انگلیسی


اندر حکایتِ نامهٔ پسر فضول‌خان درباره پولدار شدن

fozolkhan-pesar-poldar
از خدا پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد آن‌که فضول‌خان کامیونیتی سخت در تکاپو بود تا آنکه کسی را پیدا کند تا در سخنرانی یا سمیناری تحت عنوان "چگونه پولدار شویم؟" راز و رمز این مشکل را بگشاید و به مستمعین و حضار محترم که سر تا پا گوش برای رفع این بی‌پولی همگانی در صفوف به هم فشرده در سالن بزرگی گرد می‌آمدند، آموزش‌های لازم را بدهد تا در کوتاه مدت به ثروتی کلان و هنگفت دسترسی پیدا کنند و به جایی امن از این ولایت‌های روی زمین بروند و زندگی بی‌دغدغه و دور از گرفتاری‌های داشتن و نداشتن را ادامه دهند.
Sub-Category: Fun
Happened at: Canada
چهارشنبه, آوریل 3, 2019 - 20:00


بازی تاج وتخت - فصل اول

Cinema-Nazemzadeh-game-thrones, Cinema-Nazemzadeh-game-thrones-1, Cinema-Nazemzadeh-game-thrones-2
به دلیل آغاز آخرین فصل بازی تاج وتخت (Game of Thrones) درتاریخ 14 آوریل شروع به بررسی این سریال با شما خوانندگان عزیز می‌کنیم.
Sub-Category: Art
Happened at: Canada
چهارشنبه, آوریل 3, 2019 - 20:00


اندر حکایت آن که در دروازه را می‌توان بست ولی...

fozolkhan-darvazeh-dahan
از خدا پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد آن‌که گاهی اوقات آدم به ضرب‌المثل‌هایی برخورد می‌کند که دنیایی از مطلب در آنها گنجانده شده است. از جمله این ضرب‌المثل‌ها یکی این است که:"در دروازه را می‌توان بست ولی دهان مردم را نه"
Sub-Category: Fun
Happened at: Canada
چهارشنبه, مارس 27, 2019 - 20:00
 

پدر، مادر، دوستتان داریم!

interview pedar madar nowruz
ایران استار - یک سال دیگر گذشت و برگی دیگر از روی تقویم زمان برداشته شد، زمانی که هر یک از ما در آن ماجراهای خودش را سپری کرد، ماجراهایی با طعم‌های شیرین و تلخ که از آن گریزی نیست و اما شاید بخش مشترک همه ما این باشد که آب دیده‌تر شدیم و باتجربه‌تر.
امروز که روز اول سال نو است، بسیاری از شما خوانندگان گرامی از خانواده‌هایتان دورید. پدران و مادران زیادی سال‌هاست که در وطن با درد دوری فرزندشان فقط می‌سازند و هرگز خو نگرفته‌اند.
Sub-Category: Report
Happened at: Canada
چهارشنبه, مارس 20, 2019 - 20:00


اندر حکایت سرودن بهاریه توسط فضول‌خان

ozolkhan-baharieh-nowruz
از خدا پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد آن‌که رسم است در اواخر اسفندماه و اوایل بهار و نوروز اغلب شعرا و نویسندگان به مناسب این ایام، شعری، معری، بهاریه‌ای، نوروزیه‌ای چیزی از این قبیل از خود به یادگار می‌گذاشتند. ما نیز دفتر یادداشت‌های خصوصی فضول‌خان را گشودیم و دیدیم که ایشان به مناسبت نوروز و آغاز بهار و سال نو با توجه به شرایط و آب و هوای تورنتو این مثنوی بهاریه را سروده است:
عید آمده ای عزیز دلبند
بشنو ز "فضول" نصیحتی چند
بشکن بزن و برقص و شاد باش
پرچم به دست بگیر و اهل باد باش
در شهر تورنتو در چه حالی
با بی‌پولی و برف و جیب خالی
Sub-Category: Fun
Happened at: Canada
چهارشنبه, مارس 20, 2019 - 20:00


تاریخچه عید نوروز در تورنتو

culture-golmohammadi-nowruz-toronto
سخن و اندیشه-55
شهر تورنتو دومین شهر ایرانی‌نشین در خارج از کشور است. جامعه ایرانیان تورنتو که از چندین دهه گذشته تاکنون در این شهر اقامت دارند یکی از کامیونیتی‌های موفق و مورد توجه کانادا از لحاظ میزان تحصیلات بالا و فعالیت‌های اقتصادی محسوب می‌گردند. یکی از عواملی که افراد کامیونیتی ایرانی را به یکدیگر نزدیک می‌کند، بعد از زبان فارسی و زبان‌های قومیتی، آداب و رسومی است که ریشه در تاریخ دارد و مهاجران ایرانی آن را به نحوه شایسته و ارزشمندی همواره زنده نگه‌ داشته و گرامی می‌دارند.
Sub-Category: Literature
Happened at: Canada
چهارشنبه, مارس 20, 2019 - 20:00
 

بیوگرافی حامد بهداد

Cinema-Nazemzadeh-hamed-behdad
حامد تفنگ‌ساز صابری بهداد، متولد ۱۳۵۲، در شهر مشهد به دنیا آمد. او در نیشابور و مشهد بزرگ شده که مهاجرت نیشابور به دلیل شرایط شغلی پدرش پیش آمده است. بهداد به نیشابور و مردمش تعصب خاصی دارد و همیشه از ویژگی‌های آنها تعریف و تمجید می‌کند. پدر او اهل شعر و شاعری است و خانواده‌اش هم اهل مسابقه مشاعره بودند. بهداد از ۹ سالگی تئاتر بازی کرده و عاشق بازیگری است. او درکودکی و نوجوانی به علت فقر شرایط سختی تجربه کرده و خودساخته است، موردی که باعث شده بعضی دست‌اندرکاران و منتقدین سینما او را جسور پرخاشگر و با اعتماد به نفس زیاد توصیف کنند.
Sub-Category: Art
Happened at: Canada
چهارشنبه, مارس 6, 2019 - 19:00


یادت هست؟

storey-mehdi-tavakoli-yadat-hast
مهدی توکلی
بهار نفس‌هایش به شماره افتاده بود، در یکی از آخرین روزهای خرداد سال ۱۳۶۰ بعد از به صدا درآمدن زنگ گوشی تلفن ویلا و تماسی که برقرار می‌شود و پایان یک مکالمه کوتاه مازیار سراسیمه بعد از دقایقی از ویلا خارج می‌شود.
از آن روزی که مازیار برای همیشه و بدون وداع رفته بود سال‌های بسیاری گذشته است سال‌هایی سخت که بر روشنک گذشته بود برای حرف‌های ناگفته‌اش به مازیار که مثل بغض فروخورده‌ایی امانش را بریده است.
Sub-Category: Story
Happened at: Canada
چهارشنبه, مارس 6, 2019 - 19:00

صفحه‌ها

Share this with: ارسال این مطلب به