بعد از خدمت سربازی طبیعتاً من مشکلات زیادی داشتم. هر روز سنم بیشتر و مشکلاتم بیشتر میشد. باید کار میکردم تا بتوانم زندگیام را بسازم
سال 2007 که من در تایوان شرکت کردم مقام اول آسیا را به دست آوردم و سال 2008 هم مسابقات در ازبکستان بود و من موفق شدم در آن مسابقات هم به قهرمانی برسم. در سال 2009 هم مسابقات در هندوستان بود و باز هم در آن مسابقات قهرمان شدم، یعنی سه دوره متوالی قهرمان آسیا شدم. در سال 2007 که من آن همه پیگیر شدم برای گرفتن مجوز خروج از کشور و گرفتن پاسپورت و اعزام به مسابقات و بعد قهرمانی، مسئول کمیته پاورلیفتیگ آن زمان از من خواست که برای بچههای تیم نوجوانان و جوانان در سال 2008 و 2009 و 2010 که مشکلاتی مشابه من داشتند، کارهایشان را انجام دهم و منهم با کمال میل قبول کردم. در چندین مسابقه کار بچههای تیم را انجام دادم و بچهها توانستند به مسابقات و در واقع به آرزوهایشان برسند و از این بابت خیلی خوشحال بودم چون آنها هم مثل من آرزوی شرکت در این مسابقات و کسب مدال را داشتند. ممکن بود برای هر سری مسابقات من کار 15 تا 20 نفر را درست کنم تا بتوانند با تیم اعزام شوند و در مسابقات هم در زمینه کُچ و مربیگری به بچهها کمک میکردم.
بعد از مسابقات آسیایی 2009 تصمیم گرفتم در مسابقات جهانی 2009 شرکت کنم که در برزیل برگزار میشد و من به عنوان یکی از اولین نفراتی بودم که در رده سنی جوانان از ایران اعزام میشد. خیلی تلاش کردم و خیلی برای این مسابقات زحمت کشیدم، ولی متاسفانه با یک سری نامهربانی مسئولین مواجه شدم که شرایطی پیش آمد که نگذاشتند من به این مسابقات بروم. حتی حراست سازمان تربیت بدنی آن زمان من را خواسته بود و جلسهای گذاشت و تقریبا چند روزی به مسابقات مانده بود به من گفتند ما میدانیم تو میخواهی به مسابقات بروی و در آنجا پناهنده شوی. من گفتم من این همه در مسابقات شرکت کردهام و مدال گرفتم و برگشتم. گفتند چون تنها میروی حتما خواهی ماند. گفتم شما تاریخچه این ورزش را در ایران نگاه کنید، همیشه اول یک شخص پیدا میشود و میرود و انگیزهای میشود برای بقیه بچهها تا تلاش کنند و بعدها در قالب یک تیم میشود.
بعد از مسابقات 2009 جهانی که نگذاشتند من بروم چون خیلی زحمت کشیده بودم برای این مسابقات دچار نوعی افسردگی شده بودم و پریشان بودم، به قولی تمرینزدگی پیدا کرده بودم و دوست نداشتم باشگاه بروم.
بعد از یکسالی به این نتیجه رسیدم که باید بروم خدمت سربازی تا راههای دیگری برایم باز شود و از مسئولین این انتظار را داشتم تا بتوانند ما را معاف کنند و ما به سربازی نرویم چون یک زمانی این قانون بود و از شانس من در سال 2007 که من اولین قهرمانی آسیاییام را گرفتم این قانون برداشته شده بود. در سال 2006 که تعدادی از دوستان قهرمانی گرفته بودند شامل این قانون معافیت شدند، ولی در سال 2007 که احمدینژاد رئیسجمهور شد این قانون برداشته شده بود.
جالبی این قضیه آنجا بود که مرا به سربازی بردند ولی بعد از دوره آموزشی و تقسیم، من که به آنها کلی حکم و مقام قهرمانی داده بودم تا لااقل مرا در باشگاههای نیروهای نظامی بفرستد این کار را نکردند و مرا فرستادند در پُست مهندسی! من اول متوجه نبودم این پُست چیست و بعداً به من گفتند که پُست مهندسی من یعنی داریم پروژههایی را برای نظام میسازیم و قرار است که من هم عین یک کارگر سر ساختمانی میبایستی سرکار ساختمانی میرفتم! من به آنجا نرفتم و دنبال این افتادم که لااقل به یک باشگاه بروم، در سازمان نظاموظیفه درگیر شدم و میگفتم من با این همه حکم و شرایط عادلانه نیست بروم سر ساختمان، سرهنگی که آنجا بود با من دعوا کرد و گفت اتفاقاً ما تو را گذاشتیم آنجا چون قوی هستی آجرها را خوب میتوانی بندازی بالا و گچ و سیمان حمل کنی، تو پُر زور و قهرمانی! آنجا بود که از همه این آدمها بدم آمد و فکر میکردم چرا ما ورزشکارها نباید در این مملکت احترام داشته باشیم. جریان این برخورد من در نظاموظیفه به گوش سردار رسید و او نامهای نوشت که من باید به باشگاه بدنسازی بروم که مال نیروی انتظامی بود و آنجا خدمت کنم و من رفتم آنجا.
بعد از خدمت سربازی طبیعتاً من مشکلات زیادی داشتم. هر روز سنم بیشتر و مشکلاتم بیشتر میشد. باید کار میکردم تا بتوانم زندگیام را بسازم. خیلی دنبال کار گشتم، متاسفانه باز هم به بیکاری خوردم.
بعد از مسابقات آسیایی 2009 تصمیم گرفتم در مسابقات جهانی 2009 شرکت کنم که در برزیل برگزار میشد و من به عنوان یکی از اولین نفراتی بودم که در رده سنی جوانان از ایران اعزام میشد. خیلی تلاش کردم و خیلی برای این مسابقات زحمت کشیدم، ولی متاسفانه با یک سری نامهربانی مسئولین مواجه شدم که شرایطی پیش آمد که نگذاشتند من به این مسابقات بروم. حتی حراست سازمان تربیت بدنی آن زمان من را خواسته بود و جلسهای گذاشت و تقریبا چند روزی به مسابقات مانده بود به من گفتند ما میدانیم تو میخواهی به مسابقات بروی و در آنجا پناهنده شوی. من گفتم من این همه در مسابقات شرکت کردهام و مدال گرفتم و برگشتم. گفتند چون تنها میروی حتما خواهی ماند. گفتم شما تاریخچه این ورزش را در ایران نگاه کنید، همیشه اول یک شخص پیدا میشود و میرود و انگیزهای میشود برای بقیه بچهها تا تلاش کنند و بعدها در قالب یک تیم میشود.
بعد از مسابقات 2009 جهانی که نگذاشتند من بروم چون خیلی زحمت کشیده بودم برای این مسابقات دچار نوعی افسردگی شده بودم و پریشان بودم، به قولی تمرینزدگی پیدا کرده بودم و دوست نداشتم باشگاه بروم.
بعد از یکسالی به این نتیجه رسیدم که باید بروم خدمت سربازی تا راههای دیگری برایم باز شود و از مسئولین این انتظار را داشتم تا بتوانند ما را معاف کنند و ما به سربازی نرویم چون یک زمانی این قانون بود و از شانس من در سال 2007 که من اولین قهرمانی آسیاییام را گرفتم این قانون برداشته شده بود. در سال 2006 که تعدادی از دوستان قهرمانی گرفته بودند شامل این قانون معافیت شدند، ولی در سال 2007 که احمدینژاد رئیسجمهور شد این قانون برداشته شده بود.
جالبی این قضیه آنجا بود که مرا به سربازی بردند ولی بعد از دوره آموزشی و تقسیم، من که به آنها کلی حکم و مقام قهرمانی داده بودم تا لااقل مرا در باشگاههای نیروهای نظامی بفرستد این کار را نکردند و مرا فرستادند در پُست مهندسی! من اول متوجه نبودم این پُست چیست و بعداً به من گفتند که پُست مهندسی من یعنی داریم پروژههایی را برای نظام میسازیم و قرار است که من هم عین یک کارگر سر ساختمانی میبایستی سرکار ساختمانی میرفتم! من به آنجا نرفتم و دنبال این افتادم که لااقل به یک باشگاه بروم، در سازمان نظاموظیفه درگیر شدم و میگفتم من با این همه حکم و شرایط عادلانه نیست بروم سر ساختمان، سرهنگی که آنجا بود با من دعوا کرد و گفت اتفاقاً ما تو را گذاشتیم آنجا چون قوی هستی آجرها را خوب میتوانی بندازی بالا و گچ و سیمان حمل کنی، تو پُر زور و قهرمانی! آنجا بود که از همه این آدمها بدم آمد و فکر میکردم چرا ما ورزشکارها نباید در این مملکت احترام داشته باشیم. جریان این برخورد من در نظاموظیفه به گوش سردار رسید و او نامهای نوشت که من باید به باشگاه بدنسازی بروم که مال نیروی انتظامی بود و آنجا خدمت کنم و من رفتم آنجا.
بعد از خدمت سربازی طبیعتاً من مشکلات زیادی داشتم. هر روز سنم بیشتر و مشکلاتم بیشتر میشد. باید کار میکردم تا بتوانم زندگیام را بسازم. خیلی دنبال کار گشتم، متاسفانه باز هم به بیکاری خوردم.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, فوریه 13, 2019 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Arash Moghaddam آرش مقدم مدرک کارشناسی کامپیوتر و تخصص تولید رسانه دیجیتال دارد و مدیریت تولید بیش ۹ رسانه تصویری، چاپی و اینترنتی را بعهده داشته است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو