وقتی احساسات هیچ جایی در خاستگاه خانوادگی فرد نداشته باشند، فرد قادر به درهمآمیختن هیجانات با هویتش نخواهد بود
اما ایدهی مطلب این هفته را مراجعی به من داد که فردی بسیار دانا و باهوش بود. کمتر کسی احساس میکرد که چنین شخصیت موفقی با مشکلی دست به گریبان باشد.
خانمی ۳۶ سالهُ شاغل با موقعیت اجتماعی و وضعیت اقتصادی مناسب به علت آنچه آنرا عدم تفاهم با شوهرش نامید مراجعه کرد. او بیان میکرد که دوست دارد به شکل مداوم از سوی شوهرش به وی ابراز علاقه شود اما او سرد و بیتفاوت است و این رفتار موجب آزارش میشود. در سابقه زندگی وی تاریخچه عملهای زیبایی بسیاری وجود داشت. در زمینه روابط بین فردی برایش به شدت تحسین و توجه دیگران اهمیت داشت. یکی از مسایلی که در جریان رواندرمانی از آن شکایت میکرد ترس و هراس زیاد از مرگ و نیستی و رویاهایی بودند که در آنها شاهد صحنههای تشیع جنازه و کشت و کشتار بود. در طول روز نیز مدام نگران یک خبر بد و هراس از آینده و آنچه در دنیای دیگر در انتظار او است بود. به او چنین گفتم که ترس و نگرانی وی از مرگ درحقیقت نقاب و پوششی است که بر جنبهای دیگر کشیده شده است و آن نیاز به دیده شدن، تحسین شدن و توجه گرفتن از دیگران است. به او گفتم که سرمایهگذاری زیادی بر روی بدنش کرده و از آن به عنوان ابزاری برای توجه گرفتن از دیگران استفاده کرده است. این بدن منبع اعتماد به نفس و رضایت او است. اکنون که به دورانی پا میگذارد که آرام آرام طراوت و شادابی این بدن درحال از دست رفتن است پیشبینی آن زمان برای او به منزله رویارویی با هراس مرگ است. دیده نشدن و تحسین نشدن برای او مترادف مردن و نیستی بود.این نیاز به دیده شدن و توجه ریشه در روابط وی با والدینش در دوران کودکی داشت. اگر کودکان در خانوادههایی رشد کنند که رفتار منطقی و متناسب با سن آنها صورت گیرد، کودک با سلامت روانی رشد میکند و این امر باعث میشود که با کوچکترین تلنگر از سوی محیط و جامعه دچار آسیب نشود اما، در کنار آن خانوادههایی که رفتار مناسبی با کودک خود ندارند، عملاً کودک را در معرض آسیبهای اجتماعی در جامعه قرار میدهند و راه را برای مشکلات روحی و رفتاری فرزندشان در بزرگسالی باز میکنند.
"آسیبهای روانیِ وارده در سنین اولیهی زندگی" پدیدهی شایعی است که درصورت درماننشدن میتواند بزرگسالی پردردسری را برای فرد رقم بزند. بهطور کلی ترومای رشدی، یعنی تجربهی شرایط دشوار و حوادث ناگوار در کودکی. کم نیستند کودکانی که در سنین قبل از مدرسه با تجربیات سختی مانند خشونت خانگی یا آزارهای جنسی روبهرو میشوند و داغ این تجربیات را تا سالها بعد یدک میکشند. کودکانی نیز که مدام از سوی مراقبانشان با بیتوجهی مواجهاند یا غم فوت نزدیکانشان را تجربه میکنند، قطعا ازلحاظ سلامت روانی آسیبپذیرتر خواهند بود. وقتی احساسات هیچ جایی در خاستگاه خانوادگی فرد نداشته باشند، فرد قادر به درهمآمیختن هیجانات با هویتش نخواهد بود و درنتیجه حس مبهم و ناپایداری نسبت به خود خواهد داشت، زیرا نمیتواند هیجانات قوی را پیشبینی کند، چه برسد به اینکه بخواهد آنها را تحت کنترل دربیاورد. هرکسی برای اینکه کاملا خودش باشد و بتواند خوب تصمیم بگیرد، به این عملکرد هیجانی نیاز دارد. مشکلات تنظیم هیجانی میتواند به تصمیمات تکانهای منجر شود و از شکلگیری روابط سالم با دیگران جلوگیری کند.
در پایان دست از سرزنش خود و دیگران برداریم، بسیاری از رفتارها و تصمیمات ما از دوران کودکی به واسطه تربیت محیط و خانواده در ما نهادینه شده است. با مروری برخاطرات دوران کودکی ریشه بسیاری از رفتارهایمان را پیدا خواهیم کرد. تجربههای دوران کودکی عوامل مشکلات و قدرتهای فردی را توسعه میدهد. در دوران کودکی، شما تا حدودی تعریف میکنید که چه کسی هستید و چطور زندگی میکنید. زخمهای عاطفی دوران کودکی ناشی از تجربیات بدی است که در طول سالهای شکلگیری، انسانها از آن آسیب دیدهاند اگر چه این حوادث مدتها پیش رخ داد، اما نشانههایی در زندگی مردم ایجاد میکنند به همین دلیل است که هنوز به دلیل ترس از دوران کودکی، خود را به عنوان یک بزرگسال به حال خود رها میکنیم.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
درباره نویسنده/هنرمند
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو