سری به لندن زدم تا از فرهنگ انگلیسی بیبهره نمانم. به عضویت "موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک" لندن در آمدم
بخش اول - تغییربزرگ-29
طبعاً به داریوش آشوری که صرفاً به خاطر نام ایرانی او و اینکه جزو "انتلکتوئلها" محسوب میشد از قبل "سمپاتی" داشتم، درجا بیشتر علاقمند شدم.
تا آنکه کتابی را که درباره "حافظ" چند دهه بعد از "انقلاب" نوشت و منتشر کرد خواندم و در ذهن من به گروه بزرگ "روشنفکران قلابی" پیوست. داستانش بماند.
اما یادم نمیرود که پهلوان بیدرنگ پس از آن خبر با لحنی به نظرم گلهمندانه پرسید: "چرا اون کتاب را ترجمه کردی؟" ("مارکس و مارکسیسم" را میگفت). وا ماندم و جوابی نداشتم که بدهم چون معنای سوال را نمیفهمیدم و هنوز هم در جستجوی علت و معنای آن پرسش هستم. همینقدر میدانم که اکثر این اشخاص به طور "پارتیزانی" میاندیشند و جواب میخواهند. من کتاب را ترجمه کردم برای اینکه کتاب بسیار خوب و بابِ طبعم بود و برای آنکه دانشگاه تهران افتخار ترجمهاش را به من سپرد و برای آنکه انتشارات دانشگاه تهران نیز با اشتیاق قرارداد ترجمه و انتشارش را با من بست. نمیدانم بالاخره این پاسخ را به او دادم یا نه.
متاسفانه در "گوگل" شرحی از "پژوهشگاه علوم انسانی" یافت نمیشود. غفلت و کاستی نابخشودنی این قبیل روشنفکران است که اقدامی برای بزرگداشت و ثبت تاریخ ایران نمیکنند.
رسماً شهروند جهان شدم
Citoyen du monde / World Citizen
چقدر مایه شعف بود کشفِ نهاد کوچکی در پاریس که محل "ثبت نام شهروندان جهان" Registre des Citoyens du monde بود و اینکه این محلهای ثبت نام در جاهای دیگر دنیا هم وجود داشت، و با سازمان ملل متحد نیز در ارتباط. عاشقانه بودند!
طبیعی است با اشتیاق، در این ثبت نام شرکت جستم. و کارت هویت مخصوص شهروند جهان را دریافت داشتم! گمان کنم سال ۷۵ یا ۷۶ از "تقویم جهانی" بود. ۱۹۷۵-۷۶.
در فرانسه مبتکر و مدیر این محل ثبت نام آقای "گی مَرشان" بود Guy Marchand
یکی از شعارهای منطقی این مرکز و همه مراکز جهانوطن این بود که همانطور که برای حل مسائل محلی و شهری نیاز به حکومت محلی و شهری است، برای مسائل ملی، حکومت و دولت ملی، پس برای مسائل فراملیتی و جهانی نیز نیاز به راه حل و حکومتهای فراملیتی و جهانی است.
آیا جنگ پدیدهای ازلی و ابدی است؟
یادتان باشد در سالهای ۱۹۷۰ میلادی مسیحی و ۷۰ تقویم جهانی و ۲۵ پسا هیروشیما، "اینترنت" در دسترس نبود. من که از رادیو تلویزیون ملی ایران مرخصی تحصیلی بدون حقوق گرفته بودم، خورهی کتاب و کتابخانه بودم، که پیش از بازگشت به ایران، از وقتم حداکثر بهره گرفته بوده باشم. ضمناً و مهمتر از همه، رساله دکترای خود را محکم کرده باشم، به طوری که مو لای درز نرود.
به صورت چند رشتهای کار میکردم، نه فقط کتابهای اقتصاد بلکه روانشناسی، جامعهشناسی، انسانشناسی و زیستشناسی نیز مطالعهشان لازم مینمود، تا بتوانم از تز خود و اینکه به لحاظ علمی مجاز باشم"صلح"را هدف گیرم، دفاع کنم.
اساس باورها، دستکم آنموقع، این بود که جنگ یک پدیده ازلی و ابدی است و مربوط به سرشت و طبیعت انسان است، و بنا بر این امری اثبات شده است و جستجوی صلح، پنداری است هنجاری و غیر علمی. بحثی بود فلسفی و انسانشناسانه و روانجامعهشناسانه و بیولوژیک (زیست شناسانه). باری پاسخ این اشکالتراشی را میبایستی فراهم آورم، و فراهم آوردم.
جهانوطنی ایرانی
من خود را شهروند جهان احساس میکردم، و این احساس هم از شرایط زندگانی من، هم ناشی از ایرانیت من بود. فرزند شاعران و حکیمانی همچون سعدی که میگوید "بنی آدم اعضای یک پیکرند... " و فیلسوف شرقِ جداشدهی ایران، "اقبال لاهوری" که میگوید "من اول آدم بی رنگ و بویم/ از آن پس هندی و تورانیم من" و مولانا و خیام و حکیمان بسیار دیگر که جهانوطنند.
بنابراین، جنگِ "بینالملل" از دیدگاه من بیمعنا و غیرمنطقی بوده است!
و در اینجا میرسیدیم به ضرورت تعریف جنگ و جستجوی معنای آن و علل آن و "فانکشن" یا "کار ویژه" آن.
"مالتوس" گفته بود که "جمعیت پر بودگی" یکی از علل جنگ است و "کار ویژه"ی جامعهشناسانه جنگ، کاهش جمعیت تا برقراری تعادل میان جمعیت و ارزاق است. و اما این تفحصات مرا به کشفیات دیگری هم رهنمون شد.
موسسه فرانسوی جنگشناسی
Institut français de polémologie (Gaston Bouthoul)
پس از جنگ جهانگیر دوم، "گاستون بوتول" فرانسوی "موسسه فرانسوی جنگشناسی" را به سال ۴۵ تقویم جهانی)۱۹۴۵ میلادی، بنا نهاده بود و واژه"پولمولوژی" را سکه زده بود. برگرفته شده از واژگان یونانی "پولموس" خدای جنگ و "لوگوس" به معنای "شناخت".
بوتول که استاد دانشگاه پاریس بود، باز تصادفاًدکترای اقتصاد داشت (و حقوق). و سپس به جامعهشناسی روی آورده بود و پس از آن متخصص جنگشناسی یا پولمولوژی شده بود. در سالهای ۶۰ تا ۸۰، این موسسه رونق گرفت و حتا وزارت جنگ یا دفاع فرانسه شروع کرد به توجه به پژوهشهای آن و اهدای کمکهای مالی. در همان سالهای ۶۰ به بعد، پژوهشهای صلح در دنیای "اتلانتیک شمالی" همه جا فراگیر شد.
یکی از شعارهای "بوتول" و موسسه جنگشناسی او این بوده است: "اگر صلح میخواهی، جنگ را بشناس"
من چند بار به آن انستیتو رفتم، با بوتول آشنا شدم و کتابخانهی کوچک و کارهایشان را بررسی کردم، و در رسالهام به او و کارهایش اشارهها داشتهام.
صلحشناسی
irénologie
این واژهی "ایرِنولوژی" یا "ایرِنشناسی" و یا "صلحشناسی" را در سالهای ۵۰ یک روزنامهنگار بلژیگی بر وزن و در مقابل "پولمولوژی" ساخت. برای من جالب بوده است که "ایرِن" که نامی دخترانهای است ارمنی -ایرانی، در زبان یونانی به معنای "صلح و آرامش" است. واژه "ایران" نیز به گمانم با آن همریشه باشد. اصلاً معنای ایران و آریا با صلح و آرامش گویا همردیف است.
مرکز "جامعه شناسی جنگ" دانشگاه بروکسل
کشف دیگر. دانشگاه بروکسل و دانشکده جامعهشناسی آن یک "مرکز جامعهشناسی جنگ" دایر کرده بود.
سال ۱۹۷۶سفری به آن مرکز داشتم. آشنائی با دستاندرکاران آن و استفاده از کتابخانه کوچک آن و مطالعه کارهای تحقیقاتی مربوطه برایم هم مفید هم دلگرم کننده بود. خانم "نادینلودلسکی" آنجا را میچرخاند.
موقعی که سالها بعد (۱۹۸۸) از ایران به کانادا مهاجرت کردم و بروکسل را محل "گذر" و انجام کارهای مهاجرت برقرار داشتم، خانم "لودلسکی" هنوز آنجا بود و مرا شناخت و یاری داد. دفتر و دستکی در اختیارم گذاشت و میخواست و میتوانست مرا به عنوان پژوهشگر و استاد در همان مرکز استخدام کند تاپژوهشم را درباره "علل و عواقب انقلاب اسلامی در ایران" به انجام رسانم، اما زوجهام میخواست به کانادا نزد خواهرزادههایش برود و این فرصت بزرگ از دست رفت.
این مرکز سال پیش، ۲۰۱۸، که به دانشگاه بروکسل رفتم دیگر وجود نداشت ولی در عوض مطالعات مربوط به جنگ و صلح به شکلهای گوناگون وافر بود.
امروزه مدیر مسئول دانشکده بزرگ "جامعهشناسی" دانشگاه بروکسل دکتر فیروزه نهاوندی است که پدرشان دکتر هوشگ نهاوندی، وزیر سابق و رئیس سابق دانشگاههای شیراز و تهران بود.
موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک لندن
International Institute of StrategicStudies
گفتم همهاش به منابع و مراکز فرانسوی زبان اکتفا و قتاعت نکنم. در ایران، دانشآموختگان ایرانی از کشورهای مختلف، با برداشتهای مختلفِ ناشی از محیط تحصیلی خود، در "رقابت" بودند. به ویژه میان دانشآموختگان تحصیلکرده فرانسه و آمریکا و انگلیس، رقابت و تفاوتهای فرهنگی مشهود بود.
سری به لندن زدم تا از فرهنگ انگلیسی بیبهره نمانم. به عضویت "موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک" لندن در آمدم و یکی دو روزی در آن موسسه که اسم دهانپرکنی داشت تحقیق کردم.
ایالتهای متحد آمریکا
در مطلب پیش شرح دادم که به ناچار دستکم دو اصطلاح مهم و مفهوم نوین به زبان و فرهنگ فرانسوی تقدیم داشتم: Homo pacificus وéconomicien (economician، به انگلیسی). یک ابداعی دیگر مربوط به کاربرد صفت "آمریکائی" برای شهروندانِ "ایالتهای متحد آمریکا" بود. آمریکا نام یک قاره است نه یک کشور. ضمن آنکه به فارسی نیز بهتر است نام آن کشور را از "معرب" در آورده بگوئیم "ایالتهای متحد آمریکا". در زبان فرانسوی، به جای آمریکائی، (américain، به انگلیسی american) از واژه خودساخته étasunien که فارسیاش میشود "ایالت متحدهای" (که البته دو برابر درازتر است)، استفاده کردم. امروزه دیدهام که برخی روزنامهنگاران و نویسندگان فرانسوی زبان ایالت "کبک" کانادا نیز همین اصطلاحی را که ۴۵ سال پیش ابداع کردم به کار میبرند.
سال ۱۹۷۷، مطالعات جنگ و صلحشناسی من به "ایالتهای متحد آمریکا" کشانده شد و تجربههای جالبی همراه آورد. همزمان،همهمهی مرموز و شگرف یک تغییر بزرگ در ایران، به طور مبهم، به گوش من که حواسم تماماً به پژوهش و نگارش "تزر بود میرسید.
فرهنگنامه فرانسه-فارسیِ داریوش آشوری
در پاریس، گمان کنم دانشگاه بود، با یکی از آشنایان، اگر اشتباه نکنم "پهلوان"، تصادفاً برخورد کردم. گفت که "داریوش آشوری" یک کتاب واژگان علوم اجتماعیِ فرانسه به فارسی منتشر کرده که درونش پر از نام توست.
طبعاً به داریوش آشوری که صرفاً به خاطر نام ایرانی او و اینکه جزو "انتلکتوئلها" محسوب میشد از قبل "سمپاتی" داشتم، درجا بیشتر علاقمند شدم.
تا آنکه کتابی را که درباره "حافظ" چند دهه بعد از "انقلاب" نوشت و منتشر کرد خواندم و در ذهن من به گروه بزرگ "روشنفکران قلابی" پیوست. داستانش بماند.
اما یادم نمیرود که پهلوان بیدرنگ پس از آن خبر با لحنی به نظرم گلهمندانه پرسید: "چرا اون کتاب را ترجمه کردی؟" ("مارکس و مارکسیسم" را میگفت). وا ماندم و جوابی نداشتم که بدهم چون معنای سوال را نمیفهمیدم و هنوز هم در جستجوی علت و معنای آن پرسش هستم. همینقدر میدانم که اکثر این اشخاص به طور "پارتیزانی" میاندیشند و جواب میخواهند. من کتاب را ترجمه کردم برای اینکه کتاب بسیار خوب و بابِ طبعم بود و برای آنکه دانشگاه تهران افتخار ترجمهاش را به من سپرد و برای آنکه انتشارات دانشگاه تهران نیز با اشتیاق قرارداد ترجمه و انتشارش را با من بست. نمیدانم بالاخره این پاسخ را به او دادم یا نه.
متاسفانه در "گوگل" شرحی از "پژوهشگاه علوم انسانی" یافت نمیشود. غفلت و کاستی نابخشودنی این قبیل روشنفکران است که اقدامی برای بزرگداشت و ثبت تاریخ ایران نمیکنند.
رسماً شهروند جهان شدم
Citoyen du monde / World Citizen
چقدر مایه شعف بود کشفِ نهاد کوچکی در پاریس که محل "ثبت نام شهروندان جهان" Registre des Citoyens du monde بود و اینکه این محلهای ثبت نام در جاهای دیگر دنیا هم وجود داشت، و با سازمان ملل متحد نیز در ارتباط. عاشقانه بودند!
طبیعی است با اشتیاق، در این ثبت نام شرکت جستم. و کارت هویت مخصوص شهروند جهان را دریافت داشتم! گمان کنم سال ۷۵ یا ۷۶ از "تقویم جهانی" بود. ۱۹۷۵-۷۶.
در فرانسه مبتکر و مدیر این محل ثبت نام آقای "گی مَرشان" بود Guy Marchand
یکی از شعارهای منطقی این مرکز و همه مراکز جهانوطن این بود که همانطور که برای حل مسائل محلی و شهری نیاز به حکومت محلی و شهری است، برای مسائل ملی، حکومت و دولت ملی، پس برای مسائل فراملیتی و جهانی نیز نیاز به راه حل و حکومتهای فراملیتی و جهانی است.
آیا جنگ پدیدهای ازلی و ابدی است؟
یادتان باشد در سالهای ۱۹۷۰ میلادی مسیحی و ۷۰ تقویم جهانی و ۲۵ پسا هیروشیما، "اینترنت" در دسترس نبود. من که از رادیو تلویزیون ملی ایران مرخصی تحصیلی بدون حقوق گرفته بودم، خورهی کتاب و کتابخانه بودم، که پیش از بازگشت به ایران، از وقتم حداکثر بهره گرفته بوده باشم. ضمناً و مهمتر از همه، رساله دکترای خود را محکم کرده باشم، به طوری که مو لای درز نرود.
به صورت چند رشتهای کار میکردم، نه فقط کتابهای اقتصاد بلکه روانشناسی، جامعهشناسی، انسانشناسی و زیستشناسی نیز مطالعهشان لازم مینمود، تا بتوانم از تز خود و اینکه به لحاظ علمی مجاز باشم"صلح"را هدف گیرم، دفاع کنم.
اساس باورها، دستکم آنموقع، این بود که جنگ یک پدیده ازلی و ابدی است و مربوط به سرشت و طبیعت انسان است، و بنا بر این امری اثبات شده است و جستجوی صلح، پنداری است هنجاری و غیر علمی. بحثی بود فلسفی و انسانشناسانه و روانجامعهشناسانه و بیولوژیک (زیست شناسانه). باری پاسخ این اشکالتراشی را میبایستی فراهم آورم، و فراهم آوردم.
جهانوطنی ایرانی
من خود را شهروند جهان احساس میکردم، و این احساس هم از شرایط زندگانی من، هم ناشی از ایرانیت من بود. فرزند شاعران و حکیمانی همچون سعدی که میگوید "بنی آدم اعضای یک پیکرند... " و فیلسوف شرقِ جداشدهی ایران، "اقبال لاهوری" که میگوید "من اول آدم بی رنگ و بویم/ از آن پس هندی و تورانیم من" و مولانا و خیام و حکیمان بسیار دیگر که جهانوطنند.
بنابراین، جنگِ "بینالملل" از دیدگاه من بیمعنا و غیرمنطقی بوده است!
و در اینجا میرسیدیم به ضرورت تعریف جنگ و جستجوی معنای آن و علل آن و "فانکشن" یا "کار ویژه" آن.
"مالتوس" گفته بود که "جمعیت پر بودگی" یکی از علل جنگ است و "کار ویژه"ی جامعهشناسانه جنگ، کاهش جمعیت تا برقراری تعادل میان جمعیت و ارزاق است. و اما این تفحصات مرا به کشفیات دیگری هم رهنمون شد.
موسسه فرانسوی جنگشناسی
Institut français de polémologie (Gaston Bouthoul)
پس از جنگ جهانگیر دوم، "گاستون بوتول" فرانسوی "موسسه فرانسوی جنگشناسی" را به سال ۴۵ تقویم جهانی)۱۹۴۵ میلادی، بنا نهاده بود و واژه"پولمولوژی" را سکه زده بود. برگرفته شده از واژگان یونانی "پولموس" خدای جنگ و "لوگوس" به معنای "شناخت".
بوتول که استاد دانشگاه پاریس بود، باز تصادفاًدکترای اقتصاد داشت (و حقوق). و سپس به جامعهشناسی روی آورده بود و پس از آن متخصص جنگشناسی یا پولمولوژی شده بود. در سالهای ۶۰ تا ۸۰، این موسسه رونق گرفت و حتا وزارت جنگ یا دفاع فرانسه شروع کرد به توجه به پژوهشهای آن و اهدای کمکهای مالی. در همان سالهای ۶۰ به بعد، پژوهشهای صلح در دنیای "اتلانتیک شمالی" همه جا فراگیر شد.
یکی از شعارهای "بوتول" و موسسه جنگشناسی او این بوده است: "اگر صلح میخواهی، جنگ را بشناس"
من چند بار به آن انستیتو رفتم، با بوتول آشنا شدم و کتابخانهی کوچک و کارهایشان را بررسی کردم، و در رسالهام به او و کارهایش اشارهها داشتهام.
صلحشناسی
irénologie
این واژهی "ایرِنولوژی" یا "ایرِنشناسی" و یا "صلحشناسی" را در سالهای ۵۰ یک روزنامهنگار بلژیگی بر وزن و در مقابل "پولمولوژی" ساخت. برای من جالب بوده است که "ایرِن" که نامی دخترانهای است ارمنی -ایرانی، در زبان یونانی به معنای "صلح و آرامش" است. واژه "ایران" نیز به گمانم با آن همریشه باشد. اصلاً معنای ایران و آریا با صلح و آرامش گویا همردیف است.
مرکز "جامعه شناسی جنگ" دانشگاه بروکسل
کشف دیگر. دانشگاه بروکسل و دانشکده جامعهشناسی آن یک "مرکز جامعهشناسی جنگ" دایر کرده بود.
سال ۱۹۷۶سفری به آن مرکز داشتم. آشنائی با دستاندرکاران آن و استفاده از کتابخانه کوچک آن و مطالعه کارهای تحقیقاتی مربوطه برایم هم مفید هم دلگرم کننده بود. خانم "نادینلودلسکی" آنجا را میچرخاند.
موقعی که سالها بعد (۱۹۸۸) از ایران به کانادا مهاجرت کردم و بروکسل را محل "گذر" و انجام کارهای مهاجرت برقرار داشتم، خانم "لودلسکی" هنوز آنجا بود و مرا شناخت و یاری داد. دفتر و دستکی در اختیارم گذاشت و میخواست و میتوانست مرا به عنوان پژوهشگر و استاد در همان مرکز استخدام کند تاپژوهشم را درباره "علل و عواقب انقلاب اسلامی در ایران" به انجام رسانم، اما زوجهام میخواست به کانادا نزد خواهرزادههایش برود و این فرصت بزرگ از دست رفت.
این مرکز سال پیش، ۲۰۱۸، که به دانشگاه بروکسل رفتم دیگر وجود نداشت ولی در عوض مطالعات مربوط به جنگ و صلح به شکلهای گوناگون وافر بود.
امروزه مدیر مسئول دانشکده بزرگ "جامعهشناسی" دانشگاه بروکسل دکتر فیروزه نهاوندی است که پدرشان دکتر هوشگ نهاوندی، وزیر سابق و رئیس سابق دانشگاههای شیراز و تهران بود.
موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک لندن
International Institute of StrategicStudies
گفتم همهاش به منابع و مراکز فرانسوی زبان اکتفا و قتاعت نکنم. در ایران، دانشآموختگان ایرانی از کشورهای مختلف، با برداشتهای مختلفِ ناشی از محیط تحصیلی خود، در "رقابت" بودند. به ویژه میان دانشآموختگان تحصیلکرده فرانسه و آمریکا و انگلیس، رقابت و تفاوتهای فرهنگی مشهود بود.
سری به لندن زدم تا از فرهنگ انگلیسی بیبهره نمانم. به عضویت "موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک" لندن در آمدم و یکی دو روزی در آن موسسه که اسم دهانپرکنی داشت تحقیق کردم.
ایالتهای متحد آمریکا
در مطلب پیش شرح دادم که به ناچار دستکم دو اصطلاح مهم و مفهوم نوین به زبان و فرهنگ فرانسوی تقدیم داشتم: Homo pacificus وéconomicien (economician، به انگلیسی). یک ابداعی دیگر مربوط به کاربرد صفت "آمریکائی" برای شهروندانِ "ایالتهای متحد آمریکا" بود. آمریکا نام یک قاره است نه یک کشور. ضمن آنکه به فارسی نیز بهتر است نام آن کشور را از "معرب" در آورده بگوئیم "ایالتهای متحد آمریکا". در زبان فرانسوی، به جای آمریکائی، (américain، به انگلیسی american) از واژه خودساخته étasunien که فارسیاش میشود "ایالت متحدهای" (که البته دو برابر درازتر است)، استفاده کردم. امروزه دیدهام که برخی روزنامهنگاران و نویسندگان فرانسوی زبان ایالت "کبک" کانادا نیز همین اصطلاحی را که ۴۵ سال پیش ابداع کردم به کار میبرند.
سال ۱۹۷۷، مطالعات جنگ و صلحشناسی من به "ایالتهای متحد آمریکا" کشانده شد و تجربههای جالبی همراه آورد. همزمان،همهمهی مرموز و شگرف یک تغییر بزرگ در ایران، به طور مبهم، به گوش من که حواسم تماماً به پژوهش و نگارش "تزر بود میرسید.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, می 29, 2019 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Dr. Shodja Eddin Ziaian دکتر شجاعالدین ضیائیان دکترای اقتصاد صلح از دانشگاه پاریس، فوق دکترای صلحشناسی از دانشگاه پنسیلوانیا، و استاد بازنشسته دانشگاههای تورنتو و یورک میباشد |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو