همین چند ماه پیش سازمان ملل متحد اعلام کرد که بشر فقط ۱۲ سال وقت دارد تا راههائی بیابد که بتواند بر این کره زمین ادامه حیات دهد
تغییر بزرگ-42
دو تغییرِ بزرگ!
نوشتن این سری مطلب در ماه اوت/ آگوست، مرداد ۲۰۱۸ میلادی، و انتشار آن یک ماه بعد در هفتهنامه "ایراناستار" آغاز شد. اینک چهل و دومین قسمت، از خاطرات گذشته، از سالهای ۵۰ تا ۷۰ میلادی به زمان تاسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران پس از "رفراندمِ کاذب" ۱۲ فروردین رسیده است و این خاطرات را به طور موقت به پایان میرسانم. اولاً چرا عنوان "تغییر بزرگ"؟
در آن تابستان ۲۰۱۸، به زیارتِ محل دوران جوانی به سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۷ در "دانشگاه آزاد بروکسل" رفته بودم.
دو تغییر بزرگ در فاصلهی این نیم قرن کاملاً مشهود بود.
نضج اسلام
یکی، وجود دختران و زنان با پوشش اسلامی، در ایستگاه قطار، در خیابان، در مغازهها، در هتل، همه جا، در صورتی که در مدت سه سال و نیمی که در سالهای ۶۰ میلادی در بلژیک بودم، حتا یک دختر یا زن محجبه به یاد ندارم دیده بوده باشم.
نه آنکه در سالهای ۶۰ میلادی مهاجر مسلمان در آن شهر و کشور نبود. مهاجران "مغربی" (الجزایری، مراکشی و تونسی) کم نبودند. اما ضمن حفظ مسلمانی خود، میکوشیدند همرنگ جماعت شوند و توی ذوق مردم کشور میزبان نزنند. اسلام هم در مجموع، یک چیز کهنه و عقبمانده مینمود و روند فرهنگی حاکم، در حذف و برداشتن "حجاب" بود، نه در گذاشتن آن، چه در اروپا و آمریکا، چه در شمال آفریکا، چه در ایران، چه در عموم کشورهای مسلماننشین. پس چی شد؟ پیروزی اسلام بنیادین به مدد دُلارهای نفتی که ناگهان به کشورهای مسلمان سرازیر شد!
تغییرات هواشناسی
تغییر بزرگ دیگر، تغییرات هواشناسانه بود. بروکسل شهری بود با آسمانی خاکستری و بارانی. در آن سالها از بس هوا دایماً ابری و بارانی بود، تنها راه رهائی از غمِ آسمانِ گریان، پناه بردن به آبجوخانه بود، زن و مرد. اگر نه، بیباده "نمیشاید زیست". اما همان بروکسل و اطرافش،حالا شده بود سرزمینی داغ، با آسمانی آبی، خورشیدی سوزان، و دولتی که به مردم توصیه میکرد در استفاده از آب و آبپاشی باغ و باغچه صرفهجوئی کنند!
نفت
تصادفاً عامل اصلی هر دو تغییر بزرگ "نفت" بود.
بهای بشکه نفت ناگهان در دهه پنجاه محمدی و دهه ۷۰ عیسوی، چند صد درصد افزایش یافت و بیشتر تولیدکنندگان اصلی کشورهای مسلماننشین بودند: لیبی، الجزایر، عربستان، عراق، ایران کویت و سایر امیرنشینهای خلیج فارس. این کشورها ناگهان فوقالعاده ثروتمند شده بودند... و در جهان سوداگرِ کنونی، هر که پول دارد، دیگران به او و ارزشهای او تعظیم میکنند.
اگر اروپا تا کنون مدل اجتماعی - فرهنگی جهان شده بود به واسطه ثروت و قدرتِ برترش بود. ولی دیدیم چطور پس از سرازیر شدن دلارهای نفتی در کشور، شاهنشاه ایران شروع کرد از موضع قدرت با سران کشورهای قدرتمند و استعمارگر پیشین صحبت کردن و برای آنان تعیین تکلیف کردن!
گروه ۷
همین ۲۴ آگوست گذشته، "گروه ۷" (۷ کشور صنعتی پیشرفتهترِ دارای اقتصاد بازاری یا به قولی دیگر "دموکراسیهای لیبرال"، ا م آمریکا، بریتانیای کبیر، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن و کانادا در شهر فرانسوی و ساحلی "بیاریتس" گرد هم آمده بودند تا به مشکلات جهانی برسند. این "گروه ۷" و زمانی "۸" کشور در اصل به سال ۱۹۷۵ برای مقابله با قدرتمند شدن کشورهای تولیدکننده و صادرکننده نفت، به ابتکار "والری ژیسکار دستن" رئیسجمهور وقت فرانسه، در آن کشور تشکیل شده بود. کشوری که خود، یک قطره نفت نداشت و در جستجوی راه حل برای خروج از آن دشواری بود. همین رئیس جمهور نیز در "گوادلوپ" سران ا م آمریکا، بریتانیای کبیر، و آلمان غربی را گرد آورد ( ۱۴-۱۷دیماه ۱۳۵۷) تا تکلیف ایران را که منقلب شده بود و موضع خود را در برابر آن "انقلاب" روشن کنند (تا به امروز هنوز روشن نیست که موضع هر کدام چه بود! خواننده بداند که آنها هم آدمهائی هستند با پوست و استخوان مثل شما، و تصمیم گرفتن در مورد وضعیت ایران برایشان بسیار دشوار بود).
تغییر بزرگ دیگر اینکه در آنسال این ۷ کشور ۷۰٪ تولید ناخالص جهان را تشکیل میدادند و امروز فقط ۴۰٪ آن را گرد میآورند.
صدور انقلاب اسلامی ایران
در این فاصلهی زمانی، ایران دستخوش "انقلاب اسلامی" و تغییر نظام کشورداری به یک نظام اسلامی شد که هدف عمدهی آن، دستکم از نظرگاه رهبر آن، "اسلامی کردن"ِ ایرانیان و جهانیان بوده است! با پول نفت! ایران یکی از محورهای عمدهی حال و احوال بشریت است که در طول تاریخ بارها حولِ حال و احوال این کشور چرخیده است.
صدور اسلامِ وهابی
سران دولت "عربستان سعودی" نیز، دولتی که مخلوق آمریکا و بریتانیای کبیر پس از جنگ جهانگیر اول بوده است، با پول هنگفت خود، سردمداران "غرب" را اجیر خود کردند. این "کشور" به واسطهی نظامِ وهابی اسلامی خود و گهواره اسلام بودن، عقبماندهترین جامعه یا یکی از عقبماندهترین جوامع بشری است. سردمداران سعودی پس از آنکه از قمار و باخت ثروتهای هنگفت در کازینوهای فرانسه و موناکو خسته شدند، یکهو متوجه شدند که با بخشی از آن پولهای باخته میتوانستند خود کازینوها را بخرند! و خریدند و ناگهان احساس برتری کردند. بخش مهمی از درآمد نفتی بادآوردهی خود را صرف تبلیعات اسلامی جهانی و ساختن مسجد و منبر در همه نقاط جهان، و پرداخت رشوه به سیاستمداران کشورهای "پیشرفته"ی در حال انحطاط اخلاقی جهان کردند.
احترامِ مخصوصِ به اسلام
به میمنت دُلارهای نفتی، امروز در کشورهای انگلیسی آمریکائی و حتا در فرانسهی بسیار "لائیک"، اسلام از احترام خاصی برخوردار شده است. مثلاً در کانادا که پنج سال پیش پانزده میلیارد دلار اسلحه به عربستان فروخت، شما میتوانید هر چقدر بخواهید از مسیحیت انتقاد کنید، در وجود حقیقی عیسا مسیح شک کنید، منکر وجود خدا شوید، اما هر که بگوید بالای چشم اسلام ابروست به "جرم" "اسلامهراسی" توی دهنش میزنند و ممکن است به زندان بیاندازندش! از این بابت مدیون عربستان سعودی و نظام اسلامی ایران باید بود. نظام آل سعود و امارات متحده و قطر نیز کلی برای تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی خرج کرده و میکنند و در این مورد از پشتیبانی ضمنی دولت و ارباب رسانهها و حتا دانشگاهیان بریتانیائی که اصطلاح "خاور میانه" را هم در جهان باب کردهاند و نام خلیج فارس را به "خلیج" تقلیل دادهاند یا گاه از اصطلاح "خلیج عربی-فارسی" استفاده میکنند تا وانمود به بیطرفی کنند، بهرمند هستند.
حجاب اسلامی اجباری در ایران
"نفت"، نه تنها باعث "انقلاب اسلامی" و روی کار آمدن "روحالله" در ایران شد، نه تنها موجب رونق "حجاب اسلامی" در جهان شد، بلکه "نظام اسلامی"ِ حاکم بر "ایران" پوشش حجاب را به دستور آقای خمینی اجباری کرد.
خمینی که از زمان "انقلاب سفید شاه و مردم" و رفراندوم اصلاحات ارضی، با اصل حق رای به زنان که یکی از اصول ششگانه آن رفراندمِ انقلابی بود به سختی مخالفت میکرد و شورش خونین خرداد ۱۳۴۲ را به راه انداخته بود، خیلی زود تکلیف را یکسره کرد.
هفته اول ماه اسفند ۱۳۵۷، دفتر خمینی طی حکمی قانون "حمایت خانواده" را لغو کرد و حجاب اسلامی را اجباری اعلام داشت. بلافاصله نخستین اعتراضات جدی علیه نظام اسلامی حدود دو هفته پس از "پیروزی انقلاب" توسط زنان ایران صورت گرفت که علیه حجاب اجباری به پا خواستند. یک روز پیش از برگزاری مراسم "روز جهانی زنان" خمینی در نطقی در "مدرسه رفاه" اعلام کرد که بانوان حق ندارند بدون حجاب سر کار روند و از فردای آن روز بانوان ایران امکان ورود به محل کارشان را که به اشغال انقلابیون اسلامی در آمده بود نیافتند.
صادق قطب زاده مدیر عامل جدید صدا و سیمای جمهوری اسلامی (که در کنگره کنفدراسیون دانشجویان در کلن آلمان با او آشنا شده بودم) نیز پیام خمینی را به سراسر کشور پخش کرد با تاکید بر اینکه برگزاری "روز زن" در ۸ مارس/۱۷ اسفند یک رسم "غربی" است و باید عوض شود (و شد روز تولد "فاطمه"). ابوالحسن بنیصدر نیز در تلویزیون در دفاع از حجاب چیزی گفت در ردیف اینکه موهای زنان تشعشعات تحریکآمیزی دارد که بهتر است پوشیده شود.
در تهران، تظاهرات زنان که از چند روز پیش آغاز شده بود در روز ۱۷ اسفند به اوج خود رسید. در بیرون وزارتخانهها، در دانشگاه تهران، در مدارس دخترانه، و در خیابانهای شمالی و مرکزی تهران دست به تظاهرات زدند، هم علیه حجاب اجباری هم علیه خشونتهای دستهجات هوادار خمینی نسبت به تظاهرکنندگان. از میان شعارهای عمده: "آزادی جهانی است/نه شرقی نه غربی است"، "ما انقلاب نکردیم/تا به عقب برگردیم"، "نه روسری، نه توسری".
دریادار مدنی
در دیدار با دریادار احمد مدنی، فرمانده نیروی دریائی و وزیر دفاع حکومت موقت که در خوزستان غائلههای جدائی طلبان عرب را خوابانیده بود، به او پیشنهاد کردم اعلامیهای در حمایت آزادی زنان و مخالفت با حجاب اجباری صادر کند، و او این کار را کرد. مدنی که تازه سوم اسفند به کابینه بازرگان پیوسته بود، ناچار شد ۱۱ فروردین استعفا دهد، اما به درخواست نخستوزیر دولت موقت، استانداری خوزستان را پذیرفت. وی در نخستین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی شرکت کرد و از میان ده کاندیدِ این مقام، پس از بنیصدر بالاترین شمار آراء را به دست آورد.
من نیز در تظاهرات راهپیمائی برای دفاع از آزادی و برابری زنان شرکت کردم و امروز یادم نیست کجا بود، اما خوب به یاد دارم دستههای لات و لوت که با قمه و چاقو تلاش در ارعاب و سکوت ما تظاهرکنندگان داشتند.
دریادار مدنی که عضو جبهه ملی بود و به سبب فعالیتهای سیاسی مخالف شاه، از ارتش کنار گذاشته شده بود و به کار دانشگاهی پرداخته بود و کتابهای متعددی از او در زمینههای اقتصاد و استراتژی منتشر شده بود. یکی از آنها کتاب "خلیج فارسنویسان" است که نسخهای از آن را هم پیش از ترک ایران به من اهدا کرد. وی زاده کرمان است و از آن استان در دوره اول مجلس شورای اسلامی برگزیده شد اما اعتبارنامه او را تصویب نکردند.
دانشجویان پیرو خط امام پس از کشف "اسناد لانه جاسوسی" و ارتباط او با سفارت، او را متهم به جاسوسی کردند و "مدنی" فرار را بر قرار ترجیح داد و در ا م آمریکا مستقر گشت و به فعالیت علیه نظام خمینی پرداخت. در آنجا وی اعلام کرد که از "سیا" یک میلیون دلار جهت فعالیتهای خود کمک گرفته بوده است. خوب است که اعلام کرد.
آلودگیهای عصرِ نفت
و اما "نفتالله" موجب یک تغییر عظیم دیگر هم شد که حتی از واپسگرائی اسلامی و گسترش سایه سیاه و مرگبار آن در جامعه بشری شاید بسا دردناکتر و برای بشریت فاجعه آمیزتر بوده است. و آن آغاز آلودگیهای شدید محیط زیست در "عصر نفت" است. هیچ پدیدهای به قدر صنایع نفتی موجب آلودگی محیط زیست بشر نبوده است. از خود استخراج نفت و توزیع نفت گرفته و حوادث مربوط به آن گرفته تا استفاده شبانهروزی آن برای سوخت، به ویژه سوخت دایمی و شبانه روزی میلیاردها اتومبیل در حال سوخت و آلودگی هوا و جو کره سراسر کره زمین. آلودگیهای ناشی از صنایع نفتی و پتروشیمی و فرآوردههای پلاستیکی از جمله تولید و مصرف روزانه میلیاردها کیسهی پلاستیکی پس از دههها مصرف، زندگانی انسان و اصولاً حیات را به مخاطره انداخته است. زیرا فرآوردههای نفتی به آسانی در طبیعت نمیپوسند و از بین نمیروند.
نظام سوداگر که امروز حاکم بر جوامع بشر است و صرفاً مبتنی بر تشویق سود مادی انفرادی است، علت عمدهی این آلودگیهای وحشتناک است.
خوب است دانسته و گفته شود که شاه ایران میخواست و پیشنهاد کرده بود که از درآمدهای هنگفت نفتی بخشی به صندوقی برای توسعه کشورهای فقیر آفریکا سپرده شود، اما نظام سوداگران انگلیسی- آمریکائی فقط در جشتجوی منافع و سود شخصی بودهاند. فرهنگشان چنین اقتضاد میکرده است.
از گذشته به حال و آینده
نهضت همبستگی جهانی
خاطرات و شهادتهای من در طول ۹ سال زندگانی تحت نظام جمهوری اسلامی در ایران باشد برای یک وقت دیگر.
همین چند ماه پیش سازمان ملل متحد اعلام کرد که بشر فقط ۱۲ سال وقت دارد تا راههائی بیابد که بتواند بر این کره زمین ادامه حیات دهد.
برای این کار میبایستی روند و شیوه زندگانی کنونی بشر به طور اساسی متوقف شود و تغییر رادیکال یابد.
در کانادا، کارزار انتخابات پارلمانی از مدتی پیش در جریان است.
دوست دارم فعال باشم و از خوانندگانی که علاقمند باشند دعوت میکنم برای ایجاد حرکتی پسامدرن در کانادا و جهان به من بپیوندند. برای تغییری ریشهای و رادیکال. برای یک "انقلاب صلحجویانه و انساندوستانه". برای ایجاد یک نهضتِ "همبستگی جهانی".
دو تغییرِ بزرگ!
نوشتن این سری مطلب در ماه اوت/ آگوست، مرداد ۲۰۱۸ میلادی، و انتشار آن یک ماه بعد در هفتهنامه "ایراناستار" آغاز شد. اینک چهل و دومین قسمت، از خاطرات گذشته، از سالهای ۵۰ تا ۷۰ میلادی به زمان تاسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران پس از "رفراندمِ کاذب" ۱۲ فروردین رسیده است و این خاطرات را به طور موقت به پایان میرسانم. اولاً چرا عنوان "تغییر بزرگ"؟
در آن تابستان ۲۰۱۸، به زیارتِ محل دوران جوانی به سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۷ در "دانشگاه آزاد بروکسل" رفته بودم.
دو تغییر بزرگ در فاصلهی این نیم قرن کاملاً مشهود بود.
نضج اسلام
یکی، وجود دختران و زنان با پوشش اسلامی، در ایستگاه قطار، در خیابان، در مغازهها، در هتل، همه جا، در صورتی که در مدت سه سال و نیمی که در سالهای ۶۰ میلادی در بلژیک بودم، حتا یک دختر یا زن محجبه به یاد ندارم دیده بوده باشم.
نه آنکه در سالهای ۶۰ میلادی مهاجر مسلمان در آن شهر و کشور نبود. مهاجران "مغربی" (الجزایری، مراکشی و تونسی) کم نبودند. اما ضمن حفظ مسلمانی خود، میکوشیدند همرنگ جماعت شوند و توی ذوق مردم کشور میزبان نزنند. اسلام هم در مجموع، یک چیز کهنه و عقبمانده مینمود و روند فرهنگی حاکم، در حذف و برداشتن "حجاب" بود، نه در گذاشتن آن، چه در اروپا و آمریکا، چه در شمال آفریکا، چه در ایران، چه در عموم کشورهای مسلماننشین. پس چی شد؟ پیروزی اسلام بنیادین به مدد دُلارهای نفتی که ناگهان به کشورهای مسلمان سرازیر شد!
تغییرات هواشناسی
تغییر بزرگ دیگر، تغییرات هواشناسانه بود. بروکسل شهری بود با آسمانی خاکستری و بارانی. در آن سالها از بس هوا دایماً ابری و بارانی بود، تنها راه رهائی از غمِ آسمانِ گریان، پناه بردن به آبجوخانه بود، زن و مرد. اگر نه، بیباده "نمیشاید زیست". اما همان بروکسل و اطرافش،حالا شده بود سرزمینی داغ، با آسمانی آبی، خورشیدی سوزان، و دولتی که به مردم توصیه میکرد در استفاده از آب و آبپاشی باغ و باغچه صرفهجوئی کنند!
نفت
تصادفاً عامل اصلی هر دو تغییر بزرگ "نفت" بود.
بهای بشکه نفت ناگهان در دهه پنجاه محمدی و دهه ۷۰ عیسوی، چند صد درصد افزایش یافت و بیشتر تولیدکنندگان اصلی کشورهای مسلماننشین بودند: لیبی، الجزایر، عربستان، عراق، ایران کویت و سایر امیرنشینهای خلیج فارس. این کشورها ناگهان فوقالعاده ثروتمند شده بودند... و در جهان سوداگرِ کنونی، هر که پول دارد، دیگران به او و ارزشهای او تعظیم میکنند.
اگر اروپا تا کنون مدل اجتماعی - فرهنگی جهان شده بود به واسطه ثروت و قدرتِ برترش بود. ولی دیدیم چطور پس از سرازیر شدن دلارهای نفتی در کشور، شاهنشاه ایران شروع کرد از موضع قدرت با سران کشورهای قدرتمند و استعمارگر پیشین صحبت کردن و برای آنان تعیین تکلیف کردن!
گروه ۷
همین ۲۴ آگوست گذشته، "گروه ۷" (۷ کشور صنعتی پیشرفتهترِ دارای اقتصاد بازاری یا به قولی دیگر "دموکراسیهای لیبرال"، ا م آمریکا، بریتانیای کبیر، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن و کانادا در شهر فرانسوی و ساحلی "بیاریتس" گرد هم آمده بودند تا به مشکلات جهانی برسند. این "گروه ۷" و زمانی "۸" کشور در اصل به سال ۱۹۷۵ برای مقابله با قدرتمند شدن کشورهای تولیدکننده و صادرکننده نفت، به ابتکار "والری ژیسکار دستن" رئیسجمهور وقت فرانسه، در آن کشور تشکیل شده بود. کشوری که خود، یک قطره نفت نداشت و در جستجوی راه حل برای خروج از آن دشواری بود. همین رئیس جمهور نیز در "گوادلوپ" سران ا م آمریکا، بریتانیای کبیر، و آلمان غربی را گرد آورد ( ۱۴-۱۷دیماه ۱۳۵۷) تا تکلیف ایران را که منقلب شده بود و موضع خود را در برابر آن "انقلاب" روشن کنند (تا به امروز هنوز روشن نیست که موضع هر کدام چه بود! خواننده بداند که آنها هم آدمهائی هستند با پوست و استخوان مثل شما، و تصمیم گرفتن در مورد وضعیت ایران برایشان بسیار دشوار بود).
تغییر بزرگ دیگر اینکه در آنسال این ۷ کشور ۷۰٪ تولید ناخالص جهان را تشکیل میدادند و امروز فقط ۴۰٪ آن را گرد میآورند.
صدور انقلاب اسلامی ایران
در این فاصلهی زمانی، ایران دستخوش "انقلاب اسلامی" و تغییر نظام کشورداری به یک نظام اسلامی شد که هدف عمدهی آن، دستکم از نظرگاه رهبر آن، "اسلامی کردن"ِ ایرانیان و جهانیان بوده است! با پول نفت! ایران یکی از محورهای عمدهی حال و احوال بشریت است که در طول تاریخ بارها حولِ حال و احوال این کشور چرخیده است.
صدور اسلامِ وهابی
سران دولت "عربستان سعودی" نیز، دولتی که مخلوق آمریکا و بریتانیای کبیر پس از جنگ جهانگیر اول بوده است، با پول هنگفت خود، سردمداران "غرب" را اجیر خود کردند. این "کشور" به واسطهی نظامِ وهابی اسلامی خود و گهواره اسلام بودن، عقبماندهترین جامعه یا یکی از عقبماندهترین جوامع بشری است. سردمداران سعودی پس از آنکه از قمار و باخت ثروتهای هنگفت در کازینوهای فرانسه و موناکو خسته شدند، یکهو متوجه شدند که با بخشی از آن پولهای باخته میتوانستند خود کازینوها را بخرند! و خریدند و ناگهان احساس برتری کردند. بخش مهمی از درآمد نفتی بادآوردهی خود را صرف تبلیعات اسلامی جهانی و ساختن مسجد و منبر در همه نقاط جهان، و پرداخت رشوه به سیاستمداران کشورهای "پیشرفته"ی در حال انحطاط اخلاقی جهان کردند.
احترامِ مخصوصِ به اسلام
به میمنت دُلارهای نفتی، امروز در کشورهای انگلیسی آمریکائی و حتا در فرانسهی بسیار "لائیک"، اسلام از احترام خاصی برخوردار شده است. مثلاً در کانادا که پنج سال پیش پانزده میلیارد دلار اسلحه به عربستان فروخت، شما میتوانید هر چقدر بخواهید از مسیحیت انتقاد کنید، در وجود حقیقی عیسا مسیح شک کنید، منکر وجود خدا شوید، اما هر که بگوید بالای چشم اسلام ابروست به "جرم" "اسلامهراسی" توی دهنش میزنند و ممکن است به زندان بیاندازندش! از این بابت مدیون عربستان سعودی و نظام اسلامی ایران باید بود. نظام آل سعود و امارات متحده و قطر نیز کلی برای تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی خرج کرده و میکنند و در این مورد از پشتیبانی ضمنی دولت و ارباب رسانهها و حتا دانشگاهیان بریتانیائی که اصطلاح "خاور میانه" را هم در جهان باب کردهاند و نام خلیج فارس را به "خلیج" تقلیل دادهاند یا گاه از اصطلاح "خلیج عربی-فارسی" استفاده میکنند تا وانمود به بیطرفی کنند، بهرمند هستند.
حجاب اسلامی اجباری در ایران
"نفت"، نه تنها باعث "انقلاب اسلامی" و روی کار آمدن "روحالله" در ایران شد، نه تنها موجب رونق "حجاب اسلامی" در جهان شد، بلکه "نظام اسلامی"ِ حاکم بر "ایران" پوشش حجاب را به دستور آقای خمینی اجباری کرد.
خمینی که از زمان "انقلاب سفید شاه و مردم" و رفراندوم اصلاحات ارضی، با اصل حق رای به زنان که یکی از اصول ششگانه آن رفراندمِ انقلابی بود به سختی مخالفت میکرد و شورش خونین خرداد ۱۳۴۲ را به راه انداخته بود، خیلی زود تکلیف را یکسره کرد.
هفته اول ماه اسفند ۱۳۵۷، دفتر خمینی طی حکمی قانون "حمایت خانواده" را لغو کرد و حجاب اسلامی را اجباری اعلام داشت. بلافاصله نخستین اعتراضات جدی علیه نظام اسلامی حدود دو هفته پس از "پیروزی انقلاب" توسط زنان ایران صورت گرفت که علیه حجاب اجباری به پا خواستند. یک روز پیش از برگزاری مراسم "روز جهانی زنان" خمینی در نطقی در "مدرسه رفاه" اعلام کرد که بانوان حق ندارند بدون حجاب سر کار روند و از فردای آن روز بانوان ایران امکان ورود به محل کارشان را که به اشغال انقلابیون اسلامی در آمده بود نیافتند.
صادق قطب زاده مدیر عامل جدید صدا و سیمای جمهوری اسلامی (که در کنگره کنفدراسیون دانشجویان در کلن آلمان با او آشنا شده بودم) نیز پیام خمینی را به سراسر کشور پخش کرد با تاکید بر اینکه برگزاری "روز زن" در ۸ مارس/۱۷ اسفند یک رسم "غربی" است و باید عوض شود (و شد روز تولد "فاطمه"). ابوالحسن بنیصدر نیز در تلویزیون در دفاع از حجاب چیزی گفت در ردیف اینکه موهای زنان تشعشعات تحریکآمیزی دارد که بهتر است پوشیده شود.
در تهران، تظاهرات زنان که از چند روز پیش آغاز شده بود در روز ۱۷ اسفند به اوج خود رسید. در بیرون وزارتخانهها، در دانشگاه تهران، در مدارس دخترانه، و در خیابانهای شمالی و مرکزی تهران دست به تظاهرات زدند، هم علیه حجاب اجباری هم علیه خشونتهای دستهجات هوادار خمینی نسبت به تظاهرکنندگان. از میان شعارهای عمده: "آزادی جهانی است/نه شرقی نه غربی است"، "ما انقلاب نکردیم/تا به عقب برگردیم"، "نه روسری، نه توسری".
دریادار مدنی
در دیدار با دریادار احمد مدنی، فرمانده نیروی دریائی و وزیر دفاع حکومت موقت که در خوزستان غائلههای جدائی طلبان عرب را خوابانیده بود، به او پیشنهاد کردم اعلامیهای در حمایت آزادی زنان و مخالفت با حجاب اجباری صادر کند، و او این کار را کرد. مدنی که تازه سوم اسفند به کابینه بازرگان پیوسته بود، ناچار شد ۱۱ فروردین استعفا دهد، اما به درخواست نخستوزیر دولت موقت، استانداری خوزستان را پذیرفت. وی در نخستین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی شرکت کرد و از میان ده کاندیدِ این مقام، پس از بنیصدر بالاترین شمار آراء را به دست آورد.
من نیز در تظاهرات راهپیمائی برای دفاع از آزادی و برابری زنان شرکت کردم و امروز یادم نیست کجا بود، اما خوب به یاد دارم دستههای لات و لوت که با قمه و چاقو تلاش در ارعاب و سکوت ما تظاهرکنندگان داشتند.
دریادار مدنی که عضو جبهه ملی بود و به سبب فعالیتهای سیاسی مخالف شاه، از ارتش کنار گذاشته شده بود و به کار دانشگاهی پرداخته بود و کتابهای متعددی از او در زمینههای اقتصاد و استراتژی منتشر شده بود. یکی از آنها کتاب "خلیج فارسنویسان" است که نسخهای از آن را هم پیش از ترک ایران به من اهدا کرد. وی زاده کرمان است و از آن استان در دوره اول مجلس شورای اسلامی برگزیده شد اما اعتبارنامه او را تصویب نکردند.
دانشجویان پیرو خط امام پس از کشف "اسناد لانه جاسوسی" و ارتباط او با سفارت، او را متهم به جاسوسی کردند و "مدنی" فرار را بر قرار ترجیح داد و در ا م آمریکا مستقر گشت و به فعالیت علیه نظام خمینی پرداخت. در آنجا وی اعلام کرد که از "سیا" یک میلیون دلار جهت فعالیتهای خود کمک گرفته بوده است. خوب است که اعلام کرد.
آلودگیهای عصرِ نفت
و اما "نفتالله" موجب یک تغییر عظیم دیگر هم شد که حتی از واپسگرائی اسلامی و گسترش سایه سیاه و مرگبار آن در جامعه بشری شاید بسا دردناکتر و برای بشریت فاجعه آمیزتر بوده است. و آن آغاز آلودگیهای شدید محیط زیست در "عصر نفت" است. هیچ پدیدهای به قدر صنایع نفتی موجب آلودگی محیط زیست بشر نبوده است. از خود استخراج نفت و توزیع نفت گرفته و حوادث مربوط به آن گرفته تا استفاده شبانهروزی آن برای سوخت، به ویژه سوخت دایمی و شبانه روزی میلیاردها اتومبیل در حال سوخت و آلودگی هوا و جو کره سراسر کره زمین. آلودگیهای ناشی از صنایع نفتی و پتروشیمی و فرآوردههای پلاستیکی از جمله تولید و مصرف روزانه میلیاردها کیسهی پلاستیکی پس از دههها مصرف، زندگانی انسان و اصولاً حیات را به مخاطره انداخته است. زیرا فرآوردههای نفتی به آسانی در طبیعت نمیپوسند و از بین نمیروند.
نظام سوداگر که امروز حاکم بر جوامع بشر است و صرفاً مبتنی بر تشویق سود مادی انفرادی است، علت عمدهی این آلودگیهای وحشتناک است.
خوب است دانسته و گفته شود که شاه ایران میخواست و پیشنهاد کرده بود که از درآمدهای هنگفت نفتی بخشی به صندوقی برای توسعه کشورهای فقیر آفریکا سپرده شود، اما نظام سوداگران انگلیسی- آمریکائی فقط در جشتجوی منافع و سود شخصی بودهاند. فرهنگشان چنین اقتضاد میکرده است.
از گذشته به حال و آینده
نهضت همبستگی جهانی
خاطرات و شهادتهای من در طول ۹ سال زندگانی تحت نظام جمهوری اسلامی در ایران باشد برای یک وقت دیگر.
همین چند ماه پیش سازمان ملل متحد اعلام کرد که بشر فقط ۱۲ سال وقت دارد تا راههائی بیابد که بتواند بر این کره زمین ادامه حیات دهد.
برای این کار میبایستی روند و شیوه زندگانی کنونی بشر به طور اساسی متوقف شود و تغییر رادیکال یابد.
در کانادا، کارزار انتخابات پارلمانی از مدتی پیش در جریان است.
دوست دارم فعال باشم و از خوانندگانی که علاقمند باشند دعوت میکنم برای ایجاد حرکتی پسامدرن در کانادا و جهان به من بپیوندند. برای تغییری ریشهای و رادیکال. برای یک "انقلاب صلحجویانه و انساندوستانه". برای ایجاد یک نهضتِ "همبستگی جهانی".
ادامه دارد
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, اوت 28, 2019 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Dr. Shodja Eddin Ziaian دکتر شجاعالدین ضیائیان دکترای اقتصاد صلح از دانشگاه پاریس، فوق دکترای صلحشناسی از دانشگاه پنسیلوانیا، و استاد بازنشسته دانشگاههای تورنتو و یورک میباشد |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو