گیر افتادم!
گیر افتاده ام. نمیدانم چه کار کنم!
- توی این رابطه گیر کرده ام. بمونم ویا تمامش کنم.
- توی کاری که اصلا ازآن لذت نمیبرم گیر افتاده ام.
- توی این وضعیت جسمی موندم ونمیدانم چه کار کنم.
همه ما به نوعی گیر افتادن را تجربه کرده ایم. حس گیر کردن ، انگار نه راه پس داریم ونه راه پیش. گاهی دردناک است وگاهی مایوس کننده. باور کنید من هم تجربه اش کرده ام. یک زمانی گیر میکنیم چرا که شرایط خارج از کنترل ما میباشد ولی مواقعی هم وجود دارد که بدلیل تصمیمات خودمان احساس سردرگمی وگیر افتادگی میکنیم. خیلی از مواقع به ظاهر نمیتوانیم راه حلی برای این گرفتاری پیدا کنیم وشروع بعه سرزنش شرایط خارجی میکنیم. با خود میگویید: اگر----- داشتم حتما ----را انجام میدادم.
نمیتوانم این کار را انجام دهم برای اینکه به اندازه کافی ----- ندارم.
اگر شما هم این فکرها را دارید وشرایط بیرونی ویا افراد دیگر را سرزنش میکنید، حتما باید خود وشرایطی که درآن گرفتار شده اید را به دقت مورد بررسی وارزیابی قرار دهید. ممکن است دررابطه ای باشید که کاملا متعهد به آن هستید ولی شرایط ازشما چیز دیگری میطلبد. ممکن است به خاطر حرف مردم ویا کسب رضایت خانواده مدرکی را گرفته اید به امید یافتن کاری پردرآمد ، ولی علاقه ای به آن کار یا رشته ندارید. باخودتان روراست باشید. آیا واقعا این زندگی مجلل شمارا خوشحال میکند ویا اینکه نمیخواهید از دوستانتان کم بیاورید. کجا احساس گیرافتادن میکنید؟ چه چیزی مانع حرکت شما میشود؟ اگر به صداقت به این پرسش جواب دهید قطعا به این نتیجه میرسید که فقط خودتان هستید که مانع حرکت خودتان میشوید.
برای اینکه از مخمصه نجات پیدا کنید نه کسی میتواند به شما قرص تجویز کند و نه راه حل ساده ای وجود دارد که شما به کار ببرید وبا یک ، دو ، سه گرفتاریتان حل شود ازاین ها به مراتب دشوارتر است ولی خیلی پیچیده نیست. برای نجات از مخمصه شما احتیاج دارید تغییر ایجاد کنید وهرتغییری با یک انتخاب اتفاق می افتد. بجز چند استثنا که خارج از کنترل شما هستند ، شما امروز اینجا هستید بخاطر انتخابهایی که کرده اید. من امروز درتورنتو زندگی میکنم برای اینکه من انتخاب کردم با تمام سختیها ومشکلاتی که پیش رو داشتم ایران را ترک کنم. من امروز یک مربی زندگی هستم چون انتخاب کردم حرفه ام را عوض کنم. من امروز رئیس خودم هستم چون انتخاب کردم برای کسی کار نکنم. من امروز خوشحال تر از همیشه زندگی میکنم چون انتخاب کردم خودشناسی کنم وراه خوشحال تر زندگی کردن را بیاموزم نه اینکه نقش قربانی را بازی کنم. من برای اینکه امروز اینجا هستم هیچکس را سرزنش نمیکنم. انتخابهایی که من وشما میکنیم مسیر سرنوشتمان را مشخص میکند. پس اگر درمخمصه گیر افتاده اید ، برای این است که انتخاب کرده اید که دراین شرایط بمانید وکاری انجام ندهید.
آن رابطه ای که به آن متعهد و پایبند هستید؟ تازمانیکه شما غل وزنجیر نشده اید ، انتخاب شماست که درآن مانده اید. انتخاب کنید که برای بهبود روابطتان کاری کنید یا انتخاب کنید پایانش دهید ولی به خاطر خدا کمتر بهانه فرزند وحفظ آبرو وغیره را بیاورید. کمتر نقش قربانی را بازی کنید. آن کاری که ازش متنفرید؟ مطمئن هستم یک راهی وجود دارد که ازآن نجات پیدا کنید وبه دنبال کارمورد علاقه تان بروید. شما انتخاب کرده اید که آنجا بمانید چون راحت تر وشاید امن تر باشد. آن زندگی مجلل که حساب اعتباری شمارا خراب کرده ویا ناامنی مالی ودغدغه فکری برای شما ایجاد کرده؟ برای آن هم شما میتوانید انتخاب کنید که ازآن مخمصه رها شوید. ولی بگذارید بگویم با اینکه همه شما نهایتا میدانید که میتوانید انتخاب منتفاوتی کنید ولی باز گیرافتاده اید چون میترسید. از تغییر میترسید. چه اتفاقی می افتد اگر من انتخاب کنم که تغییر کنم؟
ممکن است تنها شوم.
ممکن است بیکار شوم.
ممکن است شکست بخورم.
بله همه این امکانات وجود دارد ولی یک چیز حتمی است! اگر شما همچنان دراین مخمصه بمانید وهیچ تغییری انجام ندهید هیچ وقت متوجه نمیشوید که چه تجربیاتی را از دست میدهید. چه شانسهایی را درزندگی ازدست میدهید. ما از درد ورنج بیزاریم. هرکاری انجام میدهیم تا درد تغییر را متحمل نشویم. گفته میشود که تغییر واقعی زمانی اتفاق میافتد که درد ورنج ماندن دریک شرایط از درد ورنج تغییر آن شرایط بیشتر شود. برای همین است که ممکن است شما ازکار خود احساس رضایت نکنید ولی رنج آن را به رنج بیکاری ویا رنج کارکردن برای خودتان ترجیح میدهید. درد ماندن دریک رابطه ناسالم را به تنهایی ترجیح میدهید. ولی این درد باشما آنقدر میماند تا غیرقابل تحمل شود. آنوقت است که شما به فکر تغییر میافتید. فراموش نکنید که اجتناب کردن از درد یعنی درمخمصه گیرافتادن. یعنی شما ازتمام تواناییهای خود به نحو احسنت استفاده نمیکنید. یعنی شما زندگی را به خود محدود کرده اید. درد ماندن درگرداب درد بدی است چرا که نشان دهنده زندگی مملو از ندامت وپشیمانی است. انتخاب کنید وبا تصمیمهای کوچک شروع کنید. وقتی شما قدم اول را برمیدارید ، خودبخود برای قدم بعدی آماده میشوید.
به جای زنده ماندن ، انتخاب کنید که زندگیتان را دردست خود بگیرید وزندگی کنید.
برگرفته وتعدیل از آموزش اریکسون
Sara Rahimi, CPC, ACC