صفیر گلوله و خمپاره بود که به جای نوای خوش موسیقی عربی در آسمان بیروت طنینانداز شده بود. شهر میان اقوام و طوائف مختلف از شیعیان و دروزیها گرفته و تا مسیحیان مارونی تقسیم شده بود. خیابانها و کوچهها سنگربندی شده بودند و این گلوله بود که به جای کلام میان آدمها رد و بدل میشد.نفسها در سینهها حبس شده بود. دیگر از صدای خندهها و زمزمههای عاشقانه دختران و پسرانی که شبهای ساحل بیروت را به سپیدی سحر میدوختند خبری نبود.
Sub-Category: Literature
Happened at: Canada
چهارشنبه, اکتبر 24, 2018 - 20:00