یک داستان اجتماعی ممکن است آنجایی استفاده شود که بتواند موقعیت اجتماعی را در قالب اینکه دیگری ممکن است به چه چیزی فکر کند و/یا چرا اینگونه رفتار میکنند توضیح دهد
"داستانهای اجتماعی برای کمک به افراد اُتیستیک در راستای تطیبق بهتر با موقعیتهای اجتماعی ایجاد شدهاند."
-علی و فردریکسون (۲۰۰۶، ص ۳۵۵)
داستان های اجتماعی چیستند؟
داستان اجتماعی میتواند تصویری یا نوشتاری تهیه شود و روابط اجتماعی، موقعیتها، رفتارها، مهارتها یا مفاهیم را توصیف کند که توسط گری و گراند در سال ۱۹۹۳ معرفی و توصیف شد. براساسگری (۲۰۱۰) داستان اجتماعی یک موقعیت، مهارت یا مفهوم مرتبط با نشانه های اجتماعی، دیدگاهها و پاسخهای رایج در یک شکل و سبک مخصوص و تعریف شده را توصیف میکند. هدف این داستانها به اشتراک گذاشتن اطلاعات اجتماعی دقیق با مراجع و کسب اطمینان خاطر از رفتار مورد نظر که در عین حال به آسانی قابل فهم است، میباشد.
اگرچه این داستانها، مداخله درمانی بسیاری رایجی برای کودکان هستند، ولی مطالعات بیشتری در راستای اثرگذاری آنها لازم است (کارتر، ۲۰۰۹)
چرا این داستانها اثرگذار هستند؟
داستانهای اجتماعی و تئوری ذهن
داستانهای اجتماعی براساس این نظریه که افراد اتیستیک فاقد تئوری ذهن هستند، ممکن است به آنها کمک کند (بارون-کهن، لزلی, و فریت ۱۹۸۵). مطرح شده است که داشتن تئوری ذهن به ما اجازه میدهد که دیدگاه تئوری علایق و عقاید شخص دیگر را را بفهمیم.
داشتن تئوری ذهن تقریبا به این معناست که بگوییم ما قادریم خودمان را جای شخص مقابل بگذاریم.
براساس تحقیق تگر- فلاسبرگ (۲۰۰۷ ص ۳۱۱) زندگی روزانه اجتماعی بسته به توانایی ارزیابی رفتارهای دیگران براساس وضعیت روحی آنها مثل اهدافشان، احساساتشان و عقایدشان دارد که توسط سیستم شناختی آنها کسب شده است که مجموعا به آن تئوری ذهن میگویند.
در خلال فقدان تئوری ذهن، روابط اجتماعی برای افراد اتیستیک ممکن است دشوار، پیچیده و غیرقابل پیشبینی باشد. یک داستان اجتماعی ممکن است آنجایی استفاده شود که بتواند موقعیت اجتماعی را در قالب اینکه دیگری ممکن است به چه چیزی فکر کند و/یا چرا اینگونه رفتار میکنند توضیح دهد. این داستانها به روشهای خاص برای تقلیل یا حذفابهام یا غیر قابل پیشبینی بودن موقعیتها نوشته میشوند.
داستان های اجتماعی و درک مطلب ضعیف
دلیل دیگری که ممکن است این داستانها اثرگذار باشند ارتباط آن با تئوری مطرح شده در رابطه با ضعف کودکان اُتیستیک در درک مرکزی است (هاپ ۲۰۰۵). درک مرکزی "قوی" یا "نرمال" برمیگردد به" تمایل برای کامل کردن اطلاعات در متن برای دستیابی به معنی و مفهوم کلیتر" (بوت و هاپ، ۲۰۱۰، ص ۳۷۸).
به عبارت دیگر، ما اصولا اطلاعات را به عنوان یک کل بدون تمرکز روی جزییات آن دریافت میکنیم. برای مثال، وقتی به یک ماشین نگاه میکنیم قبل از هر چیزی آن به فقط به عنوان یک ماشین میبینیم ( نه جزییاتی از قبیل مدل, رنگ, پنجره ها، پلاک و غیره).
فرضیه داشتن ضعف در درک کلی میگوید که کودکان اُتیستیک به حای تمرکز روی "کل" روی جزییات تمرکز میکنند و برای پردازش کل به مشکل برمیخورند.در موقعیتهای اجتماعی بعضی افراد ممکن است به جزییات نامربوط توجه کنند و درک معانی آن موقعیتها شکست بخورند ( کوکینا و کرن، ۲۰۱۰، ص ۸۱۳).
ساخت داستانهای اجتماعی: انواع جملات
علی و فردریکسون (۲۰۰۶, ص ۳۵۸) چهار نوع اصلی جمله در ساخت داستان اجتماعی توصیف کردهاند که شامل:
جملات توصیفی: اینها عبارات واقعی, بدون نظر و فرضیه و حقایق هستند. مثلا "بیشتر کودکان برای بازی به پارک میروند".
جملات نگرشی: این عبارات وضعیت روانی فرد، افکار، احساسات، عقاید یا وضعیت جسمانی فرد را توصیف میکنند. مثلا "معلم من ریاضی دوست دارد".
جملات امری: اینها پاسخهای مطلوب به موقعیتهای اجتماعی را توصیف میکنند.
جملات مثبت: اینها اغلب یک نظر رایج در قالب فرهنگ فرد را اظهار میکند. مثلا من همه تلاشم را میکنم تا کمربندم همیشه در ماشین بسته باشد".
رینهات و کارتر (۲۰۱۱، ص ۳۶۸) دو نوع جمله دیگر برای ساخت داستان اجتماعی توصیف کردند:
جملات مشارکتی: که مشخص میکند چه کسی میتواند فرد را در این موقعیت خاص کمک کند.
جملات کنترلی: استفاده از مقایسه برای توضیح موقعیتها. براساس کچ و میرندا (۲۰۰۳، ص ۲۲۰) جملات کنترلی استراتژیهایی را مشخص میکند که شخص میتواند داستان اجتماعی را در زمان و مکان مناسب به یاد بیاورد.
مثال:
چن و اُریلی (۲۰۰۸) برای دو پسر اُتیستیک در مدرسه عادی یک داستان اجتماعی اجرا کردند. ما تنها اطلاعات یکی از پسرها ( مت ۶ ساله) را استفاده خواهیم کرد.
زمان "نشستن در یک دایره" در کلاس مت :
طوری می نشیند که دوستانش مجبور میشوند یا خم شوند یا از او دور شوند؛
وقتیمعلم سوالی می پرسد، دستش را بلند نمیکند
صداهای نامربوط تولید میکند.
یک داستان اجتماعی برای هر کدام از این رفتارهای مت ساخته و هر روز صبح برایش خوانده شد. محققان این سه گام را انجام دادند:
مت خودش داستانها را میخواند.
از او میخواهند سوالهای مربوط به داستان را پاسخ دهد.
در هنگام بازی نقش ایفا کردن، رفتار مورد نظر را بازی کند.
مت داستان را با صدای بلند خواهد خواند و سوالاتی از قبیل "هنگام پرسیدن سوال از طرف معلم, من چه کاری میتوانم انجام دهم؟" پاسخ خواهد داد. سوالات از قبل نوشته شدهاند ولی مربی میتواند سوال جدیدی مطرح کند. اگر مت نتواند سوالات را پاسخ دهد، به او کمک میشود تا قسمت مربوط به پاسخ را دوباره بخواند.
برای ایفای نقش، مربی نقش معلم را بازی میکند. او یک بخش از کتاب را میخواند و سوالاتی مطرح میکند. فرد بزرگسال دیگری بعضی وقت ها نقش شاگرد دیگری را ایفا میکند که نشسته و به حرفهای معلم گوش میدهد و برای بعضی سوالات، دستش را بالا میگیرد. اگر مت به مشکلی بربخورد، کمکهای کلامی استفاده میشود و هنگامی که پاسخ درست را انجام داد، تشویق دریافت خواهد کرد.
این مداخله درمانی, برای ۵ هفته ( ۱۳ جلسه) انجام شد. هر کدام از این جلسات قبل از شروع مدرسه انجام شد و حدود ۱۰ الی ۲۰ دقیقه طول کشید. محققان نتیجه این تحقیق را این طور نوشتند: برای مت معرفی مجموعه مداخلات با داستان اجتماعی منجر به ۱- کاهش ناگهانی در رفتار نامربوط اجتماعی ۲- افزایش تصاعدی در بالا بردن دست و ۳- کاهش صداسازی های نامربوط شد
نکته مهم این است که این تحقیق "مجموعه" داستان اجتماعی را اجرا کردند و نه "فقط" داستان اجتماعی. پرسش و پاسخ، تقلید و ایفای نقش ممکن است در میزان اثر گذاری این مداخله نقش داشته باشد.
مثال هایی از داستان های اجتماعی ( نوشتاری، بدون عکس)
گوش ندادن
نگاه کردن به مردم و قطع کاری که مشغول آن هستم وقتی با من صحبت می کنند مهم است.
بعضی اوقات، بزرگتر ها به من چیزهای مهم می گویند که لازم است من بدانم
اگر من نبینم و گوش ندهم، ممکن است مسایل مهم را از دست بدهم و بزرگترها ممکن است ناراحت شوند.
میمیدانم اگر کاری که به آن مشغولم را هنگامی که دیگران حرف میزنند، قطع نکنم کار غلطی است.
وقتی دیگران با من حرف میزنند، من به حرف بزرگترها گوش خواهم کرد.
سازش با دیگران
من فقط به اینکه دیگران چه می گویند و چه میکنند فکر میکنم.
وقتی این موضوع یادم میافتد، دوست پیدا می کنم و میدانم چه خبر است.
وقتی به چیزهای دیگرفکر کنم ممکن است حواسم پرت شود و گیج شوم.
دیگرانممکن است فکر کنند من عجیب غریب هستم و با من بازی نخواهند کرد.
من همیشه به اینکه دیگران چه میگویند و چه میکنند فکر میکنم.
قطع مکالمه
من نمیتوانم وقتی دیگران با هم صحبت میکنند یا مشغول کاری هستند، حرف آنها را قطع کنم.
مودبانه نیست.
اگر موضوع من بسیار مهم است, می توانم روی شانهی شخص بزنم و با معذرتخواهی حرفم را بزنم. وگرنه باید صبور باشم و تا پایان آنچه آنها مشغولاند صبر کنم.
قطع مکالمه دیگران را عصبانی میکند چون ممکن است باعث شود آنها یادشان برود که در مورد چه چیزی صحبت میکردند.
همهی افراد حق دارند بدون دخالت دیگران حرف بزنند.
بزرگترها، کودکان مودب را دوست دارند.
آنها مخصوصا کودکانی که حرف آنها را قطع نمی کنند دوست دارند.
برخی اوقات ممکن است من فکر کنم موضوع من مهم است و بزرگترها بگویند که اینطور نیست. اگر این اتفاق افتد، من باید صبور باشم.
فضای شخصی
وقتی با دیگران صحبت میکنم لازم است فاصله شخصی آنها را رعایت کنم و از صورت آنها فاصله بگیرم.
وقتی مردم زیاد نزدیک میشوند ممکن است دیگران احساس راحتی نکنند.
همه ی افراد نیاز به فضا دارند.
وقتی من باعث ناراحتی دیگران می شوم، میخواهند از من دور شوند. ممکن است دیگر نخواهند با من صحبت کنند.
وقتی به دیگران فضای کافی میدهم، میتوانم با آنها بازی کنم و حرف بزنم، دوست پیدا کنم و خوش بگذرانم.
Sheida Manavi شیدا معنوی لیسانس روان شناسی بالینی از دانشگاه علامه تهران دانشجوی رشته اتیسم و علم رفتار Telegram.me/ABAutism |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو