در بازار سهام، سهامگذاران اولیه برای هرکیلو کالای مذکور 20 سنت ارزش اضافه گذاشته و هر کیلو دو دلار و بیست سنت فروخته میشود. حال بیست سنت فرضی را در بیلیونها دلار ضرب کنید، ببینید فقط در مرحله اولیه چه سودهایی نصیب سهام بازان میشود بدون اینکه این افراد هیچگونه نقشی در مراحل حقیقی تولید کالا داشته باشند
متقابلا، هر زمان که بنوعی عملیات " تروریستی" بوقوع میپیوندد، ارزش سهام شرکتهای امنیتی (چه تدارکاتی و چه عملیاتی) بموازات آن بالا میرود. آنهایی که فکر میکنند که با تخریب ساختمان و یا کشتن افرادی به سیستم سرمایه داری ضربه میزنند، بسیار در خطا هستند. بخش مهمی از این سیستم از اغتشاش و جنگ تغذیه میکند. اساسا اگر سرمایه داری توان تحمل نظم و آرامش را میداشت دگر با سیستم سوسیالیستی که بر نظم، برنامه ریزی احتیاجات و تولیدات استوار است، مقابله نمیکرد.
مقاله پایین را من چند سال قبل نوشته ام که بنوعی با شرایط حاضر نیز همخوانی دارد. این مقاله را من خودم تقسیم کردهام و ادامه آن را در هفته آینده در خدمتتان قرار خواهم داد.
قسمت اول
سقوط سلطنت محمد رضا پهلوی، بسیاری را در شگفتی فرو برد. کمترکسی بود که تغییر رژیم را پیش بینی کند چه برسد به اینكه حتی محمدرضا را در وضعیتی چنان اسف بار ببیند که دربدر و سرگردان، بدنبال محل سكونت در کمال بى اعتنایی، بی تفاوتی و خیانت پشتیبانان او (کشورهای غربی وآمریکا) در نهایت تنهایی و انزوا به مرگ خوش باش بگوید.
تصور عمومی بر این مبنا استوار بود که چون انگلیس وآمريكا بانى کودتایی بودند که محمدرضا شاه را به یک قدرت مطلقه تبدیل کرده و او نیز در جواب به خواستهای آنان تمکین میکرد، یك رابطه منطقی استوار و ثابت وجود داشته كه هر دو طرف را راضی و خوشنود به بقاء طرفین میکرده است. اقتدار شاه بی رقيب بنظر میرسید. ساواک و ارتش مكمل همدیگر و سرآمد سازمانهای مشابه در کشورهای منطقه به حساب میآمدند. هر دو این ارگانها تحت نظارت وکنترل کامل در ارتباط با سیا ، موساد و ام پنج بودند. با توجه به این پارامترها ، همکاریهای دو جانبه و اعتماد غرب به خاندان پهلوی، در ظاهر این ابهام وجود داشت که این شاه است که موتور سیاستپردازیهای منطقه میباشد. با این کلیات و ثبات ظاهری اقتصادی- سیاسی کشور ایران ، متلاشی شدن خیلی سریع رژیم شاه بسیار غیرمترقبه بنظر میآمد.
به هر صورت حكومت پهلوی سریع سقوط کرد. سرعت و شیب سقوط ، چشمان و افكار عموم را (به جز معدودی که خود دست اندرکار اینگونه داد و ستدهای پشت برده میباشند) متعجب و حیران نموده بود.
حدود یک دهه بعد ،این اتفاق در مورد غول عظیمالجثه "اتحادجماهیرشوروی" ، سرتاسر دنیا را دوباره در حیران فرو برد. دهها سال کشور غول پیکر روسیه مثال یک سلسله کوهستان بلند پيكر و شكت ناپذیر مینمود. چه کسی تصور میکرد که این رشته کوه های عظیم و صعبالعبور ، با متلاشی شدن چند سنگ پایه ظاهرا کوچک، از سر تا پا از هم فرو بپاشد؟ مطمئنا آقایان تودهای و اکثریتی چنین تصوری نمیکردند!
بدیهی است که صحبت از مطلق و ابدی بودن شاه یا جمهوری سابق شوروی نمیباشد. هیچ پدیدهای مطلق و ابدی نیست. هر پدیده یک زمان پیدایش (شروع) و یک زماناختتام دارد. نکتهای که این دو حادثه را به هم مرتبط میکند، نقش نیروهایی است که در متلاشی نمودن هر دو سیستم از بیرون از کشور رول اساسی را ایفا نمودند.
اگر نقش نیروهای بیرونی در متلاشی نمودن حكومت های این دو کشور برای برخی واضح نبود ، مجموعه حوادثی که از سالهای 1998 به بعد باعث واژگونی و تغییر رژیمها، تغییر مرزها ویا ایجاد نابسامانی در کشورهایی نظیر افغانستان، عراق، مصر، سودان ، لیبی و سوریه بوجود آمد، میبایستی که نابیناترین افراد و کسانی که کمترین توجهه وعلاقه به نگرش سیاسی به مسائل را دارند را نیز به تقبل این حقیقت که این تغییرات "ماحصل برنامهریزی و همکاری کشورهای خاصی" میباشند، واداشته باشد. تعداد کسانی که هر روز بیش از گذشته به این حقیقت پی میبرند كه از سیاست گریزی نیست بیشتر میشود. هرچقدر شخص بخواهد عامدانه چشمان و گوشهای خود را ببندد، هر چقدر شخص بگوید "نظری، نظری ندارد"؛ هرچقدر یک فرد خود را به خفتگی بزند، خواه ناخواه اینگونه بازیهای سیاسی که بخش گریز ناپذیر و جدانشدنی سیستم سرمایهدارى است که یكروز این نقطه از دنیا و روز دگر نقطهای دگر را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد، دامن زندگی همگان و منجمله این " زیبایان خفته " را نیز خواهد گرفت.
اینگونه حوادث میباشند که دهها سال است زندگی روزمره، حال وآینده نسل اندرنسل انسانهای کشورهای به بازی گرفته شده را تحت شعاع شدت وحدت خود قرار داده است. میلیونها انسان در چند دهه گذشته خانه، زندگی و سرمایه خود و خانواده را بخاطر سیل این حوادث " دگر – ساخته " از دست دادهاند. میلیونها انسان جان خود را تسلیم این بازیها کرده و در همین لحظهای که در حال خواندن این مقاله هستید، زندگی میلیونها نفر دیگر دستخوش همین بازیها میباشد. اینگونه بازیها همیشه ناشی از فطرت خوب یا بد افراد نیست. اینها ذات سیستم سرمایه داری میباشند. " نیش عقرب نه از روی کین است، قتضای طبیعتش این است ".
کمتر کسی میباشد که به حقیقت ارتباط نیازهای اقتصادی کشورهای G8 با تغییرات سیاسی در کشورهایی نامبرده بالا آگاهی نداشته باشد .کمترکسی وجود دارد که با کمترین درایت سیاسی آگاه بر این حقیقت نباشد که منظور جرج بوش از ایجاد دمکراسی در عراق، چیزی به جز آزادی کامل و بدون نظارت شرکتهای نفتی در استخراج نفت و منابع معدنی ديگردر این کشور بوده باشد. آزادی در افغانستان به معنای ایجاد زمینه های لازم برای دسترسی و استخراج آزادانه بیش ازدو تریلیون دلار ارزش تخمینی منابع معدنی گوناگون میباشد. بر همین مبنا ترور احمدشاه مسعود قبل از ورود "عروسک خیمه شب بازی " احمد کارزای لازم میبود. احمدشاه مسعود شخصیت ملی بود که وطن فروشی به او ملبوس نمیآمد. آزادی در لیبی به معنای دسترسی آزادانه به نوعی نفت در لیبی میباشد که از نظر کیفیت بسیار کمیاب و بازار صنایع انگلستان و فرانسه بسیار به آن وابسته هستند.
رابطه چگونگی پیدایش و رشد این اغتشاشات با دخالتهای دولتهای غربی و مناقشات بینالدول بسیار مبهم نیست. این نقش بخشهای نامربوط یا ناآشکار است که عموما در پشت پرده ( یا در پرده ابهام) پیچ در پیچ و مبهم گذاشته میشوند، که دهها سال بعد در خاطرات برخی منعکس و هویدا میشوند. توضیحات پایین در جهت آشکار نمودن برخی از این ابهامات میباشد که مشخصا به چگونگی تحولات و تاثرات بازار سهام از اینگونه حوادث میپردازد.
بازار سهام
داد و ستد و معاملات تجاری درصده بیستم و بیست ویكم بسیار فراتر و بغرنجتراز روشهای ساده خرید یا فروش کالاها در قرون پیشتر از قرن نوزده میباشند. مجموعهای که موسوم به Stock Market یا بازار سهام و حاکم بر روابط اقتصادی شده است، یک مجموعه کاملا مضر و زاید در مسیر تولید، توزیع کالا و ثروت های حاصل از آن میباشد. این پدیده به این علت زاید است که سودهای حاصل از آن هیچگونه رابطه مستقیم و معقولی با پروسه تولید واقعی کالا نداشته و نتیجتا سرمایه را به جای تولید واقعی کالا به سوی بهره وری از طریق ایجاد بازیها و دسیسههای سیاسی – اقتصادی میکشاند. در بسیاری از مواقع سود حاصل از این بازیها بسیار بیشتر از سود حاصل از ایجاد واقعی خود کالا میباشد. ثروت حاصل از این بازیها اساس و پایه حقیقی و مادی ندارند. این پدیده تفاوت چندانی با پدیده چاپ پول بیپشتوانه توسط دولتهای ورشکسته ندارد. رشد بادکنکی و دروغین سود سرمایه نهایتا به هیچ جایی ختم نمیشود به جز بحرانهای اقتصادی نظیر اینی که الان در آن زندگی میکنیم. افرادی دارای ثروتهای نجومی هستند که هیچگونه نقش اساسی و مفیدی در مدار تولید کالا نداشتهاند و این در زمانی است که اکثریت بالای هشتاد و پنج درصد مردم عادی در شرایط بسیار سخت اقتصادی زندگی میکنند. این پدیده معنایی به جز ناعدالتی و مسخره بودن پروسه توزیع ثروت اجتماعی ندارد. حال آقای ترودو با دیدگاه فمنیستی قادر به حل این معضل میباشد؟
بازار سهام به زبان ساده:
در نظربگیرید كه یک مجموعه زراعی برای تولید يك میلیون کیلو از یك محصول (گندم-برنج-قهوه-...) در سال، به یک میلیون دلار ارزش زمین- بذر- آب-کود- وسائل کشاورزی-کارگر و غیره احتیاج داشته باشد تا بتواند پس از دوره كشت- برداشت وفروش محصول یک میلیون دلار سود کند. به عبارت دیگر، پس از یكسال هزینه زمانی- مادی آن محصول سالم به بازار آمدهو نرخ فروش اولیه آن باید دو دلار برای هر کیلو گرم باشد تا یک دلار سود کند. حال این محصول بمانند هزارها محصول دیگر در بازار سهام چه به عنوان commodity و یا هر عنوان دیگر به چند گونه به معرض خرید و فروش گذاشته میشود. نخستین ارزش اولیه این کالا زمانی است که این محصول حتی هنوز کشت نشده است. مراحل بعدی قیمت گذاری این محصول در ادامه پروسه کشت-رشد این محصول انجام میشود. پارامترهاى گوناگون تأثیرگذار و گاهاً تعیین کننده دیگری هم هستند که در بالا یا پایین آمدن نرخ ارزش این کالا موثرند. تغییرات اقلیمی، تشابه موجودیت کالا در بازار محلی و جهانی، نرخ فروش آن در بازار جهانی، ثبات یا عدم ثبات اقتصادی- سیاسی در کشوری که تولید کننده این کالا میباشد، سیاستهای محلی (Local) و جهانی در مالیاتگیری و ارزش گذاری این نمونه کالا و.... بسیاری فاکتورهای دیگر .
برگردیم به مرحله اول:
فرض کنیم قیمت این کالا در مرحله اول هرکیلو دو دلار باشد، یک دلار هزینه تولید و یک دلار سود. فرض کنیم این کالا برنج تایلند یا تریاک افغانستان ویا ترکیه باشد. این کالا هنوز موجودیت حقیقی ندارد، نه قابل رویت است، نه قابل لمس است، نه قابل پخت یا مصرف، اما از نظر بازار سهام قابل خرید و فروش میباشد. بله بشر حتی قوانین علمی- حقیقی فیزیک- شيمی را به نفع خود تغییر میدهد و با هیچ همه چیز میسازد. بلی، در مراحل اولیه خرید وفروش یک كالا که بخش مهمی نیز میباشد، قیمتگذاری براساس احتمالات است تا موجودیت حقیقی کالا. کالای مذکور عینیت ندارد اما قابل خرید وفروش میباشد.
درضمن برای کسانی که مطلع نیستند. تریاک در معدودی از کشورها با مجوز قانونی وتحت نظارت استانداردهای جهانی برای مصارف پزشكی و تحقیقاتی کشت کنترل شده میشود. ( که معمولا مقداری از آن توسط مسئولین و مامورین امنیتی کیفیت جنس میشود).
اینجاست که نقش بازار سهام تدریجاً رؤیت پیدا میکند. اگر آن مجموعه زراعی بایستی شش ماه تا یک سال صبرو تلاش کند تا نتیجه کار خود را در صورتیکه دچار افت زراعی نشود، تغییرات آنی یا پیش بینى نشده اقلیمی- سرما، گرما، طوفان، سیلاب - تغییر سیاسی- اقتصادی روی قیمت آن تأثیر نگذارد، زارع مریض نشود کارگر اعتصاب نكند، چین یا هند کالای مشابه را با نصف قیمت به بازار جهانی عرضه نكند، آنگاه بابت يك میلیون دلار هزینه، دومیلیون دلار برداشت کند تا سودی برابر سرمایه برده شود. از زمان کشت تا برداشت وتحویل کالا بین شش تا نه ماه طول میکشد تا تولید کننده محصول سود کار خود را لمس کند در صورتیکه سهام محصول سودخود را حتی قبل از کشت یا برداشت میتواند نصیب سهامگذار کند.
در بازار سهام، سهامگذاران اولیه برای هرکیلو کالای مذکور 20 سنت ارزش اضافه گذاشته و هر کیلو دو دلار و بیست سنت فروخته میشود. حال بیست سنت فرضی را در بیلیونها دلار ضرب کنید، ببینید فقط در مرحله اولیه چه سودهایی نصیب سهام بازان میشود بدون اینکه این افراد هیچگونه نقشی در مراحل حقیقی تولید کالا داشته باشند. هرچه مراحل عرضه کالای حقیقیدر بازار به نقطه تولید کالای واقعی نزدیکترمیشود نقش آن پارامترها و فاکتورهایی که قبلا"گفته شد که تأثیرگذار در نرخ خرید و فروش آن کالا هستند تعیینکنندهتر میشود.
فرض کنید در آن کشور انقلاب شود یا فرض کنید آن کالا محدودیت زمانی دارد. حال اگر فقط در دو کشور این محصول تولید بشود و درکشور الف به هر علتی (انقلاب-شورشی-تغییررژیم...) اختلالاتی بوجود آید که عرضه بموقع کالا را در بازار جهانی دچار مشكل کند ، فکر میکنید ارزش كالای مشابه که در کشور تولید شده و در عرضه بموقع آن به بازار جهانی مشكی ندارد، چگونه تغییر مییابد؟
بله درست حدس زدهاید، حداقل دو برابر میشود. میبینید که اگر کسانی پیدا شوند که با ایجاد حوادث و بحرانها در کشورهای متفاوت، بازیهای حساب شده اقتصادی را هدایت کنند، چگونه قادر خواهند بود که سكان قالیچه زربافت حضرت سلیمان را در دست گیرند.
حال کماکان به نقطهای میرسیم که میتوانیم پرده از برخی ابهامات برداریم و به برخی از سؤالات پاسخ مناسب که معمولاً با توضیح رسانههای گروهی مغایرت دارند، بدهیم.
چرا در برخی ازکشورها تغییرات سیاسی از بیرون اعمال میشود؟ چرا آشوب و نابسامانی به نفع بازار سهام ودر حقیقت بخش لاینفک آن میباشد؟ چرا اگر تناوب ( اغتشاش- آشوب ) وجود نداشته باشد، بازار سهام راكد و بی ثمر خواهد بود؟ در حقیقت قاتل بازار سهام یكسان ماندن قیمتها برای مدت طولانی میباشد.