوم حزب رستاخیز را تاسیس کرد. فردید کوشید تا از یزد وارد مجلس شورای ملی شود که موفق نشد ولی نتایج افکار و اندیشههای او و هسته مذکور در تدوین خط و خطوط فرهنگی و اجتماعی رژیم شاه تاثیرگذار بود بطوریکه فردید شاه را نماد فره ایزی و سوشیانس زرتشتی و تنها رهبر کشور شیعی میپنداشت و لقب "آریا مهر" و "سروش مهر" از جمله افاضات ذهن او بود.(هرچند که آنرا به دکتر رضازاده شفق هم نسبت دادهاند.) وی همچنین در کمیسیون شاهنشاهی تدوین ایدئولوژی حزب رستاخیز در سال های 56-55 شرکت داشت.
فردید که سخت تحت تاثیر اندیشههای هایدگر بود، به طراحی و ارائه مفاهیمی بر ضد سلطه غرب و تکنولوژی پرداخت. اصطلاح"غربزدگی" که بعداً نام کتابی از جلال آلاحمد شد، از جمله کارهای او به حساب میآید. در آن زمان جامعۀ روشنفکری تحت تاثیر اندیشههای فردید قرار داشت و نویسندگان سعی میکردند پس از انتشار کتاب غربزدگی جلال آل احمد که فردید سخت با این کتاب مشکل داشت، تالیفاتی در این زمینه به جامعه ارائه کنند که کتاب آسیا در برابر غرب دکتر شایگان یکی از این گونه آثار است.
فردید پس از انقلاب چهره عوض کرد و از انقلاب پشتیبانی کرد و بعد از سی سال مطالعه و تحقیق اعلام کرد که هایدگر جهت فکریش تشکیل نظامی شبیه جمهوری اسلامی است. آنگاه وی میان اندیشههای هایدگر و محیالدین عربی و مهدویت و مخالفت با طاغوت همگرایی بوجود آورد و در فضای انقلابی آن زمان، انبوه زیادی از افراد و بویژه جوانان و دانشجویان را به سخنهای خود جلب کرد و شور و هیجانی با نمادهای فلسفی و حکمت الهی در جامعه بوجود آورد. البته اندیشهها و آرای او مخالفینی هم داشت از جمله آنها میتوان به عبدالکریم سروش، داریوش آشوری و دکتر رضا براهنی اشاره کرد.
فردید عقیده داشت غربزدگی فرایند طولانی و بلند مدت است. غربزدگی قدیمی معادل با یونان زدگی و غربزدگی فعلی در مواجهه با جهان امروز غرب است. او همۀ افراد تحصیل کرده را غربزده میپنداشت و غربزدگی را غروب حقیقت در جان آدمی میدانست که حاصل آن سیطرۀ نفس امّاره در وجود او میشود. غربزدگی فردید و آلاحمد تفاوت اساسی و پایهای دارند. فردید غربزدگی را غیاب"اسماءالله" و غلبۀ شیطان بر کره زمین تلقی میکرد. اما آلاحمد آن را غرب مآبی زیستن به شیوۀ مادی و فرهنگی غربیان میدانست. فردید اعتقاد داشت :حقوق بشر حیلۀ کثیف بورژواها علیه کارگران و محرومان است و مدرنیته دیکتاتوری سرمایهداری.
خوانندگان عزیز باید توجه داشته باشند که در صورت وجود خلاء تفکرات و اندیشههای مورد نیاز رشد و تعالی جامعه، هر گونه فکری که ارائه گردد مورد استقبال نیازمندان قرار میگیرد. همین بحث تئوریک و جنجالی مربوط به تکنولوژی یکی از مطالب بسیار مهمی بود که میتوانست در الگوی توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ما بعد از انقلاب سخت موثر باشد.
فردید تحت تاثیر افکار مارتین هایدگر نگاهی منتقدانه و منفی به غرب و تکنولوژی داشت. او تکنولوژی را نتیجه قهر الهی میپنداشت که سرانجام موجب ویرانی کرۀ زمین و بشریت میشود. او میگفت بشر سر و صدای ماشین تکنولوژی را جانشین ندای حق کرده است. فردید حتی به ژان پل سارتر نیز حمله میکرد و او را حامی امپریالیسم و بورژوازی غربی میپنداشت. سروش فردید را فردی دارای ذهن و زبان پریشان میشناخت. بعضی از منتقدین لحن و بیان فردید در مورد تکنولوژی را به صحبتهای سنتگرایی همچون رنه گنون نزدیک میدانند تا هایدگر. رنه گنون محقق سنتگرای فرانسوی بود که پس از مطالعه در ریاضیات و فلسفه، جذب تصوف و عرفان اسلامی شد و پاریس را ترک و مسلمان شد و به مصر رفت و تا پایان عمر در آنجا ماندگار گردید. هایدگر علیرغم آن که نسبت به تکنولوژی نقدهایی دارد ولی آن را نیروی تاریخی مهم میدانست که بهرهبرداری از آن اجتنابناپذیر است. در هر صورت بحث چگونگی استفاده از تکنولوژی و علم به غربزدگی و این گونه مباحث ربطی ندارد. ما اگر اهمیت تکنولوژی و توسعۀ علم را درک نکنیم نمیتوانیم در آینده کشوری مقتدر و صاحب اقتصاد پویا و رفاه اجتماعی باشیم.
جالب توجه است بدانید فردید با همه اینگونه رفتارهایش، یکی از هم صحبتهای کافهنشینی صادق هدایت بود. صادق هدایت در نامههایی که برای شهید نورایی نوشته است از ضعفها و اندیشههای نادرست فردید نام میبرد. میان فردید و هدایت گفتارهای ناپسندی هم نوشته شده است که دکتر رضا براهنی جواب فردید را داده است.
یکی از خصوصیات گفتاری و رفتاری نادرست فردید این بود که او هر آنچه که درباره عدالت، حقوق بشر، دموکراسی،مدارا و آزادی در سطح جهان مطرح میشد، همه را دروغ میپنداشت و عملکرد سازمانهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جهانی را توطئهگری قلمداد میکرد و میگفت، جهان یک استاد اعظم دارد و آن هم سیستم فراماسونی و صهیونیستی است که تمامی سازمانهای بینالمللی آلت دست و بازیچۀ آنها هستند.
با تمامی مواردی که دربارۀ اندیشهها، رفتار و گفتار فردید عنوان گردید او تاثیر فراوانی در روی شاگردان خود داشت. رضا داوری اردکانی یکی از شاگردان فردید میگوید: فردید با این دنیا زیاد سازگار نبود و احساس غربت میکرد. جلال آلاحمد و فردید در حالی که در اوایل کار با هم همکاری و نزدیکی داشتند ولی پس از چندی مشکل پیدا کردند. احسان نراقی در مصاحبهای گفته است، شبی در جایی بعد از اینکه جلسه داشتند، آل احمد همراه خانمش(سیمین دانشور) او را با ماشینشان میبرند تا به خانه برسانند. فردید در راه شروع به بد و بیراه گفتن به همسر آل احمد میکند و به حدی حرفهای زشت و نامربوط میگوید که آلاحمد با همه ارادتی که به او داشت، ماشین را نگه میدارد و به او میگوید "یا بیا بیرون یا با لگد پرتت میکنم بیرون" و به این ترتیب آلاحمد رابطهاش برای همیشه با او قطع میشود.
داریوش آشوری مترجم معاصر، مدتها در کلاسها و سخنرانیهای فردید حاضر شده و تلاش کرده تا بفهمد که فردید چه میگوید، اما آشوری میگوید، فلسفه فردید هیچ گونه انسجامی نداشت، خود او ضعف شخصیت و دانش داشت. یکی از نقدهای درست و علمی را آشوری از کارها و گفته های فردید کرده است.
دینانی درباره فردید گفته است: لحن او انتقادی و تند بود. یک بار فردید در مراسمی که در انجمن فلسفه برگزار شده بود، در پاسخ سوالی از یک دانشجو از سروش به شدت انتقاد کرد و حتی به او دشنام داد و چون صحبتهای او ضبط شده بود، سروش از فردید به دادگستری شکایت کرد ولی در پایان با وساطت غائله ختم به خیر شد.
دکتر داریوش شایگان یکی از افراد نزدیک به حلقۀ کربن و فردید میگوید: من به او(فردید) بسیار مدیونم. او به من آموخت تا از خلط مباحث اجتناب کنم. شکافهای تاریخی را در نظر آورم و از کیمیاگریهای فلسفی که در آن متافیزیک و عرفان و زبانشناسی به هم میریزند، با هم گلاویز میشوند و همدیگر را آلوده میکنند تا معلوم نیست چه آتش در هم جوشی پدید آورند، فاصله بگیرم. او تصویر منفی شده از آنچه نباید بکنم به من ارائه داد و نیز عامل موثری گردید تا با خونسردی، در آرامش فکر و دور از عواطف هویتی، معنای این شکست را که فردید به عقیده من واقعیترین و مستندترین جلوۀ آن است، درک کنم.
و کلام آخر آن که فردید سخت کینهای بود و موقعی که با سروش اختلاف پیدا کرد، طی یکی از سخنرانیهایش گفته بود: میخواهم پیامی به امام بدهم و درد دلی با ایشان بکنم. سید احمد فردید آدمی است که برای خودش کارکرده است. من پیام کوچکی برای امام دارم و آن این است که این انقلاب را عبدالکریم سروش خراب میکند. سرانجام فردید پس از یک عمر تکاپوی بیفرجام، بدون آنکه اثر مکتوب درست و حسابیای از اندیشههای خود باقی بگذارد، در بیست و پنج مرداد هزار و سیصد و هفتاد و سه در هشتاد و چهار سالگی در تهران درگذشت.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, June 20, 2018 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Hassan Golmohammadi حسن گلمحمدی نویسنده، شاعر و روزنامه نگار ساکن تورنتو است. او عضو هیئت علمی در دانشگاه تهران بوده و دهها جلد کتاب و صدها مقاله از او در ایران و کانادا منتشر شده است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو