گفتهاند که پس از مراسم شاهآرایی، او در آیینهای که جلویش میگرفتند، سر و صورت خود را تماشا میکرد و گاهی هم لپ مبارک را میگرفت و میکشید و میگفت:"ما هم بد چیزکی نیستیم، ای پدر سوخته."
از خدا پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد آن که در خاطرات سفر ناصرالدین شاه قاجار آمده است که او روزها صبح زود سلمانی ویژه خود را به حضور میپذیرفت تا محاسناش را هفت تیغه کند و سبیلها را بتاباند و ابروها را مرتب نماید و خلاصه به جلال و جبروت شاهانهاش بیفزاید. گفتهاند که پس از مراسم شاهآرایی، او در آیینهای که جلویش میگرفتند، سر و صورت خود را تماشا میکرد و گاهی هم لپ مبارک را میگرفت و میکشید و میگفت:"ما هم بد چیزکی نیستیم، ای پدر سوخته."
حالا این قضیه درست مثل آن است که بعضیها فکر میکنند در این دنیای به این بزرگی و با این همه نویسنده و شاعر و مترجم و محقق که آثار عجیب و غریبی از خود به یادگار میگذارند، با چند مطلب و نوشته و ترجمه بیسر و ته، جای سعدی علیالرحمه را پر کردهاند یا پیمبر ادبیات جادویی امریکای لاتین بعد از مارکز شدهاند. بنابراین آنچنان فیس و افاده به قیافه کج و کوله خود فتوشاپ میکنند که نگو و ببین. یکی از همین خلایق حضرت مستطاب فضولخان خودمان است که گویی یک کسی از افراد رند و زیرک کامیونیتی به او گفته: استاد فضولی شما با این قلم شیوا و بیان گویا که دارید چرا برای دریافت جایزه ادبیات نوبل کاندید نمیشوید. این بیچاره بنده خدا هم باورش شده و از آن روز به بعد وقتی راه میرود طوری حرکت میکند مثل آن که روی اسب رهوار نشسته یا در کالسکه سلطنتی دم و دستگاه پادشاه سوئد لم داده و دارند با دبدبه و کبکبه او را به مراسم سخنرانی دریافت جایزه نوبل میبرند.
از این بدتر مصرف پپسیکولای دفتر مجله را هم به شدت بالا برده، چون هی قدم میزند و به کنار پنجره میرود و برای خودش پپسی باز میکند و موهای سفید را مرتب مینماید و ریش بزی را شانه میزند و گره کراوات پنج دلاریاش را محکم مینماید و چون سردبیری کارکشته و سرد و گرم روزگار چشیده و از پس هزاران گرایش چپی و راستی و گروهکی گذر کرده، اینک دوران برج عاجنشینی و کسب افتخار دریافت جایزه نوبل را نه تنها در حد و قواره خود میداند بلکه انتظار دارد همه اهل قلم و ملم با جعبههای شیرینی و دستههای گل هزار رنگ به تعظیم و تکریم او به این اتاق کوچکاش که شبیه گاراژ سل است بیایند و به ایشان هی بگویند: استاد، استاد.
اینجاست که رندان روزگار میگویند، بابا ظرفیت هم چیز خوبی است. گیرم که یکی بر سبیل شوخی یا پشت پاگیری برای سقوط یا مسخره و لودگی، در پلازا به او این حرف بیربط را گفته باشد. ولی خود آدم که باید بهتر از دیگران خودش را بشناسد که در حد و قواره بعضی از حرفها نیست. نمیدانم در وجود این اهل قلم و ملم چه چیزی است که تا بعضی از آنها، آن را بدست میگیرند فکر میکنند به مقام و منزلتی رسیدهاند.
چون همه اطرافیان این افراد مثل اطرافیان فضولخان، اهل پاچهخواری و تعریف و تمجید بیخود و بیجهت هستند، یکی هم پیدا نمیشود که بگوید: بابا تو هنوز دستور زبان فارسی بلد نیستی که بدانی فعل و فاعل را چگونه مطابقت دهی شعر گفتن و ترجمه کردن پیشکشت. چرا در بادکنک غرور کاذبات میدمی که دیدی یکهویی ترکید و تو از صدای آن غش کردی و موجب رودهبُر شدن از خنده همکاران گردیدی. اگر یکی پیدا میشد که این حرفها را رک و پوست کنده به او بگوید، این فضولخان بیمایه به این دم و دستگاه تو خالی نمیرسید که برای خودش پدر خوانده رسانهای باشد و به عدهای فرمان دهد و امر بر او مشتبه گردد.
حالا این قضیه درست مثل آن است که بعضیها فکر میکنند در این دنیای به این بزرگی و با این همه نویسنده و شاعر و مترجم و محقق که آثار عجیب و غریبی از خود به یادگار میگذارند، با چند مطلب و نوشته و ترجمه بیسر و ته، جای سعدی علیالرحمه را پر کردهاند یا پیمبر ادبیات جادویی امریکای لاتین بعد از مارکز شدهاند. بنابراین آنچنان فیس و افاده به قیافه کج و کوله خود فتوشاپ میکنند که نگو و ببین. یکی از همین خلایق حضرت مستطاب فضولخان خودمان است که گویی یک کسی از افراد رند و زیرک کامیونیتی به او گفته: استاد فضولی شما با این قلم شیوا و بیان گویا که دارید چرا برای دریافت جایزه ادبیات نوبل کاندید نمیشوید. این بیچاره بنده خدا هم باورش شده و از آن روز به بعد وقتی راه میرود طوری حرکت میکند مثل آن که روی اسب رهوار نشسته یا در کالسکه سلطنتی دم و دستگاه پادشاه سوئد لم داده و دارند با دبدبه و کبکبه او را به مراسم سخنرانی دریافت جایزه نوبل میبرند.
از این بدتر مصرف پپسیکولای دفتر مجله را هم به شدت بالا برده، چون هی قدم میزند و به کنار پنجره میرود و برای خودش پپسی باز میکند و موهای سفید را مرتب مینماید و ریش بزی را شانه میزند و گره کراوات پنج دلاریاش را محکم مینماید و چون سردبیری کارکشته و سرد و گرم روزگار چشیده و از پس هزاران گرایش چپی و راستی و گروهکی گذر کرده، اینک دوران برج عاجنشینی و کسب افتخار دریافت جایزه نوبل را نه تنها در حد و قواره خود میداند بلکه انتظار دارد همه اهل قلم و ملم با جعبههای شیرینی و دستههای گل هزار رنگ به تعظیم و تکریم او به این اتاق کوچکاش که شبیه گاراژ سل است بیایند و به ایشان هی بگویند: استاد، استاد.
اینجاست که رندان روزگار میگویند، بابا ظرفیت هم چیز خوبی است. گیرم که یکی بر سبیل شوخی یا پشت پاگیری برای سقوط یا مسخره و لودگی، در پلازا به او این حرف بیربط را گفته باشد. ولی خود آدم که باید بهتر از دیگران خودش را بشناسد که در حد و قواره بعضی از حرفها نیست. نمیدانم در وجود این اهل قلم و ملم چه چیزی است که تا بعضی از آنها، آن را بدست میگیرند فکر میکنند به مقام و منزلتی رسیدهاند.
چون همه اطرافیان این افراد مثل اطرافیان فضولخان، اهل پاچهخواری و تعریف و تمجید بیخود و بیجهت هستند، یکی هم پیدا نمیشود که بگوید: بابا تو هنوز دستور زبان فارسی بلد نیستی که بدانی فعل و فاعل را چگونه مطابقت دهی شعر گفتن و ترجمه کردن پیشکشت. چرا در بادکنک غرور کاذبات میدمی که دیدی یکهویی ترکید و تو از صدای آن غش کردی و موجب رودهبُر شدن از خنده همکاران گردیدی. اگر یکی پیدا میشد که این حرفها را رک و پوست کنده به او بگوید، این فضولخان بیمایه به این دم و دستگاه تو خالی نمیرسید که برای خودش پدر خوانده رسانهای باشد و به عدهای فرمان دهد و امر بر او مشتبه گردد.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, مارس 13, 2019 - 20:00