تغییر بزرگ-51
از گذشته به حال و آینده -9
“Two things are infinite: the universe and human stupidity; and I am not sure about the universe.”
از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به حیوان سر زدم
مُردَم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم، کی زمُردن کم شدم؟
حمله دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملائک بال و پر
بار دیگر از ملک پران شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم
(مولانا)
سپاس
دوشنبه ۲۱ اکتبر روز رایگیری اصلی و نهائی برای انتخاب نمایندگانِ پارلمان کانادا بود. نتیجه موقت نخستین شمارش آرا در حوزه رایگیری "ویلودیل" ۶۵ رای و در اعلام نتیجهی نهائی ۷۱ به نام "شجاع ضیائیان" بود.
سپاسِ فراوان از ۷۰ شخص گرانقدری که به من رای دادند. بیگمان از بهترین انسانها و در شمار راستان و درستکارانند.
اینکه به عنوانِ نماینده مردم "ویلودیل" در "مجلس عوام" برگزیده نشدم طبیعی و قابل انتظار بود. حضور بسیار دیرهنگام در کارزار انتخاباتی، نبود پشتیبانی تیمی و سازمانی و مالی، ناشناخته بودن، عضو هیچ حزبی نبودن و مستقل بودن، وجود نماینده ایرانیتبار پرتلاش کنونی مجلس که حتا دوستان نزدیکم از او پشتیبانی میکردند و به او رای دادند، پیشنهادات فوقالعاده نامتعارف من در کشورداری و جهانداری، معجزهای لازم بود. آنچه را که وظیفه خود میدانستم انجام دادم و از فرصتی که بود برای نشر اندیشههای نو بهره جستم. تغییرات بزرگ همیشه با یک شخص و یک گروه کوچک آغاز شده است.
وقتی به یکی از دوستان، یک استاد ایرانیتبار معروف دانشگاه یورک، چند روز مانده به پایان مهلتِ پایانی ثبت نامزدان انتخابات گفتم که خیال دارم از حوزه ویلودیل کاندیدا شوم گفت که به هیچوجه هیچگونه پشتیانی از من نمیکند زیرا به "علی احساسی" کمک میکند و رای میدهد، هم به لحاظ دوستی با او هم تا "محافظهکاران" پیروز نشوند. او تنها نبود، دوستان دیگری هم همین را به من گفتند.
نحوه رای دادن استراتژیک سنت معمول و حاکم بوده است، کاندیداهای حزبهای "نودمکرات" و "سبز" و سایر کاندیداها هم عموماً (استثناهائی هست) قربانی طرز رای دادن "استراتژیک" هستند. یک نظرسنجی به تاریخ ۲۹ اکتبر نشان میدهد که در انتخابات اخیر، ۳۵٪ رای دهندگان نه به کاندیدای دلخواه خود بلکه به حساب "استراتژیک" رای دادند. بیش از یک سوم! عمدتاً به نامزد لیبرال برای این رای دادند تا محافظهکاران پیروز نشوند یا بالعکس به نامزد محافظهکار رای دادند چون "ترودو" را نمیخواستند. من که البته به جای خود، و به علل دیگری نیز که بعضیشان را برشمردم نمیتوانستم انتخاب شوم!
شادباش و تهنیت به عالیجنابان علی احساسی و مجید جوهری و آفرین بر تلاشهای انتخاباتی پیگیر، تحسینبرانگیز و پیروزمندانهشان.
دارد دیر میشود
ولی مردم در انتخاب "رای استراتژیک" شاید اشتباه میکنند. "دموکراسی" هم لزوماً چیز خوبی نیست! حتا همین دوست من که استاد دانشگاه است و بسیاری اساتید دانشگاه دیگر که میشناسم و "روشنفکرانی" که من و شما میشناسیم را به یاد بیاورید چگونه به سال ۱۳۵۷ هجری محمدی راه اشتباه را برگزیدند و به دلایل "استراتژیک" به "خمینی" رای دادند چون از "شاه دیکتاتور" بدشان میآمد! خیلی زود به ناچار به سبب سیاستهای همان جریانی که برایش هورا کشیدند و حکومت را به دست گرفت از زادگاه خودشان متواری شدند یا به ناچار هجرت کردند. از همه بدتر کشور ایران را به سقوط کشاندند.
آن سال هم من و امثال ۷۰ نفر ما در اقلیت محض بودیم. اما جزو شجاعان و راستان و درستکاران.
من که میدانستم معجزه میخواهد تا انتخاب شوم چرا دل به دریا زدم و در این سن و سال وارد کارزار انتخابات شدم؟ چون دارد دیر میشود.
خبرهای واقعی از وضعیت وخیم جهان وحشتناک است، اما رسانهها این خبرها را یا بازتاب نمیدهند یا به حاشیه میکشند. مجموع این خبرهای وحشتناک حاکی از آنست که، بر اثر آلودگیهای عظیم و تغییرات جوی و افزایش حرارت کره زمین که همه ناشی از "جمعیت پربودگی" انسانها و فعالیتهای صنعتی و مخرب محیط زیستی آنان است، زندگی از کره زمین دارد رخت بر میبندد. مگر برای "سوسکها"، آنهم سوسکهای آمریکائی پر زاد و ولد و چابک که میدانند چگونه در تاریکی و کثافت بزیند یا آنکه انسانها هم مثل موش صحرائی، زیر زمین زندگی کنند.
سیاستمداران اما همان روند سنتی خود را ادامه میدهند، در حالی که دانشمندان حساب کردهاند که فقط ده یا دوازده سال برای بشر فرصت مانده که به طور رادیکال شیوه زندگانی خود را تغییر دهد تا از بین نرود،
حماقت شاخ و دُم دارد؟ ندارد.
سیاستمداران ما در اینجا یا جای دیگر صحبت از این میکنند که مثلاً تا ۲۵ سال دیگر فلان کار و بهمان تغییر را انجام میدهند! شما اصلاً ۲۵ سال دیگر وجودتان زیر سوال است، آقا! دور و برتان را میبینید که، در کانادا، ظاهراً همه چیز سر جایش است، ظاهراً، و خوش هستید. حتا همسایگانم خوشحالند که در پایان ماه اکتبر درجه حرارت هوا ۱۸ سانتیگراد است، به به چه هوای بهاری خوبی! در حالی که میبایستی کمتر از ۱۰ بوده باشد. حالا گیریم کالیفرنیا در آتش میسوزد چون تابستان به درازا کشیده است، و جنگلهای آمازون که به "ریههای کره زمین" شهرت دارد در آتش میسوزد، و یخهای قطبی آب شده مابقی هم با سرعت بیشتر دارد آب میشود. و همه برفهائی که در بلندترین قلههای کره زمین که همیشه و در سراسر سال سپید و پر برف بود، آب شده، آن قلههای سپید اکنون سبز شده؛ و حالا گیریم که اینجا و آنجا سیل آمده و هر روز بدتر میشود؛ و گیریم که در پی ذوب شدن برفها و یخچالهای قلهی کوهها و سیلهای ناشی از آن، باید منتظر خشک شدن رودخانهها و دریاچهها شویم چرا که دیگر برف و یخی نمانده که تابستانها سرچشمه رودخانهها باشد؛ گیریم که در سرزمینهای عظیم "سیبری"، گرما یخهای ضخیم دایمی هزاران ساله را آب کرده، همین تابستان گذشته باعث آتشسوزیهای مهیب گشته، جنگلهائی به وسعت بیش از وسعت کشور بلژیک را نابود کرده است. به کانادا و ما کانادائیان چه ربطی دارد؟ ما مرز داریم آقا، از مرزهای خودمان دفاع میکنیم!
آقاجان، این که مسابقه فوتبال و هاکی نیست، که مرزبندی بکنید و، در کانادا، پرچم سرخ و سپید با برگ سرخ درخت افرا هوا کنید یا، در ایران، پرچم "الله و اکبر"ی خرچنگنشان را.
راستی از دریاچه ارومیه چه خبر؟ از زایندهرود چه خبر؟ رودی که به معنای "زندگیبخش" است و خشک شدنش به معنای پایان زندگی است.
به نوشته در آوردن یکایک مصیبتهای عظیمی که ناشی از "جمعیت پُربودگی" بشر و صنعتیشدنش و جهانخوارگی اوست، در این مقال نمیگنجد. نه تنها این ۷ و به زودی ۸ میلیارد (بیلیون) موجود سخنورِ دوپا دارد همه منابع طبیعی را به اسراف مصرف میکند، نه تنها دارد همه حیوانات و جانداران دیگر را میکُشد و نسلشان را بر میاندازد، بلکه تفالهها و مدفوع مصارف طبیعی و صنعتی خود را در جهان انباشته، دارد کره زمین را بی حد و مرز آلوده میکند، و کوههائی از آشغال بر این کره زمین ایجاد کرده است. کافی است سری به قبرستانهای "خودروها"ی مصرف شده و اسقاطی بزنید تا گوشهی بسیار کوچکی از فاجعههای زیستمحیطی را مشاهده کنید. اخبار روزانه فجایع زیستمحیطی به قدری زیاد است که من و شما که به زندگانی خود مشغولیم به هیچوجه توان و فرصت دنبال کردنشان را نداریم.
همین امروز (۲۹ اکتبر) از برزیل خبر از نشتی نفت در اقیانوس و سواحل این کشور آمده که دارد "کورال"های ساحلی اقیانوس را از بین میبرد.
و آیا میتوان مطمئن بود که شرکت "بریتیش پترولیوم" که چند سال پیش آن فاجعهی زیستمحیطی را در خلیج مکزیک به وجود آورد، راست گفته که نشت نفت و ریختن آن را به اقیانوس کاملاً مهار و مسدود کرده است؟ کدام منبع جز خود آن کمپانی این مطلب را تائید کرده است؟ من و شما که سرمان به کار خودمان است و وقت رسیدگی نداریم. "نمایندگان" ما هم در حکومت، نوکران همان شرکتهای بزرگند، متاسفانه. دونالد ترامپ نمونه بارز آن. در کانادا نیز نه تنها "آندریو شیر" که "ژوستن / جاستین ترودو" هم موافق استخراج نفت از شنهای بیتومی آلبرتا و کشیدن خطوط لوله سراسری نفت هستند؛ و حتا "سینگ" نیز مخالفتی ندارد. جدیداً خانم "الیزابت می" هم که با کشیدن خط لوله نفت سخت مخالف است اما در مورد استخراج نفتهای بیتومی گفته است که باشد به شرط اینکه در همان جا در تصفیه خانهی کانادائی مصرف شود، چون که ایشان هم کلی "ملیگرا" تشریف دارند و هنوز با حضور هفده ساله سربازان کانادا در عراق و در شرق ایران که اجدادشان از ایران جدا کرده نام نادرستِ "افغانستان" را بر آن سرزمین گذاشته، به رغم اصرار من که عضو کابینه سایهاش بودم مخالفتی نکرده است.
کانادا پول به کشوهای فقیرتر میدهد تا آشغالهایش را در آنجا مخفی دارد. این همان بیماری "ملیگرائی منفی" است. آقا جان، چه فرقی میکند، این کره زمین است که در حال نابودی است و کانادا هم جزو کرهای دیگر نیست. همین واردات و صادرات بینالملل که آقای ترودو و کابینهاش در آن تخصص دارد و احزاب دیگر حتا خانم "می" هم مخالفتی جدی با آن ندارد، کلی به لحاظ زیستمحیطی مضر است. وزیر امور خارجه، خانم "فریلند" که قبلاً وزیر تجارت خارجی بوده است، عمده یا تنها کارش همین بستن قراردادهای تجاری با چین و ژاپن و اروپا و ایالتهای متحده بوده است. از جمله "خرید مکان برای پنهان کردن آشغال" که همه این "فعالیتها" به آلودگی کره زمین میافزاید، چرا که حمل و نقل با کشتی و تانکر و کامیون، همگی نفتسوز، آلودگی زمین و دریا و هوا را تشدید میکند. وزیر دارائی ترودو، جناب "بیل مورنو" هم تاکید فرموده که استخراج نفت و لولهکشیهای نفتی سراسری از غرب به شرق کانادا، و به جنوب در ایالتهای متحد، موضوعی است غیرقابل بحث! و مردم ایالت آلبرتا با او موافقند. "کار" و "شغل" ایجاد میکند! آقا، خانم، من حاضرم به شما همان پول را بدهم که به جای استخراج نفت کثیف، بروید درخت بکارید. درختکاری، که در فرهنگ ایرانیت است، درختکاری که محمدرضاشاه در ایران "دیکته" میکرد. درختکاری که در کتابهای درسی "آنرمان" تشویق میشد، چنانکه انسانیت و دور اندیشی تشویق میشد.
حکایت (از کتاب درسی دوره ابتدائی "زمان شاه"):
جوانی پیرمردی را دید جوانههای درخت میوه میکاشت. پرسید پدر مگر فکر میکنی عمرت آنقدر باشد که از میوههایش بهره بری؟ پاسخ داد: "دیگران کاشتند ما خوردیم، ما میکاریم دیگران بخورند". اگر فرهنگ ایرانیِ انساندوست و دوراندیش و نه فرهنگ انگلیسیِ سوداگر و صنعتی، بر ایران و جهان حاکم بود، چنین فاجعه محیطزیستی برای بشر پدید نمیآمد.
در اقیانوسها جزیرههایی از آشغال و تفالههای مواد صنعتی به ویژه مواد پلاستیکی شناور است، که تنها یکی از آنها در شمال اقیانوس آرام گویا وسعتش تقریباً به وسعت کل ایران و سه برابر وسعت فرانسه (وسیعترین کشور اروپا) است. باورکردنی نیست! شرح وضعیت اسفناک و مصیبتبارِ محیط زیست کره زمین و روند مصیبتبارتر آن در یکی یا دو صفحه روزنامه نمیگنجد.
این هفته، روی جلد مجلهی "نشنال جیوگرافی" عکس یک کرگدن است با عنوان مرگ آخرین بازماندهی این نوع حیوان.
انتقاد از "ترودو" و "شیر"
و از نمایندگان ایرانیتبار مجلس فدرال
نمایندگان پارلمان ما چه میکنند؟ در زمستان دعوت از رای دهندگان به تماشای مسابقه هاکی یا فوتبال و در تابستان دعوت به پارتی همبرگر که برای انتخابات پسینرای جمع کنند.
آقای ترودو، شما در این چهار سال برای نجات فیلهائی که دایماً در آفریکا با سلاح گرم کشته میشوند، و نسلشان در آن قاره در حال انقراض است، فقط به خاطر پول، به خاطر فروش عاجهای آن حیوانات، چه کردهاید؟ با کدام کشور یا کشورها در اینباره و برای نجات انواع دیگر موجودات کره زمین به گفتگو نشستید؟ برای جلوگیری از فاجعههای محیط زیستی دیگر و نجات بشر از انحطاط و انهدام چه کردهاید، چه ابتکاری به خرج دادهاید؟ چه رهبریتی کردهاید؟ هیچ! شما دنبالهرو هستید و وقتتان را به "سلفی" گرفتن با کانادائیان گذراندهاید، و به رفاقتبازی برای انتخابات بعدی، و بعدی. و صد البته برای نجات "بیزینس"های بزرگ، به ویژه بیزینسهای دوستان. شما قرارداد پاریس را برای محدود کردنِ نشر اُکسید دوکربن امضا کردید اما همان را هم به اجرا نگذاشتید، و از قافله عقب ماندهاید. "شیر" و محافظهکاران که هیچ. آنها کاری به این کارها ندارند. فقط پول، پول، پول. برای پول شیطان را هم تعظیم کنند و روح خود را، اگر بهای خوبی پرداخت شود، به اهریمن بفروشند.
جهان نیاز به یک تغییر بزرگ دارد و اینان به همان روند گذشته ادامه میدهند.
و اما نمایندگان ایرانیتبار ما در پارلمان فدرال که مورد احترام ما هم هستند، سوای بر تبلیغ و مُهرزنیِ حزب متبوع خود و تلاش برای انتخاب مجدد، برای ایران چه کردند؟ بله عمدتاً، یکی به کمک برای آزادی یکی دو تن از زندانهای نظام اسلامی، و دیگری به کمک در گردآوری امضاء برای بازگشائی کنسولگری، اقدام کردند. ولی کاشکی از جایگاه خود در تشویق برای تغییر قانون اساسی اسلامی از راه رفراندم در ایران، قانونی که منشاء تضاد با اعلامیه جهانی حقوق بشر است، گامی برمیداشتند. میشد برداشت. ضمن تبریکِ صمیمانه پیروزی به هر دو، امید که این دوره در این راه گام بردارند. مخصوصاَ از عالیجناب علی احساسی که نماینده من در "ویلودیل" محسوب میشود، میخواهم که بر خلاف دوره گذشته، به راهنماییهای صمیمانه اینجانب گوش دهد. میدانم که میشود کاری کرد. گرچه شاید هم دست او را حزب بسته است. کما اینکه "استِفَن دیون"، وزیر خارجه را که میخواست با ایران روابط ایجاد کند، از سمت خود برکنار کرده، به سفارت کانادا در اتحادیه اروپا فرستادند. وی در ژانویه ۲۰۱۷ ضمن قبول پست سفارت از عضویت در پارلمان و از سیاست کنار کشید.
چرا تعطیلی بهتر از کار است؟
دوستی ایراد گرفت که من نمیدانم با پیشنهاد شما در مورد سه روز تعطیل آخر هفته چه کنم و به همین لحاظ نمیتوانستم به شما رای دهم. وی در این مورد تنها نبود. و این مورد هم تنها یکی از موارد متعدد "پلاتفورم" بسیار نامتعارف من بود که سوال برانگیز و رای پرهیزانگیز بود.
دنیا تغییر کرده
ببینید، دنیا تغییر کرده، معادلات گذشته هم تغییر کرده. از خطر فاجعه زیستمحیطی اگر بگذریم و نجات یابیم، انقلاب نوینی در شرف تکوین است. انقلاب صنعتی و دوران پیدائی انسان اقتصادگرا، دوران رشد اقتصادی، و عصر پیدائی موجودی به نام "بورژوا" در اروپا (و تا اندازهای موجودی به نام "کاسبکار" در ایران) بر پایهی اصل "کار" بوده است. خلاصهی اصول جامعه اقتصادی "مدرن" این بوده است: "اساس سعادت و بهروزی انسان در ثروت است و اساس ثروت در "کار" نهفته است". این فلسفه در نظام "مدرن" صادق بود.
فرهنگ ایرانی و درویشی
البته با فلسفه ایرانی دیرین که "علم بهتر از ثروت است" قدری منافات داشت. فلسفهی اسلام، فلسفهی محمد (ص) که خود اهل تجارت بود (برای کارفرمایش که بعداً همسرش شد) با اصل ثروتاندوزی مخالفتی ندارد. برای همین، درویشان ایرانی "علی" را بیشتر میپسندیدند. ایرانی مسلمان همیشه میان این دو فرهنگ ایرانی و اسلامی سرگردان بوده است.
شدت گرفتن آلودگیها
تغییر در معادلات
باری، از مطلب دور شدم، عصر نو، عصر مدرن، عصر انقلاب صنعتی و کار بیشتر، هم رشد هم توسعهی اقتصادی شگفتآوری پدید آورد. گرچه در همان کشورهای صنعتی از همان ابتدا کارگران در وضعیت اسفباری زندگی میکردند و تا حد مرگ از سوی کارفرما و سرمایهدار استثمار شدند، گرچه همراه بود با جنگهای استعماری و حتا بردهداری و دو جنگ مهیب جهانگیر. اما اولاً سوداگران در مجموع برای "ملت/دولت" متبوع خود یک ثروت و رفاه و بهروزی کلی فراهم آوردند و ثانیاً با گذشت زمان وضعیت کارگران هم در کشورهای استعمارگر بهتر شد.
اما این بهروزی که در دهه ۶۰ میلادی به اوج شادمانی رسید، از دهه هفتاد به این سو با پدیده نوینی که بسیار هم منفی بود روبرو گشت: آلودگیهای گوناگون محیط زیست ناشی از نظام صنعتی و مدرن. از آنهنگام به بعد و تاکنون، به تدریج "کار" مولد آلودگیهائی شده است که ضررهای آن به تدریج از منافع حاصل از آن بیشتر شده است. با ازدیاد اکسپونانسیل و ضریبی جمعیت کره زمین، این مضار "رشد" کمکم تبدیل به فاجعه زیستمحیطی کنونی شده است. به طوری که امروزه، افزایش کار و صنعت (نه همه صنعتها) نه تنها دیگر موجب بهروزی بشر نیست که حتا موجودیت بشر را زیر سوال برده به خطر انداخته است. تغییری در معادلات گذشته پیش آمده است، و امروزه میتوان گفت: "کار کمتر، بهروزی بیشتر". به علاوه، پیشرفتهای ناشی از اختراعات ما نیز این امکان را میدهد که بشر کمکم به استراحت و به اندیشمندی و مهربانی و همکاری به جای رقابت، و به صلح و آرامش و خردمندی اجتماعی بپردازد. انسان اقتصادگرا جای به انسان صلحگرا دهد. امروزه، تعطیلی یعنی معطل کردن آلودگیها. تعطیلی بیشتر یعنی بهروزی بیشتر. از مردم مهربان شیراز بپرسید بهتان میگویند.
کار نکنیم، درآمد از کجاست؟
میپرسند درآمد مردم چی؟ وقتی کمتر کار کنند درآمدشان مگر کمتر نمیشود؟ نخیر، من بهشان پول میدهم! دولت "همبستگی جهانی" یک درآمد کافی برای همه شهروندان تضمین میکند، چه "کار" (کارِ آلودهگر) کنند که تلاش میکنیم نکنند، چه مشغولیتهای خانوادگی و گلکاری و درختکاری داشته باشند و به زیبائی و پاکیزگی محیط زیست و به مهرافکنی مشغول باشند. پاسخ به این پرسشِ کلاسیک که دولت با اینهمه بذل و بخشش درآمدش را از کجا میآورد که دچار "قرض" هم نشود را در شماره آینده، بسیار به اختصار که در ستون هفتهنامه جای گیرد، توضیح دهم.
قدری تحقق مرام اشتراکی "از هر کس به اندازه توانش، به هر کس به اندازه نیازش".
همبستگی جهانی
"نامزدی" من فقط برای "انتخاب شدن" به "مجلس عوام کانادا" نبود بلکه عمدتاً برای راهاندازی نهضت "همبستگی جهانی" بوده است. از همان ابتدا نوشتم که احتمال انتخاب شدنم کمتر از ۱٪ است. (مراجعه شود. به صفحه فیسبوک من).
نهضت "همبستگی جهانی" به معنای همکاری فرامرزی و فراملیتی همگان در نگهبانی و نگهداری از حیات و زندگانی بر این کره و بهروزی و بهزیستی و تقدیس انسانیت است، تقدیس زن و مرد و کودک، مخصوصاً تقدیس دختران و زنان و محترم داشتنشان. چیزی که من از فرهنگ اصیل ایرانی نیز استنباط میکنم.
علاوه بر کانادا، باید این جنبش جهانی شود. مبارزات و رقابتهای "ملی" جای به همکاریهای بینالمللی دهد. میگویند که اینها "رویا" ست. در پاسخ باید گفت که بشر همیشه با رویا پیش رفته است. پرواز با هواپیما هم روزگاری فقط "رویا" بود. "اتحادیه اروپا" نیز یک رویای غیر محتمل و برای اکثر اروپائیان در هر کشور اروپا، حتی یک رویای "غیر ممکن" به نظر میآمد. دیدیم که رویاهای غیر محتمل تحقق یافت.
برپائی نظام "پسا مُدرن" به جای نظام مُدرن
از جمله اهداف "همبستگی جهانی" این است که نظام "مدرن" مبتنی بر "رشد اقتصادی" را پشت سر نهیم و نظام "پسا مدرن" مبتنی بر رشد سعادت و شادکامی و بهروزی را بنا نهیم؛ نظامی مبتنی بر محافظت از ذخایر طبیعی، بازگرداندن اخلاقیات، برقراری صلح پایدار در جهان و تضمین تندرستی و بهروزی زندگان، اعم از گیاه و حیوان و انسان. نظام "پسا مُدرن" همانا نظام "صلحگرا"ست.
در این همبستگی جهانی میبایستی به جای اندازهگیری رشد بیمعنا و آلودهگرِ اقتصاد تنازع و مخاصمه که تاکنون رسم بوده و صورت میگرفته است، "رشد سعادت و بهروزی" انسانها و درجه پایداری و بقای انسانیت را اندازه گرفت.
کاندیدا شدن من برای به جریان انداختن این نهضت بود، نهضتی که تازه در آغاز کار است. بفرمائید و متصل و وصل شوید.
earthpeacemakers@gmail.com
شماره آینده "ایران استار"، قسمت پنجاه و دوم "تغییر بزرگ" و آخرین مطلب من نیز میباشد، تا برای مدتی به مرخصی روم و به کارهای شخصی خود برسم و به امور مربوط به تشکیل و تشکلِ "همبستگی جهانی" بپردازم، به زبانِ از ما بهتران، اگر فرصت باقی باشد.
شرح عکسها:
با کاندیدای مجلس، "علی احساسی"، ۲۰۱۵
با "استفن دیون"، دانشگاه یورک، ۲۰۱۳
با رهبر حزب سبز، "الیزابت می"، ۲۰۰۹
روی جلد شماره اکتبر ۲۰۱۹ "نشنال جیوگرافی"
نامزدی من فقط برای انتخاب شدن به مجلس عوام کانادا نبود بلکه عمدتاً برای راهاندازی نهضت همبستگی جهانی بوده است
تغییر بزرگ-51
از گذشته به حال و آینده -9
“Two things are infinite: the universe and human stupidity; and I am not sure about the universe.”
از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به حیوان سر زدم
مُردَم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم، کی زمُردن کم شدم؟
حمله دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملائک بال و پر
بار دیگر از ملک پران شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم
(مولانا)
سپاس
دوشنبه ۲۱ اکتبر روز رایگیری اصلی و نهائی برای انتخاب نمایندگانِ پارلمان کانادا بود. نتیجه موقت نخستین شمارش آرا در حوزه رایگیری "ویلودیل" ۶۵ رای و در اعلام نتیجهی نهائی ۷۱ به نام "شجاع ضیائیان" بود.
سپاسِ فراوان از ۷۰ شخص گرانقدری که به من رای دادند. بیگمان از بهترین انسانها و در شمار راستان و درستکارانند.
اینکه به عنوانِ نماینده مردم "ویلودیل" در "مجلس عوام" برگزیده نشدم طبیعی و قابل انتظار بود. حضور بسیار دیرهنگام در کارزار انتخاباتی، نبود پشتیبانی تیمی و سازمانی و مالی، ناشناخته بودن، عضو هیچ حزبی نبودن و مستقل بودن، وجود نماینده ایرانیتبار پرتلاش کنونی مجلس که حتا دوستان نزدیکم از او پشتیبانی میکردند و به او رای دادند، پیشنهادات فوقالعاده نامتعارف من در کشورداری و جهانداری، معجزهای لازم بود. آنچه را که وظیفه خود میدانستم انجام دادم و از فرصتی که بود برای نشر اندیشههای نو بهره جستم. تغییرات بزرگ همیشه با یک شخص و یک گروه کوچک آغاز شده است.
وقتی به یکی از دوستان، یک استاد ایرانیتبار معروف دانشگاه یورک، چند روز مانده به پایان مهلتِ پایانی ثبت نامزدان انتخابات گفتم که خیال دارم از حوزه ویلودیل کاندیدا شوم گفت که به هیچوجه هیچگونه پشتیانی از من نمیکند زیرا به "علی احساسی" کمک میکند و رای میدهد، هم به لحاظ دوستی با او هم تا "محافظهکاران" پیروز نشوند. او تنها نبود، دوستان دیگری هم همین را به من گفتند.
نحوه رای دادن استراتژیک سنت معمول و حاکم بوده است، کاندیداهای حزبهای "نودمکرات" و "سبز" و سایر کاندیداها هم عموماً (استثناهائی هست) قربانی طرز رای دادن "استراتژیک" هستند. یک نظرسنجی به تاریخ ۲۹ اکتبر نشان میدهد که در انتخابات اخیر، ۳۵٪ رای دهندگان نه به کاندیدای دلخواه خود بلکه به حساب "استراتژیک" رای دادند. بیش از یک سوم! عمدتاً به نامزد لیبرال برای این رای دادند تا محافظهکاران پیروز نشوند یا بالعکس به نامزد محافظهکار رای دادند چون "ترودو" را نمیخواستند. من که البته به جای خود، و به علل دیگری نیز که بعضیشان را برشمردم نمیتوانستم انتخاب شوم!
شادباش و تهنیت به عالیجنابان علی احساسی و مجید جوهری و آفرین بر تلاشهای انتخاباتی پیگیر، تحسینبرانگیز و پیروزمندانهشان.
دارد دیر میشود
ولی مردم در انتخاب "رای استراتژیک" شاید اشتباه میکنند. "دموکراسی" هم لزوماً چیز خوبی نیست! حتا همین دوست من که استاد دانشگاه است و بسیاری اساتید دانشگاه دیگر که میشناسم و "روشنفکرانی" که من و شما میشناسیم را به یاد بیاورید چگونه به سال ۱۳۵۷ هجری محمدی راه اشتباه را برگزیدند و به دلایل "استراتژیک" به "خمینی" رای دادند چون از "شاه دیکتاتور" بدشان میآمد! خیلی زود به ناچار به سبب سیاستهای همان جریانی که برایش هورا کشیدند و حکومت را به دست گرفت از زادگاه خودشان متواری شدند یا به ناچار هجرت کردند. از همه بدتر کشور ایران را به سقوط کشاندند.
آن سال هم من و امثال ۷۰ نفر ما در اقلیت محض بودیم. اما جزو شجاعان و راستان و درستکاران.
من که میدانستم معجزه میخواهد تا انتخاب شوم چرا دل به دریا زدم و در این سن و سال وارد کارزار انتخابات شدم؟ چون دارد دیر میشود.
خبرهای واقعی از وضعیت وخیم جهان وحشتناک است، اما رسانهها این خبرها را یا بازتاب نمیدهند یا به حاشیه میکشند. مجموع این خبرهای وحشتناک حاکی از آنست که، بر اثر آلودگیهای عظیم و تغییرات جوی و افزایش حرارت کره زمین که همه ناشی از "جمعیت پربودگی" انسانها و فعالیتهای صنعتی و مخرب محیط زیستی آنان است، زندگی از کره زمین دارد رخت بر میبندد. مگر برای "سوسکها"، آنهم سوسکهای آمریکائی پر زاد و ولد و چابک که میدانند چگونه در تاریکی و کثافت بزیند یا آنکه انسانها هم مثل موش صحرائی، زیر زمین زندگی کنند.
سیاستمداران اما همان روند سنتی خود را ادامه میدهند، در حالی که دانشمندان حساب کردهاند که فقط ده یا دوازده سال برای بشر فرصت مانده که به طور رادیکال شیوه زندگانی خود را تغییر دهد تا از بین نرود،
حماقت شاخ و دُم دارد؟ ندارد.
سیاستمداران ما در اینجا یا جای دیگر صحبت از این میکنند که مثلاً تا ۲۵ سال دیگر فلان کار و بهمان تغییر را انجام میدهند! شما اصلاً ۲۵ سال دیگر وجودتان زیر سوال است، آقا! دور و برتان را میبینید که، در کانادا، ظاهراً همه چیز سر جایش است، ظاهراً، و خوش هستید. حتا همسایگانم خوشحالند که در پایان ماه اکتبر درجه حرارت هوا ۱۸ سانتیگراد است، به به چه هوای بهاری خوبی! در حالی که میبایستی کمتر از ۱۰ بوده باشد. حالا گیریم کالیفرنیا در آتش میسوزد چون تابستان به درازا کشیده است، و جنگلهای آمازون که به "ریههای کره زمین" شهرت دارد در آتش میسوزد، و یخهای قطبی آب شده مابقی هم با سرعت بیشتر دارد آب میشود. و همه برفهائی که در بلندترین قلههای کره زمین که همیشه و در سراسر سال سپید و پر برف بود، آب شده، آن قلههای سپید اکنون سبز شده؛ و حالا گیریم که اینجا و آنجا سیل آمده و هر روز بدتر میشود؛ و گیریم که در پی ذوب شدن برفها و یخچالهای قلهی کوهها و سیلهای ناشی از آن، باید منتظر خشک شدن رودخانهها و دریاچهها شویم چرا که دیگر برف و یخی نمانده که تابستانها سرچشمه رودخانهها باشد؛ گیریم که در سرزمینهای عظیم "سیبری"، گرما یخهای ضخیم دایمی هزاران ساله را آب کرده، همین تابستان گذشته باعث آتشسوزیهای مهیب گشته، جنگلهائی به وسعت بیش از وسعت کشور بلژیک را نابود کرده است. به کانادا و ما کانادائیان چه ربطی دارد؟ ما مرز داریم آقا، از مرزهای خودمان دفاع میکنیم!
آقاجان، این که مسابقه فوتبال و هاکی نیست، که مرزبندی بکنید و، در کانادا، پرچم سرخ و سپید با برگ سرخ درخت افرا هوا کنید یا، در ایران، پرچم "الله و اکبر"ی خرچنگنشان را.
راستی از دریاچه ارومیه چه خبر؟ از زایندهرود چه خبر؟ رودی که به معنای "زندگیبخش" است و خشک شدنش به معنای پایان زندگی است.
به نوشته در آوردن یکایک مصیبتهای عظیمی که ناشی از "جمعیت پُربودگی" بشر و صنعتیشدنش و جهانخوارگی اوست، در این مقال نمیگنجد. نه تنها این ۷ و به زودی ۸ میلیارد (بیلیون) موجود سخنورِ دوپا دارد همه منابع طبیعی را به اسراف مصرف میکند، نه تنها دارد همه حیوانات و جانداران دیگر را میکُشد و نسلشان را بر میاندازد، بلکه تفالهها و مدفوع مصارف طبیعی و صنعتی خود را در جهان انباشته، دارد کره زمین را بی حد و مرز آلوده میکند، و کوههائی از آشغال بر این کره زمین ایجاد کرده است. کافی است سری به قبرستانهای "خودروها"ی مصرف شده و اسقاطی بزنید تا گوشهی بسیار کوچکی از فاجعههای زیستمحیطی را مشاهده کنید. اخبار روزانه فجایع زیستمحیطی به قدری زیاد است که من و شما که به زندگانی خود مشغولیم به هیچوجه توان و فرصت دنبال کردنشان را نداریم.
همین امروز (۲۹ اکتبر) از برزیل خبر از نشتی نفت در اقیانوس و سواحل این کشور آمده که دارد "کورال"های ساحلی اقیانوس را از بین میبرد.
و آیا میتوان مطمئن بود که شرکت "بریتیش پترولیوم" که چند سال پیش آن فاجعهی زیستمحیطی را در خلیج مکزیک به وجود آورد، راست گفته که نشت نفت و ریختن آن را به اقیانوس کاملاً مهار و مسدود کرده است؟ کدام منبع جز خود آن کمپانی این مطلب را تائید کرده است؟ من و شما که سرمان به کار خودمان است و وقت رسیدگی نداریم. "نمایندگان" ما هم در حکومت، نوکران همان شرکتهای بزرگند، متاسفانه. دونالد ترامپ نمونه بارز آن. در کانادا نیز نه تنها "آندریو شیر" که "ژوستن / جاستین ترودو" هم موافق استخراج نفت از شنهای بیتومی آلبرتا و کشیدن خطوط لوله سراسری نفت هستند؛ و حتا "سینگ" نیز مخالفتی ندارد. جدیداً خانم "الیزابت می" هم که با کشیدن خط لوله نفت سخت مخالف است اما در مورد استخراج نفتهای بیتومی گفته است که باشد به شرط اینکه در همان جا در تصفیه خانهی کانادائی مصرف شود، چون که ایشان هم کلی "ملیگرا" تشریف دارند و هنوز با حضور هفده ساله سربازان کانادا در عراق و در شرق ایران که اجدادشان از ایران جدا کرده نام نادرستِ "افغانستان" را بر آن سرزمین گذاشته، به رغم اصرار من که عضو کابینه سایهاش بودم مخالفتی نکرده است.
کانادا پول به کشوهای فقیرتر میدهد تا آشغالهایش را در آنجا مخفی دارد. این همان بیماری "ملیگرائی منفی" است. آقا جان، چه فرقی میکند، این کره زمین است که در حال نابودی است و کانادا هم جزو کرهای دیگر نیست. همین واردات و صادرات بینالملل که آقای ترودو و کابینهاش در آن تخصص دارد و احزاب دیگر حتا خانم "می" هم مخالفتی جدی با آن ندارد، کلی به لحاظ زیستمحیطی مضر است. وزیر امور خارجه، خانم "فریلند" که قبلاً وزیر تجارت خارجی بوده است، عمده یا تنها کارش همین بستن قراردادهای تجاری با چین و ژاپن و اروپا و ایالتهای متحده بوده است. از جمله "خرید مکان برای پنهان کردن آشغال" که همه این "فعالیتها" به آلودگی کره زمین میافزاید، چرا که حمل و نقل با کشتی و تانکر و کامیون، همگی نفتسوز، آلودگی زمین و دریا و هوا را تشدید میکند. وزیر دارائی ترودو، جناب "بیل مورنو" هم تاکید فرموده که استخراج نفت و لولهکشیهای نفتی سراسری از غرب به شرق کانادا، و به جنوب در ایالتهای متحد، موضوعی است غیرقابل بحث! و مردم ایالت آلبرتا با او موافقند. "کار" و "شغل" ایجاد میکند! آقا، خانم، من حاضرم به شما همان پول را بدهم که به جای استخراج نفت کثیف، بروید درخت بکارید. درختکاری، که در فرهنگ ایرانیت است، درختکاری که محمدرضاشاه در ایران "دیکته" میکرد. درختکاری که در کتابهای درسی "آنرمان" تشویق میشد، چنانکه انسانیت و دور اندیشی تشویق میشد.
حکایت (از کتاب درسی دوره ابتدائی "زمان شاه"):
جوانی پیرمردی را دید جوانههای درخت میوه میکاشت. پرسید پدر مگر فکر میکنی عمرت آنقدر باشد که از میوههایش بهره بری؟ پاسخ داد: "دیگران کاشتند ما خوردیم، ما میکاریم دیگران بخورند". اگر فرهنگ ایرانیِ انساندوست و دوراندیش و نه فرهنگ انگلیسیِ سوداگر و صنعتی، بر ایران و جهان حاکم بود، چنین فاجعه محیطزیستی برای بشر پدید نمیآمد.
در اقیانوسها جزیرههایی از آشغال و تفالههای مواد صنعتی به ویژه مواد پلاستیکی شناور است، که تنها یکی از آنها در شمال اقیانوس آرام گویا وسعتش تقریباً به وسعت کل ایران و سه برابر وسعت فرانسه (وسیعترین کشور اروپا) است. باورکردنی نیست! شرح وضعیت اسفناک و مصیبتبارِ محیط زیست کره زمین و روند مصیبتبارتر آن در یکی یا دو صفحه روزنامه نمیگنجد.
این هفته، روی جلد مجلهی "نشنال جیوگرافی" عکس یک کرگدن است با عنوان مرگ آخرین بازماندهی این نوع حیوان.
انتقاد از "ترودو" و "شیر"
و از نمایندگان ایرانیتبار مجلس فدرال
نمایندگان پارلمان ما چه میکنند؟ در زمستان دعوت از رای دهندگان به تماشای مسابقه هاکی یا فوتبال و در تابستان دعوت به پارتی همبرگر که برای انتخابات پسینرای جمع کنند.
آقای ترودو، شما در این چهار سال برای نجات فیلهائی که دایماً در آفریکا با سلاح گرم کشته میشوند، و نسلشان در آن قاره در حال انقراض است، فقط به خاطر پول، به خاطر فروش عاجهای آن حیوانات، چه کردهاید؟ با کدام کشور یا کشورها در اینباره و برای نجات انواع دیگر موجودات کره زمین به گفتگو نشستید؟ برای جلوگیری از فاجعههای محیط زیستی دیگر و نجات بشر از انحطاط و انهدام چه کردهاید، چه ابتکاری به خرج دادهاید؟ چه رهبریتی کردهاید؟ هیچ! شما دنبالهرو هستید و وقتتان را به "سلفی" گرفتن با کانادائیان گذراندهاید، و به رفاقتبازی برای انتخابات بعدی، و بعدی. و صد البته برای نجات "بیزینس"های بزرگ، به ویژه بیزینسهای دوستان. شما قرارداد پاریس را برای محدود کردنِ نشر اُکسید دوکربن امضا کردید اما همان را هم به اجرا نگذاشتید، و از قافله عقب ماندهاید. "شیر" و محافظهکاران که هیچ. آنها کاری به این کارها ندارند. فقط پول، پول، پول. برای پول شیطان را هم تعظیم کنند و روح خود را، اگر بهای خوبی پرداخت شود، به اهریمن بفروشند.
جهان نیاز به یک تغییر بزرگ دارد و اینان به همان روند گذشته ادامه میدهند.
و اما نمایندگان ایرانیتبار ما در پارلمان فدرال که مورد احترام ما هم هستند، سوای بر تبلیغ و مُهرزنیِ حزب متبوع خود و تلاش برای انتخاب مجدد، برای ایران چه کردند؟ بله عمدتاً، یکی به کمک برای آزادی یکی دو تن از زندانهای نظام اسلامی، و دیگری به کمک در گردآوری امضاء برای بازگشائی کنسولگری، اقدام کردند. ولی کاشکی از جایگاه خود در تشویق برای تغییر قانون اساسی اسلامی از راه رفراندم در ایران، قانونی که منشاء تضاد با اعلامیه جهانی حقوق بشر است، گامی برمیداشتند. میشد برداشت. ضمن تبریکِ صمیمانه پیروزی به هر دو، امید که این دوره در این راه گام بردارند. مخصوصاَ از عالیجناب علی احساسی که نماینده من در "ویلودیل" محسوب میشود، میخواهم که بر خلاف دوره گذشته، به راهنماییهای صمیمانه اینجانب گوش دهد. میدانم که میشود کاری کرد. گرچه شاید هم دست او را حزب بسته است. کما اینکه "استِفَن دیون"، وزیر خارجه را که میخواست با ایران روابط ایجاد کند، از سمت خود برکنار کرده، به سفارت کانادا در اتحادیه اروپا فرستادند. وی در ژانویه ۲۰۱۷ ضمن قبول پست سفارت از عضویت در پارلمان و از سیاست کنار کشید.
چرا تعطیلی بهتر از کار است؟
دوستی ایراد گرفت که من نمیدانم با پیشنهاد شما در مورد سه روز تعطیل آخر هفته چه کنم و به همین لحاظ نمیتوانستم به شما رای دهم. وی در این مورد تنها نبود. و این مورد هم تنها یکی از موارد متعدد "پلاتفورم" بسیار نامتعارف من بود که سوال برانگیز و رای پرهیزانگیز بود.
دنیا تغییر کرده
ببینید، دنیا تغییر کرده، معادلات گذشته هم تغییر کرده. از خطر فاجعه زیستمحیطی اگر بگذریم و نجات یابیم، انقلاب نوینی در شرف تکوین است. انقلاب صنعتی و دوران پیدائی انسان اقتصادگرا، دوران رشد اقتصادی، و عصر پیدائی موجودی به نام "بورژوا" در اروپا (و تا اندازهای موجودی به نام "کاسبکار" در ایران) بر پایهی اصل "کار" بوده است. خلاصهی اصول جامعه اقتصادی "مدرن" این بوده است: "اساس سعادت و بهروزی انسان در ثروت است و اساس ثروت در "کار" نهفته است". این فلسفه در نظام "مدرن" صادق بود.
فرهنگ ایرانی و درویشی
البته با فلسفه ایرانی دیرین که "علم بهتر از ثروت است" قدری منافات داشت. فلسفهی اسلام، فلسفهی محمد (ص) که خود اهل تجارت بود (برای کارفرمایش که بعداً همسرش شد) با اصل ثروتاندوزی مخالفتی ندارد. برای همین، درویشان ایرانی "علی" را بیشتر میپسندیدند. ایرانی مسلمان همیشه میان این دو فرهنگ ایرانی و اسلامی سرگردان بوده است.
شدت گرفتن آلودگیها
تغییر در معادلات
باری، از مطلب دور شدم، عصر نو، عصر مدرن، عصر انقلاب صنعتی و کار بیشتر، هم رشد هم توسعهی اقتصادی شگفتآوری پدید آورد. گرچه در همان کشورهای صنعتی از همان ابتدا کارگران در وضعیت اسفباری زندگی میکردند و تا حد مرگ از سوی کارفرما و سرمایهدار استثمار شدند، گرچه همراه بود با جنگهای استعماری و حتا بردهداری و دو جنگ مهیب جهانگیر. اما اولاً سوداگران در مجموع برای "ملت/دولت" متبوع خود یک ثروت و رفاه و بهروزی کلی فراهم آوردند و ثانیاً با گذشت زمان وضعیت کارگران هم در کشورهای استعمارگر بهتر شد.
اما این بهروزی که در دهه ۶۰ میلادی به اوج شادمانی رسید، از دهه هفتاد به این سو با پدیده نوینی که بسیار هم منفی بود روبرو گشت: آلودگیهای گوناگون محیط زیست ناشی از نظام صنعتی و مدرن. از آنهنگام به بعد و تاکنون، به تدریج "کار" مولد آلودگیهائی شده است که ضررهای آن به تدریج از منافع حاصل از آن بیشتر شده است. با ازدیاد اکسپونانسیل و ضریبی جمعیت کره زمین، این مضار "رشد" کمکم تبدیل به فاجعه زیستمحیطی کنونی شده است. به طوری که امروزه، افزایش کار و صنعت (نه همه صنعتها) نه تنها دیگر موجب بهروزی بشر نیست که حتا موجودیت بشر را زیر سوال برده به خطر انداخته است. تغییری در معادلات گذشته پیش آمده است، و امروزه میتوان گفت: "کار کمتر، بهروزی بیشتر". به علاوه، پیشرفتهای ناشی از اختراعات ما نیز این امکان را میدهد که بشر کمکم به استراحت و به اندیشمندی و مهربانی و همکاری به جای رقابت، و به صلح و آرامش و خردمندی اجتماعی بپردازد. انسان اقتصادگرا جای به انسان صلحگرا دهد. امروزه، تعطیلی یعنی معطل کردن آلودگیها. تعطیلی بیشتر یعنی بهروزی بیشتر. از مردم مهربان شیراز بپرسید بهتان میگویند.
کار نکنیم، درآمد از کجاست؟
میپرسند درآمد مردم چی؟ وقتی کمتر کار کنند درآمدشان مگر کمتر نمیشود؟ نخیر، من بهشان پول میدهم! دولت "همبستگی جهانی" یک درآمد کافی برای همه شهروندان تضمین میکند، چه "کار" (کارِ آلودهگر) کنند که تلاش میکنیم نکنند، چه مشغولیتهای خانوادگی و گلکاری و درختکاری داشته باشند و به زیبائی و پاکیزگی محیط زیست و به مهرافکنی مشغول باشند. پاسخ به این پرسشِ کلاسیک که دولت با اینهمه بذل و بخشش درآمدش را از کجا میآورد که دچار "قرض" هم نشود را در شماره آینده، بسیار به اختصار که در ستون هفتهنامه جای گیرد، توضیح دهم.
قدری تحقق مرام اشتراکی "از هر کس به اندازه توانش، به هر کس به اندازه نیازش".
همبستگی جهانی
"نامزدی" من فقط برای "انتخاب شدن" به "مجلس عوام کانادا" نبود بلکه عمدتاً برای راهاندازی نهضت "همبستگی جهانی" بوده است. از همان ابتدا نوشتم که احتمال انتخاب شدنم کمتر از ۱٪ است. (مراجعه شود. به صفحه فیسبوک من).
نهضت "همبستگی جهانی" به معنای همکاری فرامرزی و فراملیتی همگان در نگهبانی و نگهداری از حیات و زندگانی بر این کره و بهروزی و بهزیستی و تقدیس انسانیت است، تقدیس زن و مرد و کودک، مخصوصاً تقدیس دختران و زنان و محترم داشتنشان. چیزی که من از فرهنگ اصیل ایرانی نیز استنباط میکنم.
علاوه بر کانادا، باید این جنبش جهانی شود. مبارزات و رقابتهای "ملی" جای به همکاریهای بینالمللی دهد. میگویند که اینها "رویا" ست. در پاسخ باید گفت که بشر همیشه با رویا پیش رفته است. پرواز با هواپیما هم روزگاری فقط "رویا" بود. "اتحادیه اروپا" نیز یک رویای غیر محتمل و برای اکثر اروپائیان در هر کشور اروپا، حتی یک رویای "غیر ممکن" به نظر میآمد. دیدیم که رویاهای غیر محتمل تحقق یافت.
برپائی نظام "پسا مُدرن" به جای نظام مُدرن
از جمله اهداف "همبستگی جهانی" این است که نظام "مدرن" مبتنی بر "رشد اقتصادی" را پشت سر نهیم و نظام "پسا مدرن" مبتنی بر رشد سعادت و شادکامی و بهروزی را بنا نهیم؛ نظامی مبتنی بر محافظت از ذخایر طبیعی، بازگرداندن اخلاقیات، برقراری صلح پایدار در جهان و تضمین تندرستی و بهروزی زندگان، اعم از گیاه و حیوان و انسان. نظام "پسا مُدرن" همانا نظام "صلحگرا"ست.
در این همبستگی جهانی میبایستی به جای اندازهگیری رشد بیمعنا و آلودهگرِ اقتصاد تنازع و مخاصمه که تاکنون رسم بوده و صورت میگرفته است، "رشد سعادت و بهروزی" انسانها و درجه پایداری و بقای انسانیت را اندازه گرفت.
کاندیدا شدن من برای به جریان انداختن این نهضت بود، نهضتی که تازه در آغاز کار است. بفرمائید و متصل و وصل شوید.
earthpeacemakers@gmail.com
شماره آینده "ایران استار"، قسمت پنجاه و دوم "تغییر بزرگ" و آخرین مطلب من نیز میباشد، تا برای مدتی به مرخصی روم و به کارهای شخصی خود برسم و به امور مربوط به تشکیل و تشکلِ "همبستگی جهانی" بپردازم، به زبانِ از ما بهتران، اگر فرصت باقی باشد.
شرح عکسها:
با کاندیدای مجلس، "علی احساسی"، ۲۰۱۵
با "استفن دیون"، دانشگاه یورک، ۲۰۱۳
با رهبر حزب سبز، "الیزابت می"، ۲۰۰۹
روی جلد شماره اکتبر ۲۰۱۹ "نشنال جیوگرافی"
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, اکتبر 30, 2019 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Dr. Shodja Eddin Ziaian دکتر شجاعالدین ضیائیان دکترای اقتصاد صلح از دانشگاه پاریس، فوق دکترای صلحشناسی از دانشگاه پنسیلوانیا، و استاد بازنشسته دانشگاههای تورنتو و یورک میباشد |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو