تنها راه نجات این است که ما دارای حکومت جمهوری دموکراتیک یعنی حکومت واقعی مردم بر مردم شویم
براستی هموطن گرامی، هیچگاه این سؤال را از خود و یا دیگران پرسیده و یا در فکر و اندیشه خود بدان پرداختهایم که چرا و به چه دلیل و علتی ما از زمان پادشاهان کهن تا امروز و داشتن هزاران سال تاریخ، همچنان درخم یک کوچهایم و صدایمان در گلویمان گره خورده و نفسهایمان بند آمده و قلمهایمان بشکسته و عملاً محکوم به زندان به بزرگی ایرانیم و هر وقت هم فریادمان از بیداد زمامدارانمان که خود را نماینده خدا در روی زمین میدانستهاند و میدانند، بلند شده و مشکلی از جامعه را بقلم که خدا بقداست آن سوگند یاد کرده(سوره 68) و یا بزبان که خدا وسیله بیانش قرار داده، بگوش زمامدارانمان رساندهایم، آنرا بر ضد حکومت و زمامداری فرا قانونی خود تلقی و مستحق ضرب و جرح و قتل و زندان و اعدام قرارش دادهاند؟ یعنی که فضولی در برابر نمایندگان خدا که صاحب عقل کل و دانای زمانند موقوف، که فیالمثل اگر جنگ را نعمت خدا خوانند و پشته از کشتهها سازند و باپ یشنهاد صلح مخالفت ورزند، عین مصلحت و در نتیجۀ آگاهی به همه امور پنهان و آشکاراست)؟!! که علتالعلل همۀ این نابسامانیها و در این مدت طولانی، تنها و تنها وجود حکومت فردی فراقانونی استبدادی در گونههای مختلف و نتیجتاً نبود آزادی بیان و قلم بوده است که فرضاً اگر کسی انتقادی حتی ساده و محترمانه از اولیای امور و بخصوص از صدرنشینان حاکمیت در هر لباس و عنوان و تنها صاحب اختیار در جنگ و صلح!، کرده یا کشته شده و یا زندانی گردیده.
شما اگر تاریخ ایران را ورق بزنید و بدقت بخوانید و تعمق کنید متوجه خواهید شد که هیچگونه آزادی بمعنی واقعی کلمه از بدو منالختم وجود نداشته که پنجهزار سال و بیشتر آن هم اسماً و هم عملاً حکومت اتوکراسی یا حاکمیت فردی مطلق، بنام شاه بدون مسئولیت و غیر قابل مؤاخذه (حتی کودک درگهواره و یا درشکم مادر همچون شاپور دوم دهمین پادشاه ساسانی 309-379 م که تاج را بالای سر گهواره و یا روی شکم مادر میگذاشتند) که دوران استبداد نامیده میشود،گذشته و فتوحات و لشگرکشیهای آنان بخاک دیگران و کشتار مردمان بیگناه و بیتقصیر سرگرم به زندگی معمولی در سرزمین خود، بصرف کشورگشائی و انباشت ثروت بغارت گرفته از همان مردمان برای خود و نه برای مردم که سهمی جز دادن کشته و پرداخت مالیات و هزینه جنگ نداشتند و ما امروز بدانها افتخار میکنیم که از دید انسانی هیچگونه جای افتخاری (ازجهت عدم مشارکت مردم در سرنوشت خودشان و حمله و تهاجم بلا جهت بخاک دیگران و کشتار و بخاک و خون کشیدن مردمان بیگناه سرگرم به زندگی خودشان) وجود ندارد که من باب مثال اردشیر بابکان پسر بابک مؤسس سلسله ساسانی (224 - 241- م )است که آنهمه کشتار بیرحمانه کرد و بشرح صفحات 580 و به بعد تاریخ طبری ازجمله( پادشاهی بود در کناره دریای فارس که او را با شمشیر خود دو نیمه کرد و اطرافیان وی را بکشت و از سردابههای آنجا گنجهای بسیار بدست آورد) که اولاً چرا و به چه دلیل و گناهی او را کشته و ثانیاً چه سودی و سهمی و یا افتخاری (همچون تداوم جنگ فتحعلی شاه با روسیه و نهایتاً تجزیه ایران و یا حمله نادرشاه افشارکشورگشاء به هندوستان و آوردن آنهمه اموال بغارت گرفته از هندوستان که نتیجتاً و تنها نصیب آغامحمدخان قاجار گردید، یا جنگ دو کشور مسلمان ایران و عراق با آنهمه خسارت مالی و کشتارجوانان، (ازجمله منظره جنازه دو جوان ایرانی و عراقی در کنار هم و هر یک قرآن کوچکی درجیب) و در نهایت جام شوکران، چه دردناک و جگرخراش و سؤآل برانگیز است که چرا و به چه هدفی؟! که این همه تعریف و تمجید از گذشته و سرپوش گذاشتن بر روی جنایات و کشتارها، صرفاً بدین سبب بوده که در تمامی این دوران نظام سلطنتی و حکومت اتوکراسی درایران جریان داشته که در هر دورهای برای تحکیم مبانی نظام سلطنتی و حکومتی وقت، از آن تعریف و تمجید گردیده و شاه نماینده خدا بر روی زمین توصیف شده همچنان که میبینیم و میخوانیم که پادشاهان قبل ازمشروطه ظل ال..و قبله عالم خوانده میشدند در حالیکه عالم بیخبر از وجود آنان بود که به هر رو و در نهایت بزرگان و اندیشمندان عصر، به گریز از آن نظام سلطنتی استبدادی طولانی و فرمانروائی خودسرانه فردی اتوکراسی و به اصطلاح امروزی ولایت مطلقه که آیت ا..منتظری آنرا کفر مطلق نامید و گفت:(جز خداوند و پیامبر هیچ کس ولایت مطلق ندارد که ولایت خدا ذاتی و ولایت پیامبر ولایت تفویضی از ناحیه خداوند پیامبر است) در درازای زمان، روی به سلطنت مشروطه آوردند که آخر آنهم برای همگان روشن است و نیازی به بازگوئی ندارد چرا که همان سلطنت استبدادی النهایه در لباس مشروطه (جز در مقاطع کوتاهی) ادامه یافت که نه نمایندگان مجلس (همان مجلسی که بدست پادشاهان مشروطه به توپ بسته شد و گستاخانه طویلهاش خواندند)، منتخب مستقیم مردم بودند و نه آزادی بیان داشتند ونه حتی سواد داشتند که نمونه آنرا در مقاله قبلی آوردهام که نمایندهای در تعریف و توصیف نمایندگی خود، در نهایت گفت که (ما را فکل کراوات زدند و بردند تهران یکجائی گفتند اینجا مجلس است تازه ما فهمیدیم که ما شدهایم نماینده...) و نتیجتاً دولتها نه برخواسته از اراده مردم که به اراده دولتهای غربی عاملین کودتای شوم 28 مرداد 32 که نحوست آن دامن شاه تا گدارا گرفت، به بهانه رویاروئی با گسترش نفوذ حزب توده وابسته به اتحاد جماهیر شوروی، به دستیاری چاقوکشان حرفهای و وطنفروشان عقدهای بود که از شاه مشروطه، (برخلاف خوی وفطرت شخصیاش) ژاندارم منطقه درخارج مرز و رجل فوق قانون در داخل کشور ساخت و از مشروطه برصفحه کاغذ، مقهورۀ در عمل پدید آمد و در نهایت، هم او را آواره و غریبه گور و هم مردم را به انقلاب 98درصد مردم ایران (به امید نیل به رفاه وآزادی و مخلد در بهشت برین نه تنها دراین دنیا که درآن دنیا نیز) وا داشت که امروز به برکت انقلاب به درجهای ازحاتم بخشی رسیدهایم که خود ارتزاق ازطریق کلیهفروشی داریم و نوانخانه عمومی بنام یارانه برپا کردهایم و همچنان زندگی کوپنی چهل ساله داریم و تازه به گفته آقای جهانگیری معاون ریاست جمهوری و پس از چهل سال از انقلاب" شاید برخی کالاها بصورت کوپنی توزیع شود همچون دوره جنگ"و هستی و درآمد ازطلای سیال خود را که بدست توانمند بزرگمرد تاریخ، دکتر محمد مصدق قهرمان ملی ایران که روزنامه سوئیسی کوریر او را مرد سیاسی دنیا و مجله تایم او را مرد سال لقب داد و او را پیامآور استقلال و آزادی و حاکمیت ملی و عدالت اجتماعی جهانی نامیدند که در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی، نهضت ضداستعماریش خوانده شده (پس از قریب یک قرن غارت آن وسیله بیگانگان دردوران سلطنت قاجار و پهلوی و واریز سهم ناچیز ایران آنهم نه به خزانه دولت که بحساب شخصی!)
با تصویب نهائی قانون ملی شدن صنعت نفت ایران در روز 29 اسفند 1329، ملی و اینک تا 60 میلیارد دلار درآمد خالص نفت داریم، به برادران سوریه و غزه لبنان و یمن و..و..میدهیم و هیچ قانونی هم بر آن نظارت ندارد که در سر در و تمامی پیکره قوه قضائیه (وزارت دادگستری مرکزثقل قانون) با خط مشکی زیبا و درشت و به شیوه نستعلیق، نوشتند که " اگرقانون میگوید اینطور قانون غلط میکند" و آیتا... شاهرودی به هنگام تصدی قوه قضائیه گفت که" من ویرانهای را تحویل گرفتهام "که در گذشته و قبل از انقلاب دستگاه قضائی کشور یکی از سازمانهای پاک و بری از هر گونه دخالتی با حضور قضات تحصیلکرده و حقوقدان و حامی حق و دارای استقلال رای و نظر بدون دخالت سیاست در قضاوت بود بر خلاف امروزکه صلواتیان ماشاءا.. چه یدی طولانی و دلی پر از جرأت در صدور قرار بازداشت و حکم محکومیت، (آنهم بدون وکیل یا با حضور وکیل مورد قبول نه متهم که وکیل عملاً تحمیلی مورد قبول خودشان که نه در دنیا و نه در تاریخ ایران چنین چیزی سابقه دارد که وکیل متهم را محاکمهکننده تعیین کند!! یعنی اینکه متهم صغیر و یا مجنون است و اولیاء قضائی در عین حال ولی محجور همچنانکه شکنجه نیز توسط برادران سربازان گمنام امام زمان انجام میگیرد که نه تنها ایرادی بر آن وارد نیست که شفابخش هم هست!! همچنانکه فردی را که آیت ال.. منتظری حضورا جنایتکار تاریخش خواند و خود نیز صراحتاً بدان مقّر و مفتخر است!، در رآس قوه قضائیه (که باید آنرا من باب تناسب، قوه عزاء یاغزاء خواند و نه قضاء)، قرارگرفته است در حالیکه بموجب اصل 57 قانون اساسی جمهوری اسلامی، رئیس قوه قضائیه باید" یکنفر مجتهد عادل و...باشد"
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا! که در عین حالً به گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز860 روزنامهنگار و خبرنگار در فاصله سالهای 1358تا1388 در کشور بازداشت، محکوم به زندان و یا حتی کشته شدهاند که تعداد اعدامها در سال 1367 به گفته آیت ا.... منتظری (که خود قربانی بیان حقیقت شد) تا 3800 نفر بودهاند که گوسفند را هم این چنین بیرحمانه و بیامان نمیکشند و در عین حال به گفته رئیس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در مجلس"فساد در همه وزارتخانههای ایران وجود دارد و یا به گفته آقای توکلی نماینده مجلس " فساد عامل فروپاشی نظام سیاسی ایران خواهد شد که بازداشت اخیر سه مسئول سازمان اوقاف! درشمیرانات و تهران به اتهام زمینخواری و سوءاستفاده از موقعیت شغلی، بگفته امام جمعه لواسانات، از آن جمله است که این همه غارت وچپاول و اختلاسهای نجومی علنی و قابل انتقال بخارج ازجمله به کشورکانادا و غیر قابل استرداد مختلس که شریکش در ایران هوایش را دارد، آنهم به این سادگی و سنگینی و حجم و در عین حال توسط وابستگان به دولت اسلامی، شرمآور و بیسابقه در نوع خود در ایران است که این شیوه نه جاوید بماند که سرانجام، بنیانکن بیداد و ستم جبر زمان است که در مقام مقایسه با نظام گذشته که با آن درافتادیم و بنیانش کندیم هرگز چنین چیزی دیده نشد که افرادی این چنین ساده و بیدردسر و راحت مملکت را بچاپند و بروند در خارج زندگی مجلل بدون هیچگونه هراسی از استرداد و تعقیب داشته باشند که یکی از آنها هم اکنون در بیخ گوش ایرانیان در کاناداست و یا همچون لباس شخصیهای امروز بریزند توی دانشگاه و دانشجویان را مورد حمله و کتککاری قراردهند که بچشم خود دیدم که ماشین نخستوزیر وقت (آقای دکتراقبال) را جلوی دانشکده دندان پزشکی دردانشگاه تهران، دانشجویان (بخالی کردن عقده خود از کودتای 28 مرداد32 و حکومتهای برآمده از آن) به آتش کشیدند و با آجرپاره خُردش کردند که آقای دکتر اقبال خود از درب پشتی دانشکده دندان پزشکی خارج شد و رفت و ماشین آتشنشانی هم که برای اطفاء حریق وارد دانشگاه شده بود جرأت نزدیک شدن به ماشین در حال سوختن را نکرد و از دانشگاه خارج شد و در عین حال حتی یک دانشجو دستگیر و بازداشت نشد و متقابلاً و هم اکنون مجله پر تیراژ ایرانیان(شهروند) را در پیش رو دارم که با این تیتر"حمله لباس شخصیها" به تجمع دانشجویان دانشگاه تهران"که بصورت تهاجمی وارد دانشگاه شده و دانشجویان را مورد ضرب و شتم قراردادهاند و با اینکه دانشجویان به سالن آمفیتاتر دانشکده هنرهای زیبا پناه بردهاند معالوصف لباس شخصیها همراه چند روحانی (که قبل از انقلاب مورد احترام عامه جامعه بودند و امروز بغض گلوگیر جامعه که یک رفراندوم آزاد صحت آنرا نشان خواهد داد) به آنجا نیزحمله بردهاند که در آن نظام با وجود به آتش کشیدن ماشین نخستوزیرمملکت حتی یک پلیس از آنهمه پلیس پشت درب دانشگاه، وارد دانشگاه نشد و حریم دانشگاه را محترم داشتند ولی دراین نظام برآمده ازانقلاب، ابائی از ورود تهاجمی مکرر به دانشگاه و ضرب و شتم دانشجو ندارند. این است فرق نظامی که ما او را برانداختیم و نظامی که با هزاران قربانی به مسند حکومت نشاندیم.
اما در خصوص امور معیشتی هم، مردم ایران از آن انقلاب بینظیر در تاریخ، در انتظار مائده آسمانی درجمهوری ناب اسلامی بودند که امروز وضع مملکت و مردم این چنین است که همگان میبینند که با وجود میلیاردها دلار درآمد نفت، فروش کلیه و چشم و دیگر اندام بدن آنچنان مسئله عادی شده که علناً آگهی بر در و دیوارها (البته به چشم مردم و نه حّکام) میخورد و صفهای طویل گوشت یخزده همچون صفهای طویل در رفراندم جمهوری اسلامی به امید فردای روشن، در عین حال ثروت مملکت در سوریه و غزه و لبنان و یمن (همچون کمک نظامی شاه به ملک قابوس پادشاه یمن مورد حمایت آمریکا و سرکوب مردم بپا خواسته از ظلم و فقر یمن)، هزینه میشود و کسی را از جمله احدی از نمایندگان مجلس هم یارای آن نیست که بپرسد چرا؟!! از جیب خلیفه خرج کردن هم حدی دارد چون حکومت فردی است و فقط یکنفر در رآس هرم قدرت است و تصمیم میگیرد و ولی امر مسلمین نه ایران که جهان است و دیگران مطیع محض که ایکاش یکبار هم که شده نامه مولای متقیان امیرمومنان(ع) به مالک اشتر را که منشور حقوق بشرش خوانند،خوانده و زندگی شخصی این مرد بزرگ بیهمتای درتاریخ را (که نان جوین خشک غذایش بود که کسی در قلمرو حکومت او نباشد که کمتر از آن داشته باشد و از مهمترین صفات برجستهاش پاسداری از آزادی بیان و اخلاق انسانی بود و در عین حال آنچنان شکسته نفس بود که با وجود آنکه در خطبه شقشقیه خود را برای خلافت چون قطب وسط آسیا معرفی میکند، درخطبه 216 میگوید که من خود را بالاتر از آن نمیدانم که خطا نکنم)،خوانده باشند و در نظر آرند و بدانند که زندگی بر دیگران چگونه میگذرد. کسی نیست و یا جرئت آنرا (ازشدت برخورد با کوچکترین حرکت اعتراضی ) نداردکه از اولیای محترم امور بپرسد که آقا اگر شما خود اگر نه همه که ًاکثرا،ً عمری زندگی اشرافی بدون کار و رنج و زحمت و از محل وجوهات و خزانه بیتالمال وً تحصیل رایگان و سفره پر از اطعمه و اشربه (با آن دستهای ماشاءا.. نرم و سفید که حتی یک روزک ار نکرده تا درد کارگر نیمگرسنه دست پینه بسته گل بر دوش برپلههای نردبام و در عین حال سفره خالی او را، بداند) دارید، ما خود صاحب خانه و مالک مملکت سفره پر از خالی داریم و نتیجتاً و بنا به مثل معروف چراغی که به منزل رواست بمسجد حرام است. ما انقلاب (برانگیخته از کودتای شوم 28 مرداد32 دستمایه انگلیس و آمریکا که اگر آن کودتا نبود انقلاب 57 هم نمیبود) باشرکت بیسابقه 99 درصد مردم کردیم و هزاران نفر در تظاهرات سراسر کشور کشته و مجروح بجای گذاشتیم که خود حاکم برسرنوشت خویش باشیم که حسرت حاکمیت ملی وتسلط بر اموالمان بر دلمان ماند که چند سالی به امید فردا،گردوغبار انقلاب را خوردیم و نوش جان به امید فردای انقلاب کردیم که گرفتار جنگ ناخواسته و اجباری هشت ساله با آنهمه کشتار جوانان مردم (و نه جوانان روحانیون که به جای جبهه به مکه فرستاده شدند تا صوابی بیش از جبهه را ببرند!؟) شدیم که میتوانستیم نشویم و یا حداقل با پیشنهاد صلح صدام بر اساس فرمان خدا در آیات متعدد از جمله در آیه مبارکه 61 انفال که( اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش و بخدا توکل کن) و دیگر آیات از جمله آیات 90و 91 و 94سوره نساء،- و حجرات آیه 9و10و انفال آیه 1 وآیات دیگر که نتیجتاً بنا برآیات قرآنی برقراری صلح وآشتی و رعایت آن بین مسلمانان درگیر در جنگ و قبول آن ازطرفین دعوا واجب شرعی است باگرفتن تمامی خسارات جنگ، جنگ را پایان و در عین حال هزینه جنگ تحمیلی را جبران و نتیجتاً نه جام شوکران که جام پیروزنشان را سر کشیم که آنهمه کشته و زخمی و معلول جنگ بلا جهت بجا گذاشتیم و خسارت جنگ را هم با ادامه یکطرفه جنگ، حاتمبخشی و همت و وقت خود را ظرف چهل سال، مبارزه با تار موی زنی (که قداست آن بنام مادر، اظهرمنالشمس و حضور و ثمره وجودش در ساختار اجتماعی امری مسلم است) که از روسری بیرون افتاده، کردیم و اسید پاشی برروی زنان را که خود جنایتی است بس نامردمی و نابخشودنی، درمان دردهای تل انبار شدۀ خود دانستیم !. ًخود را فراموش و به صدور انقلاب پرداختیم و نتیجتاً امید آزادی و رفاه برآمده از انقلاب را همراه اقتصاد ورشکسته و فقر خانمانسوز بگور میبریم. باری آنچه گفته شد اگر وجدان بیدار و انصافی درکار باشد عین حقیقت است ولاغیر که تمامی مردم ایران شاهد و درگیر آن هستند. اما حال چه باید کرد که تنها راه نجات این است که ما دارای حکومت جمهوری دموکراتیک یعنی حکومت واقعی مردم بر مردم که در آن زبان و قلم در محدوده عفت بیان و قلم، آزاد و به دور از سانسور باشد و فرد مستقر در رآس حکومت نیز ( از هر صنف و لباس که باشد) مستقیماً (و نه توسط نهادی همچون شورای نگهبان که خود صلاحیت خود را تا حد رد نمایندگان منتخب ملت، وسعت بخشیده!!) با رآی آزاد وعمومی( رفراندم) ملت انتخاب گردد که بدین طریق مردم شاهد آزادی بایسته خود را در آغوش گیرند و خود حاکم برسرنوشت خویشتن باشند و امپراطوری بزرگ و افسانهای شعر و ادب و عرفان و هنر را در سایۀ آزادی معقول و اقتصاد پویا، تجدید حیات بخشند.
به امید آنروز ایام به کام.
شما اگر تاریخ ایران را ورق بزنید و بدقت بخوانید و تعمق کنید متوجه خواهید شد که هیچگونه آزادی بمعنی واقعی کلمه از بدو منالختم وجود نداشته که پنجهزار سال و بیشتر آن هم اسماً و هم عملاً حکومت اتوکراسی یا حاکمیت فردی مطلق، بنام شاه بدون مسئولیت و غیر قابل مؤاخذه (حتی کودک درگهواره و یا درشکم مادر همچون شاپور دوم دهمین پادشاه ساسانی 309-379 م که تاج را بالای سر گهواره و یا روی شکم مادر میگذاشتند) که دوران استبداد نامیده میشود،گذشته و فتوحات و لشگرکشیهای آنان بخاک دیگران و کشتار مردمان بیگناه و بیتقصیر سرگرم به زندگی معمولی در سرزمین خود، بصرف کشورگشائی و انباشت ثروت بغارت گرفته از همان مردمان برای خود و نه برای مردم که سهمی جز دادن کشته و پرداخت مالیات و هزینه جنگ نداشتند و ما امروز بدانها افتخار میکنیم که از دید انسانی هیچگونه جای افتخاری (ازجهت عدم مشارکت مردم در سرنوشت خودشان و حمله و تهاجم بلا جهت بخاک دیگران و کشتار و بخاک و خون کشیدن مردمان بیگناه سرگرم به زندگی خودشان) وجود ندارد که من باب مثال اردشیر بابکان پسر بابک مؤسس سلسله ساسانی (224 - 241- م )است که آنهمه کشتار بیرحمانه کرد و بشرح صفحات 580 و به بعد تاریخ طبری ازجمله( پادشاهی بود در کناره دریای فارس که او را با شمشیر خود دو نیمه کرد و اطرافیان وی را بکشت و از سردابههای آنجا گنجهای بسیار بدست آورد) که اولاً چرا و به چه دلیل و گناهی او را کشته و ثانیاً چه سودی و سهمی و یا افتخاری (همچون تداوم جنگ فتحعلی شاه با روسیه و نهایتاً تجزیه ایران و یا حمله نادرشاه افشارکشورگشاء به هندوستان و آوردن آنهمه اموال بغارت گرفته از هندوستان که نتیجتاً و تنها نصیب آغامحمدخان قاجار گردید، یا جنگ دو کشور مسلمان ایران و عراق با آنهمه خسارت مالی و کشتارجوانان، (ازجمله منظره جنازه دو جوان ایرانی و عراقی در کنار هم و هر یک قرآن کوچکی درجیب) و در نهایت جام شوکران، چه دردناک و جگرخراش و سؤآل برانگیز است که چرا و به چه هدفی؟! که این همه تعریف و تمجید از گذشته و سرپوش گذاشتن بر روی جنایات و کشتارها، صرفاً بدین سبب بوده که در تمامی این دوران نظام سلطنتی و حکومت اتوکراسی درایران جریان داشته که در هر دورهای برای تحکیم مبانی نظام سلطنتی و حکومتی وقت، از آن تعریف و تمجید گردیده و شاه نماینده خدا بر روی زمین توصیف شده همچنان که میبینیم و میخوانیم که پادشاهان قبل ازمشروطه ظل ال..و قبله عالم خوانده میشدند در حالیکه عالم بیخبر از وجود آنان بود که به هر رو و در نهایت بزرگان و اندیشمندان عصر، به گریز از آن نظام سلطنتی استبدادی طولانی و فرمانروائی خودسرانه فردی اتوکراسی و به اصطلاح امروزی ولایت مطلقه که آیت ا..منتظری آنرا کفر مطلق نامید و گفت:(جز خداوند و پیامبر هیچ کس ولایت مطلق ندارد که ولایت خدا ذاتی و ولایت پیامبر ولایت تفویضی از ناحیه خداوند پیامبر است) در درازای زمان، روی به سلطنت مشروطه آوردند که آخر آنهم برای همگان روشن است و نیازی به بازگوئی ندارد چرا که همان سلطنت استبدادی النهایه در لباس مشروطه (جز در مقاطع کوتاهی) ادامه یافت که نه نمایندگان مجلس (همان مجلسی که بدست پادشاهان مشروطه به توپ بسته شد و گستاخانه طویلهاش خواندند)، منتخب مستقیم مردم بودند و نه آزادی بیان داشتند ونه حتی سواد داشتند که نمونه آنرا در مقاله قبلی آوردهام که نمایندهای در تعریف و توصیف نمایندگی خود، در نهایت گفت که (ما را فکل کراوات زدند و بردند تهران یکجائی گفتند اینجا مجلس است تازه ما فهمیدیم که ما شدهایم نماینده...) و نتیجتاً دولتها نه برخواسته از اراده مردم که به اراده دولتهای غربی عاملین کودتای شوم 28 مرداد 32 که نحوست آن دامن شاه تا گدارا گرفت، به بهانه رویاروئی با گسترش نفوذ حزب توده وابسته به اتحاد جماهیر شوروی، به دستیاری چاقوکشان حرفهای و وطنفروشان عقدهای بود که از شاه مشروطه، (برخلاف خوی وفطرت شخصیاش) ژاندارم منطقه درخارج مرز و رجل فوق قانون در داخل کشور ساخت و از مشروطه برصفحه کاغذ، مقهورۀ در عمل پدید آمد و در نهایت، هم او را آواره و غریبه گور و هم مردم را به انقلاب 98درصد مردم ایران (به امید نیل به رفاه وآزادی و مخلد در بهشت برین نه تنها دراین دنیا که درآن دنیا نیز) وا داشت که امروز به برکت انقلاب به درجهای ازحاتم بخشی رسیدهایم که خود ارتزاق ازطریق کلیهفروشی داریم و نوانخانه عمومی بنام یارانه برپا کردهایم و همچنان زندگی کوپنی چهل ساله داریم و تازه به گفته آقای جهانگیری معاون ریاست جمهوری و پس از چهل سال از انقلاب" شاید برخی کالاها بصورت کوپنی توزیع شود همچون دوره جنگ"و هستی و درآمد ازطلای سیال خود را که بدست توانمند بزرگمرد تاریخ، دکتر محمد مصدق قهرمان ملی ایران که روزنامه سوئیسی کوریر او را مرد سیاسی دنیا و مجله تایم او را مرد سال لقب داد و او را پیامآور استقلال و آزادی و حاکمیت ملی و عدالت اجتماعی جهانی نامیدند که در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی، نهضت ضداستعماریش خوانده شده (پس از قریب یک قرن غارت آن وسیله بیگانگان دردوران سلطنت قاجار و پهلوی و واریز سهم ناچیز ایران آنهم نه به خزانه دولت که بحساب شخصی!)
با تصویب نهائی قانون ملی شدن صنعت نفت ایران در روز 29 اسفند 1329، ملی و اینک تا 60 میلیارد دلار درآمد خالص نفت داریم، به برادران سوریه و غزه لبنان و یمن و..و..میدهیم و هیچ قانونی هم بر آن نظارت ندارد که در سر در و تمامی پیکره قوه قضائیه (وزارت دادگستری مرکزثقل قانون) با خط مشکی زیبا و درشت و به شیوه نستعلیق، نوشتند که " اگرقانون میگوید اینطور قانون غلط میکند" و آیتا... شاهرودی به هنگام تصدی قوه قضائیه گفت که" من ویرانهای را تحویل گرفتهام "که در گذشته و قبل از انقلاب دستگاه قضائی کشور یکی از سازمانهای پاک و بری از هر گونه دخالتی با حضور قضات تحصیلکرده و حقوقدان و حامی حق و دارای استقلال رای و نظر بدون دخالت سیاست در قضاوت بود بر خلاف امروزکه صلواتیان ماشاءا.. چه یدی طولانی و دلی پر از جرأت در صدور قرار بازداشت و حکم محکومیت، (آنهم بدون وکیل یا با حضور وکیل مورد قبول نه متهم که وکیل عملاً تحمیلی مورد قبول خودشان که نه در دنیا و نه در تاریخ ایران چنین چیزی سابقه دارد که وکیل متهم را محاکمهکننده تعیین کند!! یعنی اینکه متهم صغیر و یا مجنون است و اولیاء قضائی در عین حال ولی محجور همچنانکه شکنجه نیز توسط برادران سربازان گمنام امام زمان انجام میگیرد که نه تنها ایرادی بر آن وارد نیست که شفابخش هم هست!! همچنانکه فردی را که آیت ال.. منتظری حضورا جنایتکار تاریخش خواند و خود نیز صراحتاً بدان مقّر و مفتخر است!، در رآس قوه قضائیه (که باید آنرا من باب تناسب، قوه عزاء یاغزاء خواند و نه قضاء)، قرارگرفته است در حالیکه بموجب اصل 57 قانون اساسی جمهوری اسلامی، رئیس قوه قضائیه باید" یکنفر مجتهد عادل و...باشد"
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا! که در عین حالً به گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز860 روزنامهنگار و خبرنگار در فاصله سالهای 1358تا1388 در کشور بازداشت، محکوم به زندان و یا حتی کشته شدهاند که تعداد اعدامها در سال 1367 به گفته آیت ا.... منتظری (که خود قربانی بیان حقیقت شد) تا 3800 نفر بودهاند که گوسفند را هم این چنین بیرحمانه و بیامان نمیکشند و در عین حال به گفته رئیس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در مجلس"فساد در همه وزارتخانههای ایران وجود دارد و یا به گفته آقای توکلی نماینده مجلس " فساد عامل فروپاشی نظام سیاسی ایران خواهد شد که بازداشت اخیر سه مسئول سازمان اوقاف! درشمیرانات و تهران به اتهام زمینخواری و سوءاستفاده از موقعیت شغلی، بگفته امام جمعه لواسانات، از آن جمله است که این همه غارت وچپاول و اختلاسهای نجومی علنی و قابل انتقال بخارج ازجمله به کشورکانادا و غیر قابل استرداد مختلس که شریکش در ایران هوایش را دارد، آنهم به این سادگی و سنگینی و حجم و در عین حال توسط وابستگان به دولت اسلامی، شرمآور و بیسابقه در نوع خود در ایران است که این شیوه نه جاوید بماند که سرانجام، بنیانکن بیداد و ستم جبر زمان است که در مقام مقایسه با نظام گذشته که با آن درافتادیم و بنیانش کندیم هرگز چنین چیزی دیده نشد که افرادی این چنین ساده و بیدردسر و راحت مملکت را بچاپند و بروند در خارج زندگی مجلل بدون هیچگونه هراسی از استرداد و تعقیب داشته باشند که یکی از آنها هم اکنون در بیخ گوش ایرانیان در کاناداست و یا همچون لباس شخصیهای امروز بریزند توی دانشگاه و دانشجویان را مورد حمله و کتککاری قراردهند که بچشم خود دیدم که ماشین نخستوزیر وقت (آقای دکتراقبال) را جلوی دانشکده دندان پزشکی دردانشگاه تهران، دانشجویان (بخالی کردن عقده خود از کودتای 28 مرداد32 و حکومتهای برآمده از آن) به آتش کشیدند و با آجرپاره خُردش کردند که آقای دکتر اقبال خود از درب پشتی دانشکده دندان پزشکی خارج شد و رفت و ماشین آتشنشانی هم که برای اطفاء حریق وارد دانشگاه شده بود جرأت نزدیک شدن به ماشین در حال سوختن را نکرد و از دانشگاه خارج شد و در عین حال حتی یک دانشجو دستگیر و بازداشت نشد و متقابلاً و هم اکنون مجله پر تیراژ ایرانیان(شهروند) را در پیش رو دارم که با این تیتر"حمله لباس شخصیها" به تجمع دانشجویان دانشگاه تهران"که بصورت تهاجمی وارد دانشگاه شده و دانشجویان را مورد ضرب و شتم قراردادهاند و با اینکه دانشجویان به سالن آمفیتاتر دانشکده هنرهای زیبا پناه بردهاند معالوصف لباس شخصیها همراه چند روحانی (که قبل از انقلاب مورد احترام عامه جامعه بودند و امروز بغض گلوگیر جامعه که یک رفراندوم آزاد صحت آنرا نشان خواهد داد) به آنجا نیزحمله بردهاند که در آن نظام با وجود به آتش کشیدن ماشین نخستوزیرمملکت حتی یک پلیس از آنهمه پلیس پشت درب دانشگاه، وارد دانشگاه نشد و حریم دانشگاه را محترم داشتند ولی دراین نظام برآمده ازانقلاب، ابائی از ورود تهاجمی مکرر به دانشگاه و ضرب و شتم دانشجو ندارند. این است فرق نظامی که ما او را برانداختیم و نظامی که با هزاران قربانی به مسند حکومت نشاندیم.
اما در خصوص امور معیشتی هم، مردم ایران از آن انقلاب بینظیر در تاریخ، در انتظار مائده آسمانی درجمهوری ناب اسلامی بودند که امروز وضع مملکت و مردم این چنین است که همگان میبینند که با وجود میلیاردها دلار درآمد نفت، فروش کلیه و چشم و دیگر اندام بدن آنچنان مسئله عادی شده که علناً آگهی بر در و دیوارها (البته به چشم مردم و نه حّکام) میخورد و صفهای طویل گوشت یخزده همچون صفهای طویل در رفراندم جمهوری اسلامی به امید فردای روشن، در عین حال ثروت مملکت در سوریه و غزه و لبنان و یمن (همچون کمک نظامی شاه به ملک قابوس پادشاه یمن مورد حمایت آمریکا و سرکوب مردم بپا خواسته از ظلم و فقر یمن)، هزینه میشود و کسی را از جمله احدی از نمایندگان مجلس هم یارای آن نیست که بپرسد چرا؟!! از جیب خلیفه خرج کردن هم حدی دارد چون حکومت فردی است و فقط یکنفر در رآس هرم قدرت است و تصمیم میگیرد و ولی امر مسلمین نه ایران که جهان است و دیگران مطیع محض که ایکاش یکبار هم که شده نامه مولای متقیان امیرمومنان(ع) به مالک اشتر را که منشور حقوق بشرش خوانند،خوانده و زندگی شخصی این مرد بزرگ بیهمتای درتاریخ را (که نان جوین خشک غذایش بود که کسی در قلمرو حکومت او نباشد که کمتر از آن داشته باشد و از مهمترین صفات برجستهاش پاسداری از آزادی بیان و اخلاق انسانی بود و در عین حال آنچنان شکسته نفس بود که با وجود آنکه در خطبه شقشقیه خود را برای خلافت چون قطب وسط آسیا معرفی میکند، درخطبه 216 میگوید که من خود را بالاتر از آن نمیدانم که خطا نکنم)،خوانده باشند و در نظر آرند و بدانند که زندگی بر دیگران چگونه میگذرد. کسی نیست و یا جرئت آنرا (ازشدت برخورد با کوچکترین حرکت اعتراضی ) نداردکه از اولیای محترم امور بپرسد که آقا اگر شما خود اگر نه همه که ًاکثرا،ً عمری زندگی اشرافی بدون کار و رنج و زحمت و از محل وجوهات و خزانه بیتالمال وً تحصیل رایگان و سفره پر از اطعمه و اشربه (با آن دستهای ماشاءا.. نرم و سفید که حتی یک روزک ار نکرده تا درد کارگر نیمگرسنه دست پینه بسته گل بر دوش برپلههای نردبام و در عین حال سفره خالی او را، بداند) دارید، ما خود صاحب خانه و مالک مملکت سفره پر از خالی داریم و نتیجتاً و بنا به مثل معروف چراغی که به منزل رواست بمسجد حرام است. ما انقلاب (برانگیخته از کودتای شوم 28 مرداد32 دستمایه انگلیس و آمریکا که اگر آن کودتا نبود انقلاب 57 هم نمیبود) باشرکت بیسابقه 99 درصد مردم کردیم و هزاران نفر در تظاهرات سراسر کشور کشته و مجروح بجای گذاشتیم که خود حاکم برسرنوشت خویش باشیم که حسرت حاکمیت ملی وتسلط بر اموالمان بر دلمان ماند که چند سالی به امید فردا،گردوغبار انقلاب را خوردیم و نوش جان به امید فردای انقلاب کردیم که گرفتار جنگ ناخواسته و اجباری هشت ساله با آنهمه کشتار جوانان مردم (و نه جوانان روحانیون که به جای جبهه به مکه فرستاده شدند تا صوابی بیش از جبهه را ببرند!؟) شدیم که میتوانستیم نشویم و یا حداقل با پیشنهاد صلح صدام بر اساس فرمان خدا در آیات متعدد از جمله در آیه مبارکه 61 انفال که( اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش و بخدا توکل کن) و دیگر آیات از جمله آیات 90و 91 و 94سوره نساء،- و حجرات آیه 9و10و انفال آیه 1 وآیات دیگر که نتیجتاً بنا برآیات قرآنی برقراری صلح وآشتی و رعایت آن بین مسلمانان درگیر در جنگ و قبول آن ازطرفین دعوا واجب شرعی است باگرفتن تمامی خسارات جنگ، جنگ را پایان و در عین حال هزینه جنگ تحمیلی را جبران و نتیجتاً نه جام شوکران که جام پیروزنشان را سر کشیم که آنهمه کشته و زخمی و معلول جنگ بلا جهت بجا گذاشتیم و خسارت جنگ را هم با ادامه یکطرفه جنگ، حاتمبخشی و همت و وقت خود را ظرف چهل سال، مبارزه با تار موی زنی (که قداست آن بنام مادر، اظهرمنالشمس و حضور و ثمره وجودش در ساختار اجتماعی امری مسلم است) که از روسری بیرون افتاده، کردیم و اسید پاشی برروی زنان را که خود جنایتی است بس نامردمی و نابخشودنی، درمان دردهای تل انبار شدۀ خود دانستیم !. ًخود را فراموش و به صدور انقلاب پرداختیم و نتیجتاً امید آزادی و رفاه برآمده از انقلاب را همراه اقتصاد ورشکسته و فقر خانمانسوز بگور میبریم. باری آنچه گفته شد اگر وجدان بیدار و انصافی درکار باشد عین حقیقت است ولاغیر که تمامی مردم ایران شاهد و درگیر آن هستند. اما حال چه باید کرد که تنها راه نجات این است که ما دارای حکومت جمهوری دموکراتیک یعنی حکومت واقعی مردم بر مردم که در آن زبان و قلم در محدوده عفت بیان و قلم، آزاد و به دور از سانسور باشد و فرد مستقر در رآس حکومت نیز ( از هر صنف و لباس که باشد) مستقیماً (و نه توسط نهادی همچون شورای نگهبان که خود صلاحیت خود را تا حد رد نمایندگان منتخب ملت، وسعت بخشیده!!) با رآی آزاد وعمومی( رفراندم) ملت انتخاب گردد که بدین طریق مردم شاهد آزادی بایسته خود را در آغوش گیرند و خود حاکم برسرنوشت خویشتن باشند و امپراطوری بزرگ و افسانهای شعر و ادب و عرفان و هنر را در سایۀ آزادی معقول و اقتصاد پویا، تجدید حیات بخشند.
به امید آنروز ایام به کام.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, ژوئیه 3, 2019 - 20:00