اژدها به نظر من تمثیلی برای تکنولوژی پیشرفته است که اگر از آن غفلت کنیم، بجای امنیت فاجعه میآفریند
نکته اول: بسیاری از وقایع فیلم درسری کتابهای جرج آرمارتین ترانههای یخ و آتش وجود ندارد. بعضی از مطالب، اقتباس وصحبت با نویسنده از کتابهای آیندهاش "بادهای زمستان و رویای بهار" است.
خلاصه فیلمنامه:
اپیزود اول: وینترفل
جان اسنو و دنریس تارگرین به همراه ارتش او وارد وینترفل شده و از شکسته شدن دیوار و عبور وایتواکرها همراه با اژدهای دنریس مطلع میشوند. در کینگزلندینگ، سرسی نگران شکسته شدن دیوار نیست، و یورون که به همراه ارتش طلایی بازگشته است تلاش میکند تا سرسی را به رابطه جنسی با او متقاعد کند. در ازای پول، برون تصمیم به کشتن تیریون و جیمی لنیستر گرفته است. تیان گرنجوی یارا را آزاد میکند و سپس روانهی وینترفل میشود. سانسا به دنریس مشکوک است. سم مطلع میشود که پدر و برادرش توسط دنریس کشته شدهاند و از این روی خشمگین است. سم همچنین با جان در مورد هویت واقعی او به عنوان فرزند لیانا استارک و ریگار تارگارین و وارث واقعی بودن تخت آهنین سخن میگوید. جیمی لنیستر وارد وینترفل میشود و با برن استارک روبهرو میشود.
اپیزود دوم: شوالیه هفت پادشاهی
با ضمانت برین تارث جیمی به ارتش دنریس و استارکها در وینترفل میپیوندد. تیریون به علت محاسبات غلط خود در پیوستن ارتش سرسی، در نگاه دنریس بیاعتبار میشود و با وساطت جورا مورمنت طلب بخشش میکند. دنریس تلاش میکند تا بر اساس علاقه مشترکشان به جان، با سانسا روابط خوبی را ایجاد کند اما در پاسخ به سؤال سانسا در خصوص سرنوشت شمال پس از پایان جنگ و آغاز سلطنت دنریس، ناتوان میماند. جیمی از برن به علت پرت کردنش از بالای قلعه عذرخواهی میکند و برن نیز به او خاطر نشان میکند که هر دوی آنها مثل سابق نیستند. تیان گریجوی به وینترفل میآید تا در کنار شمالیها مبارزه کند. تورموند و نگهبانان دیوار خبر سقوط خاندان آمبر را به جان اسنو میدهند. طی جلسهای تاکتیک جنگی و آرایش نظامی را مرور میکنند و برن استارک پیشنهاد میدهد که خود را طعمهای برای کشتن شاه شب قرار دهد زیرا که شاه شب در پی کشتن برن به عنوان کلاغ سهچشم است و با مرگ شاهشب تمامی ارتش مردگان که جان دوباره یافتهاند خواهند مُرد. جان به دنریس درکنار مزار لیانااستارک مادرش میگوید که فرزند لیانا و ریگار تارگرین و نام اصلی او ایگان تارگرین است. در همین حال شیپور به صدا در میآید و ارتش مردگان به وینترفل میرسد.
اپیزودسوم: شب طولانی
با شروع جنگ سپاه زندگان مقهورسرعت مردگان و وحشت از تاریکی میشوند؛ علیرغم آتشزدن خندق توسط ملیساندر سپاه مردگان بعد از غلبه بر آتش وارد وینترفل میشوند. دنریس با آتش اژدها نیز نمیتواند حریف شاهشب شود و جورا کشته میشود. شاشب که به باغ خدایان برای برن استارک میرود توسط آریا با خنجر فولاد والرین کشته میشود و تمام سپاه مردگان نابود میشوند.
اپیزودچهارم: آخرین استارکها
بازماندگان نبرد به عزاداری پرداخته و اجساد مردگان را میسوزانند. دنریس گندری را به عنوان عضوی از خاندان براتیون به رسمیت میشناسد و او را لرد استورمزلند اعلام میکند. برای حفاظت از موقعیتش به عنوان ملکه، دنریس از جان میخواهد تا از هویت واقعیاش چشمپوشی کند. بران در ازای وعده حکمرانی بر های گاردن از قتل تیریون و جیمی لنیستر صرف نظر میکند. دنریس تصمیم میگیرد تا فوراً به کینگز لندینگ حمله کند اما مشاورانش با او مخالفت میکنند. جان هویت اصلیاش را برای سانسا و آریا آشکار میکند و از آنها میخواهد تا سوگند بخورند که این حقیقت به عنوان یک راز بین آنها میماند. سانسا که جان را لایق پادشاهی میداند، این راز را برای تیریون افشا میکند و او نیز واریس را از این موضوع باخبر میسازد. آریا وینترفل را ترک کرده و به سندور میپیوندد تا به جنوب برود و انتقام بگیرند. دنریس و ناوگانش به سمت کینگز لندینگ میروند و جان نیز ارتش شمال را رهبری میکند. در زمان رسیدن به دراگوناستون، دنریس تحت حمله ناوگان یورون گریجوی قرار میگیرد و اژدهایش ریگال را از دست میدهد. ناوگان وی در جنگ با یورون تخریب میشود و ندیمهاش میساندی گروگان گرفته میشود. دنریس احتمال حمله به کینگز لندینگ با آتش اژدها را در سر میپروراند. واریس و تیریون بر سر انتخاب فرمانروای بهتر بین جان و دنریس به مناقشه میپردازند. جیمی پس از مطلع شدن از حمله سرسی به سمت کینگز لندینگ روانه میشود. سرسی تقاضای دنریس مبنی بر تسلیم شدن را نادیده میگیرد و دستور اعدام میساندی را صادر میکند که سبب خشمگین شدن دنریس وکرم خاکستری میشود.
اپیزودپنجم: ناقوسها
واریس میخواهد که جان تخت آهنین را تصاحب کند، اما وی احتمال خیانت به دنریس را رد میکند. بعد از پی بردن به نقشه واریس به واسطه تیریون، دنریس با اژدهایش واریس را زنده میسوزاند. دنریس تصمیم به نابودی کینگز لندینگ میگیرد، اما تیریون ترتیبی میدهد تا جیمی وارد شهر شده و مخفیانه سرسی را از وستروس خارج کند. دنریس با اژدهایش ناوگان آهنین، کمانها، دروازههای شهر و اکثر ارتش طلایی را نابود میکند تا به ارتشش فرصت ورود به شهر را بدهد. نیروهای لنیستر تحت محاصره دشمن تسلیم میشوند، اما دنریس مغلوب خشم خود شده و با اژدهایش به شهر حمله میکند و سربازان و شهروندان را به آتش میکشد. ارتش متحد او را دنبال کرده و تمامی افراد سر راهشان را سلاخی میکنند و این باعث وحشت تیریون و جان میشود. سندور آریا را قانع میکند تا از کشتن سرسی صرف نظر کند و خودش را نجات دهد. وی سپس با برادرش روبهرو میشود و در نهایت هردوی آنها با سقوط به درون شعلههای آتش میمیرند. سرسی و جیمی یکدیگر را پیدا میکنند و تلاش میکنند تا فرار کنند اما زیر آوار قلعه زندهبهگور میشوند. جان دستور عقبنشینی میدهد و تعدادی از مردم از خرابههای کینگز لندینگ فرار میکنند.
اپیزود ششم:تخت آهنین
پس از آن که کینگز لندینگ تقریباً نابود میشود، گری ورم تمامی سربازان اسیر شده را به دستور دنریس اعدام میکند. تیریون اجساد جیمی و سرسی را در خرابههای قلعه سرخ پیدا میکند. دنریس ارتش آنسالید و دوتراکی را مقابلش جمع میکند و اعلام میکند که قصد آزادسازی تمام دنیا را دارد. در پاسخ به استبداد دنریس، تیریون از مقامش به عنوان مشاور دنریس برکناری میکند. وی سپس بازداشت میشود تا سرانجام اعدام شود. با این باور که دنریس در نهایت جان و سانسا را میکشد، آریا و تیریون به جان هشدار میدهند که سرنوشت وستروس در دستهای اوست. جان با دنریس روبهرو میشود و پس از در آغوش گرفتن و بوسیدنش وی را با خنجری به قتل میرساند. اژدهای دنریس تخت آهنین را ذوب میکند و جسد دنریس را با خود به دوردستها میبرد. تیریون پیشنهاد میدهد که فرمانروایان آینده وستروس توسط اشراف عالیرتبه انتخاب شوند و از موروثی کردن تخت پرهیز شود. به استثنای سانسا که استقلال شمال را طلب میکند، سایر لردها پیشنهاد تیریون را قبول کرده و برن را به عنوان فرمانروای شش پادشاهی انتخاب میکنند. برن تیریون را به عنوان مشاور اعظم برمیگزیند و جان را بنا به درخواست پیروان دنریس مجازات کرده و به شمال تبعید میکند. گری ورم به همراه ارتش آنسالید به جزایر ناث محل تولدملیساندرا میروند. تیریون شورای پادشاهی – برین، داوس، بران و سم – را جمع میکند تا با همفکری کینگز لندینگ را از نو بسازند. سانسا ملکه شمال میشود. آریا با کشتی به دریای ناشناخته غرب وستروس سفر میکند. در قلعه سیاه، جان به تورموند و گوست ملحق میشود و همراه وحشیها به شمال دیوار میرود.
بازخوردها:
قسمت سوم فصل هشتم با استقبال بسیار خوبی مواجه شده که پس از قسمت پایانی فصل هفتم سریال بازی تاج و تخت در رتبه دوم پُربینندهترین قسمت این مجموعه و شبکه اچبیاو قرار گرفت. فصل ۸ این سریال، حواشی و جنجالهای بسیاری را در فضای مجازی به راه انداخت. تاکنون بیش از ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ نفر خواستار تجدید ساخت (بازسازی) فصل ۸ سریال بازی تاجوتخت شدهاند. حتی کار تا آنجا پیش رفت که بینندگان با امضای پتیشن درخواست کردند نویسندگان سریال ازگروه نویسندگان فیلم جدیدجنگ ستارگان که سال 2020 قرار است اکران شودحذف گردند! عمدتاً این اعتراضها مربوط به نحوه خط داستانی سریال، شخصیتپردازی ضعیف، و عدم وفاداری به کتاب بوده است. بنا به گفته روتن تومیتوز کمترین محبوبیت را در بین 8 فصل، فصل پایانی داشته است. اپیزودهای زنگها و تخت آهنین بدترین نظرات مردمی را در بین تمام اپیزودهای بازیهای تاج وتخت گرفتهاند.
منتقد تایمز، جودی برمن که نوشت: "اپیزود افتتاحیه فصل آخر به تجدید دیدار شخصیتهای متعدد قصه اختصاص یافته است. دیدارهای دوباره از جمله دیدار جان اسنو و آریا که از دور اول دولت اوباما تا امروز در انتظارش بودیم. اما بازی تاجوتخت نتوانست هیچکدام از اینها را راضیکننده به تصویر بکشد: یا با پرداختن به جزئیات بیش از اندازه آنها را لوث کرد یا آنقدر سریع اتفاق افتادند که تاثیر احساسی چندانی از آن به جا نماند".
نظرات بازیگران:
کیت هرینگتون بازیگر نقش جان اسنو در مصاحبه با اسکوایر در مورد نظر منتقدان گفت: درباره این فصل حتی به نظر یک نفر نیز فکر نمیکنم، و ذرهای برای منتقدانی که بخشی از ساعت روزانه خود را صرف نوشتن قضاوتشان کردهاند، ارزش قائل نمیشوم. آنها هیچ اهمیتی برای من ندارند چرا که میدانم برای این پروژه چه مقدار کار سخت انجام شده، میدانم چه تعدادی از آدمها به آن اهمیت دادهاند. میدانم که این آدمها چه فشاری را در این فصل تحمل کردهاند و چندین شب بیخوابی کشیدهاند؛ در حقیقت وستروس، دورن، دریای باریک و کل این جهان فانتزی که درونش قرار میگیرید شخصیت اصلی داستان است. بهوجود آوردن چنین چیزی در یک سریال بسیار سخت است طوری که میتوان بخش هنری تیم تولید که شامل گریمورها، طراحان صحنه، طراحان لباس و غیره هستند را شخصیت اصلی سریال بدانیم. او در جای دیگر مصاحبه گفت: به نظر من دلیل موفقیت این سریال در جذب مخاطبانش، همانند بودنش با جنگ ستارگان است. سریال آن مخاطبان را از جهانشان بیرون کشید و به مکانی کاملاً متفاوت برد طوریکه فراموش کردیم که چنین جایی اساسا وجود ندارد و برخی فرضیات منطقی در آن جواب نمیدهد. جایی که زمستانهایش برای مدتی غیر مشخص و طولانی طول میکشد از نظر منطقی چگونه ممکن است؟ اما شما با پرسیدن این سوال سریال را زیر سوال نمیبرید زیرا درون این دنیا هستید و بدون هیچ مشکلی در طول و عرض آن جابجا میشوید و حرکت میکنید.
دریک مصاحبه بانیویورکر امیلیاکلارک گفت که اومجبورشده که اضطراب درونی خودش را از صحبت بیونسه مهارکند: خدای من عشق بزرگ من در زندگی گفت که مرا دوست دارد و میدونم این حقیقت را که در انتهای فصل او از من متنفر خواهد بود. همه اون چیزی که میخوام اینه که جیغ بزنم بگم هنوزم منو دوست داشته باش حتی اگه شخصیت من به یک دیکتاتور و یا یک ماشین کشتار تبدیل شده، لطفا هنوز فکر کن که من بیانگر زنان با شخصیت و خارقالعاده هستم.
نقدسریال:
چرا سریال اینقدر مورد اقبال قرار گرفته؟ تیریون لنیستردر بخش پایانی فصل هشتم گفت: مردم قصههای خوب را دوست دارند و هیچ چیزی به اندازه قصه خوب نمیتواند آدمها را به هم پیوند بدهد. سوال اینست که چرا سریال در بخش پایانی و در نقاط قوتش موفق نبود؟ علت توجه بیش از حد به جزئیات است؛ شش فصل اول حتی در مورد فرعیترین کاراکترها و جزئیات صحنه و روند طبیعی داستان دقیق عمل میکردند. خب مارتین کتابهایش را تمام نکرده بود و خالقان سریال مجبور شدند مسیر سریال را از کتاب جدا کنند. به عقیده خیلیها از همین جا افت سریال شروع شد. هرچند مارتین گفته که در پایان کتاب او هم، سرنوشت جان و دنریس مشابه خواهد بود؛ اما احتمالا او روی جزییاتی دست خواهد گذاشت که خالقان سریال به راحتی از کنارش عبور کردهاند. در دو اپیزود اول همه چیز بیشتر به آماده شدن برای جنگ با مردگان گذشت؛ موردجالب، رژه سربازان آنسالید و دوتراکیها در مقابل مردم شمال بود همراه با دو اژدها که واکنش مردم جالب طراحی شده بود مخصوصا آریا که لابهلای مردم عادی بود ولی حتی به حرکت کودکان نیز توجه میکرد (مشخصات یک شکارچی). اپیزود سوم یکی از اپیزودهای مورد علاقه من بود: نشان دادن تاریکی حتی وقتی شمشیرهای دوتراکیها روشن شد و سروصدای حمله آنها با تاریکی و سکوت قرین گردید که یکی از قسمتهای بسیار خوب فیلمبرداری سریال بود. گرچه این نبرد زیبا و صحنه وارد شدن به قلعه با یک پرش اسپایدرمنی (!!!) آریا استارک طومار پادشاهشب و ارتش قدرتمندش را در هم شکست که یک کم خداییش لوس بود. اپیزود بعدی ناوگان گرنجوی به آسانی، نه فقط ناوگان دنریس بلکه یکی از دو اژدهایش را نیز رهسپار قعر دریا کرد تا ما به قدرت مادر اژدها شک کنیم. صحنه اعدام ملیساندرا پیشبینی بدی را برای آینده کینگزلندینگ رقم زد، گرچه در اپیزود بعدی ناگهان اژدهای دنریس انگار دوپینگ کرده بود (!!!) برخلاف دفعه قبل که فرار کرد، این دفعه توانست همه ناوگان و پدافند هوایی و مدافعین شهر را نابود کند، بعد هم شهر را خاکستر کرد. با وجود عجیب بودن این توانایی برای از بین بردن شهر، موردی که خیلی برای من جالب بود همانا نشان دادن ضعف انسانها حتی حاکمان عاقل و صالح به قدرت بیمهار است. اژدها به نظر من تمثیلی برای تکنولوژی پیشرفته است که اگر از آن غفلت کنیم، بجای امنیت فاجعه میآفریند. موقعی هم که دنریس به سربازانش وعده حکومت بر دنیا را با عدالت میداد، باز شدن بالهای اژدها پشت سر او دنریس را به مثابه اژدهایی نشان داد، و البته سخنرانی او و طریقه نشان دادن پرچم شبیه سخنرانی هیتلر و استالین همراه باپرچم آلمان نازی و شوروی بود. قتل دنریس توسط جان نه فقط قربانی شدن عشق و قدرت را توسط عدالتخواهی نشان داد بلکه با نشان دادن لحظه ذوب شدن تخت آهنی توسط اژدها به ما نشان داد که اژدها به درستی علت قساوت محض انسانها را دریافته است. تبعید شدن جان اسنو تاوان فداکاری برای مردم و خانوادهاش یعنی سانسا بود، گرچه بعید میدانم در آینده کسی این ایثار را به یاد داشته باشد و در آخر قیافه پوکرفیس برن استارک که همش از قبول مسئولیت شانه خالی میکرد و یک دفعه گفت من اصلا برای گرفتن تخت به پایتخت آمدم!!! ویکیپدیای زنده و جاهطلب!!! ضمنا نمیدانم چه مشکلی این نویسندهها با دموکراسی دارند، وقتی سام پیشنهاد انتخاب توسط مردم را داد همه خندیدند و البته با رفتن به غرب آریا استارک و اژدهای دنریس، جا برای آینده هم باز شد که همانا باز شدن دروازهایی جدید است.
خلاصه فیلمنامه:
اپیزود اول: وینترفل
جان اسنو و دنریس تارگرین به همراه ارتش او وارد وینترفل شده و از شکسته شدن دیوار و عبور وایتواکرها همراه با اژدهای دنریس مطلع میشوند. در کینگزلندینگ، سرسی نگران شکسته شدن دیوار نیست، و یورون که به همراه ارتش طلایی بازگشته است تلاش میکند تا سرسی را به رابطه جنسی با او متقاعد کند. در ازای پول، برون تصمیم به کشتن تیریون و جیمی لنیستر گرفته است. تیان گرنجوی یارا را آزاد میکند و سپس روانهی وینترفل میشود. سانسا به دنریس مشکوک است. سم مطلع میشود که پدر و برادرش توسط دنریس کشته شدهاند و از این روی خشمگین است. سم همچنین با جان در مورد هویت واقعی او به عنوان فرزند لیانا استارک و ریگار تارگارین و وارث واقعی بودن تخت آهنین سخن میگوید. جیمی لنیستر وارد وینترفل میشود و با برن استارک روبهرو میشود.
اپیزود دوم: شوالیه هفت پادشاهی
با ضمانت برین تارث جیمی به ارتش دنریس و استارکها در وینترفل میپیوندد. تیریون به علت محاسبات غلط خود در پیوستن ارتش سرسی، در نگاه دنریس بیاعتبار میشود و با وساطت جورا مورمنت طلب بخشش میکند. دنریس تلاش میکند تا بر اساس علاقه مشترکشان به جان، با سانسا روابط خوبی را ایجاد کند اما در پاسخ به سؤال سانسا در خصوص سرنوشت شمال پس از پایان جنگ و آغاز سلطنت دنریس، ناتوان میماند. جیمی از برن به علت پرت کردنش از بالای قلعه عذرخواهی میکند و برن نیز به او خاطر نشان میکند که هر دوی آنها مثل سابق نیستند. تیان گریجوی به وینترفل میآید تا در کنار شمالیها مبارزه کند. تورموند و نگهبانان دیوار خبر سقوط خاندان آمبر را به جان اسنو میدهند. طی جلسهای تاکتیک جنگی و آرایش نظامی را مرور میکنند و برن استارک پیشنهاد میدهد که خود را طعمهای برای کشتن شاه شب قرار دهد زیرا که شاه شب در پی کشتن برن به عنوان کلاغ سهچشم است و با مرگ شاهشب تمامی ارتش مردگان که جان دوباره یافتهاند خواهند مُرد. جان به دنریس درکنار مزار لیانااستارک مادرش میگوید که فرزند لیانا و ریگار تارگرین و نام اصلی او ایگان تارگرین است. در همین حال شیپور به صدا در میآید و ارتش مردگان به وینترفل میرسد.
اپیزودسوم: شب طولانی
با شروع جنگ سپاه زندگان مقهورسرعت مردگان و وحشت از تاریکی میشوند؛ علیرغم آتشزدن خندق توسط ملیساندر سپاه مردگان بعد از غلبه بر آتش وارد وینترفل میشوند. دنریس با آتش اژدها نیز نمیتواند حریف شاهشب شود و جورا کشته میشود. شاشب که به باغ خدایان برای برن استارک میرود توسط آریا با خنجر فولاد والرین کشته میشود و تمام سپاه مردگان نابود میشوند.
اپیزودچهارم: آخرین استارکها
بازماندگان نبرد به عزاداری پرداخته و اجساد مردگان را میسوزانند. دنریس گندری را به عنوان عضوی از خاندان براتیون به رسمیت میشناسد و او را لرد استورمزلند اعلام میکند. برای حفاظت از موقعیتش به عنوان ملکه، دنریس از جان میخواهد تا از هویت واقعیاش چشمپوشی کند. بران در ازای وعده حکمرانی بر های گاردن از قتل تیریون و جیمی لنیستر صرف نظر میکند. دنریس تصمیم میگیرد تا فوراً به کینگز لندینگ حمله کند اما مشاورانش با او مخالفت میکنند. جان هویت اصلیاش را برای سانسا و آریا آشکار میکند و از آنها میخواهد تا سوگند بخورند که این حقیقت به عنوان یک راز بین آنها میماند. سانسا که جان را لایق پادشاهی میداند، این راز را برای تیریون افشا میکند و او نیز واریس را از این موضوع باخبر میسازد. آریا وینترفل را ترک کرده و به سندور میپیوندد تا به جنوب برود و انتقام بگیرند. دنریس و ناوگانش به سمت کینگز لندینگ میروند و جان نیز ارتش شمال را رهبری میکند. در زمان رسیدن به دراگوناستون، دنریس تحت حمله ناوگان یورون گریجوی قرار میگیرد و اژدهایش ریگال را از دست میدهد. ناوگان وی در جنگ با یورون تخریب میشود و ندیمهاش میساندی گروگان گرفته میشود. دنریس احتمال حمله به کینگز لندینگ با آتش اژدها را در سر میپروراند. واریس و تیریون بر سر انتخاب فرمانروای بهتر بین جان و دنریس به مناقشه میپردازند. جیمی پس از مطلع شدن از حمله سرسی به سمت کینگز لندینگ روانه میشود. سرسی تقاضای دنریس مبنی بر تسلیم شدن را نادیده میگیرد و دستور اعدام میساندی را صادر میکند که سبب خشمگین شدن دنریس وکرم خاکستری میشود.
اپیزودپنجم: ناقوسها
واریس میخواهد که جان تخت آهنین را تصاحب کند، اما وی احتمال خیانت به دنریس را رد میکند. بعد از پی بردن به نقشه واریس به واسطه تیریون، دنریس با اژدهایش واریس را زنده میسوزاند. دنریس تصمیم به نابودی کینگز لندینگ میگیرد، اما تیریون ترتیبی میدهد تا جیمی وارد شهر شده و مخفیانه سرسی را از وستروس خارج کند. دنریس با اژدهایش ناوگان آهنین، کمانها، دروازههای شهر و اکثر ارتش طلایی را نابود میکند تا به ارتشش فرصت ورود به شهر را بدهد. نیروهای لنیستر تحت محاصره دشمن تسلیم میشوند، اما دنریس مغلوب خشم خود شده و با اژدهایش به شهر حمله میکند و سربازان و شهروندان را به آتش میکشد. ارتش متحد او را دنبال کرده و تمامی افراد سر راهشان را سلاخی میکنند و این باعث وحشت تیریون و جان میشود. سندور آریا را قانع میکند تا از کشتن سرسی صرف نظر کند و خودش را نجات دهد. وی سپس با برادرش روبهرو میشود و در نهایت هردوی آنها با سقوط به درون شعلههای آتش میمیرند. سرسی و جیمی یکدیگر را پیدا میکنند و تلاش میکنند تا فرار کنند اما زیر آوار قلعه زندهبهگور میشوند. جان دستور عقبنشینی میدهد و تعدادی از مردم از خرابههای کینگز لندینگ فرار میکنند.
اپیزود ششم:تخت آهنین
پس از آن که کینگز لندینگ تقریباً نابود میشود، گری ورم تمامی سربازان اسیر شده را به دستور دنریس اعدام میکند. تیریون اجساد جیمی و سرسی را در خرابههای قلعه سرخ پیدا میکند. دنریس ارتش آنسالید و دوتراکی را مقابلش جمع میکند و اعلام میکند که قصد آزادسازی تمام دنیا را دارد. در پاسخ به استبداد دنریس، تیریون از مقامش به عنوان مشاور دنریس برکناری میکند. وی سپس بازداشت میشود تا سرانجام اعدام شود. با این باور که دنریس در نهایت جان و سانسا را میکشد، آریا و تیریون به جان هشدار میدهند که سرنوشت وستروس در دستهای اوست. جان با دنریس روبهرو میشود و پس از در آغوش گرفتن و بوسیدنش وی را با خنجری به قتل میرساند. اژدهای دنریس تخت آهنین را ذوب میکند و جسد دنریس را با خود به دوردستها میبرد. تیریون پیشنهاد میدهد که فرمانروایان آینده وستروس توسط اشراف عالیرتبه انتخاب شوند و از موروثی کردن تخت پرهیز شود. به استثنای سانسا که استقلال شمال را طلب میکند، سایر لردها پیشنهاد تیریون را قبول کرده و برن را به عنوان فرمانروای شش پادشاهی انتخاب میکنند. برن تیریون را به عنوان مشاور اعظم برمیگزیند و جان را بنا به درخواست پیروان دنریس مجازات کرده و به شمال تبعید میکند. گری ورم به همراه ارتش آنسالید به جزایر ناث محل تولدملیساندرا میروند. تیریون شورای پادشاهی – برین، داوس، بران و سم – را جمع میکند تا با همفکری کینگز لندینگ را از نو بسازند. سانسا ملکه شمال میشود. آریا با کشتی به دریای ناشناخته غرب وستروس سفر میکند. در قلعه سیاه، جان به تورموند و گوست ملحق میشود و همراه وحشیها به شمال دیوار میرود.
بازخوردها:
قسمت سوم فصل هشتم با استقبال بسیار خوبی مواجه شده که پس از قسمت پایانی فصل هفتم سریال بازی تاج و تخت در رتبه دوم پُربینندهترین قسمت این مجموعه و شبکه اچبیاو قرار گرفت. فصل ۸ این سریال، حواشی و جنجالهای بسیاری را در فضای مجازی به راه انداخت. تاکنون بیش از ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ نفر خواستار تجدید ساخت (بازسازی) فصل ۸ سریال بازی تاجوتخت شدهاند. حتی کار تا آنجا پیش رفت که بینندگان با امضای پتیشن درخواست کردند نویسندگان سریال ازگروه نویسندگان فیلم جدیدجنگ ستارگان که سال 2020 قرار است اکران شودحذف گردند! عمدتاً این اعتراضها مربوط به نحوه خط داستانی سریال، شخصیتپردازی ضعیف، و عدم وفاداری به کتاب بوده است. بنا به گفته روتن تومیتوز کمترین محبوبیت را در بین 8 فصل، فصل پایانی داشته است. اپیزودهای زنگها و تخت آهنین بدترین نظرات مردمی را در بین تمام اپیزودهای بازیهای تاج وتخت گرفتهاند.
منتقد تایمز، جودی برمن که نوشت: "اپیزود افتتاحیه فصل آخر به تجدید دیدار شخصیتهای متعدد قصه اختصاص یافته است. دیدارهای دوباره از جمله دیدار جان اسنو و آریا که از دور اول دولت اوباما تا امروز در انتظارش بودیم. اما بازی تاجوتخت نتوانست هیچکدام از اینها را راضیکننده به تصویر بکشد: یا با پرداختن به جزئیات بیش از اندازه آنها را لوث کرد یا آنقدر سریع اتفاق افتادند که تاثیر احساسی چندانی از آن به جا نماند".
نظرات بازیگران:
کیت هرینگتون بازیگر نقش جان اسنو در مصاحبه با اسکوایر در مورد نظر منتقدان گفت: درباره این فصل حتی به نظر یک نفر نیز فکر نمیکنم، و ذرهای برای منتقدانی که بخشی از ساعت روزانه خود را صرف نوشتن قضاوتشان کردهاند، ارزش قائل نمیشوم. آنها هیچ اهمیتی برای من ندارند چرا که میدانم برای این پروژه چه مقدار کار سخت انجام شده، میدانم چه تعدادی از آدمها به آن اهمیت دادهاند. میدانم که این آدمها چه فشاری را در این فصل تحمل کردهاند و چندین شب بیخوابی کشیدهاند؛ در حقیقت وستروس، دورن، دریای باریک و کل این جهان فانتزی که درونش قرار میگیرید شخصیت اصلی داستان است. بهوجود آوردن چنین چیزی در یک سریال بسیار سخت است طوری که میتوان بخش هنری تیم تولید که شامل گریمورها، طراحان صحنه، طراحان لباس و غیره هستند را شخصیت اصلی سریال بدانیم. او در جای دیگر مصاحبه گفت: به نظر من دلیل موفقیت این سریال در جذب مخاطبانش، همانند بودنش با جنگ ستارگان است. سریال آن مخاطبان را از جهانشان بیرون کشید و به مکانی کاملاً متفاوت برد طوریکه فراموش کردیم که چنین جایی اساسا وجود ندارد و برخی فرضیات منطقی در آن جواب نمیدهد. جایی که زمستانهایش برای مدتی غیر مشخص و طولانی طول میکشد از نظر منطقی چگونه ممکن است؟ اما شما با پرسیدن این سوال سریال را زیر سوال نمیبرید زیرا درون این دنیا هستید و بدون هیچ مشکلی در طول و عرض آن جابجا میشوید و حرکت میکنید.
دریک مصاحبه بانیویورکر امیلیاکلارک گفت که اومجبورشده که اضطراب درونی خودش را از صحبت بیونسه مهارکند: خدای من عشق بزرگ من در زندگی گفت که مرا دوست دارد و میدونم این حقیقت را که در انتهای فصل او از من متنفر خواهد بود. همه اون چیزی که میخوام اینه که جیغ بزنم بگم هنوزم منو دوست داشته باش حتی اگه شخصیت من به یک دیکتاتور و یا یک ماشین کشتار تبدیل شده، لطفا هنوز فکر کن که من بیانگر زنان با شخصیت و خارقالعاده هستم.
نقدسریال:
چرا سریال اینقدر مورد اقبال قرار گرفته؟ تیریون لنیستردر بخش پایانی فصل هشتم گفت: مردم قصههای خوب را دوست دارند و هیچ چیزی به اندازه قصه خوب نمیتواند آدمها را به هم پیوند بدهد. سوال اینست که چرا سریال در بخش پایانی و در نقاط قوتش موفق نبود؟ علت توجه بیش از حد به جزئیات است؛ شش فصل اول حتی در مورد فرعیترین کاراکترها و جزئیات صحنه و روند طبیعی داستان دقیق عمل میکردند. خب مارتین کتابهایش را تمام نکرده بود و خالقان سریال مجبور شدند مسیر سریال را از کتاب جدا کنند. به عقیده خیلیها از همین جا افت سریال شروع شد. هرچند مارتین گفته که در پایان کتاب او هم، سرنوشت جان و دنریس مشابه خواهد بود؛ اما احتمالا او روی جزییاتی دست خواهد گذاشت که خالقان سریال به راحتی از کنارش عبور کردهاند. در دو اپیزود اول همه چیز بیشتر به آماده شدن برای جنگ با مردگان گذشت؛ موردجالب، رژه سربازان آنسالید و دوتراکیها در مقابل مردم شمال بود همراه با دو اژدها که واکنش مردم جالب طراحی شده بود مخصوصا آریا که لابهلای مردم عادی بود ولی حتی به حرکت کودکان نیز توجه میکرد (مشخصات یک شکارچی). اپیزود سوم یکی از اپیزودهای مورد علاقه من بود: نشان دادن تاریکی حتی وقتی شمشیرهای دوتراکیها روشن شد و سروصدای حمله آنها با تاریکی و سکوت قرین گردید که یکی از قسمتهای بسیار خوب فیلمبرداری سریال بود. گرچه این نبرد زیبا و صحنه وارد شدن به قلعه با یک پرش اسپایدرمنی (!!!) آریا استارک طومار پادشاهشب و ارتش قدرتمندش را در هم شکست که یک کم خداییش لوس بود. اپیزود بعدی ناوگان گرنجوی به آسانی، نه فقط ناوگان دنریس بلکه یکی از دو اژدهایش را نیز رهسپار قعر دریا کرد تا ما به قدرت مادر اژدها شک کنیم. صحنه اعدام ملیساندرا پیشبینی بدی را برای آینده کینگزلندینگ رقم زد، گرچه در اپیزود بعدی ناگهان اژدهای دنریس انگار دوپینگ کرده بود (!!!) برخلاف دفعه قبل که فرار کرد، این دفعه توانست همه ناوگان و پدافند هوایی و مدافعین شهر را نابود کند، بعد هم شهر را خاکستر کرد. با وجود عجیب بودن این توانایی برای از بین بردن شهر، موردی که خیلی برای من جالب بود همانا نشان دادن ضعف انسانها حتی حاکمان عاقل و صالح به قدرت بیمهار است. اژدها به نظر من تمثیلی برای تکنولوژی پیشرفته است که اگر از آن غفلت کنیم، بجای امنیت فاجعه میآفریند. موقعی هم که دنریس به سربازانش وعده حکومت بر دنیا را با عدالت میداد، باز شدن بالهای اژدها پشت سر او دنریس را به مثابه اژدهایی نشان داد، و البته سخنرانی او و طریقه نشان دادن پرچم شبیه سخنرانی هیتلر و استالین همراه باپرچم آلمان نازی و شوروی بود. قتل دنریس توسط جان نه فقط قربانی شدن عشق و قدرت را توسط عدالتخواهی نشان داد بلکه با نشان دادن لحظه ذوب شدن تخت آهنی توسط اژدها به ما نشان داد که اژدها به درستی علت قساوت محض انسانها را دریافته است. تبعید شدن جان اسنو تاوان فداکاری برای مردم و خانوادهاش یعنی سانسا بود، گرچه بعید میدانم در آینده کسی این ایثار را به یاد داشته باشد و در آخر قیافه پوکرفیس برن استارک که همش از قبول مسئولیت شانه خالی میکرد و یک دفعه گفت من اصلا برای گرفتن تخت به پایتخت آمدم!!! ویکیپدیای زنده و جاهطلب!!! ضمنا نمیدانم چه مشکلی این نویسندهها با دموکراسی دارند، وقتی سام پیشنهاد انتخاب توسط مردم را داد همه خندیدند و البته با رفتن به غرب آریا استارک و اژدهای دنریس، جا برای آینده هم باز شد که همانا باز شدن دروازهایی جدید است.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, June 19, 2019 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Pedram Nazemzadeh پدرام ناظمزاده فارغالتحصیل رشته عمران و مدیریت است؛ وی در حال حاضر در تورنتو در زمینه ساختمان و کنترل پروژه فعالیت میکند. Pedram_nazemzadeh@yahoo.com |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو