راستگوئی از اصول دین جهانی باشد و دروغگو به شدیدترین مجازاتها تنبیه شود
از گذشته به حال و آینده-2
تغییر بزرگ-43
اِنَّهُ لَقَولٌ فصلٌ (۱۳) و ماهُوَ بِاِلهَزلِ (۱۴) اِنَّهُم یَکیدُونَ کَیداً(۱۵) وَ اَکیدُ کَیداً (۱۶)
که این سخنی است قاطع (۱۳) و هزل نیست (۱۴) آنها خدعه میکنند (۱۵) و "من" نیز خدعه میکنم (۱۶)
(قرآن، سوره ۸۶، آیه ۱۳-۱۷)
وَ مَکَرُوا و مَکَراللهُ وَاللهُ خَیرُالماکِرین
وَ مَکر کردند و الله مَکر کرد و الله در مَکر بهترین است
(قرآن، سوره ۳، آیه ۵۳)
"ما هر چه میگوئیم، قال رسولالله میگوئیم، رسولالله هم قالالله میفرماید، اگر ما مرتجعیم معلوم میشود رسولالله مرتجع است"
(بیانات امام خمینی پس از آزادی از زندان، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۴۳)
دروغ
میگویند امام خمینی در پاسخ به پرسش مبنی بر اینکه شما در پاریس یک چیز میگفتید و بعد از به قدرت رسیدن طور دیگری عمل میکنید پاسخ داده که "خُدعه" کردیم. و این را جایز میداند. او میگوید هر وسیلهای برای رسیدن به هدف حفظ و تعالی اسلام مجاز بلکه لازم است. من خود در ویدئوئی از او میشنوم که در مذمتِ "روشنفکرانِ" میگوید که این "بیچاره" ها حتا موقعی که همه شعار "جمهوری اسلامی" سر میدادند منباب "تقیه" هم یکبار نگفتند جمهوری اسلامی". او اصلاً متوجه نبود که "راستگوئی" اساس دینِ ایرانیان است.
خمینی، رهبر مسلمانان ایران و جهان، "تقیه" را تشویق میکرد، دروغ را.
از رادیو شنیدم که همسایه را تشویق به جاسوسی علیه همسایه، حتا فرزندان را علیه والدین، و لو دادنشان، تشویق میکرد.
پس همسایهها و حتی اعضای یک خانواده هم نمیتوانستند "مِن بعد" به هم اطمینان داشته باشند، مگر همیشه تظاهر به "مسلمانی بلکه به اسلامی بودن بکنند. اگر یک اسلامی در همسایگی باشد، همه از ترس باید خود را سانسور کنند و تظاهر به اسلام کنند. خمینی چنین نظام اجتماعی وحشتناکی را بنا نهاد و امروز اثراتش را میبینیم.
پس تعجبی نیست که در سالهای اخیر از هر کسی که به تازگی از ایران آمده میشنوم که جامعه از لحاظ اخلاقی به انحطاط کشیده شده است. میشنوم که سخنِ "دروغ" چیزی پیش پا افتاده و "نورم" و هنجار جامعه شده است. مردم در دروغ گفتن برای حفط منافع خود و در "زرنگی" استاد شدهاند.
زرنگی چیز تازهای نیست. به سال ۱۹۷۷، با کمال تعجب در دانشگاه پنسیلوانیا به مقاله ای از یک "دانشگاهی" آمریکائی منتشر در یک مجلهی دانشگاهی برخوردم که درباره "زرنگی" ایرانیان نوشته بود، به عنوان یک پدیدهی ویژه ایرانیان. و تازه متوجه استعداد خود و عقبماندگی دانشگاهیان آمریکائی شدم! چیز تازهای نیست منتها در حکومت "رسمی"ی اسلامی تشدید شده است. اگر نه، این سنت دروغگوئی و "دوروئی" همچون یک بیماری اجتماعی دردناک پس از شکست ایرانیان از عربانِ نومسلمان، حدود چهارده قرن است بر ایران مستولی شده است. ایرانیان در مجموع تسلیمِ عربان شدند و نامِ خود را از "بهروز" به "اِبنِ مُقَفَع" ("فرزندِ ترک خورده و سرشکسته"، اگر ترجمهام درست باشد) و از "بهزادان پورونداد هرمزد" به "ابومسلم خراسانی"، و ... تغییر دادند، به ناچار نام فاتحان را بر خود گذاشتند و به بندگی آنان کمر بستند. و نامبردگان پس از خدمت به خلیفه مسلمین، به دستور همان خلیفه کشته شدند! به زبان فاتحان، به لسان عربی سخن گفتند و نوشتند. اما نه لزوماً با طیب خاطر. اروپائیان نیز همه آثار این ایرانیان را هنر و ادبیات و علوم "اسلامی" یا "عربی" نام نهادند.
رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگزار جمهوری اسلامی مُدل و نمونه و مشوق دروغگوئی و جنگاوری بوده است و مخالف صلح و سازش و آشتی. و دروغ و دوروئی (برای نجات جان و مال در نظام اسلامی) هفتاد سال پس از دورهی تجددِ مشروطه و دوره تجدد پهلوی که همراه با نوعی "بازگشت به خویشِ ایرانی" و قدری ارزشگذاری به راستگوئی بود، بار دیگر به سرزمینِ کورش و داریوش بازگشت.
محدودیت آزادی در اسلام
سخنان "خمینی" در تعریف از آزادی به قدر کافی و کاملاً گویاست. میگوید اسلام "سرمنشاء آزادیها، همه آزادگیها، همه بزرگیها، همه آقائیها، همه استقلالهاست". اما منظور او از آزادی فقط در محدودهی "کلام الله" است. "بزرگیها / آقائیها" هم بستگی به تعریف شما از این الفاظ دارد. اما استقلال از اسلام را هم نمیپذیرد. شما باید هر آنچه در قرآن، کتابی که به همت "عثمان"، سومین "خلیفه"ی مسلمانان، گردآوری و به عنوان "کلامالله" به روایت "رسولالله" معرفی شده است، بپذیرید، و فقط در آن محدوده آزادید و استقلال دارید. تفسیر محدودهی این آزادیها را هم فقیهان "اسلام" معین میکنند یا بر سر آن بحث میکنند. (اخیراً دکتر عبدالکریم سروش به این نتیجه رسید و نوشت که اینها را پیغمبر "خواب دیده بوده است" (نقل به مضمون).
پرسشِ امام:
"این ارتجاع است؟ "
"ملتهای اسلام بیدار شدهاند. نهضت کردهاند. خواستههای روحانیت عمل به قوانین اسلام است، این ارتجاع است؟ رسول اکرم مرتجع بود؟ (...) دعوت به عمل کردن به قوانین آسمانی ارتجاع است؟ خدای تبارک و تعالی مرتجع است؟ جبرئیل امین، واسطه ی وحی الهی مرتجع است؟! پیغمبر اکرم مرتجع است؟! ائمه هدی مرتجع هستند؟! علما از صدر اسلام تا امروز... قوانین وحی را به مردم ابلاغ میکنند، ابلاغ قوانین الهی ارتجاع است؟! (...)
(...) این احکام اسلام است، کجایش ارتجاع است؟ بفرمائید کجای احکام اسلام را آقایان ارتجاع سیاه میدانند؟ بفرمایند بیایند تفاهم کنند ... اینکه نمیشود. خوب بیا بنشین بگو آقا اینکه پیغمبر فرموده است، این ارتجاع سیاه است، تا ما ببینیم که شما درست میفرمائید؟ تا ما اثبات کنیم نخیر ارتجاع نیست. " (بیانات امام خمینی پس از آزادی از زندان، ۲۵/۲/۱۳۴۳).
پاسخ به پرسشِ امام خمینی
پرسش حضرتِ خمینی، دستکم سه بخش دارد. یکی اینکه آیا او "مرتجع" است؟ بله ۱۰۰٪ ایشان مرتجع بود. مرتجع یا واپسگرا، چنانکه از نامش پیدا ست و در مفهوم کلام مستتر است یعنی بازگشت به عقب. خمینی میخواست برای کشورداری انسانهای امروزی به قوانین ۱۴۰۰ سال پیشِ اسلامِ سیاسی "رجوع" شود. و موفق هم شد که این نظام اسلامی واپسگرا را بر ایران (دوباره) حاکم کند. خلاصه اینکه، بله این دین به عنوان ایدئولوژی کشورداری (نه به عنوان رابطه ی شخصی برای نیایش که به خود شخص مربوط است) به وضوح، بسیار ارتجاعی است، و "سیاه" بودن آن هم که عیان است. چادر سیاه، و سیاهی عزاداریهای پرشمار، از جمله و بخصوص "عاشورا" که اهم اکنون حتا در کانادا ایرانیان را ول نمیکند، و مخالفتهای خمینی و اسلام با شادی و نشاط و رنگهای زندگانی و عشقورزیهای انساندوستانه. سیاهتر چه میخواهید؟
آیا پیغمبر، رسولالله، مرتجع بود؟
نه، گمان نکنم که او در جامعه حجاز یک مرتجع محسوب میشد. تاریخدان نیستم. اما گمان نکنم که وی بازگشت به گذشته میکرده است. به وضوح دعوت به دین و راه و روشی نوین میکرد. ظاهراً او طوایف و قبایلِ پراکندهی عرب را به اتحاد و یگانگی فراخواند و نهضت توحیدی او و شعار "لااله الالله" برای عرب یک پیشرفت بود تا "بین خودشان به وحدت برسند". اما او اگر بود، در زمان خودش مترقی بود، نه برای امروز!
تازه، آیا زنان در طوایف عرب پیش از اسلام وضع حقوقی بدتری داشتند یا بهتر، نمیدانم. همینقدر میدانم و گفته میشود که پیش از اسلام زنی چون "خدیجه" وجود داشت، مستقل و قدرتمند، که ثروت خود را خود مدیریت میکرد و محمدبن عبدالله را به خدمت و کارمندی خود اجیر کرد، و بعد هم آن جوان را که بیست سال جوانتر بود به عقد و نکاح خود درآورد! یا "هند جگرخوار" که زن بود و در کارزار جنگ شرکت مییافت. لذا این پرسش برایم مطرح است که آیا، برای زنان، دین محمد (ص) حتا همانموقع هم یک پیشرفت بود یا نه. امروز که نیست.
آیا خدا/"الله" مرتجع بود؟
طبعاً پرسش نادرست پاسخ ندارد. اگر اشتباه نکنم "الله" بُتِ طایفه "قریش" بود، در "کعبه"، جائی که طوایف عرب بُت و "خدا"یان خود را داشتند و میپرستیدند. محمد بتُها و خدایان طوایف دیگر را شکست و گفت همه باید تسلیمِ به "الله" شده که مِنبعد خدای یکتای همگان باشد، "لا اله الالله"، نیست خدائی جز الله. باید همه "مسلمان" شوند و یکتاپرست.
و اما به "بُت" یا "خدا" که نمیتوان صفات مترقی یا مرتجع نسبت داد.
هیچیک از دینهای کهن پاسخگو نیست
اینکه اسلام سیاسی پاسخگوی نیازهای جوامع امروز نیست از این جهت مطرج شده که ما ایرانیان اکثراً مسلمانیم و گرفتار یک نظام اسلامی، اما نامربوط بودن این دینها با زندگانی امروز بشر مختص به دین اسلام نیست. هیچیک از دینهای کهن با جامعهی کنونی تطبیق ندارد. از همه عقبماندهتر دینِ موسی است که از هر سه دین ابراهیمی کهنهتر است. دینی که در آن آمده که اگر فرزندان از پدر و مادر سرپیچی کنند، مجازاتشان مرگ از طریق سنگسار است! "قوانینی" از این دست. طبعاً قابل به کارگیری در دنیای امروز نیست.
دین مسیح ملایمتر است. اما، به قول "خمینی" مهلتش ندادند! معهدا کلیسا همان دین "ملایم" را برای سرکوب دهشتناک مردمان به کار گرفت. و داستان آبستن شدن "مریم" هم توسط خدا، داستانی است که امروزه هیچ "یوسف"ی دوست ندارد در مورد زنش بشنود!
بشر نیاز به یک دین جهانی نوین دارد
بشر نیاز به یک دین نوین جهانی دارد که با افکار و اندیشههای پیشرفتهترِ او وفق دهد و مورد قبول همگان قرار گیرد. چرا نوین؟ به لحاظ واضح و مبرهن اینکه دانش و آگاهی ما (بشر) از اجدادمان بسیار بسیار بیشتر شده است. جهانبینی بشر در مورد اینکه از کجا آمدهایم و به کجا میرویم با آنچه اجدادِ بسیار نادان و خشن و نیمه وحشیمان میپنداشتند و به خرافه متوسل میشدند بسیار تغییر یافته و متحول شده است. چرا "جهانی" و "مورد قبول همگان؟". برای اینکه یکی دیگر از "فانکشن"های دین (وظایف و "کار ویژه"های دین) این است که مردمان یک جامعه را در مورد رعایت یک رشته اصول اخلاقی به توافق و اشتراک برساند (مثل ده فرمان یهودی - مسیحی یا "امر به معروف و نهی از منکر" اسلامی). اما امروزه اصولی نیاز داریم که بر پایه دانش و روانشناسی امروزی بنا شده باشد. ضمناً امروز جامعه ی ما "جهانی" است پس دینی جهانی میباید، مورد قبول همگان.
کُنشِ من:
تبلیغ دین جهانی و تبیین اصول آن
سالها و دهههاست انسانها را به سه زبان فارسی و فرانسوی و انگلیسی، به آشنائی با این "دین نوین جهانی" یا آگاه شدن انسانها به دین راستینی که در دل دارند دعوت میکنم. میگویم "آگاه شدن خود به دین جهانی" زیرا اصول آن در بطن روح و روان همه انسانها نهفته است.
من چه در روابط فردی، چه در مواضع و سکوهای دانشگاهی، چه در رسانهها و رسانههای اجتماعی (سوشیال مدیا) انسانها را به دین همبستگی جهانی فرا خواندهام. جالب است که در پایان سخنرانی خود در یکی از دانشگاههای "ویسکانسین" تحت عنوانِ "آیندهنگری یک دین جهانشمول" Futurology of a Universal Religion چند تن از دانشجویان نزد من آمده پرسیدند که آیا من "بهائی" هستم. من "بهائی" نیستم، اما ایرانیم و دینهای زرتشتی و بهائی دینهای ایرانیاند و روح مشترک دارند.
خلاصه و چکیدهی نظریهی من در باب دین (نوین) جهانی چنین است:
- مفهوم خدا، پروردگار، آفریدگار ۱۰۰٪ با وجود انسان عجین است. (بدون انسان کسی نیست که دربارهی "خدا" حرف بزند. من هر چه با سگ و گربه و مورچه و درخت در این باب سخن گفتم پاسخی نیامد.). پس ما و خدا لازم و ملزوم هم هستیم، وجودمان بهم وابسته است.
- خدا در همه دینها مفهوم آفرینندهی ما و جهان دارد. و اما این مفهوم را "ما" بشر به وجود آوردهایم. پس همانطور که آفریدگار مفهوم آن چیز یا کسی است که ما را آفریده این ما انسانهائیم که آن مفهوم را آفریدهایم. پس خدا و انسان یکی است یا دستکم لازم و ملزوم یکدیگرند!
- "خدا" معنای قادر مطلق را دارد. و بشر هنوز قادر مطلق نیست. اما اگر تجسم کنیم که دانش بشر به "بینهایت" برسد، که با سرعت پیشرفت دانش و فن قابل تجسم است، میتوان تجسم هم کرد که "در آینده" به "قادر مطلق" بودن نزدیک شویم یا "قادر مطلق" شویم (تجسم خدا بودن). در این صورت بشر آفریدگار شود. نتیجه اینکه آفرینش در آینده صورت گیرد، نه در گذشته. اینکه ارسطو و سایر اندیشمندان به دنبال "موتور اول" در گذشته بودهاند اشتباه بود، باید مورد تجدید نظر قرار گیرد. گذشته و حال و آینده فقط برای فرد ما موجودات معنا دارد که به دنیا میآئیم، رشد میکنیم و میمیریم. اما "بشر" به زندگانی خود ادامه میدهد. و این طرز تلقی جزو فرهنگ و گفتار ایرانی است. تصور کنید که "زمان" یک پدیدهای است که وجود دارد و مائیم (فرد ما) در این پدیده گذرانیم. زمان به جای خود است و گذشته و حال و آینده ندارد. زمان یکی از ویژگیها و خصلتهای "خدا" و پرورزگار است.
- نتیجهی اخلاقی اینکه به بشر و طبیعت باید احترام گذاریم چرا که مظهر خدایند. نتیجه دیگر اینکه باید در ارتقاء دانش بکوشیم. دانش با دروغگوئی و "خدعه" جور در نمیآید. یک علت اینکه ایرانیان در پیشرفت دانش از سرآمدان انسانها بودند، احترامشان به راستگوئی و بزرگداشتشان از این صفت انسانی، فردی و اجتماعی بود.
- "پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک" از اصول این دین جهانی باشد. همه مردم دنیا بیتردید این اصل اخلاقی را پسند کنند.
- اینکه انسان تلاش کند آب و خاک و هوا را تمیز نگاه دارد و منابع طبیعی را پاس دارد از اصول دین جهانی است. اگر جهان به جای دین عیسا و محمد به دین زرتشت درآمده بود امروز محیط زیست بشر چنین آلوده نبود.
- و چون این اصول را در دین زرتشت هم میبینیم و میشناسیم. به همین جهتها صفت "نوین" در پرانتز است. این اصول چیز تازهای نیست و در دل همه انسانها وجود دارد. بسیاری از اصول دین (نوین) جهانی را در همه ادیان میتوان یافت. در واقع "بدنه"ی اصلی همه ادیان همانند "قاعده طلائی" است که همه مردمان از هر دین بر آن گردن مینهند: "آنچه را بر دیگران نمیپسندی بر خود مپسند". یا "با دیگران همانطور رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند".
- تلاش در مهربانی و خردمندی جزو اصول دین جهانی باشد.
- در این راه، ما ایرانیانِ مسلمان همه "محراب"ها را که محل "حرب" و جنگ است به "مهراب"، محل صلح و مهر و آشتی و زندگانی و نیایش به انسان-خدا تبدیل کنیم.
- همه کنیسهها و کلیساها و مسجدها و نیایشگاههای ادیان دیگر به محل نیایش انسانیت و گفتگو برای اجماع جهانی و صلح جهانی و دعوت به حفظ محیط زیست و چگونگی نجات بشر از انهدام تبدیل شود.
- راستگوئی از اصول دین جهانی باشد و دروغگو به شدیدترین مجازاتها تنبیه شود.
تغییر بزرگ-43
اِنَّهُ لَقَولٌ فصلٌ (۱۳) و ماهُوَ بِاِلهَزلِ (۱۴) اِنَّهُم یَکیدُونَ کَیداً(۱۵) وَ اَکیدُ کَیداً (۱۶)
که این سخنی است قاطع (۱۳) و هزل نیست (۱۴) آنها خدعه میکنند (۱۵) و "من" نیز خدعه میکنم (۱۶)
(قرآن، سوره ۸۶، آیه ۱۳-۱۷)
وَ مَکَرُوا و مَکَراللهُ وَاللهُ خَیرُالماکِرین
وَ مَکر کردند و الله مَکر کرد و الله در مَکر بهترین است
(قرآن، سوره ۳، آیه ۵۳)
"ما هر چه میگوئیم، قال رسولالله میگوئیم، رسولالله هم قالالله میفرماید، اگر ما مرتجعیم معلوم میشود رسولالله مرتجع است"
(بیانات امام خمینی پس از آزادی از زندان، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۴۳)
دروغ
میگویند امام خمینی در پاسخ به پرسش مبنی بر اینکه شما در پاریس یک چیز میگفتید و بعد از به قدرت رسیدن طور دیگری عمل میکنید پاسخ داده که "خُدعه" کردیم. و این را جایز میداند. او میگوید هر وسیلهای برای رسیدن به هدف حفظ و تعالی اسلام مجاز بلکه لازم است. من خود در ویدئوئی از او میشنوم که در مذمتِ "روشنفکرانِ" میگوید که این "بیچاره" ها حتا موقعی که همه شعار "جمهوری اسلامی" سر میدادند منباب "تقیه" هم یکبار نگفتند جمهوری اسلامی". او اصلاً متوجه نبود که "راستگوئی" اساس دینِ ایرانیان است.
خمینی، رهبر مسلمانان ایران و جهان، "تقیه" را تشویق میکرد، دروغ را.
از رادیو شنیدم که همسایه را تشویق به جاسوسی علیه همسایه، حتا فرزندان را علیه والدین، و لو دادنشان، تشویق میکرد.
پس همسایهها و حتی اعضای یک خانواده هم نمیتوانستند "مِن بعد" به هم اطمینان داشته باشند، مگر همیشه تظاهر به "مسلمانی بلکه به اسلامی بودن بکنند. اگر یک اسلامی در همسایگی باشد، همه از ترس باید خود را سانسور کنند و تظاهر به اسلام کنند. خمینی چنین نظام اجتماعی وحشتناکی را بنا نهاد و امروز اثراتش را میبینیم.
پس تعجبی نیست که در سالهای اخیر از هر کسی که به تازگی از ایران آمده میشنوم که جامعه از لحاظ اخلاقی به انحطاط کشیده شده است. میشنوم که سخنِ "دروغ" چیزی پیش پا افتاده و "نورم" و هنجار جامعه شده است. مردم در دروغ گفتن برای حفط منافع خود و در "زرنگی" استاد شدهاند.
زرنگی چیز تازهای نیست. به سال ۱۹۷۷، با کمال تعجب در دانشگاه پنسیلوانیا به مقاله ای از یک "دانشگاهی" آمریکائی منتشر در یک مجلهی دانشگاهی برخوردم که درباره "زرنگی" ایرانیان نوشته بود، به عنوان یک پدیدهی ویژه ایرانیان. و تازه متوجه استعداد خود و عقبماندگی دانشگاهیان آمریکائی شدم! چیز تازهای نیست منتها در حکومت "رسمی"ی اسلامی تشدید شده است. اگر نه، این سنت دروغگوئی و "دوروئی" همچون یک بیماری اجتماعی دردناک پس از شکست ایرانیان از عربانِ نومسلمان، حدود چهارده قرن است بر ایران مستولی شده است. ایرانیان در مجموع تسلیمِ عربان شدند و نامِ خود را از "بهروز" به "اِبنِ مُقَفَع" ("فرزندِ ترک خورده و سرشکسته"، اگر ترجمهام درست باشد) و از "بهزادان پورونداد هرمزد" به "ابومسلم خراسانی"، و ... تغییر دادند، به ناچار نام فاتحان را بر خود گذاشتند و به بندگی آنان کمر بستند. و نامبردگان پس از خدمت به خلیفه مسلمین، به دستور همان خلیفه کشته شدند! به زبان فاتحان، به لسان عربی سخن گفتند و نوشتند. اما نه لزوماً با طیب خاطر. اروپائیان نیز همه آثار این ایرانیان را هنر و ادبیات و علوم "اسلامی" یا "عربی" نام نهادند.
رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگزار جمهوری اسلامی مُدل و نمونه و مشوق دروغگوئی و جنگاوری بوده است و مخالف صلح و سازش و آشتی. و دروغ و دوروئی (برای نجات جان و مال در نظام اسلامی) هفتاد سال پس از دورهی تجددِ مشروطه و دوره تجدد پهلوی که همراه با نوعی "بازگشت به خویشِ ایرانی" و قدری ارزشگذاری به راستگوئی بود، بار دیگر به سرزمینِ کورش و داریوش بازگشت.
محدودیت آزادی در اسلام
سخنان "خمینی" در تعریف از آزادی به قدر کافی و کاملاً گویاست. میگوید اسلام "سرمنشاء آزادیها، همه آزادگیها، همه بزرگیها، همه آقائیها، همه استقلالهاست". اما منظور او از آزادی فقط در محدودهی "کلام الله" است. "بزرگیها / آقائیها" هم بستگی به تعریف شما از این الفاظ دارد. اما استقلال از اسلام را هم نمیپذیرد. شما باید هر آنچه در قرآن، کتابی که به همت "عثمان"، سومین "خلیفه"ی مسلمانان، گردآوری و به عنوان "کلامالله" به روایت "رسولالله" معرفی شده است، بپذیرید، و فقط در آن محدوده آزادید و استقلال دارید. تفسیر محدودهی این آزادیها را هم فقیهان "اسلام" معین میکنند یا بر سر آن بحث میکنند. (اخیراً دکتر عبدالکریم سروش به این نتیجه رسید و نوشت که اینها را پیغمبر "خواب دیده بوده است" (نقل به مضمون).
پرسشِ امام:
"این ارتجاع است؟ "
"ملتهای اسلام بیدار شدهاند. نهضت کردهاند. خواستههای روحانیت عمل به قوانین اسلام است، این ارتجاع است؟ رسول اکرم مرتجع بود؟ (...) دعوت به عمل کردن به قوانین آسمانی ارتجاع است؟ خدای تبارک و تعالی مرتجع است؟ جبرئیل امین، واسطه ی وحی الهی مرتجع است؟! پیغمبر اکرم مرتجع است؟! ائمه هدی مرتجع هستند؟! علما از صدر اسلام تا امروز... قوانین وحی را به مردم ابلاغ میکنند، ابلاغ قوانین الهی ارتجاع است؟! (...)
(...) این احکام اسلام است، کجایش ارتجاع است؟ بفرمائید کجای احکام اسلام را آقایان ارتجاع سیاه میدانند؟ بفرمایند بیایند تفاهم کنند ... اینکه نمیشود. خوب بیا بنشین بگو آقا اینکه پیغمبر فرموده است، این ارتجاع سیاه است، تا ما ببینیم که شما درست میفرمائید؟ تا ما اثبات کنیم نخیر ارتجاع نیست. " (بیانات امام خمینی پس از آزادی از زندان، ۲۵/۲/۱۳۴۳).
پاسخ به پرسشِ امام خمینی
پرسش حضرتِ خمینی، دستکم سه بخش دارد. یکی اینکه آیا او "مرتجع" است؟ بله ۱۰۰٪ ایشان مرتجع بود. مرتجع یا واپسگرا، چنانکه از نامش پیدا ست و در مفهوم کلام مستتر است یعنی بازگشت به عقب. خمینی میخواست برای کشورداری انسانهای امروزی به قوانین ۱۴۰۰ سال پیشِ اسلامِ سیاسی "رجوع" شود. و موفق هم شد که این نظام اسلامی واپسگرا را بر ایران (دوباره) حاکم کند. خلاصه اینکه، بله این دین به عنوان ایدئولوژی کشورداری (نه به عنوان رابطه ی شخصی برای نیایش که به خود شخص مربوط است) به وضوح، بسیار ارتجاعی است، و "سیاه" بودن آن هم که عیان است. چادر سیاه، و سیاهی عزاداریهای پرشمار، از جمله و بخصوص "عاشورا" که اهم اکنون حتا در کانادا ایرانیان را ول نمیکند، و مخالفتهای خمینی و اسلام با شادی و نشاط و رنگهای زندگانی و عشقورزیهای انساندوستانه. سیاهتر چه میخواهید؟
آیا پیغمبر، رسولالله، مرتجع بود؟
نه، گمان نکنم که او در جامعه حجاز یک مرتجع محسوب میشد. تاریخدان نیستم. اما گمان نکنم که وی بازگشت به گذشته میکرده است. به وضوح دعوت به دین و راه و روشی نوین میکرد. ظاهراً او طوایف و قبایلِ پراکندهی عرب را به اتحاد و یگانگی فراخواند و نهضت توحیدی او و شعار "لااله الالله" برای عرب یک پیشرفت بود تا "بین خودشان به وحدت برسند". اما او اگر بود، در زمان خودش مترقی بود، نه برای امروز!
تازه، آیا زنان در طوایف عرب پیش از اسلام وضع حقوقی بدتری داشتند یا بهتر، نمیدانم. همینقدر میدانم و گفته میشود که پیش از اسلام زنی چون "خدیجه" وجود داشت، مستقل و قدرتمند، که ثروت خود را خود مدیریت میکرد و محمدبن عبدالله را به خدمت و کارمندی خود اجیر کرد، و بعد هم آن جوان را که بیست سال جوانتر بود به عقد و نکاح خود درآورد! یا "هند جگرخوار" که زن بود و در کارزار جنگ شرکت مییافت. لذا این پرسش برایم مطرح است که آیا، برای زنان، دین محمد (ص) حتا همانموقع هم یک پیشرفت بود یا نه. امروز که نیست.
آیا خدا/"الله" مرتجع بود؟
طبعاً پرسش نادرست پاسخ ندارد. اگر اشتباه نکنم "الله" بُتِ طایفه "قریش" بود، در "کعبه"، جائی که طوایف عرب بُت و "خدا"یان خود را داشتند و میپرستیدند. محمد بتُها و خدایان طوایف دیگر را شکست و گفت همه باید تسلیمِ به "الله" شده که مِنبعد خدای یکتای همگان باشد، "لا اله الالله"، نیست خدائی جز الله. باید همه "مسلمان" شوند و یکتاپرست.
و اما به "بُت" یا "خدا" که نمیتوان صفات مترقی یا مرتجع نسبت داد.
هیچیک از دینهای کهن پاسخگو نیست
اینکه اسلام سیاسی پاسخگوی نیازهای جوامع امروز نیست از این جهت مطرج شده که ما ایرانیان اکثراً مسلمانیم و گرفتار یک نظام اسلامی، اما نامربوط بودن این دینها با زندگانی امروز بشر مختص به دین اسلام نیست. هیچیک از دینهای کهن با جامعهی کنونی تطبیق ندارد. از همه عقبماندهتر دینِ موسی است که از هر سه دین ابراهیمی کهنهتر است. دینی که در آن آمده که اگر فرزندان از پدر و مادر سرپیچی کنند، مجازاتشان مرگ از طریق سنگسار است! "قوانینی" از این دست. طبعاً قابل به کارگیری در دنیای امروز نیست.
دین مسیح ملایمتر است. اما، به قول "خمینی" مهلتش ندادند! معهدا کلیسا همان دین "ملایم" را برای سرکوب دهشتناک مردمان به کار گرفت. و داستان آبستن شدن "مریم" هم توسط خدا، داستانی است که امروزه هیچ "یوسف"ی دوست ندارد در مورد زنش بشنود!
بشر نیاز به یک دین جهانی نوین دارد
بشر نیاز به یک دین نوین جهانی دارد که با افکار و اندیشههای پیشرفتهترِ او وفق دهد و مورد قبول همگان قرار گیرد. چرا نوین؟ به لحاظ واضح و مبرهن اینکه دانش و آگاهی ما (بشر) از اجدادمان بسیار بسیار بیشتر شده است. جهانبینی بشر در مورد اینکه از کجا آمدهایم و به کجا میرویم با آنچه اجدادِ بسیار نادان و خشن و نیمه وحشیمان میپنداشتند و به خرافه متوسل میشدند بسیار تغییر یافته و متحول شده است. چرا "جهانی" و "مورد قبول همگان؟". برای اینکه یکی دیگر از "فانکشن"های دین (وظایف و "کار ویژه"های دین) این است که مردمان یک جامعه را در مورد رعایت یک رشته اصول اخلاقی به توافق و اشتراک برساند (مثل ده فرمان یهودی - مسیحی یا "امر به معروف و نهی از منکر" اسلامی). اما امروزه اصولی نیاز داریم که بر پایه دانش و روانشناسی امروزی بنا شده باشد. ضمناً امروز جامعه ی ما "جهانی" است پس دینی جهانی میباید، مورد قبول همگان.
کُنشِ من:
تبلیغ دین جهانی و تبیین اصول آن
سالها و دهههاست انسانها را به سه زبان فارسی و فرانسوی و انگلیسی، به آشنائی با این "دین نوین جهانی" یا آگاه شدن انسانها به دین راستینی که در دل دارند دعوت میکنم. میگویم "آگاه شدن خود به دین جهانی" زیرا اصول آن در بطن روح و روان همه انسانها نهفته است.
من چه در روابط فردی، چه در مواضع و سکوهای دانشگاهی، چه در رسانهها و رسانههای اجتماعی (سوشیال مدیا) انسانها را به دین همبستگی جهانی فرا خواندهام. جالب است که در پایان سخنرانی خود در یکی از دانشگاههای "ویسکانسین" تحت عنوانِ "آیندهنگری یک دین جهانشمول" Futurology of a Universal Religion چند تن از دانشجویان نزد من آمده پرسیدند که آیا من "بهائی" هستم. من "بهائی" نیستم، اما ایرانیم و دینهای زرتشتی و بهائی دینهای ایرانیاند و روح مشترک دارند.
خلاصه و چکیدهی نظریهی من در باب دین (نوین) جهانی چنین است:
- مفهوم خدا، پروردگار، آفریدگار ۱۰۰٪ با وجود انسان عجین است. (بدون انسان کسی نیست که دربارهی "خدا" حرف بزند. من هر چه با سگ و گربه و مورچه و درخت در این باب سخن گفتم پاسخی نیامد.). پس ما و خدا لازم و ملزوم هم هستیم، وجودمان بهم وابسته است.
- خدا در همه دینها مفهوم آفرینندهی ما و جهان دارد. و اما این مفهوم را "ما" بشر به وجود آوردهایم. پس همانطور که آفریدگار مفهوم آن چیز یا کسی است که ما را آفریده این ما انسانهائیم که آن مفهوم را آفریدهایم. پس خدا و انسان یکی است یا دستکم لازم و ملزوم یکدیگرند!
- "خدا" معنای قادر مطلق را دارد. و بشر هنوز قادر مطلق نیست. اما اگر تجسم کنیم که دانش بشر به "بینهایت" برسد، که با سرعت پیشرفت دانش و فن قابل تجسم است، میتوان تجسم هم کرد که "در آینده" به "قادر مطلق" بودن نزدیک شویم یا "قادر مطلق" شویم (تجسم خدا بودن). در این صورت بشر آفریدگار شود. نتیجه اینکه آفرینش در آینده صورت گیرد، نه در گذشته. اینکه ارسطو و سایر اندیشمندان به دنبال "موتور اول" در گذشته بودهاند اشتباه بود، باید مورد تجدید نظر قرار گیرد. گذشته و حال و آینده فقط برای فرد ما موجودات معنا دارد که به دنیا میآئیم، رشد میکنیم و میمیریم. اما "بشر" به زندگانی خود ادامه میدهد. و این طرز تلقی جزو فرهنگ و گفتار ایرانی است. تصور کنید که "زمان" یک پدیدهای است که وجود دارد و مائیم (فرد ما) در این پدیده گذرانیم. زمان به جای خود است و گذشته و حال و آینده ندارد. زمان یکی از ویژگیها و خصلتهای "خدا" و پرورزگار است.
- نتیجهی اخلاقی اینکه به بشر و طبیعت باید احترام گذاریم چرا که مظهر خدایند. نتیجه دیگر اینکه باید در ارتقاء دانش بکوشیم. دانش با دروغگوئی و "خدعه" جور در نمیآید. یک علت اینکه ایرانیان در پیشرفت دانش از سرآمدان انسانها بودند، احترامشان به راستگوئی و بزرگداشتشان از این صفت انسانی، فردی و اجتماعی بود.
- "پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک" از اصول این دین جهانی باشد. همه مردم دنیا بیتردید این اصل اخلاقی را پسند کنند.
- اینکه انسان تلاش کند آب و خاک و هوا را تمیز نگاه دارد و منابع طبیعی را پاس دارد از اصول دین جهانی است. اگر جهان به جای دین عیسا و محمد به دین زرتشت درآمده بود امروز محیط زیست بشر چنین آلوده نبود.
- و چون این اصول را در دین زرتشت هم میبینیم و میشناسیم. به همین جهتها صفت "نوین" در پرانتز است. این اصول چیز تازهای نیست و در دل همه انسانها وجود دارد. بسیاری از اصول دین (نوین) جهانی را در همه ادیان میتوان یافت. در واقع "بدنه"ی اصلی همه ادیان همانند "قاعده طلائی" است که همه مردمان از هر دین بر آن گردن مینهند: "آنچه را بر دیگران نمیپسندی بر خود مپسند". یا "با دیگران همانطور رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند".
- تلاش در مهربانی و خردمندی جزو اصول دین جهانی باشد.
- در این راه، ما ایرانیانِ مسلمان همه "محراب"ها را که محل "حرب" و جنگ است به "مهراب"، محل صلح و مهر و آشتی و زندگانی و نیایش به انسان-خدا تبدیل کنیم.
- همه کنیسهها و کلیساها و مسجدها و نیایشگاههای ادیان دیگر به محل نیایش انسانیت و گفتگو برای اجماع جهانی و صلح جهانی و دعوت به حفظ محیط زیست و چگونگی نجات بشر از انهدام تبدیل شود.
- راستگوئی از اصول دین جهانی باشد و دروغگو به شدیدترین مجازاتها تنبیه شود.
انتخابات پارلمانی کانادا
در کانادا، کارزار انتخابات پارلمانی از مدتی پیش در جریان است.
سازمان ملل متحد در گزارشی که کارشناسان تهیه کردهاند هشدار داده و اعلام داشته است که بشریت برای بقای خود در این کره زمین فقط کمتر از ۱۲ سال فرصت دارد و برای این کار میبایستی تغییری ریشهای و رادیکال به طرز زندگانی خود بدهد.
احزاب چهارگانه متاسفانه به همان خیمه شب بازی خود مشغولند.
برای من این انتخابات فرصتی است برای برداشتن گامی جهت یک "انقلاب صلحجویانه و انساندوستانه". برای ایجاد یک نهضتِ "همبستگی جهانی" و نجات بشریت یعنی نجات خود از انهدام.
آلودگی محیط زیست بشر به درجه فاجعهآمیزی رسیده است. لابد میدانید. امیدوارم بدانید و امیدوارم کاری بکنید. بیائید دست به دست هم دهیم و در کانادا "دست به کاری زنیم که غصه سرآید"، کانادا را متحول کنیم و از اینجا جهان را متحول کنیم.
در کانادا، کارزار انتخابات پارلمانی از مدتی پیش در جریان است.
سازمان ملل متحد در گزارشی که کارشناسان تهیه کردهاند هشدار داده و اعلام داشته است که بشریت برای بقای خود در این کره زمین فقط کمتر از ۱۲ سال فرصت دارد و برای این کار میبایستی تغییری ریشهای و رادیکال به طرز زندگانی خود بدهد.
احزاب چهارگانه متاسفانه به همان خیمه شب بازی خود مشغولند.
برای من این انتخابات فرصتی است برای برداشتن گامی جهت یک "انقلاب صلحجویانه و انساندوستانه". برای ایجاد یک نهضتِ "همبستگی جهانی" و نجات بشریت یعنی نجات خود از انهدام.
آلودگی محیط زیست بشر به درجه فاجعهآمیزی رسیده است. لابد میدانید. امیدوارم بدانید و امیدوارم کاری بکنید. بیائید دست به دست هم دهیم و در کانادا "دست به کاری زنیم که غصه سرآید"، کانادا را متحول کنیم و از اینجا جهان را متحول کنیم.
شرح عکس:
دعوب به گفتگو در باب "دین نوین جهانی" در دانشگاه یورک، کالچ دوزبانه "گلندون" (دو سال پیش). با شرکت خانم "گرتا وُسپِر"، کشیش و خطیب کلیسای "وست هیل یونایند چرچ" که به دین جهانی گرایش دارد و در کلیسای او هرگز دیگر به کتاب انجیل رفرانس نمیشود.
دعوب به گفتگو در باب "دین نوین جهانی" در دانشگاه یورک، کالچ دوزبانه "گلندون" (دو سال پیش). با شرکت خانم "گرتا وُسپِر"، کشیش و خطیب کلیسای "وست هیل یونایند چرچ" که به دین جهانی گرایش دارد و در کلیسای او هرگز دیگر به کتاب انجیل رفرانس نمیشود.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, سپتامبر 4, 2019 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Dr. Shodja Eddin Ziaian دکتر شجاعالدین ضیائیان دکترای اقتصاد صلح از دانشگاه پاریس، فوق دکترای صلحشناسی از دانشگاه پنسیلوانیا، و استاد بازنشسته دانشگاههای تورنتو و یورک میباشد |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو