پروفسور هشترودی: من اگر به شما نصیحتی کنم، این نصیحت من برگرفته از تجربیات من خواهد بود و تجربیات نسل من مربوط به من و نسل خود من است و ممکن است زیاد برای شما الگو واقع نشود. نسل جوان و پیشرفته الگوی روز و پیشرفته میخواهد
سخن درباره استاد گرانقدر پروفسور دکتر محسن هشترودی را با این گفته او آغاز میکنم:"دکارت میگوید: میاندیشم پس هستم. من میگویم: هستم پس میاندیشم." چه شایسته است مطلب خود درباره این استاد نابغه ریاضی که عاشق ادبیات بود را با خاطرهای از او شروع کنم: من در دوران نوجوانی با اندوخته کمی که از کار کردن در زادگاهم داشتم با کولهباری ساده از شهرستان به تهران آمدم. همیشه افتخارم این بود که اساتید و معلمین خوبی داشتم و هر چه که دارم از آنها دارم. در سالهای دبیرستان در تهران از آنجایی که عاشق تدریس بودم در منزل افراد تدریس خصوصی میکردم. به همین علت با مجلهای به نام "یکان" آشنا شدم و در آنجا کاری پیدا کردم. مجله "یکان" یک نشریه ماهنامه معتبر و سنگین ریاضی بود. من در ابتدا به عنوان نظافتچی در این مجله شروع به کار کردم اما پس از یک سال شدم مدیر داخلی مجله و دبیر شورای نویسندگان. در این شورای نویسندگان افرادی نظیر پروفسور هشترودی رئیس شورای نویسندگان بود. دکتر عبدالحسین مصحفی صاحب امتیاز و مدیر مجله بود. دکتر ابوالقاسم قلمسیاه که استاد فیزیک بود و استاد پرویز شهریاری که عضو ارشد شورای نویسندگان این مجله بود. اساتید دیگری همچون اسماعیل خویی، هوشنگ شریفزاده و حسن نیرویی، باقر امامی و محمدباقر ازگمی که همه از اساتید طراز اول دانشگاه و دبیرستانهایی همچون البرز، هدف و خوارزمی بودند، با این مجله همکاری میکردند. در هر حال من عاشقانه از این افراد پذیرایی میکردم و در بعدازظهر روزهای پنجشنبه که جلسه بود، دبیر جلسه بودم و سر از پا نمیشناختم. از این ایام پرشور دوران جوانی خاطرهای دارم از استاد پروفسور هشترودی که در اینجا آن را نقل میکنم: پروفسور هشترودی در ریاضیات و در زمینه فضاهای بینهایت دور متخصص بودند. در ضمن با امور فضایی و فضانوردی شوروی آن زمان به عنوان استاد مدعو همکاری داشتند. ایشان رئیس دانشکده علوم دانشگاه تهران و بنیانگذار ریاضیات نو در این دانشگاه و در عین ادیب و شاعر به نام بود. تخلص شعرشان هم "سایه" بود.
یک روز در یکی از این جلسات دکتر قلمسیاه که خودش استاد بزرگی در زمینه فیزیک بود از پروفسور هشترودی سوال کردند:"استاد، شما که از درجه بالای علمی برخوردارید و هم بسیار موفق در سطح جهان، به ما نصیحتی کنید تا بتوانیم مانند شما موفق شویم و..." پروفسور هشترودی مکثی کردند و مدت کوتاهی ساکت بودند، آنگاه جواب دادند: "اولاً خیلی در مورد من اغراق نکنید. من خودم در علوم دانشجویی بیش نیستم. ثانیاً شرایط محیطی و رشد هر فردی منحصر به دوران اوست. من اگر به شما نصیحتی کنم، این نصیحت من برگرفته از تجربیات من خواهد بود و تجربیات نسل من مربوط به من و نسل خود من است و ممکن است زیاد برای شما الگو واقع نشود. نسل جوان و پیشرفته الگوی روز و پیشرفته میخواهد. البته تجربیات من ممکن است به صورت قصه یا روایت برای شما جالب باشد، اما اگر شما بخواهید راهی را بروید که من پنجاه سال پیش رفتم موفق نخواهید شد. شما باید آینده را ببینید و از امکانات زمان خودتان استفاده کنید، قطعاً با پشتکاری که دارید، بهتر از من خواهید شد."
با تأمل و تعمق در این اندیشههای پروفسور هشترودی میتوان به عمق جهانبینی او پی برد.
پروفسور هشترودی اندیشمندی چند بعدی بود. بزرگترین صفت او واقعبینی و بیپرواییاش بود. درست حرف میزد و حرف درست میزد. از اینکه دیگران از حرف درست ناراحت بشوند ابایی نداشت. دکترای دولتی در رشته ریاضی و با تخصص در زمینه هندسه دیفرانسیل از دانشگاه سوربن پاریس داشت. الی کارتان ریاضیدان بزرگ فرانسوی استادش بود، او در کار تحقیق و تفحص یکی از مدلهای ریاضی این استاد را تعمیم داد که امروزه به نام "التصادق هشترودی" Hachtroudi Connection شناخته و به نام او ثبت شده است. عاشق دانشگاه، تدریس و دانشجو بود. با جوانان در جلسات بحث و گفتگو مشارکت میکرد. شخصیتی برجسته و بینالمللی و در عین حال انسانی افتاده و بیتکبر بود. به همین جهت چون به جوانان عشق میورزید وصیت کرده بود، اگر ممکن باشد پیکرش را در دانشگاه تهران دفن کنند تا خاک نشین قدم جوانان باشد. حیف که این تقاضای ایشان امکانپذیر نشد.
پروفسور هشترودی معتقد بود که با شکوفا کردن و پرورش استعدادهای نوجوانان و جوانان، آنها میتوانند جایگاه شایستهای در سطح جهان پیدا کنند. او خواستار این بود که کتاب را به میان جوانان و علاقمندان ببرد، بنابراین میگفت باید در هر محل و کوچهای کتابخانهای باشد و به فراخور محل کتابهای علمی، هنری و ریاضی در آن گرد آید تا جوانان مطالعه را جزو فرآیند گردش روزانه عمر خود حساب کنند و از این راه در جامعه دانشمند و هنرمند سر برآورد تا ایران بتواند جایگاه گذشته خود را در جهان دوباره به دست گیرد.
استاد هشترودی دایرةالمعارف علوم و فنون روزگار خود بود، علاوه بر ریاضیات که به آن عشق میورزید، در فیزیک، ستاره شناسی، ادبیات بویژه شعر، استادی مسلم بود. با صادق هدایت دوستی زیادی داشت و بوف کور او را تحسین میکرد. با صادق چوبک، دکتر خانلری، نیما یوشیج و فروغ فرخزاد دوستی و آشنایی نزدیک داشت. علاوه بر مجله یکان، در جهت ترویج علوم فضایی جدید که در آن زمان رقابت شدیدی میان کشورهای پیشرفته نظیر امریکا و شوروی درباره تسخیر فضا برقرار بود، استاد هشترودی مجله "فضا" را منتشر میکرد و در آن آخرین اطلاعات روز را در اختیار علاقمندان میگذاشت. استاد هشترودی مطرح کننده موضوع یوفوها و کسی بود که در محاسبات ارسال سفینه به فضا به کشور شوروی کمک میکرد و یکبار هنگامی که سفینه یوری گاگارین فضانورد معروف روسی داشت از مسیر خود منحرف میشد، استاد هشترودی به داد آنها رسید و با محاسباتی که انجام داد، سفینه را به مسیر اصلی خود بازگرداند.
به علت علاقمندی و عشق به ادبیات مدتی ریاست هیات تحریریه مجله "کتاب هفته" را با همکاری منوچهر آتشی و احمد شاملو به عهده داشت. او اعتقاد داشت میان علوم بویژه ریاضیات و ادبیات، مخصوصاً شعر ارتباط نزدیکی وجود دارد و از خیام در اینباره سخن میگفت. درست هم همینگونه است افرادی که با ریاضی و تحلیلها در تئوریهای منطقی سر و کار دارند و با واقعیتهای علوم آشنا میشوند، هنگامی که به نوشتن و سرودن رو آورند، با استفاده از ریاضی میتوانند تحلیلها و انتقادهای ارزندهای به ادبیات وارد کنند و آثار برجستهای از خود به جای بگذارند. به همین دلیل استاد هشترودی در سرودن شعر که اغلب نوگرا بود آثار زیبایی از خود به یادگار گذاشته است. در ضمن این استاد فرزانه اهل نقد و مقالهنویسی بود. او درباره فروغ فرخزاد و شعرش اینگونه اظهارنظر کرده است:
شعر فروغ حاصل دو بحران اساسی زندگی اوست. یکی دقیقه و لحظه و روزی بوده که احساس اسارت کرده است. احساس کرده است که زن در اسارت است. از روزی که این بحران در زندگی فروغ پیدا شد، شعر صادقانه را آفرید. میان شاعران زن ایران، حتی رابعه و مهستی و این اواخر پروین اعتصامی، که به راستی شاعر مقتدری است، صداقت فروغ را هیچکدام نداشتهاند. مسئله دوم، تکوین فکر و تکوین تشبیهاتی است که در فکر، محیط(شعر) را به وجود میآورد. در اینکار فروغ به راستی قدرتی داشت. نادرپور هم در اینکار خیلی قوی بود. سیاوش کسرایی هم در این زمینه قدرت محسوس دارد." جالب است بدانید که یک گفتگوی رمانتیک شاعرانه بین استاد هشترودی و فروغ فرخزاد رخ داده که بسیار زیبا است. میگویند شبی در یک میهمانی، فروغ فرخزاد به اشتباه روی لباس استاد هشترودی مینشیند. پس از اینکه متوجه میشود، برای پوزشخواهی میگوید:"استاد غبار شدم و بر لباست نشستم." هشترودی جواب میدهد:"ای کاش اشک بودی و بر چشمم مینشستی." فروغ جواب میگوید:"ای کاش لبخند بودم و بر لبانت مینشستم."
پروفسور هشترودی که در سال 1286 خورشیدی در تبریز چشم به جهان گشوده بود. در سال 1355 درگذشت. مرگی نابهنگام در 68 سالگی. حسین کشیافشار یکی از دوستانش درباره درگذشت او مینویسد:"استاد هشترودی قدری کمتر از دو سال قبل، که دختر دلبندش فرانک فوت کرد، غباری از اندوه بر چهرهاش نشسته بود. غالباً اظهار میکرد که بشر گرفتار دل و احساسات خویش است و هر که بیشتر درک کند، بیشتر رنج میبرد." او زود از میان ما رفت ولی همواره این سوال حکیم عمر خیام را بر لب داشت که از کجا آمدهایم، چرا آمدهایم و به کجا میرویم؟ و اینگونه سخن پایانی برای ما باقی گذاشت:
"ما در جهانی آشفته و پریشان زندگی میکنیم. جهانی که در آن قشر بر مغز، بیم بر امید، کین بر مهر و تکنولوژی بر انسان فرمان میراند. جهان ما جهانی است افسار گسیخته که لگامش به دست هیچکس نیست. آدمی در این جهان چگونه میتواند، اندیشهناک نباشد؟"
"داستان" شعری از پروفسور هشترودی
نسیم سرد شب با نغمه خویش
فرو خوانَد به گوشم داستانها
نوایی دور دست از سیر انجم
به گوش آید ز اوج آسمانها
ندانم از چه رو در طارم سبز
به خاموشی چنین هنگامه برپاست
چه افسونی است امشب اختران را
که هر یک را جدا افغان و غوغاست
به اوج آسمان مه در تجلی است
اسیر دست وسواس است و تردید
مگر باری دگر در بزم افلاک
حدیث عشق بهرام است و ناهید
سرود مهر جاویدان سراید
مه اندر خلوت شبهای خاموش
تجلیهای عشق خانمان سوز
کجا از خاطرم گردد فراموش
مرا تقدیر تا در گیتی آورد
حدیث عشقی اندر سینهام بود
به مشتاقی تو را از جان ستودن
به گیتی شیوه دیرینهام بود
از آن آتش که خرمنهای من سوخت
تو را روشن شود کاشانه دل
هر آن رازی که شب مه با تو گوید
حدیثی باشد از افسانه دل
دل افسردهام را داستانهاست
که سنگین گوش تو شایان ندارد
حدیث عمر من پایان گرفته است
دریغا این سخن پایان ندارد
تهران-10 خرداد 1334
یک روز در یکی از این جلسات دکتر قلمسیاه که خودش استاد بزرگی در زمینه فیزیک بود از پروفسور هشترودی سوال کردند:"استاد، شما که از درجه بالای علمی برخوردارید و هم بسیار موفق در سطح جهان، به ما نصیحتی کنید تا بتوانیم مانند شما موفق شویم و..." پروفسور هشترودی مکثی کردند و مدت کوتاهی ساکت بودند، آنگاه جواب دادند: "اولاً خیلی در مورد من اغراق نکنید. من خودم در علوم دانشجویی بیش نیستم. ثانیاً شرایط محیطی و رشد هر فردی منحصر به دوران اوست. من اگر به شما نصیحتی کنم، این نصیحت من برگرفته از تجربیات من خواهد بود و تجربیات نسل من مربوط به من و نسل خود من است و ممکن است زیاد برای شما الگو واقع نشود. نسل جوان و پیشرفته الگوی روز و پیشرفته میخواهد. البته تجربیات من ممکن است به صورت قصه یا روایت برای شما جالب باشد، اما اگر شما بخواهید راهی را بروید که من پنجاه سال پیش رفتم موفق نخواهید شد. شما باید آینده را ببینید و از امکانات زمان خودتان استفاده کنید، قطعاً با پشتکاری که دارید، بهتر از من خواهید شد."
با تأمل و تعمق در این اندیشههای پروفسور هشترودی میتوان به عمق جهانبینی او پی برد.
پروفسور هشترودی اندیشمندی چند بعدی بود. بزرگترین صفت او واقعبینی و بیپرواییاش بود. درست حرف میزد و حرف درست میزد. از اینکه دیگران از حرف درست ناراحت بشوند ابایی نداشت. دکترای دولتی در رشته ریاضی و با تخصص در زمینه هندسه دیفرانسیل از دانشگاه سوربن پاریس داشت. الی کارتان ریاضیدان بزرگ فرانسوی استادش بود، او در کار تحقیق و تفحص یکی از مدلهای ریاضی این استاد را تعمیم داد که امروزه به نام "التصادق هشترودی" Hachtroudi Connection شناخته و به نام او ثبت شده است. عاشق دانشگاه، تدریس و دانشجو بود. با جوانان در جلسات بحث و گفتگو مشارکت میکرد. شخصیتی برجسته و بینالمللی و در عین حال انسانی افتاده و بیتکبر بود. به همین جهت چون به جوانان عشق میورزید وصیت کرده بود، اگر ممکن باشد پیکرش را در دانشگاه تهران دفن کنند تا خاک نشین قدم جوانان باشد. حیف که این تقاضای ایشان امکانپذیر نشد.
پروفسور هشترودی معتقد بود که با شکوفا کردن و پرورش استعدادهای نوجوانان و جوانان، آنها میتوانند جایگاه شایستهای در سطح جهان پیدا کنند. او خواستار این بود که کتاب را به میان جوانان و علاقمندان ببرد، بنابراین میگفت باید در هر محل و کوچهای کتابخانهای باشد و به فراخور محل کتابهای علمی، هنری و ریاضی در آن گرد آید تا جوانان مطالعه را جزو فرآیند گردش روزانه عمر خود حساب کنند و از این راه در جامعه دانشمند و هنرمند سر برآورد تا ایران بتواند جایگاه گذشته خود را در جهان دوباره به دست گیرد.
استاد هشترودی دایرةالمعارف علوم و فنون روزگار خود بود، علاوه بر ریاضیات که به آن عشق میورزید، در فیزیک، ستاره شناسی، ادبیات بویژه شعر، استادی مسلم بود. با صادق هدایت دوستی زیادی داشت و بوف کور او را تحسین میکرد. با صادق چوبک، دکتر خانلری، نیما یوشیج و فروغ فرخزاد دوستی و آشنایی نزدیک داشت. علاوه بر مجله یکان، در جهت ترویج علوم فضایی جدید که در آن زمان رقابت شدیدی میان کشورهای پیشرفته نظیر امریکا و شوروی درباره تسخیر فضا برقرار بود، استاد هشترودی مجله "فضا" را منتشر میکرد و در آن آخرین اطلاعات روز را در اختیار علاقمندان میگذاشت. استاد هشترودی مطرح کننده موضوع یوفوها و کسی بود که در محاسبات ارسال سفینه به فضا به کشور شوروی کمک میکرد و یکبار هنگامی که سفینه یوری گاگارین فضانورد معروف روسی داشت از مسیر خود منحرف میشد، استاد هشترودی به داد آنها رسید و با محاسباتی که انجام داد، سفینه را به مسیر اصلی خود بازگرداند.
به علت علاقمندی و عشق به ادبیات مدتی ریاست هیات تحریریه مجله "کتاب هفته" را با همکاری منوچهر آتشی و احمد شاملو به عهده داشت. او اعتقاد داشت میان علوم بویژه ریاضیات و ادبیات، مخصوصاً شعر ارتباط نزدیکی وجود دارد و از خیام در اینباره سخن میگفت. درست هم همینگونه است افرادی که با ریاضی و تحلیلها در تئوریهای منطقی سر و کار دارند و با واقعیتهای علوم آشنا میشوند، هنگامی که به نوشتن و سرودن رو آورند، با استفاده از ریاضی میتوانند تحلیلها و انتقادهای ارزندهای به ادبیات وارد کنند و آثار برجستهای از خود به جای بگذارند. به همین دلیل استاد هشترودی در سرودن شعر که اغلب نوگرا بود آثار زیبایی از خود به یادگار گذاشته است. در ضمن این استاد فرزانه اهل نقد و مقالهنویسی بود. او درباره فروغ فرخزاد و شعرش اینگونه اظهارنظر کرده است:
شعر فروغ حاصل دو بحران اساسی زندگی اوست. یکی دقیقه و لحظه و روزی بوده که احساس اسارت کرده است. احساس کرده است که زن در اسارت است. از روزی که این بحران در زندگی فروغ پیدا شد، شعر صادقانه را آفرید. میان شاعران زن ایران، حتی رابعه و مهستی و این اواخر پروین اعتصامی، که به راستی شاعر مقتدری است، صداقت فروغ را هیچکدام نداشتهاند. مسئله دوم، تکوین فکر و تکوین تشبیهاتی است که در فکر، محیط(شعر) را به وجود میآورد. در اینکار فروغ به راستی قدرتی داشت. نادرپور هم در اینکار خیلی قوی بود. سیاوش کسرایی هم در این زمینه قدرت محسوس دارد." جالب است بدانید که یک گفتگوی رمانتیک شاعرانه بین استاد هشترودی و فروغ فرخزاد رخ داده که بسیار زیبا است. میگویند شبی در یک میهمانی، فروغ فرخزاد به اشتباه روی لباس استاد هشترودی مینشیند. پس از اینکه متوجه میشود، برای پوزشخواهی میگوید:"استاد غبار شدم و بر لباست نشستم." هشترودی جواب میدهد:"ای کاش اشک بودی و بر چشمم مینشستی." فروغ جواب میگوید:"ای کاش لبخند بودم و بر لبانت مینشستم."
پروفسور هشترودی که در سال 1286 خورشیدی در تبریز چشم به جهان گشوده بود. در سال 1355 درگذشت. مرگی نابهنگام در 68 سالگی. حسین کشیافشار یکی از دوستانش درباره درگذشت او مینویسد:"استاد هشترودی قدری کمتر از دو سال قبل، که دختر دلبندش فرانک فوت کرد، غباری از اندوه بر چهرهاش نشسته بود. غالباً اظهار میکرد که بشر گرفتار دل و احساسات خویش است و هر که بیشتر درک کند، بیشتر رنج میبرد." او زود از میان ما رفت ولی همواره این سوال حکیم عمر خیام را بر لب داشت که از کجا آمدهایم، چرا آمدهایم و به کجا میرویم؟ و اینگونه سخن پایانی برای ما باقی گذاشت:
"ما در جهانی آشفته و پریشان زندگی میکنیم. جهانی که در آن قشر بر مغز، بیم بر امید، کین بر مهر و تکنولوژی بر انسان فرمان میراند. جهان ما جهانی است افسار گسیخته که لگامش به دست هیچکس نیست. آدمی در این جهان چگونه میتواند، اندیشهناک نباشد؟"
"داستان" شعری از پروفسور هشترودی
نسیم سرد شب با نغمه خویش
فرو خوانَد به گوشم داستانها
نوایی دور دست از سیر انجم
به گوش آید ز اوج آسمانها
ندانم از چه رو در طارم سبز
به خاموشی چنین هنگامه برپاست
چه افسونی است امشب اختران را
که هر یک را جدا افغان و غوغاست
به اوج آسمان مه در تجلی است
اسیر دست وسواس است و تردید
مگر باری دگر در بزم افلاک
حدیث عشق بهرام است و ناهید
سرود مهر جاویدان سراید
مه اندر خلوت شبهای خاموش
تجلیهای عشق خانمان سوز
کجا از خاطرم گردد فراموش
مرا تقدیر تا در گیتی آورد
حدیث عشقی اندر سینهام بود
به مشتاقی تو را از جان ستودن
به گیتی شیوه دیرینهام بود
از آن آتش که خرمنهای من سوخت
تو را روشن شود کاشانه دل
هر آن رازی که شب مه با تو گوید
حدیثی باشد از افسانه دل
دل افسردهام را داستانهاست
که سنگین گوش تو شایان ندارد
حدیث عمر من پایان گرفته است
دریغا این سخن پایان ندارد
تهران-10 خرداد 1334
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, October 31, 2018 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Hassan Golmohammadi حسن گلمحمدی نویسنده، شاعر و روزنامه نگار ساکن تورنتو است. او عضو هیئت علمی در دانشگاه تهران بوده و دهها جلد کتاب و صدها مقاله از او در ایران و کانادا منتشر شده است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو