عاقبت روزی هر دو دوست با یکدیگر یک مکالمه سفت و سخت همراه با گلایه و ناراحتی داشتند. دوست قدیمی به دوستی که ازدواج کرده بود گفت که چقدر از او غافل شده و او را کاملا طرد کرده است. ایشان هم حالت دفاعی گرفت و گفت که خیلی مشغول بوده و کوشش نموده است تا در حد امکان شغل خود را که پرستاری است، حفظ نماید و با فرصتی که برایش باقی میماند آنرا صرف همسر خود نماید و بیشتر با او باشد
اغلب زمانی که افراد ازدواج میکنند، نه تنها او بلکه دوستان نیز به نحوی روابط نزدیک خود را با او کاهش میدهند، زیرا به نظر آنها دیگر آن دوست با همسر خود زندگی میکند و فرصتی برای معاشرت و رفت و آمد با دوستان قدیم را ندارد. شخصی که ازدواج میکند نیز این نظر را دارد که حال باید تمام وقت و انرژی خود را صرف بودن با همسر خود نماید، که البته بسیاری از مواقع تاسف میخورد که چرا مثل سابق نمیتواند با دوستان خود همه جا برود و با آنها حشر و نشر نماید، زیرا حال دیگر صاحب زن و زندگی شده و فرصتی برای صرف وقت با دوستان خود را ندارد.
حال مجسم کنید که هر دو دوست اعم از زن و یا مرد ممکن است خیلی با هم نزدیک بوده و سالهای سال بهترین دوستان یکدیگر بوده اند. با هم به مسافرت میرفتند و همه چیز را با هم سهیم بودند. اگر روزی یکی از آنها عاشق شخصی شود، دوست دیگر بسیار خوشحال میشود که بالاخره دوست عزیزش کسی را که واقعا دوست داشته است و او شخص بسیار خوبی هم هست را به همسری انتخاب نموده است. اما به محض اینکه دوست این خانم با همسر مورد علاقه اش ایجاد رابطه و عشق نمود، میزان روابط او با دوست قدیمی اش بتدریج کم شده. زمانیکه دوستش به او زنگ می زند تا حال و احوالی نماید، بیشتر اوقات با Voice Mail مواجه می شد و مجبور بود برای دوستش پیغام بگذارد. بنابراین دوران شادی و خوشی آنها هر آن کمتر و کمتر می شد و فاصله بین آنها بیشتر.
دوست ازدواج کرده نیز بسیار زیاد از دوست قدیمی خود یاد میکرد اما فرصت دیدن اورا نداشت. بالاخره بعد از چند ماهی او با دوست پسرش ازدواج نمود.عاقبت روزی هردو دوست با یکدیگر یک مکالمه سفت و سخت همراه با گلایه و ناراحتی داشتند. دوست قدیمی به دوستی که ازدواج کرده بود گفت که چقدر از او غافل شده و او را کاملا طرد کرده است. ایشان هم حالت دفاعی گرفت و گفت که خیلی مشغول بوده و کوشش نموده است تا در حد امکان شغل خود را که پرستاری است، حفظ نماید و با فرصتی که برایش باقی میماند آنرا صرف همسر خود نماید و بیشتر با او باشد.
البته او به دوست خود و دوستان دیگر گفت که به او و بقیه دوستانش خیلی علاقه دارد و احترام می گذارد، برای این است که این موضوع را با او در میان گذاشته است. دوست به حالت گله به او گفت البته تو همه ماها را فراموش نموده ای. لطفا به زندگی خودت در یکسالی که گذشت نگاه کن، یعنی عاشق شدنت، برنامه ریزی برای عروسی ات، و آخر سر رفتن به ماه عسل. در واقع هیچ کدام از ماها در این مدت تو را جز در روز عروسی ندیدهایم. آیا تو برای همیشه قصد داری دوستانت را ترک کنی و خود در تنهایی، یعنی خود و همسرت زندگی کنی؟ صحبت های این دوست او را برای چند روز به فکر انداخت و در این مدت او کلی فکر کرد و متوجه شد که بله واقعا بیشتر دوستانش از او بریده اند و این دوست که حاضر شده بود این موضوع را با او در میان بگذارد، چقدر باید او را دوست داشته باشد که بخاطر ایجاد رابطه دوستانه با او و خود و دوستانش کلی با او مجادله و کشمکش نموده است. بعد از این او از دوستش بسیار تشکر نمود و از او به خاطر روراستی و صراحت لهجه و کوشش برای برقراری رابطه او با دوستان سپاسگزاری کرد. با کمال تاسف کمتر از دو هفته بعد از این جریان او از اسبی به زمین افتاد و یک شکستگی شدید در پای او بوجود آمد. در طول ماهها معالجه و درمان، نیاز مبرم به دوستان بسیار نزدیک خود پیدا نمود. پس از حدود 4 ماه که از شکستگی پایش گذشت، او یک مادر تنها (Single Mom) شده بود. گرچه او مجددا ازدواج نمود و شوهر جدیدش در دوران بهبودی از او مواظبت و مراقبت نمود، با این وجود او در طول روز و نیز سرکار تنها و بی تحرک باقی میماند. متاسفانه زندگی دوست نزدیکش هم از او بهتر نبود. به ویژه زمانیکه نوزاد پسر او بدنیا آمد و زندگی او را بشدت تحت تاثیر قرار داد و تغییر ناجوری برای او بوجود آورد. باتمام این مشکلات او بدفعات برای ملاقات نزد دوست خود میرفت و به او کمک می کرد تا کمتر احساس تنهایی نماید. او همچنین نقش بزرگی در زندگی نوزاد پسر او به عنوان خاله افتخاری(Honorary Auntie) داشت.
حالا این دو بسیار بیش از قبل به همدیگر احتیاج دارند و هر دو بخاطر برقراری مجدد روابط دوستی با همدیگر، سپاسگزار هستند.
در آغاز یافتن یک عشق جدید و نو بنظر غیر قابل تصور میرسد که هیچگونه روابطیدر زندگی فرد بتواند حتی نزدیک بهنشاط و خوشی و نشئهای که از زندگی مشترک جدیداو بوجود میآید برابری نماید، با وجود این بسیاری از ماها اشتباه می کنیم که هنگام ارتباط با عشق جدید خود دوستان قدیمی را نادیده و حتی طرد مینماییم. در این رهگذر حتی وفادارترین دوستان ما از این کوتاهی و بیتوجهی و در دسترس نبودن ما واقعا صبر و حوصلهشان به سر میرسد. روشن است که تک تک ماها نیازهای فردی متعددی داریم که بسیاری از آنها توسط دوستان قدیم برآورده میشوند. اگر ما تمام این روابط دوستانه خود را با یافتن عشق جدید و ازدواج از دست بدهیم، زندگی ما تقریبا تهی میشود و این باعث میشود که مقدار زیادی از علاقه و عشق خود را که در زندگی زناشویی آوردهایم نیز از بین برود، زیرا ما با کمبود دوست و دوستان، حالت شادی و خوشی سابق را نخواهیم داشت. دوستان نه تنها در شادی های ما بلکه در گرفتاریهای ما نیز کمک کار هستند. برای ما مهاجرین بسیاری از مواقع، دوستان بهتر از نزدیکان و فامیل میتوانند به ما کمک نمایند و ما را از تنهایی نجات دهند. هر فرد باید لااقل چند دوست صمیمی داشته باشد. دوست و یا دوستانی که با یک تلفن نزد آنها بیاید. فراموش نکنیم در مواقع شادی وخوشی دوستان خوب و قدیمی خود را فراموش نکنیم.
حال مجسم کنید که هر دو دوست اعم از زن و یا مرد ممکن است خیلی با هم نزدیک بوده و سالهای سال بهترین دوستان یکدیگر بوده اند. با هم به مسافرت میرفتند و همه چیز را با هم سهیم بودند. اگر روزی یکی از آنها عاشق شخصی شود، دوست دیگر بسیار خوشحال میشود که بالاخره دوست عزیزش کسی را که واقعا دوست داشته است و او شخص بسیار خوبی هم هست را به همسری انتخاب نموده است. اما به محض اینکه دوست این خانم با همسر مورد علاقه اش ایجاد رابطه و عشق نمود، میزان روابط او با دوست قدیمی اش بتدریج کم شده. زمانیکه دوستش به او زنگ می زند تا حال و احوالی نماید، بیشتر اوقات با Voice Mail مواجه می شد و مجبور بود برای دوستش پیغام بگذارد. بنابراین دوران شادی و خوشی آنها هر آن کمتر و کمتر می شد و فاصله بین آنها بیشتر.
دوست ازدواج کرده نیز بسیار زیاد از دوست قدیمی خود یاد میکرد اما فرصت دیدن اورا نداشت. بالاخره بعد از چند ماهی او با دوست پسرش ازدواج نمود.عاقبت روزی هردو دوست با یکدیگر یک مکالمه سفت و سخت همراه با گلایه و ناراحتی داشتند. دوست قدیمی به دوستی که ازدواج کرده بود گفت که چقدر از او غافل شده و او را کاملا طرد کرده است. ایشان هم حالت دفاعی گرفت و گفت که خیلی مشغول بوده و کوشش نموده است تا در حد امکان شغل خود را که پرستاری است، حفظ نماید و با فرصتی که برایش باقی میماند آنرا صرف همسر خود نماید و بیشتر با او باشد.
البته او به دوست خود و دوستان دیگر گفت که به او و بقیه دوستانش خیلی علاقه دارد و احترام می گذارد، برای این است که این موضوع را با او در میان گذاشته است. دوست به حالت گله به او گفت البته تو همه ماها را فراموش نموده ای. لطفا به زندگی خودت در یکسالی که گذشت نگاه کن، یعنی عاشق شدنت، برنامه ریزی برای عروسی ات، و آخر سر رفتن به ماه عسل. در واقع هیچ کدام از ماها در این مدت تو را جز در روز عروسی ندیدهایم. آیا تو برای همیشه قصد داری دوستانت را ترک کنی و خود در تنهایی، یعنی خود و همسرت زندگی کنی؟ صحبت های این دوست او را برای چند روز به فکر انداخت و در این مدت او کلی فکر کرد و متوجه شد که بله واقعا بیشتر دوستانش از او بریده اند و این دوست که حاضر شده بود این موضوع را با او در میان بگذارد، چقدر باید او را دوست داشته باشد که بخاطر ایجاد رابطه دوستانه با او و خود و دوستانش کلی با او مجادله و کشمکش نموده است. بعد از این او از دوستش بسیار تشکر نمود و از او به خاطر روراستی و صراحت لهجه و کوشش برای برقراری رابطه او با دوستان سپاسگزاری کرد. با کمال تاسف کمتر از دو هفته بعد از این جریان او از اسبی به زمین افتاد و یک شکستگی شدید در پای او بوجود آمد. در طول ماهها معالجه و درمان، نیاز مبرم به دوستان بسیار نزدیک خود پیدا نمود. پس از حدود 4 ماه که از شکستگی پایش گذشت، او یک مادر تنها (Single Mom) شده بود. گرچه او مجددا ازدواج نمود و شوهر جدیدش در دوران بهبودی از او مواظبت و مراقبت نمود، با این وجود او در طول روز و نیز سرکار تنها و بی تحرک باقی میماند. متاسفانه زندگی دوست نزدیکش هم از او بهتر نبود. به ویژه زمانیکه نوزاد پسر او بدنیا آمد و زندگی او را بشدت تحت تاثیر قرار داد و تغییر ناجوری برای او بوجود آورد. باتمام این مشکلات او بدفعات برای ملاقات نزد دوست خود میرفت و به او کمک می کرد تا کمتر احساس تنهایی نماید. او همچنین نقش بزرگی در زندگی نوزاد پسر او به عنوان خاله افتخاری(Honorary Auntie) داشت.
حالا این دو بسیار بیش از قبل به همدیگر احتیاج دارند و هر دو بخاطر برقراری مجدد روابط دوستی با همدیگر، سپاسگزار هستند.
در آغاز یافتن یک عشق جدید و نو بنظر غیر قابل تصور میرسد که هیچگونه روابطیدر زندگی فرد بتواند حتی نزدیک بهنشاط و خوشی و نشئهای که از زندگی مشترک جدیداو بوجود میآید برابری نماید، با وجود این بسیاری از ماها اشتباه می کنیم که هنگام ارتباط با عشق جدید خود دوستان قدیمی را نادیده و حتی طرد مینماییم. در این رهگذر حتی وفادارترین دوستان ما از این کوتاهی و بیتوجهی و در دسترس نبودن ما واقعا صبر و حوصلهشان به سر میرسد. روشن است که تک تک ماها نیازهای فردی متعددی داریم که بسیاری از آنها توسط دوستان قدیم برآورده میشوند. اگر ما تمام این روابط دوستانه خود را با یافتن عشق جدید و ازدواج از دست بدهیم، زندگی ما تقریبا تهی میشود و این باعث میشود که مقدار زیادی از علاقه و عشق خود را که در زندگی زناشویی آوردهایم نیز از بین برود، زیرا ما با کمبود دوست و دوستان، حالت شادی و خوشی سابق را نخواهیم داشت. دوستان نه تنها در شادی های ما بلکه در گرفتاریهای ما نیز کمک کار هستند. برای ما مهاجرین بسیاری از مواقع، دوستان بهتر از نزدیکان و فامیل میتوانند به ما کمک نمایند و ما را از تنهایی نجات دهند. هر فرد باید لااقل چند دوست صمیمی داشته باشد. دوست و یا دوستانی که با یک تلفن نزد آنها بیاید. فراموش نکنیم در مواقع شادی وخوشی دوستان خوب و قدیمی خود را فراموش نکنیم.
Date: چهارشنبه, ژوئیه 26, 2017 - 20:00
Safar Daee دکتر صفر داعی دکترای روانشناسی از دانشگاه انگلستان 905-770-4556 |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو