یک شخص شجاع و مصمم میتواند از وضع دشوار و تنگناهایی که بوجود آمده و یا خود بوجود آورده را که در اثر سرزنش و قضاوتهای بیجای دیگران بوده است بشکند و از بین ببرد. اگر شخص بتواند چنان فردی باشد، بجای کوشش نمودن که همه تقصیرها را به گردن همسر و متهم نمودن او بنماید میتواند بین رنج بردن طولانی و همدردی و مهربانی با همسر تفاوت بزرگی قائل شود. و توجه نماید که یک همسر میتواند یا همیشه حرفها و اعمالش درست و صحیح باشد و یا بخواهد یک رابطه زناشویی زیبایی را برپا نماید
معمولا بسیار آسانتر است که فرد مشکلات دیگری را ببیند تا مشکلات خودش را. درست در بحران یک شکست و خرد شدن و فرو ریختگی یک نظر کلی اینست که شخص خود را قربانی احساس نماید. آن نوع قربانی که ما به عنوان حساسیت، خودخواهی و نامناسب بودن همسر و یا شریک زندگی به حساب میآوریم. به کلامی دیگر آنچه مشکل و مسئله وجود دارد مقصر اصلی همسر ماست. بعضی از مواقع ما اینقدر غرق در احساسات خود میشویم که نمیتوانیم خوب فکر کنیم. برای خوب فکر کردن البته زمان میخواهد و آن هنگامی است که فرد آرام شود.
به مجرد اینکه جریانات فکری و منطق خود را دوباره آغاز نمائیم، آن موقع بدنبال پژوهش و بررسی جهت پیدا کردن اشتباهات خود میگردیم و سپس شروع به اصلاح و ترمیم مشکلات پیشآمده مینمائیم.
به عنوان مثال یک زن و شوهر تصمیم میگیرند که هرکدام به نوبت مسئول تهیه شام شوند. خانم بسیار علاقمند بود که بصورت جمعی یعنی او و همسر با همکاری یکدیگر آشپزی نمایند و نمیخواست تنها در آشپزخانه بماند و به تهیه شام اقدام کند.
لیکن او متوجه شد که شوهرش وقتی میخواهد آشپزی نماید مدام میخواهد دستور دهد و او را کنترل نمایدو او احساس کرد که شوهرش فردی ریاست مآب است و دوست دارد مدام فرمان دهد. پس او از تقاضاهای متعدد شوهرش سرباز زد و حاضر نبود به همه دستورات او پاسخ مثبت دهد و به آنچه او میگوید عمل کند.
برای تلافی او شوهرش را متهم نمود که یک مدیر ضعیفی است و نمیخواهد به همسرش اجازه دهد که کار را به نحوء دلخواهش انجام دهد. حاصل این کار آن شد که خانم آشپزی را به دوش خود ادامه و به آن پایان دهد. از این قرار گفتوگو و مجادله لفظی بین آن دو طوری بالا گرفت که هر چند غذای لذیذ و خوشمزهای تهیه شده بود آن لطافت و خوشمزگی خود را از دست بدهد. خشم و محرومیت و لجاجت باعث شد که خانم دست از آشپزی بردارد و آشپزخانه را ترک نماید تا از قدرتطلبی شوهر و اختلافات بعدی جلوگیری نماید زیرا او خوب میدانست که نتیجه ایستادن و کمک کردن به شوهر عاقبت به اختلاف و بگومگو میانجامد.
در واقع خانم از جهات مختلف حق داشت و خوب توجه نموده بود که شوهرش تولید کننده مشکلات و اختلافات است و به محض اینک خانم میخواست نظرات خود را ابراز نماید شوهر حالت دفاعی به خود میگرفت و به هیچوجه حاضر به گوش کردن و توجه نمودن به حرفهای همسرش نبود. خانم حق داشت که شوهرش را فردی وسواسی و کمال طلب بنامد.
اغلب اوقات او میتوانست شخص ظالم و ستمگری باشد. بعلاوه خانم در مورد اینکه چگونه باید غذایی را طبخ کرد، حق داشت و درست میگفت اما درست گفتن و حق به جانب بودن او تاثیر بسیار کمی در شکستن دور باطل مجادله و گفتوگو و بویژه بهبود وضعیت دشوار و تنگنای آنها داشت. هرچه خانم بیشتر بر سهم همسر در تولید مشکلات آنها توجه مینمود، همسر بیشتر و بیشتر حالت دفاعی به خود میگرفت. البته خانم نیز کارهایی که انجام میداد و نقطه نظرهایی که داشت به همان اندازه مثل شوهر همه کارهای خود را درست تصور میکرد و فکر مینمود که فردی طبیعی و نرمال است و اگر شوهر مخالفتی با برداشتهای او میکرد مثل شوهر حالت دفاعی پیدا مینمود.
این وضعیت درهم و برهم و شلوغ در آشپزخانه هنگامی خود را بیشتر نشان داد که خانم به نقش خودش در آشپزخانه خوب نگریست و متوجه شد که ادامه این کارها اصولا درست نیست. البته او از پیش میدانست که شوهرش فردی وسواسی و بیمنطقی است و مشکل میتوان او را قانع به اعمال و رفتارش نمود. اما او به خود قول داد که تنها در مورد خودش حرف بزند و در مقابل اغوا و وسوسه درونی خود مقاوت نماید و کوشش نکند که به همسرش بفهماند که او رفتار نامناسبی داشته است. او از اینکه بگوید همه حرفها و کارهایش درست میباشد را کنار گذاشت و به شوهرش گفت که احساس میکند که درست مثل یک دختر بچه کوچک رفتار نموده است. او اشاره نمود که در دوران کودکی توسط پدر بد خود مورد توهین و تحقیر قرار گرفته است. زیرا پدر با ابراز قضاوتهای نادرست و نپذیرفتن کارهای او در آشپزی به شدت او را آزرده است. خانم به جای کوشش که شوهرش را وادار نماید که خود را عوض کند، مدام احساسات خود را ابراز مینمود که چقدر رفتارهای شوهر او را ناراحت نموده است و باعث این فشارهایی شده است که اکنون خود را دارد بیان میکند. صدق و صداقت و خلوص نیت و آسیبپذیری این خانم باعث خلع سلاح شدن شوهر شد و آنجا بود که شوهر توانست احساسات خود را با همسرش در میان بگذارد و بدون حالت دفاعی به خود گرفتن. و به جای عصبانی شدن و محرومیت کشیدن شروع به احساس همدردی و هم حسی نسبت به همسر نمود. کلمات و تُن صدایش نرمتر شد و موافقت نمود که بیشتر مواظب رفتار ریاست مآبانه خود در خانه به ویژه در آشپزخانه باشد.
یک شخص شجاع و مصمم میتواند از وضع دشوار و تنگناهایی که بوجود آمده و یا خود بوجود آورده را که در اثر سرزنش و قضاوتهای بیجای دیگران بوده است بشکند و از بین ببرد. اگر شخص بتواند چنان فردی باشد، بجای کوشش نمودن که همه تقصیرها را به گردن همسر و متهم نمودن او بنماید میتواند بین رنج بردن طولانی و همدردی و مهربانی با همسر تفاوت بزرگی قائل شود. و توجه نماید که یک همسر میتواند یا همیشه حرفها و اعمالش درست و صحیح باشد و یا بخواهد یک رابطه زناشویی زیبایی را برپا نماید.
بعضی مواقع شخص میتواند حق به جانب باشد و رفتارش مطلوب و یا اینکه یک رابطه زناشویی داشته باشد. باید توجه نمود که همیشه شما درست نمیگویید اگر بتوانید مسئولیت بعضی از رفتارها و کردارهای خود را بپذیرید و آنرا ابراز نمائید روابط شما به مراتب بهتر میشود. یک فرد نمیتواند همیشه و در هر حال درست بگوید.
متاسفانه یکی از اشکالات افراد در زندگی زناشویی این است که شخص فکر میکند حق با اوست و او پیوسته درست میگوید. چه بسا این افراد در خلوت خود به خوبی آگاهی دارند که اشتباه کردهاند اما اگر آنرا ابراز ننمایند باز موضوع همه کارها و رفتارهای من درست است به میان میآید.
به مجرد اینکه جریانات فکری و منطق خود را دوباره آغاز نمائیم، آن موقع بدنبال پژوهش و بررسی جهت پیدا کردن اشتباهات خود میگردیم و سپس شروع به اصلاح و ترمیم مشکلات پیشآمده مینمائیم.
به عنوان مثال یک زن و شوهر تصمیم میگیرند که هرکدام به نوبت مسئول تهیه شام شوند. خانم بسیار علاقمند بود که بصورت جمعی یعنی او و همسر با همکاری یکدیگر آشپزی نمایند و نمیخواست تنها در آشپزخانه بماند و به تهیه شام اقدام کند.
لیکن او متوجه شد که شوهرش وقتی میخواهد آشپزی نماید مدام میخواهد دستور دهد و او را کنترل نمایدو او احساس کرد که شوهرش فردی ریاست مآب است و دوست دارد مدام فرمان دهد. پس او از تقاضاهای متعدد شوهرش سرباز زد و حاضر نبود به همه دستورات او پاسخ مثبت دهد و به آنچه او میگوید عمل کند.
برای تلافی او شوهرش را متهم نمود که یک مدیر ضعیفی است و نمیخواهد به همسرش اجازه دهد که کار را به نحوء دلخواهش انجام دهد. حاصل این کار آن شد که خانم آشپزی را به دوش خود ادامه و به آن پایان دهد. از این قرار گفتوگو و مجادله لفظی بین آن دو طوری بالا گرفت که هر چند غذای لذیذ و خوشمزهای تهیه شده بود آن لطافت و خوشمزگی خود را از دست بدهد. خشم و محرومیت و لجاجت باعث شد که خانم دست از آشپزی بردارد و آشپزخانه را ترک نماید تا از قدرتطلبی شوهر و اختلافات بعدی جلوگیری نماید زیرا او خوب میدانست که نتیجه ایستادن و کمک کردن به شوهر عاقبت به اختلاف و بگومگو میانجامد.
در واقع خانم از جهات مختلف حق داشت و خوب توجه نموده بود که شوهرش تولید کننده مشکلات و اختلافات است و به محض اینک خانم میخواست نظرات خود را ابراز نماید شوهر حالت دفاعی به خود میگرفت و به هیچوجه حاضر به گوش کردن و توجه نمودن به حرفهای همسرش نبود. خانم حق داشت که شوهرش را فردی وسواسی و کمال طلب بنامد.
اغلب اوقات او میتوانست شخص ظالم و ستمگری باشد. بعلاوه خانم در مورد اینکه چگونه باید غذایی را طبخ کرد، حق داشت و درست میگفت اما درست گفتن و حق به جانب بودن او تاثیر بسیار کمی در شکستن دور باطل مجادله و گفتوگو و بویژه بهبود وضعیت دشوار و تنگنای آنها داشت. هرچه خانم بیشتر بر سهم همسر در تولید مشکلات آنها توجه مینمود، همسر بیشتر و بیشتر حالت دفاعی به خود میگرفت. البته خانم نیز کارهایی که انجام میداد و نقطه نظرهایی که داشت به همان اندازه مثل شوهر همه کارهای خود را درست تصور میکرد و فکر مینمود که فردی طبیعی و نرمال است و اگر شوهر مخالفتی با برداشتهای او میکرد مثل شوهر حالت دفاعی پیدا مینمود.
این وضعیت درهم و برهم و شلوغ در آشپزخانه هنگامی خود را بیشتر نشان داد که خانم به نقش خودش در آشپزخانه خوب نگریست و متوجه شد که ادامه این کارها اصولا درست نیست. البته او از پیش میدانست که شوهرش فردی وسواسی و بیمنطقی است و مشکل میتوان او را قانع به اعمال و رفتارش نمود. اما او به خود قول داد که تنها در مورد خودش حرف بزند و در مقابل اغوا و وسوسه درونی خود مقاوت نماید و کوشش نکند که به همسرش بفهماند که او رفتار نامناسبی داشته است. او از اینکه بگوید همه حرفها و کارهایش درست میباشد را کنار گذاشت و به شوهرش گفت که احساس میکند که درست مثل یک دختر بچه کوچک رفتار نموده است. او اشاره نمود که در دوران کودکی توسط پدر بد خود مورد توهین و تحقیر قرار گرفته است. زیرا پدر با ابراز قضاوتهای نادرست و نپذیرفتن کارهای او در آشپزی به شدت او را آزرده است. خانم به جای کوشش که شوهرش را وادار نماید که خود را عوض کند، مدام احساسات خود را ابراز مینمود که چقدر رفتارهای شوهر او را ناراحت نموده است و باعث این فشارهایی شده است که اکنون خود را دارد بیان میکند. صدق و صداقت و خلوص نیت و آسیبپذیری این خانم باعث خلع سلاح شدن شوهر شد و آنجا بود که شوهر توانست احساسات خود را با همسرش در میان بگذارد و بدون حالت دفاعی به خود گرفتن. و به جای عصبانی شدن و محرومیت کشیدن شروع به احساس همدردی و هم حسی نسبت به همسر نمود. کلمات و تُن صدایش نرمتر شد و موافقت نمود که بیشتر مواظب رفتار ریاست مآبانه خود در خانه به ویژه در آشپزخانه باشد.
یک شخص شجاع و مصمم میتواند از وضع دشوار و تنگناهایی که بوجود آمده و یا خود بوجود آورده را که در اثر سرزنش و قضاوتهای بیجای دیگران بوده است بشکند و از بین ببرد. اگر شخص بتواند چنان فردی باشد، بجای کوشش نمودن که همه تقصیرها را به گردن همسر و متهم نمودن او بنماید میتواند بین رنج بردن طولانی و همدردی و مهربانی با همسر تفاوت بزرگی قائل شود. و توجه نماید که یک همسر میتواند یا همیشه حرفها و اعمالش درست و صحیح باشد و یا بخواهد یک رابطه زناشویی زیبایی را برپا نماید.
بعضی مواقع شخص میتواند حق به جانب باشد و رفتارش مطلوب و یا اینکه یک رابطه زناشویی داشته باشد. باید توجه نمود که همیشه شما درست نمیگویید اگر بتوانید مسئولیت بعضی از رفتارها و کردارهای خود را بپذیرید و آنرا ابراز نمائید روابط شما به مراتب بهتر میشود. یک فرد نمیتواند همیشه و در هر حال درست بگوید.
متاسفانه یکی از اشکالات افراد در زندگی زناشویی این است که شخص فکر میکند حق با اوست و او پیوسته درست میگوید. چه بسا این افراد در خلوت خود به خوبی آگاهی دارند که اشتباه کردهاند اما اگر آنرا ابراز ننمایند باز موضوع همه کارها و رفتارهای من درست است به میان میآید.
Date: پنجشنبه, نوامبر 2, 2017 - 20:00
Safar Daee دکتر صفر داعی دکترای روانشناسی از دانشگاه انگلستان 905-770-4556 |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو