ژنرال دوگل، رئیس جمهور فرانسه اصلاحات دوگانهای را به همهپرسی گذاشته بود، یکی برای ایجاد عدم تمرکز اقتصادی دیگری برای اصلاح مجلس سنا. تا از حالت سنتی درآمده، نیروهای صنفی کشور را نمایندگی کند.
تغییر بزرگ -13
حدیث آدم و فردوس را کجا دانست
فدای نرگس شهلای نیم مست تو باد
هر آنچه عقل تهیدست، پر بها دانست
(نادر نادرپور)
درست پنجاه سال پیش، اواخر زمستان یا اوایل بهار ۱۹۶۹ بود که به آقای "سلیمانی" مسئول پخش خبر تلویزیون ملی ایران گفتم فرانسه آبستن رویداد مهمی است و پیشنهاد کردم دست به کار تهیه یک برنامه تفسیر خبری تلویزیونی بشوم، به مناسبت رفراندمی که قرار بود به زودی در آن کشور برگزارشود.
مرا که روزنامهنگار اصلی "ژورنال دو تهران" بودم برای مسئولیت تاسیس یک برنامه خبری تلویزیونی به زبان فرانسوی به همکاری دعوت کرده بودند و در آنجا منتظر حکم آغاز کار آن برنامه بودم.
مدیر عامل "سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران"، رضا قطبی پسردائیِ شهبانو فرح و هر دو، مخصوصاً خودِ شهبانو، همچنین شاهنشاه، زبان فرانسوی را خوب میدانستند و "فرانسویزباندوست" بودند. قطبی مرد جوانی بود پویا، کاردان و بسیار میهندوست و چون پشتش گرم بود، بیباک. "سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران" NIR TV نیر طبق اساسنامه خود که به تصویب مجلس رسیده بود از استقلال کاری کامل نسبت به دولت برخوردار بود. محل مناسبتری برای کار و خدمت برایم متصور نبود!
سلیمانی مردی بود میانسال، بسیار خاکی و بسیار مطلع. بیدرنگ موافقت کرد و دست مرا در تهیه برنامه تفسیر خبر کاملا باز گذاشت و هر چه خواستم در اختیارم نهاد: فیلمبردار و نقشهکش جغرافیا.
برای گویندگی صحنه به "اخوت" (اگر نامش را اشتباه نکنم)، که گوینده محبوب من بود رجوع کردم که با کمال میل پذیرفت. در آرشیو سازمان تازه تاسیس "رادیو تلویزیون ملی ایران" فیلمهای سیاه و سفید دستنخوردهای پیدا کردم که دقیقاً برای برنامهام لازم داشتم و انگار از آسمان برای من نازل شده بود. برای معرفی دوگل و تاریخچه "گلیسم". با رئیس دفتر "خبرگزاری فرانسه" در تهران مصاحبه کردم، دادم نقشهی فرانسه و اصلاحات منطقهای را که دوگل در این رفراندم پیشنهاد میکرد تهیه کردند. دوست داشتم با سردبیر "کیهان"، امیر طاهری، مصاحبه کنم، اما سلیمانی توصیه کرد به جای او نظر "داریوش همایون" را بخواهم. تجزیه تحلیلهای امیر طاهری را ارزشمندتر میدانستم اما دوست داشتم به "سلیمانی" عزیز و سلیقه او هم احترام بگذارم. روزنامه "آیندگان" هم پدیده تازهای بود، در محافل "روشنفکری" (شبه روشنفکری) آنزمان، منهم که خدا نبودم.
در پاسخ به تاریخ، و از آنجا که میگویند در "رژیم شاه" سانسور برقرار بود، شهادت میدهم که هیچ کسی پیش یا پس یا در جریان تهیه مطلب یا در هنگام ضبط برنامه دخالتی در کار من نداشت و مطالب مرا که ۱۰۰ درصد از خودم بود نه کسی خواند نه ویراستاری کرد و به قول معروف یک "واو" پس و پیش نشد. هر آنچه را تهیه کرده بودم، عیناً در استودیوی جام جم و به کارگردانی برادرم، سناءالدین ضیائیان که از "بنیانگزاران رادیو تلویزیون ملی ایران" بود و با نظارت خودم ضبط شد.
شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۴۸، ۲۶ آوریل ۱۹۶۹، از شبکه سراسری تلویزیون ملی ایران، پس از برنامه خبری ساعتِ ۸ (یا ۸ و نیم) شب، چنانکه در تمام طول روز هم اعلام شده بود، برنامهای پخش شد درباره دوگل و رفراندوم فرانسه که فردایش یکشنبه ۲۷ آوریل، در آن کشور برگزار میشد. این آزادی نوشتار در ژورنال دو تهران هم صددرصد صادق بود و بعدها هم که به استخدام رسمی سازمان رادیو تلویزیون ملی در آمدم ادامه یافت. سانسور را فقط بعد از "ضد انقلاب ارتجاعی اسلامی" ۱۳۵۷ شاهد شدم.
ژنرال دوگل، رئیس جمهور فرانسه اصلاحات دوگانهای را به همهپرسی گذاشته بود، یکی برای ایجاد عدم تمرکز اقتصادی دیگری برای اصلاح مجلس سنا. تا از حالت سنتی درآمده، نیروهای صنفی کشور را نمایندگی کند.
کمتر از یکسال پس از آنکه در شورش ماه مه ۶۸، فرانسه در آستانه فروپاشی افتاده بود، دوگل این اصلاحات را به همهپرسی میگذاشت و تلویحاً هشدار داده بود که ادامه موفقیتآمیز کار او منوط به پاسخ مثبت به اصلاحات پیشنهادی او در این همهپرسی است. برخی مفسران میگویند او نه نیاز به چنین همهپرسی نه نیاز به چنین هشداری داشت، و یک نوع خودکشی سیاسی بود. چرا که همه پرسی برای آن اصلاحات، حالا تبدیل شده بود به همه پرسی در مورد دوگل که ده سال بود حکومت میکرد. مخالفان او با شعار "ده سال بس است" وارد کارزار پاسخ منفی دادن به رفراندوم شدند.
برنامه تلویزیون ملی ایران طی مصاحبهای با فرانسویان مقیم تهران نشان از دودستگی کامل میداد. مصاحبه را شخصاً در کتابفروشی فرانسوی بسیار بزرگِ "لاروس" واقع در خیابان کریمخان زند روبروی خیابان ایرانشهر، که فرانسویان پر شمار مقیم تهران با شور و هیجان به آنجا میآمدند تا از آخرین خبرها از طریق همین نشریات مطلع شوند انجام دادم. متاسفانه نام همکار فیلمبردار عزیزم را فراموش کردهام. این مصاحبهها با فرانسویان مقیم تهران نشان میداد نیمی از رایدهندگان در نظر دارند رای آری و نیمی دیگر رای نه بدهند. عنوان روی جلد هفته نامههای معتبر فرانسوی را نیز با حروف بزرگoui یاnon که حاکی از این دودستگی و تساوی آن بود فیلمبرداری کردیم.
گویندهی خوشرو و خوشصدای تلویزیون "اخوت" اعلام میداشت که احتمال اینکه رای "نه" فایق شود قدری میچربد، و تلویزیون ملی ایران تاریخچهای از چگونگی روی کار آمدن دوگل و رشدِ "گلیسم" را با استفاده از فیلمهای سیاه و سفید آرشیو خود به نمایش گذاشت، همراه با مصاحبهای با مدیر دفتر خبرگزاری فرانسه در تهران و مصاحبه با داریوش همایون و نشان دادن نقشه فرانسه و مناطق "قطبهای اقتصادی" مورد نظر دوگل. برنامه ۴۰ دقیقه بود.
در این برنامه پیشبینی شده بود که پس از شکست دوگل در رفراندوم، "ژرژ پمپیدو" که دیگر نخستوزیر نبود و در ایتالیا اقامت گزیده بود، رئیس جمهور فرانسه میشود. این مطلب را بسیاری دیگر پیشبینی میکردند، اما ما این را هم پیشبینی کردیم که پس از پمپیدو، "والری ژیسکار دستن" و "فرنسوا میتران" دو چهره دیگر برای پست ریاست جمهوری هستند، ضمن اینکه "میشل روکار" هم چهرهای است که نباید نادیده گرفت.
به محض اعلامِ نتیجه رفراندم: ۵۲،۴۱٪ آری و ۴۷،۵۹٪ نه، "دوگل" اعلام کرد از ساعت ۱۲ ظهر، "کارویژه" (فانکشن) ریاست جمهوری او پایان میگیرد. در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه "پمپیدو" پیروز شد و پس از او "ژیسکار دستن" ۷ سال و پس از او "فرانسوا میتران" ۱۴ سال رئیسجمهور فرانسه شدند. در دوران ریاست جمهوری "میتران"، "میشل روکار" نیز نخستوزیر فرانسه شد. افتخار خدمتگزاری دارم که رادیو تلویزیون ملی ایران بیش از ربع قرن رهبری سیاست فرانسه را یه سال ۱۹۶۹ پیشبینی کرده بود.
اندکی پس از آن رفراندم کذائی، "دوگل" در تنهائی سفری شبه زیارتی به ایرلند کرد و من که هم او و هم فرهنگ فرانسه را بسیار دوست میداشتم، برای نخستین بار سخنی تلخ از او شنیدم که گفت "فرانسه دیگر هرگز کشور بزرگی نشود". و متاسفانه میبینیم که "میتران" و"شیراک" و "سارکوزی" و "اولاند" و این جوانک "ماکرون" به سمت رئیسجمهور فرانسه دال بر صحت پیشبینی تلخ او هستند. مگر ما فرانسه را نجات دهیم.
دوگل را، به لحاظ اخلاقی و انساندوستی، بزرگترین دولتمرد قرن بیستم میدانم، دستکم بزرگترین دولتمردی که من میشناسم. دولتمردی که ضابطهی"اخلاق" را درکشورداری و در روابط بینالملل اساس کار خویش قرار داد و از آن عدول نکرد. به همین جهت انگلیسیان و آمریکائیان از او خوششان نمیآمد و لابد اسلامیها نیز. مصدقیها و دشمنان محمدرضا پهلوی نیز او را بر نمیتابیدند. مخصوصاً که شاه و دوگل ستاینده یکدیگر بودند.
سال قبلش در دانشکده کم رمق اقتصاد دانشگاه ملی ایران که هنوز اسماً دانشجویش بودم، ناگهان و به طور استثنائی سخنرانی مهمی در آمفی تئاتر دانشکده توسط دکتر خسرو ملاح که بسیار در میان دانشجویان هم محبوب بود؛ در مذمت و حمله به دوگل که میخواست نظام پولی بینالملل را در جهت پایان دادن به سلطهی ناعادلانهی دلار آمریکا تغییر دهد، برگزار شده بود.
برای تهیه این برنامه نه یک ریال دریافت کردم و نه هرگز تقاضا کردم. در روزنامه ژورنال دو تهران هم تقاضای پول نکرده بودم، تا اینکه به اصرار ویراستار بلژیکی مطرح کردم. کاشکی نکرده بودم. وقتی به او که میخواست بداند گفتم "شهیدی" چقدر داد، صورتش "مثل توت" قرمز شد (البته توت فرنگی!). چارهای نبود جز آنکه برای حفظ حیِثیت شغلی همکارم و آبروی ملی خود، دست از آن کاری که دوست داشتم بشویم. امروز که این یادداشتها را مینویسم، از خود میپرسم آیا همزمانی آمدن من با رفتن "صفا حائری" از آن روزنامه تصادفی بود؟
یکی دو سال بعد (۱۳۵۰) که از "شهیدی" خواستم برایم گواهی همکاری با آن روزنامه بنویسد، نوشت که فلانی "چند ماه در سال ۱۳۴۵" با روزنامه ژورنال دو تهران همکاری داشته است و امضا کرد "سردبیر نشریات اطلاعات". فکرش را که میکنم، من در سال ۱۳۴۵ در بروکسل بودم، نه در تهران و در سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷ در ژورنال دو تهران مطلب مینوشتم.
ایجاد برنامهی اخبار به زبان فرانسه نیز محقق نشد و سر از یک سازمان دیگر آنهم در حال تاسیس که تصادفاً بغل سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران قرار گرفته بود درآوردم: سازمان نمایشگاههای بینالمللی ایران.
قرار بود همانسال آن سازمان، "دومین نمایشگاه بینالمللی آسیائی تهران" را برگزار کند. از تقریباً صفر. فقط با یک ساختمان کوچک دفتری و یک زمین بزرگ بایر با هدف برگزاری نمایشگاه در آن زمین بایر و در همان سال! تند و تند استخدام میکردند و منهم پس از مصاحبه موفقیتآمیز با مدیر عامل نمایشگاه، جناب "انوشیروان رئیس" که او نیز فرانسویدان بود، با حقوق خوبِ ۱۲۰۰ تومان در ماه استخدام شدم، و شدم "مسئول هتلها". از محاسن دکتر "رئیس"، به استبناط من، درستکاری، پاکدامنی، میهندوستی و ادب او بود. همسر روس او، "تاتیانا رئیس" نیز که بعدها در مراسم کاری با ایشان هم آشنا شدیم، همسان شوهرش، محجوب، مهربان، با نزاکت و ایراندوست بود. سازمان نمایشگاهها زیر چتر وزارت اقتصاد بود، و وزیر اقتصاد همانا دکتر علینقی عالیخانی، اقتصاددان دانشآموخته فرانسه بود که برای کشورش رویاهای بزرگ به سر داشت و آنان را با انرژی مثبت و بلندپروازی تعقیب و عملی میکرد.
(ادامه دارد)
هر آنکه ملک جهان را به بوسهای نفروخت
حدیث آدم و فردوس را کجا دانست
فدای نرگس شهلای نیم مست تو باد
هر آنچه عقل تهیدست، پر بها دانست
(نادر نادرپور)
درست پنجاه سال پیش، اواخر زمستان یا اوایل بهار ۱۹۶۹ بود که به آقای "سلیمانی" مسئول پخش خبر تلویزیون ملی ایران گفتم فرانسه آبستن رویداد مهمی است و پیشنهاد کردم دست به کار تهیه یک برنامه تفسیر خبری تلویزیونی بشوم، به مناسبت رفراندمی که قرار بود به زودی در آن کشور برگزارشود.
مرا که روزنامهنگار اصلی "ژورنال دو تهران" بودم برای مسئولیت تاسیس یک برنامه خبری تلویزیونی به زبان فرانسوی به همکاری دعوت کرده بودند و در آنجا منتظر حکم آغاز کار آن برنامه بودم.
مدیر عامل "سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران"، رضا قطبی پسردائیِ شهبانو فرح و هر دو، مخصوصاً خودِ شهبانو، همچنین شاهنشاه، زبان فرانسوی را خوب میدانستند و "فرانسویزباندوست" بودند. قطبی مرد جوانی بود پویا، کاردان و بسیار میهندوست و چون پشتش گرم بود، بیباک. "سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران" NIR TV نیر طبق اساسنامه خود که به تصویب مجلس رسیده بود از استقلال کاری کامل نسبت به دولت برخوردار بود. محل مناسبتری برای کار و خدمت برایم متصور نبود!
سلیمانی مردی بود میانسال، بسیار خاکی و بسیار مطلع. بیدرنگ موافقت کرد و دست مرا در تهیه برنامه تفسیر خبر کاملا باز گذاشت و هر چه خواستم در اختیارم نهاد: فیلمبردار و نقشهکش جغرافیا.
برای گویندگی صحنه به "اخوت" (اگر نامش را اشتباه نکنم)، که گوینده محبوب من بود رجوع کردم که با کمال میل پذیرفت. در آرشیو سازمان تازه تاسیس "رادیو تلویزیون ملی ایران" فیلمهای سیاه و سفید دستنخوردهای پیدا کردم که دقیقاً برای برنامهام لازم داشتم و انگار از آسمان برای من نازل شده بود. برای معرفی دوگل و تاریخچه "گلیسم". با رئیس دفتر "خبرگزاری فرانسه" در تهران مصاحبه کردم، دادم نقشهی فرانسه و اصلاحات منطقهای را که دوگل در این رفراندم پیشنهاد میکرد تهیه کردند. دوست داشتم با سردبیر "کیهان"، امیر طاهری، مصاحبه کنم، اما سلیمانی توصیه کرد به جای او نظر "داریوش همایون" را بخواهم. تجزیه تحلیلهای امیر طاهری را ارزشمندتر میدانستم اما دوست داشتم به "سلیمانی" عزیز و سلیقه او هم احترام بگذارم. روزنامه "آیندگان" هم پدیده تازهای بود، در محافل "روشنفکری" (شبه روشنفکری) آنزمان، منهم که خدا نبودم.
در پاسخ به تاریخ، و از آنجا که میگویند در "رژیم شاه" سانسور برقرار بود، شهادت میدهم که هیچ کسی پیش یا پس یا در جریان تهیه مطلب یا در هنگام ضبط برنامه دخالتی در کار من نداشت و مطالب مرا که ۱۰۰ درصد از خودم بود نه کسی خواند نه ویراستاری کرد و به قول معروف یک "واو" پس و پیش نشد. هر آنچه را تهیه کرده بودم، عیناً در استودیوی جام جم و به کارگردانی برادرم، سناءالدین ضیائیان که از "بنیانگزاران رادیو تلویزیون ملی ایران" بود و با نظارت خودم ضبط شد.
شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۴۸، ۲۶ آوریل ۱۹۶۹، از شبکه سراسری تلویزیون ملی ایران، پس از برنامه خبری ساعتِ ۸ (یا ۸ و نیم) شب، چنانکه در تمام طول روز هم اعلام شده بود، برنامهای پخش شد درباره دوگل و رفراندوم فرانسه که فردایش یکشنبه ۲۷ آوریل، در آن کشور برگزار میشد. این آزادی نوشتار در ژورنال دو تهران هم صددرصد صادق بود و بعدها هم که به استخدام رسمی سازمان رادیو تلویزیون ملی در آمدم ادامه یافت. سانسور را فقط بعد از "ضد انقلاب ارتجاعی اسلامی" ۱۳۵۷ شاهد شدم.
ژنرال دوگل، رئیس جمهور فرانسه اصلاحات دوگانهای را به همهپرسی گذاشته بود، یکی برای ایجاد عدم تمرکز اقتصادی دیگری برای اصلاح مجلس سنا. تا از حالت سنتی درآمده، نیروهای صنفی کشور را نمایندگی کند.
کمتر از یکسال پس از آنکه در شورش ماه مه ۶۸، فرانسه در آستانه فروپاشی افتاده بود، دوگل این اصلاحات را به همهپرسی میگذاشت و تلویحاً هشدار داده بود که ادامه موفقیتآمیز کار او منوط به پاسخ مثبت به اصلاحات پیشنهادی او در این همهپرسی است. برخی مفسران میگویند او نه نیاز به چنین همهپرسی نه نیاز به چنین هشداری داشت، و یک نوع خودکشی سیاسی بود. چرا که همه پرسی برای آن اصلاحات، حالا تبدیل شده بود به همه پرسی در مورد دوگل که ده سال بود حکومت میکرد. مخالفان او با شعار "ده سال بس است" وارد کارزار پاسخ منفی دادن به رفراندوم شدند.
برنامه تلویزیون ملی ایران طی مصاحبهای با فرانسویان مقیم تهران نشان از دودستگی کامل میداد. مصاحبه را شخصاً در کتابفروشی فرانسوی بسیار بزرگِ "لاروس" واقع در خیابان کریمخان زند روبروی خیابان ایرانشهر، که فرانسویان پر شمار مقیم تهران با شور و هیجان به آنجا میآمدند تا از آخرین خبرها از طریق همین نشریات مطلع شوند انجام دادم. متاسفانه نام همکار فیلمبردار عزیزم را فراموش کردهام. این مصاحبهها با فرانسویان مقیم تهران نشان میداد نیمی از رایدهندگان در نظر دارند رای آری و نیمی دیگر رای نه بدهند. عنوان روی جلد هفته نامههای معتبر فرانسوی را نیز با حروف بزرگoui یاnon که حاکی از این دودستگی و تساوی آن بود فیلمبرداری کردیم.
گویندهی خوشرو و خوشصدای تلویزیون "اخوت" اعلام میداشت که احتمال اینکه رای "نه" فایق شود قدری میچربد، و تلویزیون ملی ایران تاریخچهای از چگونگی روی کار آمدن دوگل و رشدِ "گلیسم" را با استفاده از فیلمهای سیاه و سفید آرشیو خود به نمایش گذاشت، همراه با مصاحبهای با مدیر دفتر خبرگزاری فرانسه در تهران و مصاحبه با داریوش همایون و نشان دادن نقشه فرانسه و مناطق "قطبهای اقتصادی" مورد نظر دوگل. برنامه ۴۰ دقیقه بود.
در این برنامه پیشبینی شده بود که پس از شکست دوگل در رفراندوم، "ژرژ پمپیدو" که دیگر نخستوزیر نبود و در ایتالیا اقامت گزیده بود، رئیس جمهور فرانسه میشود. این مطلب را بسیاری دیگر پیشبینی میکردند، اما ما این را هم پیشبینی کردیم که پس از پمپیدو، "والری ژیسکار دستن" و "فرنسوا میتران" دو چهره دیگر برای پست ریاست جمهوری هستند، ضمن اینکه "میشل روکار" هم چهرهای است که نباید نادیده گرفت.
به محض اعلامِ نتیجه رفراندم: ۵۲،۴۱٪ آری و ۴۷،۵۹٪ نه، "دوگل" اعلام کرد از ساعت ۱۲ ظهر، "کارویژه" (فانکشن) ریاست جمهوری او پایان میگیرد. در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه "پمپیدو" پیروز شد و پس از او "ژیسکار دستن" ۷ سال و پس از او "فرانسوا میتران" ۱۴ سال رئیسجمهور فرانسه شدند. در دوران ریاست جمهوری "میتران"، "میشل روکار" نیز نخستوزیر فرانسه شد. افتخار خدمتگزاری دارم که رادیو تلویزیون ملی ایران بیش از ربع قرن رهبری سیاست فرانسه را یه سال ۱۹۶۹ پیشبینی کرده بود.
اندکی پس از آن رفراندم کذائی، "دوگل" در تنهائی سفری شبه زیارتی به ایرلند کرد و من که هم او و هم فرهنگ فرانسه را بسیار دوست میداشتم، برای نخستین بار سخنی تلخ از او شنیدم که گفت "فرانسه دیگر هرگز کشور بزرگی نشود". و متاسفانه میبینیم که "میتران" و"شیراک" و "سارکوزی" و "اولاند" و این جوانک "ماکرون" به سمت رئیسجمهور فرانسه دال بر صحت پیشبینی تلخ او هستند. مگر ما فرانسه را نجات دهیم.
دوگل را، به لحاظ اخلاقی و انساندوستی، بزرگترین دولتمرد قرن بیستم میدانم، دستکم بزرگترین دولتمردی که من میشناسم. دولتمردی که ضابطهی"اخلاق" را درکشورداری و در روابط بینالملل اساس کار خویش قرار داد و از آن عدول نکرد. به همین جهت انگلیسیان و آمریکائیان از او خوششان نمیآمد و لابد اسلامیها نیز. مصدقیها و دشمنان محمدرضا پهلوی نیز او را بر نمیتابیدند. مخصوصاً که شاه و دوگل ستاینده یکدیگر بودند.
سال قبلش در دانشکده کم رمق اقتصاد دانشگاه ملی ایران که هنوز اسماً دانشجویش بودم، ناگهان و به طور استثنائی سخنرانی مهمی در آمفی تئاتر دانشکده توسط دکتر خسرو ملاح که بسیار در میان دانشجویان هم محبوب بود؛ در مذمت و حمله به دوگل که میخواست نظام پولی بینالملل را در جهت پایان دادن به سلطهی ناعادلانهی دلار آمریکا تغییر دهد، برگزار شده بود.
برای تهیه این برنامه نه یک ریال دریافت کردم و نه هرگز تقاضا کردم. در روزنامه ژورنال دو تهران هم تقاضای پول نکرده بودم، تا اینکه به اصرار ویراستار بلژیکی مطرح کردم. کاشکی نکرده بودم. وقتی به او که میخواست بداند گفتم "شهیدی" چقدر داد، صورتش "مثل توت" قرمز شد (البته توت فرنگی!). چارهای نبود جز آنکه برای حفظ حیِثیت شغلی همکارم و آبروی ملی خود، دست از آن کاری که دوست داشتم بشویم. امروز که این یادداشتها را مینویسم، از خود میپرسم آیا همزمانی آمدن من با رفتن "صفا حائری" از آن روزنامه تصادفی بود؟
یکی دو سال بعد (۱۳۵۰) که از "شهیدی" خواستم برایم گواهی همکاری با آن روزنامه بنویسد، نوشت که فلانی "چند ماه در سال ۱۳۴۵" با روزنامه ژورنال دو تهران همکاری داشته است و امضا کرد "سردبیر نشریات اطلاعات". فکرش را که میکنم، من در سال ۱۳۴۵ در بروکسل بودم، نه در تهران و در سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷ در ژورنال دو تهران مطلب مینوشتم.
ایجاد برنامهی اخبار به زبان فرانسه نیز محقق نشد و سر از یک سازمان دیگر آنهم در حال تاسیس که تصادفاً بغل سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران قرار گرفته بود درآوردم: سازمان نمایشگاههای بینالمللی ایران.
قرار بود همانسال آن سازمان، "دومین نمایشگاه بینالمللی آسیائی تهران" را برگزار کند. از تقریباً صفر. فقط با یک ساختمان کوچک دفتری و یک زمین بزرگ بایر با هدف برگزاری نمایشگاه در آن زمین بایر و در همان سال! تند و تند استخدام میکردند و منهم پس از مصاحبه موفقیتآمیز با مدیر عامل نمایشگاه، جناب "انوشیروان رئیس" که او نیز فرانسویدان بود، با حقوق خوبِ ۱۲۰۰ تومان در ماه استخدام شدم، و شدم "مسئول هتلها". از محاسن دکتر "رئیس"، به استبناط من، درستکاری، پاکدامنی، میهندوستی و ادب او بود. همسر روس او، "تاتیانا رئیس" نیز که بعدها در مراسم کاری با ایشان هم آشنا شدیم، همسان شوهرش، محجوب، مهربان، با نزاکت و ایراندوست بود. سازمان نمایشگاهها زیر چتر وزارت اقتصاد بود، و وزیر اقتصاد همانا دکتر علینقی عالیخانی، اقتصاددان دانشآموخته فرانسه بود که برای کشورش رویاهای بزرگ به سر داشت و آنان را با انرژی مثبت و بلندپروازی تعقیب و عملی میکرد.
(ادامه دارد)
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, ژانویه 16, 2019 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Dr. Shodja Eddin Ziaian دکتر شجاعالدین ضیائیان دکترای اقتصاد صلح از دانشگاه پاریس، فوق دکترای صلحشناسی از دانشگاه پنسیلوانیا، و استاد بازنشسته دانشگاههای تورنتو و یورک میباشد |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو