اصولا ما ملتی هستیم یا تاریخ کشور خودمان را درست نمیدانیم، یا آن را نمیخوانیم یا آن که تاریخ را به ما تحریف شده نشان دادهاند
مطلب سخن و اندیشه را اینبار با این سوال آغاز میکنم. فایده تاریخ چیست؟ از تاریخ چه چیزهایی میتوانیم بیاموزیم؟ آیا واقعاً تاریخ چراغی برای پیمودن راه آینده است؟ حتماً شما هم در ذهنتان از اینگونه سوالات بسیار دارید. بنابراین جواب گفتن به این سوال هم مشکل و هم ساده ولی در عین حال ضروری است. اگر به خاطر داشته باشید ما در دوران تحصیل درسی داشتیم به نام تاریخ ولی چندان به آن اهمیت نمیدادیم. از این جهت است که گفتهاند وای به حال ملتی که تاریخ خود را نداند. اصولاً ما ملتی هستیم یا تاریخ کشور خودمان را درست نمیدانیم، یا آن را نمیخوانیم یا آن که تاریخ را به ما تحریف شده نشان دادهاند. در هر صورت خواندن تاریخ درست هر کشوری یکی از کارهای ضرورری و مهم مردم آن کشور است.
ابنخلدون که از مورخان بزرگ است میگوید:"بدان که فن تاریخ را روشی است که هر کس بدان دست نیابد و آن را سودهای فراوان و هدفی شریف است. چه این فن ما را به گذشتهها و خوبیهای ملتها و سیرت پیامبران و دولتها و سیاستهای پادشاهان گذشته آگاه میکند."
این گفته ابنخلدون متعلق به صدها سال پیش است، امروز با توجه به توسعه و رشد تکنولوژی و تحقیق و پژوهشهایی که صورت گرفته برخلاف نظر ابنخلدون دسترسی به تاریخ برای همگان میسر است. مشکل امروز ما تشخیص تاریخ درست از تاریخ تحریف شده است، چون بسیاری از مطالب تاریخی که ما میتوانیم به راحتی به آنها دسترسی پیدا کنیم معلوم نیست از دقت و صحت لازم برخوردار باشند. در این رابطه باید به منابعی رجوع کنیم که از لحاظ علمی و تحقیقی توسط مراجع با صلاحیت و مراکز دانشگاهی تهیه و تدوین شده باشند. مثلاً برای مطالعه در تاریخ ایران یکی از بهترین منابع، مراجعه به مطالب و مقالات دایرةالمعارف ایرانیکا است که توسط استاد یارشاطر بنیانگذاری شده است.
ابوالفضل بیهقی مورخ ارزشمند ایرانی و صاحب کتاب سترگ تاریخ بیهقی را نظر بر آن است که:"تواریخ خزاین اسرار امور است. لاجرم هر که در تاریخ تأمل کند در هر واقعه که او را پیش آید، نتیجه عقل جمله عُقلای عالم به وی رسیده باشد و دست غوغا و لشکر وقایع و حوادث از تاراج ذخایر فکرت او بسته باشد."
همانطوریکه مشاهده میکنید استاد بیهقی که فردی مطلع و صاحبنظر در تاریخ است، استفاده از تاریخ را استفاده از کل عقل عقلای عالم میداند و این نکتهای بس مهم است که تاریخ باید تاریخی باشد که توسط عقلا و صاحبان فکر با تعقل و تحلیل نوشته شده باشد. چون به نظر من از تاریخ مهمتر، مورخ است که چه کسی باشد و به چه منظوری به نگارش تاریخ روی آورده است. در گذشته بسیاری از مورخین در دربار پادشاهان و امیران میزیستند و عنوان کاتب داشتند. بدیهی است اگر مورخی جیرهخوار دستگاه قدرت باشد نمیتواند واقعیتهای درست دوران خود را بیپرده و درست به نگارش درآورد. اما امروزه ما در نگارش تاریخ به آموزهها و دادههایی رسیدیم که به ما میگوید، تاریخ فقط بیان سرگذشت بزرگان، فرمانروایان و حکومتگران نیست. تاریخ بررسی تطور زندگی مردم روی زمین و تجربهاندوزی آنها در زمانهای مختلف است. یعنی تاریخ عبارت از عصاره تمام تجربیات انسانهای روی زمین است. این تجربه چه در زندگی فردی انسان و چه در زندگی اجتماعی، جای بس بزرگی دارد و همین تجربیات میتواند راهکارهایی برای آینده بشریت نشان دهد تا او از تکرار فرایندهای تجربه شده دوری جوید.
بیان حقایق تاریخی فقط برای حفظ فواید عملی تاریخ نیست، بلکه به خاطر نفسِ خودِ حقیقت، شایسته بررسی و کنکاش است. به عبارت دیگر برای درک حقیقت و کاربرد آن برای روشنگری عام، نباید به هیچ ارزش دیگری جز حقیقت توجه کرد و این مستلزم بیطرفی کامل مورخ است. پژوهش و تحقیق و تشخیص درست از نادرست که کار مورخ کارشناس است، نتایج ارزشمند فعالیتهای شعور و ادراک مورخ میباشد که در هر کسی وجود ندارد. از طرف دیگر ما نباید فکر کنیم که دستاوردهای تاریخی انسان به سادگی میسر شده است، نه، در هر دوره و زمانی بشریت با رنجها و کاستیهای فراوانی به نتایج و دستاوردهای تاریخی رسیده است. مثلاً امپراتوریهای جهانی همیشه در سایه قدرت نظامی تشکیل شده و به موجودیت خود ادامه دادهاند، بر اثر مقاومت و از جان گذشتی انسانها در طول تاریخ بوده است که به تدریج فشار و قدرت حکومترانان مستبد کم شده و جوامع بشری به صورت یک همبستگی اجتماعی درآمده و قوانین جاری امروز به صورت قوانین و مقررات شهروندی نمود پیدا کرده است.
تاریخ ده هزار ساله تمدن به ما نشان میدهد که از تمام نعمات و امتیازات تمدن، همواره فقط عده معدودی ثروتمند برخوردار بودهاند و کسانی که برای ایجاد تمدن طی قرون مختلف زحمت کشیدهاند و متحمل فشار فراوان شدهاند، از امتیازات این تمدن بهره چندانی نبردهاند. اگر به وضعیتی که هم اکنون جهان با آن دست و پنچه نرم میکند فکر کنیم و در نظر بگیریم که قدرتهای بزرگ جهانی را چه کسانی و با چه اندیشهها و منطقی رهبری میکنند و هر آن ممکن است بر اثر یک اشتباه و نابخردی، بشریت در هیاهوی یک حمله اتمی ناخواسته نابود شود، آنگاه میتوانیم به این سوال اساسی پی ببریم که ارزش تاریخ چیست؟ و ما چگونه باید در تدوین این دوره از تاریخ نقش ایفا کنیم که سعادت بشر را به دست افراد نابخرد نسپاریم.
بزرگترین مشکل ما در حال حاضر برای ایجاد جهانی بهتر بیگانه بودن از یکدیگر است. جهان و بشریت را در قرن حاضر تئوریهای فلسفی، اقتصادی و صنعتی دربرگرفته و هر روز به آن فشار وارد میکند. مدت هفتاد سال تفکرات مارکسیستی نصف جهان را به امید جامعهای بهتر و پُر رفاه در افسون دیدگاههای ایدئولوژیک غیرعملی فرو برد.
بیش از مدت یکصد سال است که اندیشههای سرمایهداری بشر را به صورت ماشینی برای بهرهکشی صاحبان ثروت و مکنت درآورده است، هیچ یک از این دیدگاهها با توجه به دستاوردهای عظیمی که جوامع در رابطه با صنعت و تکنولوژی به دست آوردهاند، آینده سعادتمندی را پیش روی انسانها قرار نمیدهند. اینک انسان و جوامع بشری در سردرگمی مفرطی غوطهور است. حال سوال اساسی این است، چه باید کرد؟ این سوالی است که تاریخ باید به آن جواب دهد. این همه دانشگاهها، این همه پژوهشگران و اساتید که روز و شب برای توسعه فنآوریهای پیشرفته کوشش میکنند، حاصل کار و دستاورد آنها منافع چه گروه و دستهای را تامین میکند؟ امروز سیاستمداران جهان درصدد هستند دور کشور خود را دیوار بکشند و فکر میکنند که فقط باید جوامع خاصی از مواهب سرمایه، تکنولوژی و صنعت برخوردار گردد. اگر جوامع پیشرفته به همه چیز در یک فرض غیرمحتمل دسترسی پیدا کنند ولی در دور جغرافیای خاص خود دیوار بکشند، زهی تصور باطل که جهان با وجود جنگ در آسیا و خاورمیانه و فقر در آفریقا بتواند به سعادت پایدار ادامه دهد.
با نگاهی به این واقعیتهای روزگاری که در آن زندگی میکنیم به این نتیجه میرسیم که ما باید از تاریخ بیاموزیم. ببینیم چگونه در طول تاریخ تمدنهای گوناگونی بوجود آمدند و بعد از مدتی نابود شدند. علت ظهور و سقوط آنها در چیست؟ این آن سوال اساسی است که ما را به آیندهای بهتر سوق میدهد. ما، چه باید کرد را باید از تاریخ بیاموزیم نه از کتابهای: چه باید کرد لنین، چه باید کرد تولستوی، چه باید کرد چرنیشفسکی، چه باید کرد ایزدی و چه باید کرد دکتر شریعتی.
جواب چه باید کرد ما را نه اندیشههای لنین جواب میدهد و نه اندیشههای اقبال لاهوری و نه اندیشههای دکتر شریعتی. چون امروزه همه کسانی که سرگردان و پریشان هستند از خود و دیگران میپرسند چه باید کرد؟ بگذارید من آب پاکی را روی دستتان بریزم، جواب چه باید کرد را هرگز از سیاستمداران، جیرهخواران حکومتها، دانشگاهیان، اندیشمندان، روشنفکران، نویسندگان، شاعران، بانکداران، اقتصاد دانان، بازرگانان و بهطور کلی صاحبان قدرت نپرسید. اول مطالعه کنید، خوب مطالعه کنید. بسیار زیاد تاریخ را مطالعه کنید. آنگاه جواب سوال چه باید کرد را از خودتان بپرسید. بله، از خودتان. چون من و شما هستیم که اهل درد هستیم و مشکلات را با جسم و جان خود حس میکنیم، آنهایی که نام بردم به ما فکر نمیکنند. هیچ کسی در این دنیای بزرگ پرتلاطم به فکر دیگری نیست. میگوئید نه، امتحان کنید. همین امروز به نزدیکترین فرد خانواده، به نزدیکترین دوست، به نزدیکترین همکار، به نزدیکترین فرد اجتماعی صاحب قدرت، به نزدیکترین ارگان سیاسی و حکومتی مراجعه کنید و از او بخواهید که کمک کند تا مشکل کوچکی از شما حل شود. مطمئن باشید همه با شما احساس همدردی میکنند، همه برای خودشان قصهها و افسانههایی دارند که وقتی شما میشنوید میگوئید ای کاش میتوانستم به این فرد کمک کنم و قس علی هذا. پس بیایید جواب همه این سوالها و حرفها را از خودتان بپرسید. من منکر آن نمیشوم که بعضیها و حتی برخی از ارگانهای دولتی ممکن است (بویژه در خارج از کشور) برای رفع مشکلات ما، به ما کمک کنند. اما صحبت من فراگیرتر از مشکلات منطقهای است، من از انسانهای درمانده آسیایی، از زندگی فلاکتبار مناطق جنگزده و از نسلهای در حال نابودی آفریقا سخن میگویم.
بنابراین راهکار پیشنهادی من شروع از خودمان است چون اعتقاد دارم انسان با شناخت و مطالعه میتواند بر بسیاری از مشکلات فائق آید. بهترین نوع مطالعه هم خواندن تاریخ است. تاریخی که توسط انسانهای بیطرف و متخصص به نگارش درآمده است. بنابراین به شما توصیه میکنم تاریخ را مطالعه کنید و نسلهای جوان را به مطالعه آن عادت دهید. میتوانید از تاریخ تمدن ویل دورانت و تاریخ ایران باستان حسن پیرنیا شروع کنید.
ابنخلدون که از مورخان بزرگ است میگوید:"بدان که فن تاریخ را روشی است که هر کس بدان دست نیابد و آن را سودهای فراوان و هدفی شریف است. چه این فن ما را به گذشتهها و خوبیهای ملتها و سیرت پیامبران و دولتها و سیاستهای پادشاهان گذشته آگاه میکند."
این گفته ابنخلدون متعلق به صدها سال پیش است، امروز با توجه به توسعه و رشد تکنولوژی و تحقیق و پژوهشهایی که صورت گرفته برخلاف نظر ابنخلدون دسترسی به تاریخ برای همگان میسر است. مشکل امروز ما تشخیص تاریخ درست از تاریخ تحریف شده است، چون بسیاری از مطالب تاریخی که ما میتوانیم به راحتی به آنها دسترسی پیدا کنیم معلوم نیست از دقت و صحت لازم برخوردار باشند. در این رابطه باید به منابعی رجوع کنیم که از لحاظ علمی و تحقیقی توسط مراجع با صلاحیت و مراکز دانشگاهی تهیه و تدوین شده باشند. مثلاً برای مطالعه در تاریخ ایران یکی از بهترین منابع، مراجعه به مطالب و مقالات دایرةالمعارف ایرانیکا است که توسط استاد یارشاطر بنیانگذاری شده است.
ابوالفضل بیهقی مورخ ارزشمند ایرانی و صاحب کتاب سترگ تاریخ بیهقی را نظر بر آن است که:"تواریخ خزاین اسرار امور است. لاجرم هر که در تاریخ تأمل کند در هر واقعه که او را پیش آید، نتیجه عقل جمله عُقلای عالم به وی رسیده باشد و دست غوغا و لشکر وقایع و حوادث از تاراج ذخایر فکرت او بسته باشد."
همانطوریکه مشاهده میکنید استاد بیهقی که فردی مطلع و صاحبنظر در تاریخ است، استفاده از تاریخ را استفاده از کل عقل عقلای عالم میداند و این نکتهای بس مهم است که تاریخ باید تاریخی باشد که توسط عقلا و صاحبان فکر با تعقل و تحلیل نوشته شده باشد. چون به نظر من از تاریخ مهمتر، مورخ است که چه کسی باشد و به چه منظوری به نگارش تاریخ روی آورده است. در گذشته بسیاری از مورخین در دربار پادشاهان و امیران میزیستند و عنوان کاتب داشتند. بدیهی است اگر مورخی جیرهخوار دستگاه قدرت باشد نمیتواند واقعیتهای درست دوران خود را بیپرده و درست به نگارش درآورد. اما امروزه ما در نگارش تاریخ به آموزهها و دادههایی رسیدیم که به ما میگوید، تاریخ فقط بیان سرگذشت بزرگان، فرمانروایان و حکومتگران نیست. تاریخ بررسی تطور زندگی مردم روی زمین و تجربهاندوزی آنها در زمانهای مختلف است. یعنی تاریخ عبارت از عصاره تمام تجربیات انسانهای روی زمین است. این تجربه چه در زندگی فردی انسان و چه در زندگی اجتماعی، جای بس بزرگی دارد و همین تجربیات میتواند راهکارهایی برای آینده بشریت نشان دهد تا او از تکرار فرایندهای تجربه شده دوری جوید.
بیان حقایق تاریخی فقط برای حفظ فواید عملی تاریخ نیست، بلکه به خاطر نفسِ خودِ حقیقت، شایسته بررسی و کنکاش است. به عبارت دیگر برای درک حقیقت و کاربرد آن برای روشنگری عام، نباید به هیچ ارزش دیگری جز حقیقت توجه کرد و این مستلزم بیطرفی کامل مورخ است. پژوهش و تحقیق و تشخیص درست از نادرست که کار مورخ کارشناس است، نتایج ارزشمند فعالیتهای شعور و ادراک مورخ میباشد که در هر کسی وجود ندارد. از طرف دیگر ما نباید فکر کنیم که دستاوردهای تاریخی انسان به سادگی میسر شده است، نه، در هر دوره و زمانی بشریت با رنجها و کاستیهای فراوانی به نتایج و دستاوردهای تاریخی رسیده است. مثلاً امپراتوریهای جهانی همیشه در سایه قدرت نظامی تشکیل شده و به موجودیت خود ادامه دادهاند، بر اثر مقاومت و از جان گذشتی انسانها در طول تاریخ بوده است که به تدریج فشار و قدرت حکومترانان مستبد کم شده و جوامع بشری به صورت یک همبستگی اجتماعی درآمده و قوانین جاری امروز به صورت قوانین و مقررات شهروندی نمود پیدا کرده است.
تاریخ ده هزار ساله تمدن به ما نشان میدهد که از تمام نعمات و امتیازات تمدن، همواره فقط عده معدودی ثروتمند برخوردار بودهاند و کسانی که برای ایجاد تمدن طی قرون مختلف زحمت کشیدهاند و متحمل فشار فراوان شدهاند، از امتیازات این تمدن بهره چندانی نبردهاند. اگر به وضعیتی که هم اکنون جهان با آن دست و پنچه نرم میکند فکر کنیم و در نظر بگیریم که قدرتهای بزرگ جهانی را چه کسانی و با چه اندیشهها و منطقی رهبری میکنند و هر آن ممکن است بر اثر یک اشتباه و نابخردی، بشریت در هیاهوی یک حمله اتمی ناخواسته نابود شود، آنگاه میتوانیم به این سوال اساسی پی ببریم که ارزش تاریخ چیست؟ و ما چگونه باید در تدوین این دوره از تاریخ نقش ایفا کنیم که سعادت بشر را به دست افراد نابخرد نسپاریم.
بزرگترین مشکل ما در حال حاضر برای ایجاد جهانی بهتر بیگانه بودن از یکدیگر است. جهان و بشریت را در قرن حاضر تئوریهای فلسفی، اقتصادی و صنعتی دربرگرفته و هر روز به آن فشار وارد میکند. مدت هفتاد سال تفکرات مارکسیستی نصف جهان را به امید جامعهای بهتر و پُر رفاه در افسون دیدگاههای ایدئولوژیک غیرعملی فرو برد.
بیش از مدت یکصد سال است که اندیشههای سرمایهداری بشر را به صورت ماشینی برای بهرهکشی صاحبان ثروت و مکنت درآورده است، هیچ یک از این دیدگاهها با توجه به دستاوردهای عظیمی که جوامع در رابطه با صنعت و تکنولوژی به دست آوردهاند، آینده سعادتمندی را پیش روی انسانها قرار نمیدهند. اینک انسان و جوامع بشری در سردرگمی مفرطی غوطهور است. حال سوال اساسی این است، چه باید کرد؟ این سوالی است که تاریخ باید به آن جواب دهد. این همه دانشگاهها، این همه پژوهشگران و اساتید که روز و شب برای توسعه فنآوریهای پیشرفته کوشش میکنند، حاصل کار و دستاورد آنها منافع چه گروه و دستهای را تامین میکند؟ امروز سیاستمداران جهان درصدد هستند دور کشور خود را دیوار بکشند و فکر میکنند که فقط باید جوامع خاصی از مواهب سرمایه، تکنولوژی و صنعت برخوردار گردد. اگر جوامع پیشرفته به همه چیز در یک فرض غیرمحتمل دسترسی پیدا کنند ولی در دور جغرافیای خاص خود دیوار بکشند، زهی تصور باطل که جهان با وجود جنگ در آسیا و خاورمیانه و فقر در آفریقا بتواند به سعادت پایدار ادامه دهد.
با نگاهی به این واقعیتهای روزگاری که در آن زندگی میکنیم به این نتیجه میرسیم که ما باید از تاریخ بیاموزیم. ببینیم چگونه در طول تاریخ تمدنهای گوناگونی بوجود آمدند و بعد از مدتی نابود شدند. علت ظهور و سقوط آنها در چیست؟ این آن سوال اساسی است که ما را به آیندهای بهتر سوق میدهد. ما، چه باید کرد را باید از تاریخ بیاموزیم نه از کتابهای: چه باید کرد لنین، چه باید کرد تولستوی، چه باید کرد چرنیشفسکی، چه باید کرد ایزدی و چه باید کرد دکتر شریعتی.
جواب چه باید کرد ما را نه اندیشههای لنین جواب میدهد و نه اندیشههای اقبال لاهوری و نه اندیشههای دکتر شریعتی. چون امروزه همه کسانی که سرگردان و پریشان هستند از خود و دیگران میپرسند چه باید کرد؟ بگذارید من آب پاکی را روی دستتان بریزم، جواب چه باید کرد را هرگز از سیاستمداران، جیرهخواران حکومتها، دانشگاهیان، اندیشمندان، روشنفکران، نویسندگان، شاعران، بانکداران، اقتصاد دانان، بازرگانان و بهطور کلی صاحبان قدرت نپرسید. اول مطالعه کنید، خوب مطالعه کنید. بسیار زیاد تاریخ را مطالعه کنید. آنگاه جواب سوال چه باید کرد را از خودتان بپرسید. بله، از خودتان. چون من و شما هستیم که اهل درد هستیم و مشکلات را با جسم و جان خود حس میکنیم، آنهایی که نام بردم به ما فکر نمیکنند. هیچ کسی در این دنیای بزرگ پرتلاطم به فکر دیگری نیست. میگوئید نه، امتحان کنید. همین امروز به نزدیکترین فرد خانواده، به نزدیکترین دوست، به نزدیکترین همکار، به نزدیکترین فرد اجتماعی صاحب قدرت، به نزدیکترین ارگان سیاسی و حکومتی مراجعه کنید و از او بخواهید که کمک کند تا مشکل کوچکی از شما حل شود. مطمئن باشید همه با شما احساس همدردی میکنند، همه برای خودشان قصهها و افسانههایی دارند که وقتی شما میشنوید میگوئید ای کاش میتوانستم به این فرد کمک کنم و قس علی هذا. پس بیایید جواب همه این سوالها و حرفها را از خودتان بپرسید. من منکر آن نمیشوم که بعضیها و حتی برخی از ارگانهای دولتی ممکن است (بویژه در خارج از کشور) برای رفع مشکلات ما، به ما کمک کنند. اما صحبت من فراگیرتر از مشکلات منطقهای است، من از انسانهای درمانده آسیایی، از زندگی فلاکتبار مناطق جنگزده و از نسلهای در حال نابودی آفریقا سخن میگویم.
بنابراین راهکار پیشنهادی من شروع از خودمان است چون اعتقاد دارم انسان با شناخت و مطالعه میتواند بر بسیاری از مشکلات فائق آید. بهترین نوع مطالعه هم خواندن تاریخ است. تاریخی که توسط انسانهای بیطرف و متخصص به نگارش درآمده است. بنابراین به شما توصیه میکنم تاریخ را مطالعه کنید و نسلهای جوان را به مطالعه آن عادت دهید. میتوانید از تاریخ تمدن ویل دورانت و تاریخ ایران باستان حسن پیرنیا شروع کنید.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, October 17, 2018 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Hassan Golmohammadi حسن گلمحمدی نویسنده، شاعر و روزنامه نگار ساکن تورنتو است. او عضو هیئت علمی در دانشگاه تهران بوده و دهها جلد کتاب و صدها مقاله از او در ایران و کانادا منتشر شده است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو