کانادا "دشمن" ندارد که بخواهد علیه آن "دفاع" کند بلکه میبایستی نیروی صلح در جهان بشود
"همبستگی جهانی"
Earth Solidarity
Solidarité planétaire
تغییر بزرگ-44
از گذشته به حال و آینده -3
کارزار انتخابات پارلمان کانادا
در میانِ تغییرات بزرگ جهانی
چهل و چهارمین مطلب "تغییر بزرگ" مصادف است با کارزار انتخاباتی برای چهل و سومین دوره پارلمان کانادا. در میانِ دلنگرانیِ شدید من و بسیاری افراد دیگر در مورد خطر انهدام و انقراض جامعهی بشر بر اثرِ ویرانی و آلودگی عظیم محیط زیست کره زمین، بر اثر زاد و ولد بسیار و کاهش بسیار مرگ و میر انسانها که شمارشان امروز از هفت میلیارد و هفتصد میلیون تن گذشته است و سالی حدود ۸۵ میلیون تن بر این جمعیت افزوده میشود. خوشبختانه نرخ زاد و ولد انسانها رو به کاهش است. بالا رفتن سن ازدواج، تمایل جوانان به ویژه دختران در دیرتر ازدواج کردن یا ازدواج نکردن، رشد همجنسگرائی، کنترل زاد و ولد، محدود کردن شمار فرزندان، برنامهریزیهای خانوادگی، آزادی بیشتر در سقط جنین و مجاز و قانونی شدن و مقبولیت فزایندهی آن، پذیرفتن اخلاقی "خودمُری"ها (تصمیم شخص به پایان بخشیدن ملایم و آرام به زندگانی خود و به تعیین زمان مرگ خود)، همه و همه مکانیسمهای جامعهشناسانهای است که از سرعت ازدیاد جمعیت انسانی کره زمین میکاهد. این روند پسامدرن به ویژه در بخشهای پیشرفته و "توسعهیافته" جامعه جهانی مشاهده میشود. عملاً جای جنگ و شیوع بیماریهای مرگبارِ مزمن و همهگیر را گرفته که در گذشته مکانیزمهای جامعهشناسانهی برقراری تعادل جمعیتی - اقتصادی بوده است. در آینده به موازات تغییرات جوی، ممکن است فجایع طبیعی نیز در جلوگیری از ازدیاد جمعیت موثر واقع گردد.
بهترین کار برای بشر اینست که خود، با آگاهی از وضعیت وخیم "جمعیت پربودگی" کره زمین و آلودگیهای عظیم ناشی از آن، به اتخاذ روشها و سیاستهای خردمندانه و مدبرانهی کنترل جمعیت بپردازد. به عنوان نمونه دولت چین دست به چنین کاری در سطح "ملی" زد و سالها سیاست "فقط یک فرزند برای هر خانواده" را به خود تحمیل کرد، که البته مستمسکی شد برای دولتهای سوداگرِ "غرب" که آن کشور قارهای را که پرجمعیتترین کشور دنیاست متهم به عدم مراعات حقوق بشر کرده و برای این کار خوب هم دولت چین را محکوم کردند!
رشد ضریبی و اکسپونانسیل جمعیت
این هفت یا به زودی هشت میلیارد انسان به همان اندازه هم مصرفکنندهی منابع طبیعی کره زمین و به همان اندازه هم مولد آشغال و زباله و آلودگیاند.
رشد ناگهانی و اکسپونانسیلِ جمعیت انسان (جمعیت سایر حیوانات کاهش یافته و بسیاری انواع حیوانات بر اثر توسعهگری و جهانخوارگی انسان و توسعه نظام صنعتی و سوداگر ما اساساً نابود شدهاند.
گویا به تخمین، در آغاز عصر کشاورزی جمعیت کره زمین حدود پنج میلیون بوده است. هشت هزار سال طول کشید تا به سالِ صفر تاریخ میلادی به دویست تا ششصد میلیون رسید. پس از آن نیز تغییرات جمعیتی مهم نبود تا هنگام "انقلاب صنعتی" که انفجار جمعیت یکی از مشخصات نظام "مدرن" شد. ناگهان افزایش جمعیت به حالت ضریبی و اکسپونانسیل در آمد:
۱۸۰۴ یک میلیارد
۱۹۳۰ دو میلیارد
۱۹۶۰ سه میلیارد
۱۹۷۴ چهار میلیارد
۱۹۸۷ پنج میلیارد
۱۹۹۹ شش میلیارد
۲۰۱۹ ، هفت میلیارد
میبینیم که در این بیست سال اخیر جمعیت افزوده شده است اما سرعت افزایش به طور محسوسی کم شده است. علل آن را به نظر خود در بالا برشمردم. هر چه کشور یا جامعهای توسعه یافتهتر باشد، آن علل بیشتر عمل میکند و جمعیت کم میشود. مثلاً کشورهای اروپائی از سالهای پس از آن جنگ جهانگیر دوم که خود باعث کاهش مهم جمعیت شد (بیشتر حدود ۷۰ میلیون کشتگان جنگ، انسانهای جوان بودند) به ویژه از سالهای شصت میلادی جمعیتشان کمابیش ثابت ماند و اگر هجوم مهاجران خارجی و مخصوصاً نرخ زاد و ولد بیشتر آنان نمیبود شاید کاهش هم مییافت. بعضی کشورها چون ایتالیا و روسیه حتا با کاهش جمعیت هم مواجه شدند. اما رشد جمعیت در کشورهای کمتر توسعه یافته همچون کشورهای آفریکا ادامه یافت و ادامه دارد.
آلودگی محیط زیست
کافی است به خرید خود با کیسههای پلاستیک فکر کنید. و سرویس غذاهای "فَستفود" در ظرفهای یکبار مصرف را در ذهن خود ضرب در ۶ یا ۷ میلیارد بکنید، ضرب در ۳۶۵ و ضرب در ۵۰ سال بکنید تا متوجه شوید طی نیم قرن گذشته چه آلودگی عظیمی فقط از این راه پدید آمده است. این تنها یک فورم بسیار ساده از آلودگیهائی است که نظام مدرن صنعتی و سوداگر آفریده است.
امروز در اقیانوسها جزایری از آشغال و زباله شناور است، تنها یکی از آنها در شمال اقیانوس آرام گویا یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. تقریباً وسعت ایران کنونی. سه برابر وسعت فرانسه. لابد شما هم مثل من میدانید که ماهیها نیز با خوردن پلاستیک و حتا مرغان دریائی قربانی این آلودگی هستند، آلودگی هوا. از بین رفتن حیات در عمق دریاها بر اثر گرمایش آبها، ناشی از آلودگیها.
برشمار فاجعه آلودگیها در این مختصر امکانپذیر نیست.
چه باید کرد؟
افراد انسان به زندگی خود مشغولند و گرفتاریهای روزمره خود را دارند و توان تغییر بزرگ مورد نیاز را در خود نمیبینند. اما همانطور که آلودگیها را "فرد" و "افراد" پدید میآورند، راه حل را هم "فرد" و "افراد" در دست دارند.
برای خرید خود "سبد" خود را ببرید و از گرفتن "کیسه" پلاستیکی یکبار مصرف خودداری کنید. آن را برای زبالههای خود لازم دارید؟ زباله کمتر به وجود آورید یا اصلاً به وجود نیاورید! تجسم کنید که اگر زباله شما را شهرداری جمع نمیکرد چه میکردید؟ کارهائی که میتوانید بکنید که جلوی فاجعه بزرگ را بگیرید بسیار زیاد است. جلوگیری از فاجعه بزرگ به دست ماست، به دست من و شماست.
اتومبیل خود را فقط در مواقع خاص استفاده کنید و تا جائی که میتوانید از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنید. من ۵ سال است که اتومبیل ندارم و بسیار هم راضی هستم. آزادی بیشتر دارم.
کشورداری و جهانداری
به جای "جهانخواری" به "جهانداری" بپردازید! بعضی کارها هم باید توسط جمع صورت گیرد و فرای توان و امکان فرد است. اینجاست که کشورداری یا "پُلیتیک" یا به اصطلاح عربی- اسلامی متداول خودمان "سیاست" مطرح میشود. الان موقع انتخابات حکومت کانادا برای ۴ سال آینده است. به کسانی رای دهید که فکر میکنید پرونده نجات بشریت را به طور جدی در برنامه خود دارند و از صمیم قلب پی میگیرند. دقت کنید که متاسفانه بعضی یا بسیاری "سیاستمداران" خودخواهند و برای انتخاب شدن عوامفریبی هم میکنند. دقت کنید. چگونه؟ به وعده وعیدها و کارنامه و سوابقشان رجوع کنید.
خُب علاوه بر شخص کاندید (کاندیدا) برنامه حزب او هم طبعاً مبنای داوری است. در عین حال ببینید حزبی که اکنون حکومت را به دست دارد به کدام وعدهها و برنامههای اعلام شدهی خود ۴ سال پیش عمل کرده و به کدام عمل نکرده است.
از زمان انتخابات پیشین تصمیم گرفته بودم که برای انتخابات امروز یک نهضت یا تشکل نوین پدید آورم. شروع کردم به تدوین برنامه حکومتی. چرا؟ (البته بر اثر ابتلا به سرطان و یکسال شیمیدرمانی و ناراحتیهای دیگر نتوانستم چنان که میخواستم به هدف خود عمل کنم). چرا تشکیلات سیاسی نوین و چرا "تشکل" نه "حزب"؟
نظام سیاسی/کشورداری کنونی پاسخگو نیست
ایرانیان مهاجر که از جهنم نظام اسلامی فرار کردهاند بسیاریشان نظام "سیاسی" کانادا را آرمانی و ایدهآل میپندارند و میانگارند. آری، در مقایسه با نظام اسلامی واپسگرا و سرکوبگر حاکم در ایران چنین هم مینماید. قدر موهبت زیستن در یک نظام نسبتاً بسیار آزاد را به خوبی میدانم و باید از این فرصت بهره گرفت. مطلب منطقی است. خیالبافی نیست.
مردم این روزها تلفن هوشمند خود را پس از دو سال میگویند کهنه شده و تعویض میکنند. سرعت تغییرات فنی فوقالعاده است. اما سیستم "سیاسی" جهان – و نه فقط کانادا، بسیار کهنه است و بسیار کند متحول شده یا اصلا متحول نشده است. در کانادا که نمایندگان منتخب مردم باید پیش از شروع کار نمایندگی پارلمان قسم بخورند، هنوز قسم باید بخورند که در خدمت "ملکه" (ملکهی مقیم انگلستان) هستند و سوگند وفاداری مطلق به او بخورند، نه وفاداری به رایدهندگان، نه وفاداری به مردم کانادا، نه قسم یا سوگند به خدمت در راه انسانیت. بله رایدهندگان حوزهی انتخاباتی او "انسان" هم هستند، فقط مصرفکننده و تولیدکننده و مالیاتدهنده نیستند. انسان هم هستند. و من دوست دارم که این نمایندگان پارلمان سعادت انسانها و تلاش برای صلح جهانی را نیز در نظر داشته، هدف قرار دهند. اگر نه در طرز تلقی و فکر خود خیلی عقبیم؛ و در حالی که همه مناسبات ما جهانی شده، هنوز صرفا در چارچوب "دولت- ملت" میاندیشیم، سخن میرانیم و کارهایمان را انجام میدهیم! تازه کانادا "دولت- ملت" هم نیست بلکه عملا و عمدتاً یک بازار بزرگ تولید و مصرف است.
همه جهان بهم پیوسته شده. آلودگیها "مرز ملی" ندارد. به ابر و باد و توفان و گرمایش نمیتوان گفت: "هی، اینجا مرز "کانادا"ست، ایست، ورود ممنوع!"
این سیستم کشورداری که شما یک نمایندهای انتخاب کنید و بفرستید به "پارلمان" که از طرف شما "پارلِه" کند (صحبت کند) یک سیستم کهنه است به خصوص که "نماینده" شما عملاً بیش از آنکه خواستههای شما را به حزب و حکومت منعکس کند، سیاستهای حزب و حکومت را به شما تبلیغ میکند. دستِ نمایندگانِ پارلمان را انضباطِ حزبی بسته است. به علاوه اگر "مجلس" ایران محل "جلوس" است، پارلمان کانادا که از فعل فرانسویِ "پارله" ریشه گرفته، به معنای صحبت کردن و محل سخن گفتن و سخنپراکنی است و میبینید که چطور یکی از خصوصیات نمایندگان نیز توانائی آنان در سخنوری است. پارلمان جای امثال "اینشتین" نیست! جای امثال شبه آخوند جماعتِ انگلی بیزبان است! و تا اندازهای جای سخنوری فرانسویزبانان کانادا هم شده است تا "کِبِک" هوس "حاکمیت" و "خودمختاری" نکند.
حال آنکه با وسایل ارتباط جمعی که داریم و وسایل الکترونیکی، میتوان در هر لحظه و زمان به خواست مردم پی برد! لازم نیست چهار سال صبر کرد. اینهم از "دموکراسی" یا "مردم سالاری"!
نمیگویم "نماینده به "پارلمان" نفرستیم. به هر حال خواست مردم هم که معلوم باشد باید چند نفری بنشینند و در کنار هم متن و متون "قوانین" را بنویسند. و در هر صورت "همنشینی" فواید دیگری از جمله ایجاد دوستی هم دارد. بلکه میگویم از وسایل دیگر نظرخواهی نیز درستکارانه بهره گرفته شود.
آنچه بیش از همه مرا آزار میدهد این "رسم"ِ انگلیسی جنگ و جدالِ احزاب است. این رسم جنگ و جدال متعلق به نظام صنعتی و سوداگر "مدرن" و متجدد است که ابتدا در انگلستان پدید آمد. دلیلی ندارد که برای ساختن و برپائی نظام صلحجویانهی "پسامدرن" در جهان، کماکان همان سنتهای کهنه قرن نوزدهمی میلادی را ادامه دهیم.
میخواهم بگویم بلکه فریاد بزنم که این تبلیغات جنگجویانه و فریبکارانه و این نمایشهای سخنوری را بایستی به کنار گذاشت و به جای آن همفکری را اساس قرار داد؛ رقابت را نیز کنار گذاشت و بساط همکاری و همبستگی را گستراند. چه در کانادا، چه در جهان و در مناسبات بینالملل - چه در ایران و در منطقه آسیای غربی (به اصطلاح متداولِ استعماری "خاورمیانه"). و آسیای مرکزی که سیاستهای استعماری انگلستان در "اختلاف بیانداز و حکومت کن" امروز مرزبندیهای نفاقافکنانه و جنگافروزانه بر جا گذاشته است.
خواننده ارجمند لابد میداند که موقعی که یک "دولت/ملت" درگیر جنگ خارجی میشود، معمولاً همه ملت پشت دولت خود بسیج میشود تا با "دشمن" خارجی بجنگد یا در مقابل دشمن مقاومت کند. مطلبی که احتمالاً آقای خامنهای از آن به خوبی آگاه است و در وضعیت بُن بستِ کنونی "نظام"، داشتن یا نداشتن "دشمن"، به ویژه دشمن خارجی، را سبک و سنگین میکند. راه چارهای که محمدرضا شاه پهلوی که با بیماری سرطان و همه جور مسائل و همه جور آدم که او را با توصیههای ضد و نقیض و اغلب نادرست و نامعقول احاطه کرده بودند دست و پنجه نرم میکرد، در آن شرایط به فکرش نیامد که برای نجات ایران به معرفی دشمن خارجی همچون "لیبی" بپردازد، بمبی در آنجا بیاندازد، اسناد دخالت قذافی را در حمایت از "شورشیان" و دخالت و دشمنی با ایران برملا کند، و مردم و بخصوص جوانان پرشور را پشتیبان خود سازد.
اما امروز که انسانِ پیشرفته مخالف جنگ شده چرا کماکان باید منتظر "جنگ" باشیم تا با یکدیگر همکاری کنیم؟ دشمن مشترک همهی ما وجود دارد. تغییرات جوی خطرناک و گسترش آلودگیهای آب و خاک و هوای محیط زیست به دشمن بشر تبدیل شده است. در عصر "پسا مدرن" که من آنرا جامعه جهانیِ صلحجویانه معرفی کردهام و میکنم، باید به دنبال همبستگیهای "ملی" و همبستگی بینالمللی و جهانی باشیم. هر نوع گفتار دیگر، چون گفتارهای سوداگرانهی "ترامپ" و مجتمع صنعتی نظامی مالی ا.م آمریکا و یا از نوع گفتارهای جنگجویانهی "نتانیاهو"ی دروغگو و "هارپر"ِ سوداگر یا گفتارهای خصمانه و سلطه جویانهی نظام اسلامی ایران و امثالهم منسوخ و کنار گذاشته شود.
من تلاش کردم که حزب سبز و حزب "ان دی پی" را به سال ۲۰۱۵ به همکاری با یکدیگر و ائتلاف در انتخابات آن سال ترغیب کنم. تا اندازهای هم موفق شدم و هر دو رهبران این دو حزب به ندای من پاسخ مثبت دادند. آنچه مانع این همبستگی شد به گمانم ساختارهای بوروکراتیک/ دیوانسالارانهی این دو حزب بوده است و البته ضعف آن دو رهبر، "تام مولکر" و "الیزابت می"، در پیشگام شدن و به دست گرفتن ابتکار در ائتلاف در مقابل حکومت "هارپر". باید گفت که "جاستین/ژوستن ترودو" در جریان کارزار برای تعیین و انتخاب رهبری حزب لیبرال میان او و "جویس .مورِی" Joyce Murray اعلام کرده بود که مخالف ائتلاف است (با "ان دی پی")، در حالی که "موری" موافق ائتلاف و همکاری بود. به این سبب نامهام خطاب به او نبود.
چرا ائتلاف و همکاری احزاب مهم و طبیعی است
امروز یکی از دوستان و از تلاشگرِان جماعت ایرانیان – کانادائیهای تورنتو، جناب "ایمان کمال سروستانی" که در "فیسبوک" صفحهی "باهمستان" را راه انداخته و این روزها همشهریان را به نشستهای هفتگی در چگونگی گزینش کاندید متناسب با عقایدشان دعوت کرده است، برای این کار یک سری پرسش را فهرست کرده تا دوستان با پاسخ خود به آنها حزبی که به عقایدشان نزدیکتر است را بیابید. خُب این چیز تازهای نیست. پنج سال پیش من یکی از همین پرسشنامهها را دو بار روی اینترنت پر کردم و هر دو بار آمد که حدود هشتاد درصدر با لیبرال و اندیپی و حزب سبز هم عقیدهام که ثابت میکند تا چه حد این اختلاف احزاب تصنعی است! حدود ۱۵ در صد هم با حزب محافظهکار همعقیده در آمدم که به گمانم بیش از آن هم همعقیده باشم. هدف من هم آزمایش آن نظرخواهی بود نه دانستن یا کشفِ تمایل خود که برایم آشکار بود!
باید گفت که من به سال ۱۹۹۷ کاندید "اندیپی" برای مجلس فدرال از حوزه "دانولی ایست" بودهام و پس از آنکه "الیزابت می" رهبر حزب سبز شد به آن حزب پیوستم و دو سال عضو کابینهی سایهی آن حزب بودم. مسئول و منتقدِ وزارت "دفاع" که بیدرنگ پیشنهاد کردم که نام وزارت دفاع به وزارت "صلح" تبدیل شود. کانادا "دشمن" ندارد که بخواهد علیه آن "دفاع" کند بلکه میبایستی نیروی صلح در جهان بشود. در آنزمان رهبریت حزب لیبرال به دست "استِفان دیون" افتاد که به طور بسیار برجسته هوادار محکم حفاظت از محیط زیست بود. پیشنهاد محکم دادم که میان حزب سبز و حزب لیبرال ائتلاف شود و با استقبال "الیزابت" که با "استِفان دیون" همکاری پیشین داشته است هم مواجه شد. توضیح اینکه چرا ائتلاف صورت نپذیرفت بماند برای بعد. مختصراً گفته شود که رهبران حزب اغلب دستشان را دستگاه بوروکراسی حزب یا اعضای فعال و برجستهی حزب میبندد.
در مطلب بعد راجع به علت ضروری ایجاد "تشکل" (نه حزب) سیاسی "همبستگی جهانی" Earth Solidarity / Solidarité planétaire بیشتر خواهم نوشت و برنامه متفاوت و منحصر به فرد این تشکل را مختصراً اعلام خواهم کرد.
Earth Solidarity
Solidarité planétaire
تغییر بزرگ-44
از گذشته به حال و آینده -3
کارزار انتخابات پارلمان کانادا
در میانِ تغییرات بزرگ جهانی
چهل و چهارمین مطلب "تغییر بزرگ" مصادف است با کارزار انتخاباتی برای چهل و سومین دوره پارلمان کانادا. در میانِ دلنگرانیِ شدید من و بسیاری افراد دیگر در مورد خطر انهدام و انقراض جامعهی بشر بر اثرِ ویرانی و آلودگی عظیم محیط زیست کره زمین، بر اثر زاد و ولد بسیار و کاهش بسیار مرگ و میر انسانها که شمارشان امروز از هفت میلیارد و هفتصد میلیون تن گذشته است و سالی حدود ۸۵ میلیون تن بر این جمعیت افزوده میشود. خوشبختانه نرخ زاد و ولد انسانها رو به کاهش است. بالا رفتن سن ازدواج، تمایل جوانان به ویژه دختران در دیرتر ازدواج کردن یا ازدواج نکردن، رشد همجنسگرائی، کنترل زاد و ولد، محدود کردن شمار فرزندان، برنامهریزیهای خانوادگی، آزادی بیشتر در سقط جنین و مجاز و قانونی شدن و مقبولیت فزایندهی آن، پذیرفتن اخلاقی "خودمُری"ها (تصمیم شخص به پایان بخشیدن ملایم و آرام به زندگانی خود و به تعیین زمان مرگ خود)، همه و همه مکانیسمهای جامعهشناسانهای است که از سرعت ازدیاد جمعیت انسانی کره زمین میکاهد. این روند پسامدرن به ویژه در بخشهای پیشرفته و "توسعهیافته" جامعه جهانی مشاهده میشود. عملاً جای جنگ و شیوع بیماریهای مرگبارِ مزمن و همهگیر را گرفته که در گذشته مکانیزمهای جامعهشناسانهی برقراری تعادل جمعیتی - اقتصادی بوده است. در آینده به موازات تغییرات جوی، ممکن است فجایع طبیعی نیز در جلوگیری از ازدیاد جمعیت موثر واقع گردد.
بهترین کار برای بشر اینست که خود، با آگاهی از وضعیت وخیم "جمعیت پربودگی" کره زمین و آلودگیهای عظیم ناشی از آن، به اتخاذ روشها و سیاستهای خردمندانه و مدبرانهی کنترل جمعیت بپردازد. به عنوان نمونه دولت چین دست به چنین کاری در سطح "ملی" زد و سالها سیاست "فقط یک فرزند برای هر خانواده" را به خود تحمیل کرد، که البته مستمسکی شد برای دولتهای سوداگرِ "غرب" که آن کشور قارهای را که پرجمعیتترین کشور دنیاست متهم به عدم مراعات حقوق بشر کرده و برای این کار خوب هم دولت چین را محکوم کردند!
رشد ضریبی و اکسپونانسیل جمعیت
این هفت یا به زودی هشت میلیارد انسان به همان اندازه هم مصرفکنندهی منابع طبیعی کره زمین و به همان اندازه هم مولد آشغال و زباله و آلودگیاند.
رشد ناگهانی و اکسپونانسیلِ جمعیت انسان (جمعیت سایر حیوانات کاهش یافته و بسیاری انواع حیوانات بر اثر توسعهگری و جهانخوارگی انسان و توسعه نظام صنعتی و سوداگر ما اساساً نابود شدهاند.
گویا به تخمین، در آغاز عصر کشاورزی جمعیت کره زمین حدود پنج میلیون بوده است. هشت هزار سال طول کشید تا به سالِ صفر تاریخ میلادی به دویست تا ششصد میلیون رسید. پس از آن نیز تغییرات جمعیتی مهم نبود تا هنگام "انقلاب صنعتی" که انفجار جمعیت یکی از مشخصات نظام "مدرن" شد. ناگهان افزایش جمعیت به حالت ضریبی و اکسپونانسیل در آمد:
۱۸۰۴ یک میلیارد
۱۹۳۰ دو میلیارد
۱۹۶۰ سه میلیارد
۱۹۷۴ چهار میلیارد
۱۹۸۷ پنج میلیارد
۱۹۹۹ شش میلیارد
۲۰۱۹ ، هفت میلیارد
میبینیم که در این بیست سال اخیر جمعیت افزوده شده است اما سرعت افزایش به طور محسوسی کم شده است. علل آن را به نظر خود در بالا برشمردم. هر چه کشور یا جامعهای توسعه یافتهتر باشد، آن علل بیشتر عمل میکند و جمعیت کم میشود. مثلاً کشورهای اروپائی از سالهای پس از آن جنگ جهانگیر دوم که خود باعث کاهش مهم جمعیت شد (بیشتر حدود ۷۰ میلیون کشتگان جنگ، انسانهای جوان بودند) به ویژه از سالهای شصت میلادی جمعیتشان کمابیش ثابت ماند و اگر هجوم مهاجران خارجی و مخصوصاً نرخ زاد و ولد بیشتر آنان نمیبود شاید کاهش هم مییافت. بعضی کشورها چون ایتالیا و روسیه حتا با کاهش جمعیت هم مواجه شدند. اما رشد جمعیت در کشورهای کمتر توسعه یافته همچون کشورهای آفریکا ادامه یافت و ادامه دارد.
آلودگی محیط زیست
کافی است به خرید خود با کیسههای پلاستیک فکر کنید. و سرویس غذاهای "فَستفود" در ظرفهای یکبار مصرف را در ذهن خود ضرب در ۶ یا ۷ میلیارد بکنید، ضرب در ۳۶۵ و ضرب در ۵۰ سال بکنید تا متوجه شوید طی نیم قرن گذشته چه آلودگی عظیمی فقط از این راه پدید آمده است. این تنها یک فورم بسیار ساده از آلودگیهائی است که نظام مدرن صنعتی و سوداگر آفریده است.
امروز در اقیانوسها جزایری از آشغال و زباله شناور است، تنها یکی از آنها در شمال اقیانوس آرام گویا یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. تقریباً وسعت ایران کنونی. سه برابر وسعت فرانسه. لابد شما هم مثل من میدانید که ماهیها نیز با خوردن پلاستیک و حتا مرغان دریائی قربانی این آلودگی هستند، آلودگی هوا. از بین رفتن حیات در عمق دریاها بر اثر گرمایش آبها، ناشی از آلودگیها.
برشمار فاجعه آلودگیها در این مختصر امکانپذیر نیست.
چه باید کرد؟
افراد انسان به زندگی خود مشغولند و گرفتاریهای روزمره خود را دارند و توان تغییر بزرگ مورد نیاز را در خود نمیبینند. اما همانطور که آلودگیها را "فرد" و "افراد" پدید میآورند، راه حل را هم "فرد" و "افراد" در دست دارند.
برای خرید خود "سبد" خود را ببرید و از گرفتن "کیسه" پلاستیکی یکبار مصرف خودداری کنید. آن را برای زبالههای خود لازم دارید؟ زباله کمتر به وجود آورید یا اصلاً به وجود نیاورید! تجسم کنید که اگر زباله شما را شهرداری جمع نمیکرد چه میکردید؟ کارهائی که میتوانید بکنید که جلوی فاجعه بزرگ را بگیرید بسیار زیاد است. جلوگیری از فاجعه بزرگ به دست ماست، به دست من و شماست.
اتومبیل خود را فقط در مواقع خاص استفاده کنید و تا جائی که میتوانید از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنید. من ۵ سال است که اتومبیل ندارم و بسیار هم راضی هستم. آزادی بیشتر دارم.
کشورداری و جهانداری
به جای "جهانخواری" به "جهانداری" بپردازید! بعضی کارها هم باید توسط جمع صورت گیرد و فرای توان و امکان فرد است. اینجاست که کشورداری یا "پُلیتیک" یا به اصطلاح عربی- اسلامی متداول خودمان "سیاست" مطرح میشود. الان موقع انتخابات حکومت کانادا برای ۴ سال آینده است. به کسانی رای دهید که فکر میکنید پرونده نجات بشریت را به طور جدی در برنامه خود دارند و از صمیم قلب پی میگیرند. دقت کنید که متاسفانه بعضی یا بسیاری "سیاستمداران" خودخواهند و برای انتخاب شدن عوامفریبی هم میکنند. دقت کنید. چگونه؟ به وعده وعیدها و کارنامه و سوابقشان رجوع کنید.
خُب علاوه بر شخص کاندید (کاندیدا) برنامه حزب او هم طبعاً مبنای داوری است. در عین حال ببینید حزبی که اکنون حکومت را به دست دارد به کدام وعدهها و برنامههای اعلام شدهی خود ۴ سال پیش عمل کرده و به کدام عمل نکرده است.
از زمان انتخابات پیشین تصمیم گرفته بودم که برای انتخابات امروز یک نهضت یا تشکل نوین پدید آورم. شروع کردم به تدوین برنامه حکومتی. چرا؟ (البته بر اثر ابتلا به سرطان و یکسال شیمیدرمانی و ناراحتیهای دیگر نتوانستم چنان که میخواستم به هدف خود عمل کنم). چرا تشکیلات سیاسی نوین و چرا "تشکل" نه "حزب"؟
نظام سیاسی/کشورداری کنونی پاسخگو نیست
ایرانیان مهاجر که از جهنم نظام اسلامی فرار کردهاند بسیاریشان نظام "سیاسی" کانادا را آرمانی و ایدهآل میپندارند و میانگارند. آری، در مقایسه با نظام اسلامی واپسگرا و سرکوبگر حاکم در ایران چنین هم مینماید. قدر موهبت زیستن در یک نظام نسبتاً بسیار آزاد را به خوبی میدانم و باید از این فرصت بهره گرفت. مطلب منطقی است. خیالبافی نیست.
مردم این روزها تلفن هوشمند خود را پس از دو سال میگویند کهنه شده و تعویض میکنند. سرعت تغییرات فنی فوقالعاده است. اما سیستم "سیاسی" جهان – و نه فقط کانادا، بسیار کهنه است و بسیار کند متحول شده یا اصلا متحول نشده است. در کانادا که نمایندگان منتخب مردم باید پیش از شروع کار نمایندگی پارلمان قسم بخورند، هنوز قسم باید بخورند که در خدمت "ملکه" (ملکهی مقیم انگلستان) هستند و سوگند وفاداری مطلق به او بخورند، نه وفاداری به رایدهندگان، نه وفاداری به مردم کانادا، نه قسم یا سوگند به خدمت در راه انسانیت. بله رایدهندگان حوزهی انتخاباتی او "انسان" هم هستند، فقط مصرفکننده و تولیدکننده و مالیاتدهنده نیستند. انسان هم هستند. و من دوست دارم که این نمایندگان پارلمان سعادت انسانها و تلاش برای صلح جهانی را نیز در نظر داشته، هدف قرار دهند. اگر نه در طرز تلقی و فکر خود خیلی عقبیم؛ و در حالی که همه مناسبات ما جهانی شده، هنوز صرفا در چارچوب "دولت- ملت" میاندیشیم، سخن میرانیم و کارهایمان را انجام میدهیم! تازه کانادا "دولت- ملت" هم نیست بلکه عملا و عمدتاً یک بازار بزرگ تولید و مصرف است.
همه جهان بهم پیوسته شده. آلودگیها "مرز ملی" ندارد. به ابر و باد و توفان و گرمایش نمیتوان گفت: "هی، اینجا مرز "کانادا"ست، ایست، ورود ممنوع!"
این سیستم کشورداری که شما یک نمایندهای انتخاب کنید و بفرستید به "پارلمان" که از طرف شما "پارلِه" کند (صحبت کند) یک سیستم کهنه است به خصوص که "نماینده" شما عملاً بیش از آنکه خواستههای شما را به حزب و حکومت منعکس کند، سیاستهای حزب و حکومت را به شما تبلیغ میکند. دستِ نمایندگانِ پارلمان را انضباطِ حزبی بسته است. به علاوه اگر "مجلس" ایران محل "جلوس" است، پارلمان کانادا که از فعل فرانسویِ "پارله" ریشه گرفته، به معنای صحبت کردن و محل سخن گفتن و سخنپراکنی است و میبینید که چطور یکی از خصوصیات نمایندگان نیز توانائی آنان در سخنوری است. پارلمان جای امثال "اینشتین" نیست! جای امثال شبه آخوند جماعتِ انگلی بیزبان است! و تا اندازهای جای سخنوری فرانسویزبانان کانادا هم شده است تا "کِبِک" هوس "حاکمیت" و "خودمختاری" نکند.
حال آنکه با وسایل ارتباط جمعی که داریم و وسایل الکترونیکی، میتوان در هر لحظه و زمان به خواست مردم پی برد! لازم نیست چهار سال صبر کرد. اینهم از "دموکراسی" یا "مردم سالاری"!
نمیگویم "نماینده به "پارلمان" نفرستیم. به هر حال خواست مردم هم که معلوم باشد باید چند نفری بنشینند و در کنار هم متن و متون "قوانین" را بنویسند. و در هر صورت "همنشینی" فواید دیگری از جمله ایجاد دوستی هم دارد. بلکه میگویم از وسایل دیگر نظرخواهی نیز درستکارانه بهره گرفته شود.
آنچه بیش از همه مرا آزار میدهد این "رسم"ِ انگلیسی جنگ و جدالِ احزاب است. این رسم جنگ و جدال متعلق به نظام صنعتی و سوداگر "مدرن" و متجدد است که ابتدا در انگلستان پدید آمد. دلیلی ندارد که برای ساختن و برپائی نظام صلحجویانهی "پسامدرن" در جهان، کماکان همان سنتهای کهنه قرن نوزدهمی میلادی را ادامه دهیم.
میخواهم بگویم بلکه فریاد بزنم که این تبلیغات جنگجویانه و فریبکارانه و این نمایشهای سخنوری را بایستی به کنار گذاشت و به جای آن همفکری را اساس قرار داد؛ رقابت را نیز کنار گذاشت و بساط همکاری و همبستگی را گستراند. چه در کانادا، چه در جهان و در مناسبات بینالملل - چه در ایران و در منطقه آسیای غربی (به اصطلاح متداولِ استعماری "خاورمیانه"). و آسیای مرکزی که سیاستهای استعماری انگلستان در "اختلاف بیانداز و حکومت کن" امروز مرزبندیهای نفاقافکنانه و جنگافروزانه بر جا گذاشته است.
خواننده ارجمند لابد میداند که موقعی که یک "دولت/ملت" درگیر جنگ خارجی میشود، معمولاً همه ملت پشت دولت خود بسیج میشود تا با "دشمن" خارجی بجنگد یا در مقابل دشمن مقاومت کند. مطلبی که احتمالاً آقای خامنهای از آن به خوبی آگاه است و در وضعیت بُن بستِ کنونی "نظام"، داشتن یا نداشتن "دشمن"، به ویژه دشمن خارجی، را سبک و سنگین میکند. راه چارهای که محمدرضا شاه پهلوی که با بیماری سرطان و همه جور مسائل و همه جور آدم که او را با توصیههای ضد و نقیض و اغلب نادرست و نامعقول احاطه کرده بودند دست و پنجه نرم میکرد، در آن شرایط به فکرش نیامد که برای نجات ایران به معرفی دشمن خارجی همچون "لیبی" بپردازد، بمبی در آنجا بیاندازد، اسناد دخالت قذافی را در حمایت از "شورشیان" و دخالت و دشمنی با ایران برملا کند، و مردم و بخصوص جوانان پرشور را پشتیبان خود سازد.
اما امروز که انسانِ پیشرفته مخالف جنگ شده چرا کماکان باید منتظر "جنگ" باشیم تا با یکدیگر همکاری کنیم؟ دشمن مشترک همهی ما وجود دارد. تغییرات جوی خطرناک و گسترش آلودگیهای آب و خاک و هوای محیط زیست به دشمن بشر تبدیل شده است. در عصر "پسا مدرن" که من آنرا جامعه جهانیِ صلحجویانه معرفی کردهام و میکنم، باید به دنبال همبستگیهای "ملی" و همبستگی بینالمللی و جهانی باشیم. هر نوع گفتار دیگر، چون گفتارهای سوداگرانهی "ترامپ" و مجتمع صنعتی نظامی مالی ا.م آمریکا و یا از نوع گفتارهای جنگجویانهی "نتانیاهو"ی دروغگو و "هارپر"ِ سوداگر یا گفتارهای خصمانه و سلطه جویانهی نظام اسلامی ایران و امثالهم منسوخ و کنار گذاشته شود.
من تلاش کردم که حزب سبز و حزب "ان دی پی" را به سال ۲۰۱۵ به همکاری با یکدیگر و ائتلاف در انتخابات آن سال ترغیب کنم. تا اندازهای هم موفق شدم و هر دو رهبران این دو حزب به ندای من پاسخ مثبت دادند. آنچه مانع این همبستگی شد به گمانم ساختارهای بوروکراتیک/ دیوانسالارانهی این دو حزب بوده است و البته ضعف آن دو رهبر، "تام مولکر" و "الیزابت می"، در پیشگام شدن و به دست گرفتن ابتکار در ائتلاف در مقابل حکومت "هارپر". باید گفت که "جاستین/ژوستن ترودو" در جریان کارزار برای تعیین و انتخاب رهبری حزب لیبرال میان او و "جویس .مورِی" Joyce Murray اعلام کرده بود که مخالف ائتلاف است (با "ان دی پی")، در حالی که "موری" موافق ائتلاف و همکاری بود. به این سبب نامهام خطاب به او نبود.
چرا ائتلاف و همکاری احزاب مهم و طبیعی است
امروز یکی از دوستان و از تلاشگرِان جماعت ایرانیان – کانادائیهای تورنتو، جناب "ایمان کمال سروستانی" که در "فیسبوک" صفحهی "باهمستان" را راه انداخته و این روزها همشهریان را به نشستهای هفتگی در چگونگی گزینش کاندید متناسب با عقایدشان دعوت کرده است، برای این کار یک سری پرسش را فهرست کرده تا دوستان با پاسخ خود به آنها حزبی که به عقایدشان نزدیکتر است را بیابید. خُب این چیز تازهای نیست. پنج سال پیش من یکی از همین پرسشنامهها را دو بار روی اینترنت پر کردم و هر دو بار آمد که حدود هشتاد درصدر با لیبرال و اندیپی و حزب سبز هم عقیدهام که ثابت میکند تا چه حد این اختلاف احزاب تصنعی است! حدود ۱۵ در صد هم با حزب محافظهکار همعقیده در آمدم که به گمانم بیش از آن هم همعقیده باشم. هدف من هم آزمایش آن نظرخواهی بود نه دانستن یا کشفِ تمایل خود که برایم آشکار بود!
باید گفت که من به سال ۱۹۹۷ کاندید "اندیپی" برای مجلس فدرال از حوزه "دانولی ایست" بودهام و پس از آنکه "الیزابت می" رهبر حزب سبز شد به آن حزب پیوستم و دو سال عضو کابینهی سایهی آن حزب بودم. مسئول و منتقدِ وزارت "دفاع" که بیدرنگ پیشنهاد کردم که نام وزارت دفاع به وزارت "صلح" تبدیل شود. کانادا "دشمن" ندارد که بخواهد علیه آن "دفاع" کند بلکه میبایستی نیروی صلح در جهان بشود. در آنزمان رهبریت حزب لیبرال به دست "استِفان دیون" افتاد که به طور بسیار برجسته هوادار محکم حفاظت از محیط زیست بود. پیشنهاد محکم دادم که میان حزب سبز و حزب لیبرال ائتلاف شود و با استقبال "الیزابت" که با "استِفان دیون" همکاری پیشین داشته است هم مواجه شد. توضیح اینکه چرا ائتلاف صورت نپذیرفت بماند برای بعد. مختصراً گفته شود که رهبران حزب اغلب دستشان را دستگاه بوروکراسی حزب یا اعضای فعال و برجستهی حزب میبندد.
در مطلب بعد راجع به علت ضروری ایجاد "تشکل" (نه حزب) سیاسی "همبستگی جهانی" Earth Solidarity / Solidarité planétaire بیشتر خواهم نوشت و برنامه متفاوت و منحصر به فرد این تشکل را مختصراً اعلام خواهم کرد.
احزاب چهارگانه متاسفانه به همان خیمه شب بازی خود مشغولند.
کاشکی این انتخابات فرصتی باشد برای برداشتن گامی جهت یک "انقلاب صلحجویانه و انساندوستانه" و ایجاد یک نهضتِ "همبستگی جهانی" جهت نجات و اعتلای انسانیت.
آلودگی محیط زیست به درجه فاجعهآمیزی رسیده است. بیائید دست به دست هم دهیم و "دست به کاری زنیم که غصه سرآید"، کانادا را متحول سازیم و از اینجا جهان را، از جمله "ایران" را.
کاشکی این انتخابات فرصتی باشد برای برداشتن گامی جهت یک "انقلاب صلحجویانه و انساندوستانه" و ایجاد یک نهضتِ "همبستگی جهانی" جهت نجات و اعتلای انسانیت.
آلودگی محیط زیست به درجه فاجعهآمیزی رسیده است. بیائید دست به دست هم دهیم و "دست به کاری زنیم که غصه سرآید"، کانادا را متحول سازیم و از اینجا جهان را، از جمله "ایران" را.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, سپتامبر 11, 2019 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
![]() | Dr. Shodja Eddin Ziaian دکتر شجاعالدین ضیائیان دکترای اقتصاد صلح از دانشگاه پاریس، فوق دکترای صلحشناسی از دانشگاه پنسیلوانیا، و استاد بازنشسته دانشگاههای تورنتو و یورک میباشد |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو