اگر ما باور داشته باشیم که می‌توانیم و بایستی همه چیز را برای شریک زندگی خود بخواهیم و برعکس شریک زندگی ما همه چیز را برای ما بخواهد، احتمالا این گونه روابط زناشویی بیشتر بسوی نیستی و تخریب می‌رود. زیرا این یک بار سنگینی می‌شود که یک فرد به تنهایی نمی‌تواند آنرا حمل کند و نیز انتظاری است که عاقبتش شکست و ناامیدی است
در نوشته پیش اشاره نمودم که انتظار ورود شاهزاده با اسب سفید را فراموش نمایید و بیشتر توجه‌تان را به واقعیت‌های زندگی معطوف دارید. ازدواج مناسب از ابتدا به مشاهده درست به کار بردن عقل بجای عاطفه و توجه به نکات ظریف رفتار و بالاخره به کوشش، فعالیت و تا حدودی چشم پوشی از اشکالات جزیی احتیاج دارد.
در واقع برای آمادگی ازدواج بیشتر روی حقایق تکیه و توجه نمایید و نه تخیلات و تصورات. رویاسازی و تخیل‌بافی چیزهای بدی نیستند و اغلب ما را بصورت موقت شاد و خوشحال می‌کنند، اما درست در همان حال باید متوجه باشید که اینها فقط رویا هستند و اغلب با حقیقت فاصله زیاد دارند، پس نمی‌توان خیلی به آنها تکیه نمود و منتظر به وقوع پیوستن آنها بود.
یکی دیگر از افسانه‌ها در ازدواج این است که اگر فردی ما را بدون قید و شرط عمیقا و خالص دوست داشته باشد، ما نیاز به عشق و دوستی و حمایت از دیگری نخواهیم داشت. قبول این موضوع و این اشتباه یکی از منابع و مواخذ رنج بردن زیاد، یاس و ناامیدی، فریب دادن خود و خیالات واهی و باطل است.
بسیاری از زن و شوهرها ایده فوق را در خود نهان دارند. در حالیکه ازدواج ممکن است عامل ایجاد شادی، خوشحالی، درمان،کشمکش و تحریک کننده باشد، اما این را هم باید بیاد داشت که این تخیلی بیش نیست که باور کنیم این رابطه مطلوب و مناسب به تنهایی ارضا کننده کامل برای ما است. ما علاوه بر یکنفر که خیلی دوستمان داشته باشد، به دوستان دیگر، کار رضایت بخش، یک تنهایی سالم، بازی و تجارب دیگر در زندگی که بتواند نیازهای روحی و روانی ما را تکمیل نمایند نیاز داریم.
انتظارات غیر واقعی به ناچار ما را دچار یاس و ناامیدی و سرخوردگی می‌نمایند. در عین حال که برای کلمه عشق در زبان انگلیسی تنها یک لغت وجود دارد. اما در مذهب بودا 300 کلمه و یا حتی بیشتر انواع عشق‌ها و تفاوت در آن موجود می‌باشد. در زبان فارسی 76 کلمه عشق و دوست داشتن عمیق را در بر می‌گیرد. عشق انواع مختلف دارد، از جمله عشق به والدین، عشق به فرزندان، عشق پاک و بی‌غل و غش، عشق ثابت به یک دوست، عشق به زیبایی، عشق آتشین به افسانه‌ها و نیز عشق نو و عشق عمیق به یک ازدواج پایدار و طولانی. به احتمال زیاد یک فرد نمی‌تواند اینقدر عاشق ما باشد که بتواند تمام نیازهای عشقی ما رابرآورده سازد.
رها کردن و خلاص نمودن شریک زندگی و نیز خودمان ازتکالیف مختلف برای کامل کردن تمام نیازهای عشقی در واقع برای ما تولید نیرو می‌کند و یک کیفیت ثابت عشق در روابط زناشویی واقعی‌تر و دوست داشتنی‌تر در ما بوجود می‌آورد.
انواع مختلف عشق‌ها بسیاری از نیازهای درونی ما را تکمیل می‌کند. نیاز به هرچیزی که برای سلامتی و تندرستی ما ضروری باشد. بعضی از نیازها را ما در درون خود پیدا می‌کنیم، بعضی فقط در روابط نزدیک مثل شریک زندگی یا همسر و تعهد به دوست داشتن عمیق پیدا می‌شود و بعضی از عشق‌های دیگر از طریق روابط با افراد دیگر حاصل می‌شوند.
اگر ما باور داشته باشیم که می‌توانیم و بایستی همه چیز را برای شریک زندگی خود بخواهیم و برعکس شریک زندگی ما همه چیز را برای ما بخواهد، احتمالا این گونه روابط زناشویی بیشتر بسوی نیستی و تخریب می‌رود. زیرا این یک بار سنگینی می‌شود که یک فرد به تنهایی نمی‌تواند آنرا حمل کند و نیز انتظاری است که عاقبتش شکست و ناامیدی است. این انتظار ممکن است یک تغییر جزیی برای تمایل فرد به مالک شدن و کنترل نمودن شخص دیگری باشد و یا ممکن است یک نوع روش دستکاری کردن و زیر نفوذ خود قرار دادن باشد که از احساس ناامنی و یا کم ارزشی درونی سرچشمه می‌گیرد. به مجرد اینکه ما ضروریات با ارزش و قابل عشق خود را بیشتر تایید و تکمیل نماییم، دیگر نیازی به محدود کردن افرادی که ما عشقمان را با آنها سهیم نموده‌ایم نداریم. هرچه ما در درون خود بیشتر احساس امنیت نماییم، بیشتر می‌توانیم به همسر خود مجالی برای ارضای نیازهای مختلف او از جمله روابط عشقی دیگر( با والدین خود) در درون زندگی آنها بدهیم.
با ارائه این سخاوت و نیز اطمینان خاطری که ما نسبت به همسر خود داریم، احتمالا نشان می‌دهد که همسر ما بیشتر نسبت به ما جذابیت ببیند و باعث شویم که آنها بیشتر از قبل از ما سپاسگزاری نمایند. این قدردانی و این سپاسگزاری به آنها نیز برمی‌گردد و ما نیز پس از چشیدن قدردانی و سپاس بیشتر از پیش به آنها نزدیک می‌شویم. و سپس تایید و تاکید احساسات آنها به ما بیشتر می‌شود. در اینجا است که ما خود احساس با ارزش بودن و انسان بودن می‌کنیم. بدین طریق ما می‌توانیم یک خود تاییدی مثبت بوجود آوریم و آن نداشتن اعتماد و اطمینان را جانشین داشتن اطمینان و اعتماد کامل نماییم، زیرا قبلا ما ممکن بود نسبت به همسر خود نوعی بی اعتمادی درونی داشتیم هرچند چنین تغییر شکل و انتقالی غیر ممکن و عمل نشدنی بنظر می‌رسد اما ثابت شده است که این گذشت جنبه مثبت پیدا خواهد کرد و بدون پرسش ارزش صرف وقت و کوشش را دارد و باید آنرا ادامه داد. بنابراین ما از اینطریق دوران مثبت بودن خود را بجای یک دور ناقص که از عدم روراستی سرچشمه می‌گرفت گذر کرده و آنرا کامل نموده‌ایم.
به کلامی دیگر نداشتن اطمینان قلبی و شک و تردید وبدگمانی و مشکوک بودن که در زندگی زناشویی وجود داشته را کنار گذاشته‌ایم. گرچه این عمل و این گذشت بنظر غیر ممکن می‌رسد، اما روانشناسان دلیل زنده‌ای دارند که این عمل کاملا امکان دارد و بدون پرسش ارزش صرف وقت و کوشش را دارد.
Date: پنج‌شنبه, اکتبر 19, 2017 - 20:00

Share this with: ارسال این مطلب به