به دلیل پایین بودن حس خودباوری میکوشید دیگران را وادار نماید که او را هرچه بیشتر دوست داشته باشند
به همان اندازه که شخص از دیگران توقع دارد، به همان اندازه نیز دیگران از او انتظار و توقع دارند. نمی شود فقط انتظار دریافت از دیگران داشت اما از خود هیچگونه گذشتی نداشت. همانطوری که از دیگران انتظار داریم برای ما کاری انجام دهند، ما نیز باید احترام، بخشش، عشق و محبت و گذشت و امثال آن به آنها ارائه دهیم.
خانمی همراه همسرش برای مشاوره در وضع زناشویی خود، حضور بهم رساندند. خانم بدنی درشت و قوی (حدود 6 فیت)، با استخوان بندی قوی و نیرومند داشت و البته زیبا بود. شوهر ایشان قدری ظریف، حساس و نجیب به نظر می رسید. ناگفته نماند که خانم چند سالی از همسرش بزرگتر بود. سرکار خانم بسیار مستقیم و بی پروا حرفهای خودش را ابراز می نمود. او در موقعیتهای اجتماعی برای خود یک جو مورد اعتماد و اطمینان بودن را ساخته بود، اما احساسات درونی او واقعیت متفاوتی را ترسیم می نمود. او با تمام اوصاف ظاهری که برای خود در بیرون ساخته بود غالبا احساس عدم امنیت و اینکه ممکن است دیگران او را دوست نداشته باشند می نمود.
این خانم اصولا این وضع ظاهری فیزیکی و بدنی خود را برای سرپوش نهادن بر شک و تردید نسبت به شخص خود درست کرده بود. در ضمن او بصورت مداوم کوشش می کرد که درباره ظاهر جذاب بدنی خود نسبت به شوهر اطمینان خاطر و تضمین دریافت نماید.
به دلیل پایین بودن حس خودباوری می کوشید شوهر و دیگران را وادار نماید که او را هرچه بیشتر دوست داشته باشند. از طرف دیگر شوهر کوشش می کرد که عشق و علاقه واقعی خود را به او نشان دهد و ثابت نماید، اما کوشش های او اغلب با دودلی و مردد بودن خانمش مواجه می شد و همسرش بصورت مداوم احساس نگرانی و نارضایتی می کرد.
یک روز یکی از دوستان این خانم بصورت ناگهانی در اثر خونریزی مغزی فوت می کند. در حالیکه او مشغول عزاداری و غم و ناراحتی برای از دست دادن دوستش بود، ناگهان به فکر آسیب پذیری خود افتاد، به ویژه آن بخشی از خود او که در پشت تصور نیرومندی بسیاری و شایستگی و صلاحیت کاذب پنهان شده بود. بعد از این پیشامد او کوشش می کرد تا در باره ترسش، تنها بودنش، ذهن مغشوش خود و اینکه چقدر شوهرش را دوست دارد، خیلی باز و بدون رودرواسی صحبت نماید.
بعد از اینکه او و همسرش توانستند بصورت باز و بی غل و غش و بصورت آسانتری با همدیگر صحبت نمایند و به پرسش های هم پاسخ دهند، روراست بودن خانم باعث شد شوهرش نیز بنحوی روراست تر و بازتر با او مواجه شود. خانم اصلا تصور آنرا نیز هرگز نکرده بود که قبلا چرا آنقدر احساس فشار روانی و تهدید می نموده است. توجهو دقت او بی اندازه خوشحال کننده بود، زیرا از این پس او به سادگی و آزادی توانست آنچه را در درون دارد ابراز نماید.
علاوه بر توجه راستین و زیاد خانم نسبت به همسرش، او نیز در خود احساس شادمانی می کرد که توانسته است نوعی تشکر و سپاسگزاری از همسرش بنماید که همیشه آرزوی آنرا داشت. به کلامی دیگر او می خواست چنین ستایش و سپاسگزاری هایی از همسرش بنماید اما بدلیل رفتار خانمش نمی توانست این کار را بکند. بسیاری از افراد مسیرهای سفت و سخت را کشف می کنند که چگونه و با چه شیوه ای کوشش کنند به فرد دیگری آنچه را می خواهند بگویند. شکی نیست که اینگونه درخواست ها غالبا نتیجه ای را که فرد می خواهد برای او برآورده نمی کند.
اگر این موضوع درست باشد پس چرا بسیاری از ماها بصورت مداوم کوشش می کنیم چه بصورت مستقیم و یا بصورت پنهانی همسر خود را کنترل و زیر نفوذ خود در آوریم، صرفا به خاطر اینکه او را مجبور نماییم که او کاری کند که باعث خوشی ما شود و یا نسبت به ما هرچه بیشتر مهربانی کند. نمی دانم شاید ما خیلی راههای روشن تر و بهتری سراغ نداشته باشیم.
به عنوان مثال ارزشی را که شما به آن قائلید و کوششی که برای بدست آوردن آن می کنید شاید روشی است که برای شما نتایج مثبتی به بار خواهد آورد. البته این به شرطی است که شما حداقل یک مقدار اطمینان و اعتماد و صبوری در خود داشته باشید. یعنی به جای اینکه کوشش کنید همسر خود را وادار نمایید که شما را درک کند و شما را بفهمد، خود شما کوشش بیشتری نمایید که همسر خود را بهتر درک کنید. البته نه فقط با حرف و صحبتی که آنها در باره شما می گویند، بلکه چه احساسی نسبت به شما دارند. بجای اینکه شما با همسرتان رقابت و چشم و هم چشمی کنید که شما را بیشتر بشنود و درک کند، به او مجال دهید که حرف های خود را بزند و شما به حرفهای او خوب توجه نمایید و او را بشنوید و وسط حرفهای او نپرید و اینقدر زود جواب ندهید و به او فرصت دهید تا مطمئن شوید که حرفهای او تمام شده است و مجددا بجای کوشش فراوان که بخواهید همسرتان نسبت به شما احساس عشق و علاقه نماید و احساسات خود را نسبت به شما ابراز دارد. خود شما میزان توجه و علاقه و سپاسگزاری خود را با صمیمیت از راهی که خود می دانید و می توانید به او نشان دهید.
برای ماها خیلی آسانتر است که به دیگران بیشتر علاقه خود را نشان دهیم،
اگر بتوانیم عمیقا به آنها توجه نماییم. اصولا اگر افراد جداً میزان توجه شما را به خود درک نمایند، آنها نیز خود بخود به توجه شما پاسخ مثبت می دهند و معمولا احساس احترام و سپاسگزاری ما را وادار می کند که از روی عشق و علاقهآنچه رانسبت به فرد می دانیم به او ارائه دهیم. حال این ممکن است علاقه و عشق ما باشد، فهمیدن او و یا همکاری و بده بستان باشد. این نوع رفتار جوایز و پاداش های بسیار بیشتری از ایجاد رضایت خاطر در طرف مقابل می کند و به مراتب کارسازتر از پاسخ های همراه با زور و فشار و دستکاری و کنترل و زیر نفوذ در آوردن شخص دیگر عمل می کند.
خانمی همراه همسرش برای مشاوره در وضع زناشویی خود، حضور بهم رساندند. خانم بدنی درشت و قوی (حدود 6 فیت)، با استخوان بندی قوی و نیرومند داشت و البته زیبا بود. شوهر ایشان قدری ظریف، حساس و نجیب به نظر می رسید. ناگفته نماند که خانم چند سالی از همسرش بزرگتر بود. سرکار خانم بسیار مستقیم و بی پروا حرفهای خودش را ابراز می نمود. او در موقعیتهای اجتماعی برای خود یک جو مورد اعتماد و اطمینان بودن را ساخته بود، اما احساسات درونی او واقعیت متفاوتی را ترسیم می نمود. او با تمام اوصاف ظاهری که برای خود در بیرون ساخته بود غالبا احساس عدم امنیت و اینکه ممکن است دیگران او را دوست نداشته باشند می نمود.
این خانم اصولا این وضع ظاهری فیزیکی و بدنی خود را برای سرپوش نهادن بر شک و تردید نسبت به شخص خود درست کرده بود. در ضمن او بصورت مداوم کوشش می کرد که درباره ظاهر جذاب بدنی خود نسبت به شوهر اطمینان خاطر و تضمین دریافت نماید.
به دلیل پایین بودن حس خودباوری می کوشید شوهر و دیگران را وادار نماید که او را هرچه بیشتر دوست داشته باشند. از طرف دیگر شوهر کوشش می کرد که عشق و علاقه واقعی خود را به او نشان دهد و ثابت نماید، اما کوشش های او اغلب با دودلی و مردد بودن خانمش مواجه می شد و همسرش بصورت مداوم احساس نگرانی و نارضایتی می کرد.
یک روز یکی از دوستان این خانم بصورت ناگهانی در اثر خونریزی مغزی فوت می کند. در حالیکه او مشغول عزاداری و غم و ناراحتی برای از دست دادن دوستش بود، ناگهان به فکر آسیب پذیری خود افتاد، به ویژه آن بخشی از خود او که در پشت تصور نیرومندی بسیاری و شایستگی و صلاحیت کاذب پنهان شده بود. بعد از این پیشامد او کوشش می کرد تا در باره ترسش، تنها بودنش، ذهن مغشوش خود و اینکه چقدر شوهرش را دوست دارد، خیلی باز و بدون رودرواسی صحبت نماید.
