Psychology

هدف اصلی من در نوشتن این مقاله اشاره‌ای است بر اختلال و یا بیماری وسواس. اما در ابتدا ناچارم درباره نگرانی و یا دلهره مطالبی را مرقوم دارم. زیرا ریشه بسیاری از اختلالات ضعیف و قوی روانی همین احساس نگرانی و دلهره است. بنابراین اجازه دهید قدری در مورد نگرانی و یا Anxiety صحبت نماییم.

احساس گناه نوعی عاطفه است که فرد زمانی‌که به یکی از موارد دوگانه زیر فکر می‌کند تجربه می‌نماید.
الف: من کاری کرده‌ام که نباید می‌کردم و یا من در انجام فلان کار قبول نشدم زیرا عملکرد من از استانداردهای اخلاقی پایین‌تر بود.
ب: این رفتار بد من نشان می‌دهد که من آدم بدی هستم.
در هیچکدام از کتاب‌های روان‌شناسی نوشته‌ای در مورد افسردگی وجود ندارد که در آن احساس گناه نباشد. به کلامی دیگر شخص افسرده احساس گناه نیز می‌کند. پس حتماً یکی از عناصر ایجاد کننده افسردگی احساس گناه است.

من روانشناس نیستم، روان‌کاو و سوشیال سرویس ورکر هستم اما درد و دل‌های خانم دکتری که روان‌شناس هستند دور از در و دل‌های بقیه همکاران و دوستانی که در فیلد کمک به دیگران کار می‌کنند نیست و فکر کردم بهتر است در ابتدای مطلب این هفته نظر شما را به خواندن آن جلب کنم:
 
درد دل‌های یک روانشناس به قلم دکتر المیرا آریانا
۱- روانشناسی شغل من است نه وسیله سرگرمی
گاهی پیام‌هایی برای من و امثال من ارسال می‌شود مبنی بر اینکه چرا باید برای خدمات شما هزینه کنیم
وظیفه شما کمک به مردم است.

زمانی که شخص زیر فشارهای شدید انتقادی بی‌مورد قرار می‌گیرد، واقعاً چه باید بکند؟ بدون شک باید یاد بگیرد که جواب انتقادات و مزاحمت‌های افراد دیگر را بدهد. موارد زیادی پیش می‌آید که انتقاد‌کننده هدفش اصلاح موضوع نیست بلکه کوبیدن شخص مخاطب است. بعضی مواقع انتقاد در زمینه‌های مختلف و موضوع مورد انتقاد حاصلی نداشته و دست‌آوردی بدنبال ندارد. لیکن برخی بسیار آسان نسبت به آنهائی‌که کار کرده‌اند، زحمت کشیده‌اند و نتیجه کارشان برای دیگران روشن بوده است حمله می‌کنند.

روانشناسی- 1043

در نوشته پیش اشاره نمودم که راه تغییر طرف مقابل و نیز الگوهای نامناسب قبلی دعوا و ستیز و داد و فریاد نیست و از این طریق راه به جایی برده نمی‌شود. پس بهتر است مهارتهای دیگران را یاد گرفت و به‌کار برد تا یک زندگی زناشویی مناسب همراه با عشق و شادی بوجود آورد.
این نوشته به نوعی یادگیری جدید برای خانم‌هاست تا بدانند چگونه خشم خود را ابراز کنند.

عصبانی شدن یک علامت و یا یک نشانه است، که بعضی‌ها به آن توجه می‌کنند. عصبانیت افراد ممکن است یک پیامی باشد مبنی بر اینکه فرد اذیت شده، حق و حقوقش پایمال گردیده و یا به نیازها و خواست‌های او به خوبی توجه نشده است. ساده‌تر اینکه موردی درست نیست باید به آن توجه نمود.

در نوشته پیش اشاره کردم که افراد می‌توانند با یادگیری و اراده قوی تا حدود زیادی RAGE را مدیریت نمایند. در این حال توجه مثبت شما در مقابل RAGE آن خشم و غضب بدون نیرو می‌شود. مردهای عصبانی می‌توانند زمانی را که حالات عاطفی خوب و مناسب دارند چک کنند، البته RAGE هنوز وجود دارد و منتظر است بداند که کوچکترین عامل در جهت خواست آنها پیش نمی‌رود، تا حمله کنند در اینجا شما به کمک نیاز دارید.

گذشت و کنار آمدن با همسر و جامعه نشانه ضعف و ناتوانی نیست. سیاست‌مداران علاقمندند تا با مخالفین خود که به هیچ‌وجه با آنها توافق ندارند همکاری نمایند. گذشت نکردن و کنار نیامدن شما را فردی منزوی و خانه‌نشین می‌کند.
و اما صحبت امروز:

مردان عصبانی مقدار قابل توجهی تعارض و اغتشاش ذهنی دارند و اگر بخواهند زنی را وارد زندگی خود کنند این مشکلات بیشتر می‌شود. مردان عصبی میل دارند که با تمام وجود آنچه را که هستند نگهدارند. به گفته بعضی از خانم‌ها نمی‌توان با آنها زندگی کرد و نمی‌توان بدون آنها زندگی نمود. مردان عصبانی بیشتر از مردان دیگر نمی‌توانند Uncertainty (تفاوت، شک و تردید و غیره) را به خوبی تحمل نمایند. آنها دوست دارند چیزهای قابل پیش‌بینی و سالم و راحت را داشته باشند. هرگونه روابطی، بویژه بین زن و شوهر پر از تفاوت است.