ما در کشورمان میگفتیم سیاست پدر و مادر ندارد، ولی در اینجا ملتفت شدیم، سیاست هم پدر دارد، هم مادر دارد
از خدا پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد آن که پس از ماهها کش و قوس، بگیر و ببند، دعوا و درگیری، توهین و مبارزه به سبکهای مختلف از کشتی فرنگی گرفته تا دوئل سیاسی، بالاخره انتخابات هم پایان یافت و پس از این همه طوفان و جذر و مد، کشتی به گل نشسته سیاست از رعد و برق و سونامیهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی به صخره سنگی اقتصاد در رکورد خورد و از خوش رقصی باز ایستاد. ما نیز که دراین مدت لحظهای از فضولی و زاغسیاه دید زدن سوراخ و سمبه و نقاط کور سیستمها غافل نبودیم و مرتب گزارش آن را به اطلاع علاقمندان و خوانندگان میرساندیم، صبح روز بعد از انتخابات شال و کلاه کردیم و کارت خبرنگاریمان را به گردن آویختیم و با دوربین و ضبط صوت برای مصاحبه و تهیه خبر به محل ستاد انتخاباتی استاد فضولی شتافتیم، تا در اولین فرصت یک مصاحبه و گفتگوی اختصاصی و بیرودربایستی با استاد داشته باشیم و خبر آن را به اطلاع خوانندگان برسانیم.
وقتی که به محل رسیدیم، دیدیم هیچ کسی در آنجا حضور ندارد و پرنده هم از بالای سرمان پر نمیزند. جایی که در روزهای گذشته جان فداییهای سیاست، پلاکارد بدستان روز به مزد، هورا کشان بیهدف از سر و کول هم با تجمعهای چند نفره به تعداد انگشتان یک دست، بالا میرفتند. اکنون آن فضای دموکراتیک مولتیکالچرال، آن آتمسفر رقابت بیمثال از حضور جان نثاران بیکسب و کار تهی بود، لذا اول باورمان نشد ولی وقتی که زنگ در ستاد استاد فضولی را در گاراژ محل مسکونیاش فشردیم، ملاحظه کردیم که خود استاد با لباس توی خانه و پیژامای پلنگی نشان در را باز کرد و ما را به محل سوت و کور و لخت و عور ستاد راه داد.
فضولیجان طوری رفتار کرد که انگار نه انگار اتفاقی افتاده، انتخاباتی برگزار شده، رقبا شاخ هم را شکاندهاند، ولی هنگامی که ما را با علم و کتل خبرنگاری دید، یک قهقهه جانانه از ته دل زد و گفت:بابا این همه وسایل چیست که با خودت آوردهاید؟
مرد حسابی خبرنگار مصاحبه را قبل از انتخابات با کاندیدها انجام میدهد، حالا که آبها از آسیاب افتاده و نتایج هم اعلام شده، این مصاحبه بدتر از نوشداروی بعد از مرگ سهراب است. نه به درد ما میخورد، نه به درد کامیونیتی. خلاصه کم مانده بود که ما را از گاراژ انتخاباتی با لگد بیرون بیندازد که شروع کردیم از ایشان و مبارزات بر حقش تعریف کردن و کلی هندوانه زیر بغل گذاشتن. شما هم که میدانید انسانها مخصوصاً آنها که دارای عیار کم هستند با کمی درایت و خوشزبانی و خالیبندی که یکی از رموز مهم موفقیت در خبرنگاری است، فوراً باد میکنند و حاضر به همکاری و مصاحبه میگردند. بنابراین استاد فضولی نیز رو کرد به ما و گفت: حالا که این همه راه را آمدهاید، بنشینید تا یک چای دارچین لبدوز و لبسوز و تازهدم با نبات مصری برایتان بیاوریم تا خستگی راه از تنتان درآید، بعد با هم صحبت میکنیم.
وقتی که چای استاد را نوشجان کردیم، سر صحبت باز شد و ما شروع کردیم کمکم از او درباره چگونگی برگزاری انتخابات و کاندید شدنشان سوال کردن، او هم بیمحابا جواب دادن. اول از فضولخان پرسیدیم چه شد که خود را به طور مستقل کاندید انتخابات کردید؟ جواب داد:
"حقیقتش را بخواهید، یک اشتباه. ما فکر میکردیم در اینجا که همه صحبت از دموکراسی و مالتیکالچرالیسم و برابری میکنند اگر برای خدمتگزاری به جامعه یک برنامه درست و حسابی داشته باشیم، همه خوشحال میشوند و سر و دست میشکنند و از ما استقبال میکنند. ولی دیدیم نه بابا. این حرفها به قول ابوی گرامی، بحرالصوت است. مسئله چیز دیگری است. مسئله منافع فردی و گروهی است. کسی اینجا اگر وابسته به حزبی، گروهی، دستهای، جمعیتی، مافیایی نباشد، نماینده پارلمان پیشکش یک شغل معمولی ساعتی ده دلار هم پیدا نمیکند. به همین جهت اول کار با شور و شوق وارد دنیای سیاست شدیم و آخر کار با خواب دیدن ابوی، انصراف دادیم و کنار کشیدیم."
* استاد ممکن است از خوابی که دیدید و ماجرای انصراف از انتخابات خودتان را برای اطلاع خوانندگان و بویژه نسلهای جدید کامیونیتی به عنوان یک تجربه ارزشمند بیان کنید؟
مکث کوتاهی کردیم، چایی دوممان سرد شده بود و جرأت نداشتیم به آن لب بزنیم، میترسیدیم، استاد فضولی ما را هم مثل آن طرفداران فرصتطلب خود تلقی کند که برای چای و غذا به نزدشان برای مصاحبه رفتهایم. در هر حال مدتی که گذشت، به عنوان آخرین سوال از ایشان پرسیدیم:
*استاد چه تجربه و نتیجهای از این کاندید شدن خود کسب کردید؟ به عنوان تجربه در گود سیاست برای ما توضیح دهید."
ایشان فرمودند:
"مهمترین دستاورد من که یک نتیجه تاریخی برای کار کامیونیتی هم تلقی میگردد این است که ما در کشورمان میگفتیم سیاست پدر و مادر ندارد، ولی در اینجا ملتفت شدیم، سیاست هم پدر دارد، هم مادر دارد، هم آقا بالا سر دارد، هم مرید دارد، هم مراد دارد، هم یک عده پشت پردهنشین دارد که برای مردم عادی که میخواهند رای دهند، تعیین تکلیف میکنند و میگویند به این رای دهید، به آن رای ندهید، ما به این رای میدهیم، به آن رای نمیدهیم. پس شما که خبرنگار هستید، بدانید که هر چیزی در اینجا حساب و کتاب دارد. جغرافیای منافع و حضور افراد مرزبندی شده، سیاست چندی است که پدرخوانده پیدا کرده، شما نمیتوانید بدون هماهنگی وارد گود سیاست شوید، افراد در جغرافیای تقسیم شده منافع دارند و خرابت میکنند.
حالا هم که با من مصاحبه نمودید و به این حرفها گوش کردید، بلند شوید، چای مفتی هم نوشجان کردید، این اسباب و ابزارهای خر رنگ کن خبرنگاری را بردار و بزن به چاک و مزاحم ما نشو."
خلاصه ما با لبهای آویزان، گوشهای دراز، چشمان کور و قلم شکسته از محضر استاد فضولی دیپورت شدیم.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.