بعد از اینکه او و همسرش توانستند بصورت باز و بی غل و غش و بصورت آسانتری با همدیگر صحبت نمایند و به پرسش های هم پاسخ دهند، روراست بودن خانم باعث شد شوهرش نیز بنحوی روراست تر و بازتر با او مواجه شود. خانم اصلا تصور آنرا نیز هرگز نکرده بود که قبلا چرا آنقدر احساس فشار روانی و تهدید می نموده است. توجهو دقت او بی اندازه خوشحال کننده بود، زیرا از این پس او به سادگی و آزادی توانست آنچه را در درون دارد ابراز نماید.
علاوه بر توجه راستین و زیاد خانم نسبت به همسرش، او نیز در خود احساس شادمانی می کرد که توانسته است نوعی تشکر و سپاسگزاری از همسرش بنماید که همیشه آرزوی آنرا داشت. به کلامی دیگر او می خواست چنین ستایش و سپاسگزاری هایی از همسرش بنماید اما بدلیل رفتار خانمش نمی توانست این کار را بکند. بسیاری از افراد مسیرهای سفت و سخت را کشف می کنند که چگونه و با چه شیوه ای کوشش کنند به فرد دیگری آنچه را می خواهند بگویند. شکی نیست که اینگونه درخواست ها غالبا نتیجه ای را که فرد می خواهد برای او برآورده نمی کند.
اگر این موضوع درست باشد پس چرا بسیاری از ماها بصورت مداوم کوشش می کنیم چه بصورت مستقیم و یا بصورت پنهانی همسر خود را کنترل و زیر نفوذ خود در آوریم، صرفا به خاطر اینکه او را مجبور نماییم که او کاری کند که باعث خوشی ما شود و یا نسبت به ما هرچه بیشتر مهربانی کند. نمی دانم شاید ما خیلی راههای روشن تر و بهتری سراغ نداشته باشیم.
به عنوان مثال ارزشی را که شما به آن قائلید و کوششی که برای بدست آوردن آن می کنید شاید روشی است که برای شما نتایج مثبتی به بار خواهد آورد. البته این به شرطی است که شما حداقل یک مقدار اطمینان و اعتماد و صبوری در خود داشته باشید. یعنی به جای اینکه کوشش کنید همسر خود را وادار نمایید که شما را درک کند و شما را بفهمد، خود شما کوشش بیشتری نمایید که همسر خود را بهتر درک کنید. البته نه فقط با حرف و صحبتی که آنها در باره شما می گویند، بلکه چه احساسی نسبت به شما دارند. بجای اینکه شما با همسرتان رقابت و چشم و هم چشمی کنید که شما را بیشتر بشنود و درک کند، به او مجال دهید که حرف های خود را بزند و شما به حرفهای او خوب توجه نمایید و او را بشنوید و وسط حرفهای او نپرید و اینقدر زود جواب ندهید و به او فرصت دهید تا مطمئن شوید که حرفهای او تمام شده است و مجددا بجای کوشش فراوان که بخواهید همسرتان نسبت به شما احساس عشق و علاقه نماید و احساسات خود را نسبت به شما ابراز دارد. خود شما میزان توجه و علاقه و سپاسگزاری خود را با صمیمیت از راهی که خود می دانید و می توانید به او نشان دهید.
برای ماها خیلی آسانتر است که به دیگران بیشتر علاقه خود را نشان دهیم،
اگر بتوانیم عمیقا به آنها توجه نماییم. اصولا اگر افراد جداً میزان توجه شما را به خود درک نمایند، آنها نیز خود بخود به توجه شما پاسخ مثبت می دهند و معمولا احساس احترام و سپاسگزاری ما را وادار می کند که از روی عشق و علاقهآنچه رانسبت به فرد می دانیم به او ارائه دهیم. حال این ممکن است علاقه و عشق ما باشد، فهمیدن او و یا همکاری و بده بستان باشد. این نوع رفتار جوایز و پاداش های بسیار بیشتری از ایجاد رضایت خاطر در طرف مقابل می کند و به مراتب کارسازتر از پاسخ های همراه با زور و فشار و دستکاری و کنترل و زیر نفوذ در آوردن شخص دیگر عمل می کند.
Date: چهارشنبه, ژوئیه 19, 2017 - 20:00
Safar Daee دکتر صفر داعی دکترای روانشناسی از دانشگاه انگلستان 905-770-4556 |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو