هدفِ رسالهام، کشف و افشای عناصرِ مرامی (ایدئولوژیک)ِ کلانی است که تعیین کنندهی موضعگیری اقتصاددانان در تجزیه و تحلیل هزینههای نظامی بوده است
تِزِ دکترا -2
تغییر بزرگ-26
هدف اولیه
عنوان اصلی تِز یا رسالهام شد de l’homo oeconomicus à l’homo pacificus (از هومو اکونومیکوس تا هومو پَسیفیکوس). میگویم "شد" زیرا پژوهشهایم مرا به این نتیجه رساندند نه آنکه از ابتدا به تصنع چنین هدفی را دنبال کرده بوده باشم. هدفِ من نقدِ اقتصادِ کلاسیک بود با عطف به هزینههای نظامی، که عنوان ثانوی تز ماند: "رسالهای در بابِ اقتصادِ هزینههای نظامی. عناصر ایدئولوژیک و عناصر مبتنی بر واقعیات". میتوان گفت دو مسیر به موازات هم طی شد.
انسان صلحگرا (هومو پَسیفیکوس)
اصطلاح هومو اکونومیکوس (انسان اقتصادگرا) در قرن نوزدهم در اروپا در رابطه با پیدایش نظریههای اقتصادی پدید آمد و بر وزنِ اصطلاح هومو سَپیِنس یا هومو سِپیِنز (انسانِ عاقل،خردمند، فرزانه) ساخته شد، که به نوع متحولِ انسان/بشر کنونی اتلاق میشود که بر دو پا راست راه میرود و توان اندیشیدن و سخن گفتن دارد.
هومو اکونومیکوس به آن "هومو سِپینز"ی اتلاق شد که صرفاً یا عمدتاً خِرد اقتصادی و سود شخصی خود را پی میگیرد.
اصطلاح هومو پَسیفیکوس (انسانِ صلحگرا) را ابداع کردم تا نشان دهم انسانِ اقتصادگرا و "پیشرفته"ِ امروزی به تدریج از خِرَدِ اقتصادی فرا رفته به فرزانگیِ جستجوی صلح و آرامش متمایل گشته است (با عطف به واقعیات و آمار).
وضعیت ایدئولوژیک جهان اواسط دهه ۷۰ میلادی
"میتوان به درستی اذعان داشت که صلحطلبان یا عامل نفوذی هستند، یا عنصر انحطاط یا ابله".
سخنِ فوق از Jean Baechler (۱۹۳۷- ) استادِ جامعهشناسِ برجسته "سوربون" است در کتاب "ایدئولوژی چیست؟" (پاریس، انتشارات گالیمار، ۱۹۷۶، ص ۲۳۸). وضعیت ایدئولوژیک آنزمان را که مشغول پژوهش و نگارش تز دکترایم بودم به نیکی مینمایاند.
به یاد آورید و توجه داشته باشید که سالِ ۱۹۷۶ هنوز رقابتهای تسلیحات هستهای میان آمریکا و شوروی در اوج بود، هنوز "اتحادیه اروپا"ی کنونی وجود نداشت، "نفتا" وجود نداشت. جنگ هنوز "مثبت" و به معنای واقعیت اجتنابناپذیر تلقی میشد، و صلح در بهترین حالتش "خواب و خیال".
آنهنگام، اگر از شهروند عادی هر کشور اروپائی میپرسیدید که آیا میتوان یک "اتحادیه اروپا با پول واحد" را تجسم کرد به شما میخندید و میگفت "البته که نه!"، چرا که در تمام طول تاریخ، این کشورها علیه یکدیگر جنگیده بودند؛ هنوز دو دولت آلمانِ مجزای "شرقی" و "غربی" در دشمنی با یکدیگر وجود داشت، عضو دو اردوگاه متخاصم! هنوز فرانسه و آلمانِ غربی، با اینکه در یک "اتحاد اقتصادی زغال و فولاد" و سپس با ۴ کشور دیگر (ایتالیا، بلژیک، هلند و لوکزامبورگ)، به ابتکار یک اندیشمند و تلاشگر جامعه مدنی،در "جامعه اقتصادی اروپا" شروع به همکاری کرده بودند، دشمنیهای دیرینه و جنگهای پر کشتار خود را فراموش نکرده بودند!
اما آمارهائی که من گردآورده بودم چیز دیگری میگفت. واقعیت چیز دیگری بود. مردم عادی البته نمیدیدند.
آرمان "اتحادیهی آسیای غربی و میانی"
به عنوان نمونه، امروز هم مردم آسیای غربی (خاور میانه) و آسیای میانی اگر ازشان بپرسید پتانسیل را نمیبینند. در صورتی که به لحاظ واقعیتهای تاریخی، اقتصادی و سیاسی میتوانستند و میتوانند به راحتی اتحادیهای همچون اتحادیه اروپا ایجاد کنند. اما نه مردم، نه رهبران، این آیندهنگری را ندارند. علتش کمبود "رهبر" و "تلاشگران مبتکر" است و از همه مهمتر نضج اسلامگرائی و دخالتهای سلطهجویانه، سودجویانه و خرابکارانهی سوداگران آمریکائی و انگلیسی است.
متوجه باشید که منظورِ یک اتحادیهی واپسگرای "اسلامی" (تضمینکنندهی عقبماندگی این کشورها) نیست؛ تمهیدات عربستان سعودی و نظامِ اسلامی ایران و دیکتاتور اسلامی جدید در ترکیه، خود مانع اتحاد ایدهئال کشورها بر اساسِ آزادی و اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر بوده است. منظورِ تشکیلِ یک اتحادیه ی آزاد و سکولار و عرفی همانندِ اتحادیه اروپاست (که قرنهاست ایده کهنهی "اتحادیه مسیحیت" را کنار نهادهاند). منظور حرکتِ به پیش است، نه به پس.
خلاصه ی (ناقصِ) رسالهی دکترا
هدفِ رسالهام، کشف و افشای عناصرِ مرامی (ایدئولوژیک)ِ کلانی است که تعیین کنندهی موضعگیری اقتصاددانان در تجزیه و تحلیل هزینههای نظامی بوده است. همچنین نشان دادن اهمیت کمٌی هزینههای نظامی، و نیز تلاش در تزریقِ عناصر یک ایدئولوژی اقتصادی صلحجویانه بوده است.
در اینجا منظور من از "ایدئولوژی" مجموعهی ایده و افکار و باورها و دکترینهای خاص یک فرد یا یک نسل نیست، بلکه یک جامعه در دوره ی زمانی از آغاز "عصر جدید" تا سالهای ۱۹۴۵-۱۹۶۰ بوده است. منظورِ من ایدئولوژی پویای سیستمی است که در این کادر زمانی پدید آمده است.
ایدئولوژی حاکم در این دوره، ایدئولوژی جوامع به اصطلاح "توسعه یافته" بوده که اساساً "جنگگرا" بوده است با گرایشی تدریجی از جنگ به دفاع و به صلح. و آن ایدئولوژیِ "هومو اکونومیکوس" یا انسانِ اقتصادگرا بوده است، ایدئولوژی جامعهی تجاری، سرمایهداری، صنعتی و "تولیدگرا". همچنین ایدئولوژی ناشی از ساختارِ سیاسیِ "بین الدولت-ملتی"ِ جهان که در آن هر یک از "دولت-ملت"ها موظف است فقط منافع خود را خودخواهانه به حداکثر برساند.
در کتابهای تاریخ عقاید اقتصادی، مکتبهای "مرکانتیلیست" و لیبرال و مارکسیست و "کینزی" (Keynes) از یکدیگر متمایز شده بوده است، اما میشد نشان داد که برخی عناصر ایدئولوژیکِ "مرکانتیلیست"ها که نخستین "اقتصاددانان" تلقی میشوند، کماکان در اقتصاد کلاسیک تا به امروز پا بر جا مانده است و این "کلان – عناصر"ِ مرامی است که اصول زیربنائی اقتصاد کلاسیک را تا به امروز (سالهای ۷۰ م) تشکیل داده است.
امروزه همان اصولِ اقتصاد تجارتگرا یا "سوداگرا"ی "مرکانتیلیستها" پا بر جاست و اساس سیستمِ اقتصادی حاکم بر جامعه بشر است.
بر خلاف آنچه تدریس میشده است که "اقتصاد سیاسی"ِ "کلاسیک" با "آدم سمیت" Adam Smith و سایر بنیانگزاران آن چون "ریکاردو"، "مالتوس" Malthus و "سِی" (J.- B. Say (آغاز شده و با اقتصاد سیاسی "مرکانتیلیستها" متفاوت است، نشان دادم که اولاً تفاوتها در "سیاست اقتصادی" است نه در "اقتصاد سیاسی" (1)، ثانیاً حساب مالتوس جداست و اصلاً او نه "کلاسیک" (به تعریفِ من) است نه چنان که میگویند "بدبین" است. سوم، اما که این نظام ، سیستم، یا منظومه اقتصادی در شُرُفِ از بین رفتن است.
عناصر اقتصاد "کلاسیک"
به عبارت دیگر، معنای وسیعتری از مفهوم "کلاسیک" مد نظر من بوده است. "کلان-عناصر"ِ ایدئولوژیک این نظامِ اقتصادی که چند سدهای مستولی شده بوده است عبارتند از "تولیدگرائی" (کارگرائی و "پرومته"گرائی) به این معنا که انگار گوهر بشر کار و تولید است (ایدهی homo faber)؛ ملیگرائی: اقتصاددان به عنوان یک دانشمند، "با خود بیگانه" است زیرا در عمل تابعِ واقعیتِ تحمیلی "دولت - ملت" متبوع خویش است، در حالی که علم میباید جهانشمول بوده، قوانینش نمیتواند محدود به "مرز ملی" باشد؛ اقتصادگرائی: انگار رفتار انسان صرفاً تابع منافع اقتصادی و خِرَدِ اقتصادی است (این پیشفرض با کنش درویشی ایرانی و با علم روانشناسی وفق نمیدهد و لذا با اصل "وحدت علوم" در تضاد است)؛ و به درجه کمتر، علمگرائی به شکلی که مظاهر پیچیده زندگانی اجتماعی را نادیده گرفته، انسان را چون شیِئ میپندارد، و بالاخره نُخبهگرائی: در نتیجهی علمگرائی.
باری، وضعیت فعلی هزینههای نظامی را بر اساس این نظریه تجزیه و تجلیل کردم که تحول این نظام "جنگگرا" که در "عصر جدید" پدید آمده از سالهای ۱۹۴۵-۱۹۶۰ به سوی یک جامعهی نوینِ آرام و صُلحگرا در حال تحول است. علتش، حرکت به سوی جامعهی یگانه ی جهانی، وفور نعمت، رفاه مادی ناشی از رشد اقتصادی و پیشرفتهای فنی و علمی، و به ویژه و از همه مهمتر، تحول گوهرِ انسانی است و خودشناسی و آگاهیِ فزاینده بشر نسبت به خود و جامعه خود بوده است که همه به میمنت رشد وسایل اطلاعاتی و ارتباطی حاصل.آمده است.
همزمان، جامعه بشر از جوامع کوچکتر قبیلهای و ملوکالطوایفی و سپس دولت ملی به سوی جوامع بزرگترِ فراملیتی حرکت کرده تا به جامعه واحد جهانی برسد.
به این علتها، تجسم و بینش تحول و تغییرِ جامعهی بینالدولتی-ملتی کنونی تحت اراده ی "هومو اکونومیکوس" به جامعهای جهانی تحت ارادهی "هومو پَسیفیکوس" کاملاً جایز است.
کاهش نسبی هزینه های نظامی
به علاوه، پس از کشتار عظیم جنگ جهانگیر دوم، به ویژه بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی، و رقابتهای دیوانهوارِ تسلیحات اتمی میان آمریکا و شوروی، بشریت برای نخستین بار خود را در معرض "خودانهدامی" دیده نظرش نسبت به "قهرمانانه" بودنِ جنگ برگشت. این تغییر ذهنی بزرگ یکی از نشانههای پدیداری "انسان صلحگرا" و، از دیدگاهِ من، میبایستی یکی از ویژگیهای اصلی جامعه پسامدرن تلقی شود.
در دفاع از نظریهی پدیداری "انسان صلحگرا" homo pacificus نشان دادم که، به رغم گسترش "آرسنال" جنگافزارهای هستهای و غیر هستهای، هزینههای نظامی جهان به طور نسبی رو به کاهش است. به این معنا که درصد تولید ناخالص جهان که صرف هزینههای نظامی میشود سیر نزولی دارد. و این پدیده به ویژه در مورد کشورهای "توسعه یافته" مشهود است. وضعیت کانادا از همه بارزتر بود. (ن. ک. به شکلهای ۱۰ و ۱۷ استخراج از "تز")
تقویم نوین جهانی و تاریخ برقراری صلح در جهان
با فرافکنی و استقرائ ((extrapolate محاسبات آماری خود ( ۱۹۵۴-۱۹۷۴) به سوی گذشته و آینده، دو نتیجهی جالب دیگر حاصل آمد:(۱) کشفِ لزوم اختیار تقویمی نوین و جهانشمول (۲) کشف تاریخِ برقراری صلح جهانی! هر دو را شرح دهم.
تغییر بزرگ-26
هدف اولیه
عنوان اصلی تِز یا رسالهام شد de l’homo oeconomicus à l’homo pacificus (از هومو اکونومیکوس تا هومو پَسیفیکوس). میگویم "شد" زیرا پژوهشهایم مرا به این نتیجه رساندند نه آنکه از ابتدا به تصنع چنین هدفی را دنبال کرده بوده باشم. هدفِ من نقدِ اقتصادِ کلاسیک بود با عطف به هزینههای نظامی، که عنوان ثانوی تز ماند: "رسالهای در بابِ اقتصادِ هزینههای نظامی. عناصر ایدئولوژیک و عناصر مبتنی بر واقعیات". میتوان گفت دو مسیر به موازات هم طی شد.
انسان صلحگرا (هومو پَسیفیکوس)
اصطلاح هومو اکونومیکوس (انسان اقتصادگرا) در قرن نوزدهم در اروپا در رابطه با پیدایش نظریههای اقتصادی پدید آمد و بر وزنِ اصطلاح هومو سَپیِنس یا هومو سِپیِنز (انسانِ عاقل،خردمند، فرزانه) ساخته شد، که به نوع متحولِ انسان/بشر کنونی اتلاق میشود که بر دو پا راست راه میرود و توان اندیشیدن و سخن گفتن دارد.
هومو اکونومیکوس به آن "هومو سِپینز"ی اتلاق شد که صرفاً یا عمدتاً خِرد اقتصادی و سود شخصی خود را پی میگیرد.
اصطلاح هومو پَسیفیکوس (انسانِ صلحگرا) را ابداع کردم تا نشان دهم انسانِ اقتصادگرا و "پیشرفته"ِ امروزی به تدریج از خِرَدِ اقتصادی فرا رفته به فرزانگیِ جستجوی صلح و آرامش متمایل گشته است (با عطف به واقعیات و آمار).
وضعیت ایدئولوژیک جهان اواسط دهه ۷۰ میلادی
"میتوان به درستی اذعان داشت که صلحطلبان یا عامل نفوذی هستند، یا عنصر انحطاط یا ابله".
سخنِ فوق از Jean Baechler (۱۹۳۷- ) استادِ جامعهشناسِ برجسته "سوربون" است در کتاب "ایدئولوژی چیست؟" (پاریس، انتشارات گالیمار، ۱۹۷۶، ص ۲۳۸). وضعیت ایدئولوژیک آنزمان را که مشغول پژوهش و نگارش تز دکترایم بودم به نیکی مینمایاند.
به یاد آورید و توجه داشته باشید که سالِ ۱۹۷۶ هنوز رقابتهای تسلیحات هستهای میان آمریکا و شوروی در اوج بود، هنوز "اتحادیه اروپا"ی کنونی وجود نداشت، "نفتا" وجود نداشت. جنگ هنوز "مثبت" و به معنای واقعیت اجتنابناپذیر تلقی میشد، و صلح در بهترین حالتش "خواب و خیال".
آنهنگام، اگر از شهروند عادی هر کشور اروپائی میپرسیدید که آیا میتوان یک "اتحادیه اروپا با پول واحد" را تجسم کرد به شما میخندید و میگفت "البته که نه!"، چرا که در تمام طول تاریخ، این کشورها علیه یکدیگر جنگیده بودند؛ هنوز دو دولت آلمانِ مجزای "شرقی" و "غربی" در دشمنی با یکدیگر وجود داشت، عضو دو اردوگاه متخاصم! هنوز فرانسه و آلمانِ غربی، با اینکه در یک "اتحاد اقتصادی زغال و فولاد" و سپس با ۴ کشور دیگر (ایتالیا، بلژیک، هلند و لوکزامبورگ)، به ابتکار یک اندیشمند و تلاشگر جامعه مدنی،در "جامعه اقتصادی اروپا" شروع به همکاری کرده بودند، دشمنیهای دیرینه و جنگهای پر کشتار خود را فراموش نکرده بودند!
اما آمارهائی که من گردآورده بودم چیز دیگری میگفت. واقعیت چیز دیگری بود. مردم عادی البته نمیدیدند.
آرمان "اتحادیهی آسیای غربی و میانی"
به عنوان نمونه، امروز هم مردم آسیای غربی (
متوجه باشید که منظورِ یک اتحادیهی واپسگرای "اسلامی" (تضمینکنندهی عقبماندگی این کشورها) نیست؛ تمهیدات عربستان سعودی و نظامِ اسلامی ایران و دیکتاتور اسلامی جدید در ترکیه، خود مانع اتحاد ایدهئال کشورها بر اساسِ آزادی و اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر بوده است. منظورِ تشکیلِ یک اتحادیه ی آزاد و سکولار و عرفی همانندِ اتحادیه اروپاست (که قرنهاست ایده کهنهی "اتحادیه مسیحیت" را کنار نهادهاند). منظور حرکتِ به پیش است، نه به پس.
خلاصه ی (ناقصِ) رسالهی دکترا
هدفِ رسالهام، کشف و افشای عناصرِ مرامی (ایدئولوژیک)ِ کلانی است که تعیین کنندهی موضعگیری اقتصاددانان در تجزیه و تحلیل هزینههای نظامی بوده است. همچنین نشان دادن اهمیت کمٌی هزینههای نظامی، و نیز تلاش در تزریقِ عناصر یک ایدئولوژی اقتصادی صلحجویانه بوده است.
در اینجا منظور من از "ایدئولوژی" مجموعهی ایده و افکار و باورها و دکترینهای خاص یک فرد یا یک نسل نیست، بلکه یک جامعه در دوره ی زمانی از آغاز "عصر جدید" تا سالهای ۱۹۴۵-۱۹۶۰ بوده است. منظورِ من ایدئولوژی پویای سیستمی است که در این کادر زمانی پدید آمده است.
ایدئولوژی حاکم در این دوره، ایدئولوژی جوامع به اصطلاح "توسعه یافته" بوده که اساساً "جنگگرا" بوده است با گرایشی تدریجی از جنگ به دفاع و به صلح. و آن ایدئولوژیِ "هومو اکونومیکوس" یا انسانِ اقتصادگرا بوده است، ایدئولوژی جامعهی تجاری، سرمایهداری، صنعتی و "تولیدگرا". همچنین ایدئولوژی ناشی از ساختارِ سیاسیِ "بین الدولت-ملتی"ِ جهان که در آن هر یک از "دولت-ملت"ها موظف است فقط منافع خود را خودخواهانه به حداکثر برساند.
در کتابهای تاریخ عقاید اقتصادی، مکتبهای "مرکانتیلیست" و لیبرال و مارکسیست و "کینزی" (Keynes) از یکدیگر متمایز شده بوده است، اما میشد نشان داد که برخی عناصر ایدئولوژیکِ "مرکانتیلیست"ها که نخستین "اقتصاددانان" تلقی میشوند، کماکان در اقتصاد کلاسیک تا به امروز پا بر جا مانده است و این "کلان – عناصر"ِ مرامی است که اصول زیربنائی اقتصاد کلاسیک را تا به امروز (سالهای ۷۰ م) تشکیل داده است.
امروزه همان اصولِ اقتصاد تجارتگرا یا "سوداگرا"ی "مرکانتیلیستها" پا بر جاست و اساس سیستمِ اقتصادی حاکم بر جامعه بشر است.
بر خلاف آنچه تدریس میشده است که "اقتصاد سیاسی"ِ "کلاسیک" با "آدم سمیت" Adam Smith و سایر بنیانگزاران آن چون "ریکاردو"، "مالتوس" Malthus و "سِی" (J.- B. Say (آغاز شده و با اقتصاد سیاسی "مرکانتیلیستها" متفاوت است، نشان دادم که اولاً تفاوتها در "سیاست اقتصادی" است نه در "اقتصاد سیاسی" (1)، ثانیاً حساب مالتوس جداست و اصلاً او نه "کلاسیک" (به تعریفِ من) است نه چنان که میگویند "بدبین" است. سوم، اما که این نظام ، سیستم، یا منظومه اقتصادی در شُرُفِ از بین رفتن است.
عناصر اقتصاد "کلاسیک"
به عبارت دیگر، معنای وسیعتری از مفهوم "کلاسیک" مد نظر من بوده است. "کلان-عناصر"ِ ایدئولوژیک این نظامِ اقتصادی که چند سدهای مستولی شده بوده است عبارتند از "تولیدگرائی" (کارگرائی و "پرومته"گرائی) به این معنا که انگار گوهر بشر کار و تولید است (ایدهی homo faber)؛ ملیگرائی: اقتصاددان به عنوان یک دانشمند، "با خود بیگانه" است زیرا در عمل تابعِ واقعیتِ تحمیلی "دولت - ملت" متبوع خویش است، در حالی که علم میباید جهانشمول بوده، قوانینش نمیتواند محدود به "مرز ملی" باشد؛ اقتصادگرائی: انگار رفتار انسان صرفاً تابع منافع اقتصادی و خِرَدِ اقتصادی است (این پیشفرض با کنش درویشی ایرانی و با علم روانشناسی وفق نمیدهد و لذا با اصل "وحدت علوم" در تضاد است)؛ و به درجه کمتر، علمگرائی به شکلی که مظاهر پیچیده زندگانی اجتماعی را نادیده گرفته، انسان را چون شیِئ میپندارد، و بالاخره نُخبهگرائی: در نتیجهی علمگرائی.
باری، وضعیت فعلی هزینههای نظامی را بر اساس این نظریه تجزیه و تجلیل کردم که تحول این نظام "جنگگرا" که در "عصر جدید" پدید آمده از سالهای ۱۹۴۵-۱۹۶۰ به سوی یک جامعهی نوینِ آرام و صُلحگرا در حال تحول است. علتش، حرکت به سوی جامعهی یگانه ی جهانی، وفور نعمت، رفاه مادی ناشی از رشد اقتصادی و پیشرفتهای فنی و علمی، و به ویژه و از همه مهمتر، تحول گوهرِ انسانی است و خودشناسی و آگاهیِ فزاینده بشر نسبت به خود و جامعه خود بوده است که همه به میمنت رشد وسایل اطلاعاتی و ارتباطی حاصل.آمده است.
همزمان، جامعه بشر از جوامع کوچکتر قبیلهای و ملوکالطوایفی و سپس دولت ملی به سوی جوامع بزرگترِ فراملیتی حرکت کرده تا به جامعه واحد جهانی برسد.
به این علتها، تجسم و بینش تحول و تغییرِ جامعهی بینالدولتی-ملتی کنونی تحت اراده ی "هومو اکونومیکوس" به جامعهای جهانی تحت ارادهی "هومو پَسیفیکوس" کاملاً جایز است.
کاهش نسبی هزینه های نظامی
به علاوه، پس از کشتار عظیم جنگ جهانگیر دوم، به ویژه بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی، و رقابتهای دیوانهوارِ تسلیحات اتمی میان آمریکا و شوروی، بشریت برای نخستین بار خود را در معرض "خودانهدامی" دیده نظرش نسبت به "قهرمانانه" بودنِ جنگ برگشت. این تغییر ذهنی بزرگ یکی از نشانههای پدیداری "انسان صلحگرا" و، از دیدگاهِ من، میبایستی یکی از ویژگیهای اصلی جامعه پسامدرن تلقی شود.
در دفاع از نظریهی پدیداری "انسان صلحگرا" homo pacificus نشان دادم که، به رغم گسترش "آرسنال" جنگافزارهای هستهای و غیر هستهای، هزینههای نظامی جهان به طور نسبی رو به کاهش است. به این معنا که درصد تولید ناخالص جهان که صرف هزینههای نظامی میشود سیر نزولی دارد. و این پدیده به ویژه در مورد کشورهای "توسعه یافته" مشهود است. وضعیت کانادا از همه بارزتر بود. (ن. ک. به شکلهای ۱۰ و ۱۷ استخراج از "تز")
تقویم نوین جهانی و تاریخ برقراری صلح در جهان
با فرافکنی و استقرائ ((extrapolate محاسبات آماری خود ( ۱۹۵۴-۱۹۷۴) به سوی گذشته و آینده، دو نتیجهی جالب دیگر حاصل آمد:(۱) کشفِ لزوم اختیار تقویمی نوین و جهانشمول (۲) کشف تاریخِ برقراری صلح جهانی! هر دو را شرح دهم.
(1) mercantilist )صفت و اسم) و mercantilism (اسم) از واژه لاتین mercator ساخته شده که همان merchant انگلیسی و marchand فرانسوی است. پس "مرکانتیلیست" به معنای "تاجرگرا" و «مرکانتیلیسم» تاجرگرائی است. من تاجرگرا یا تجارتگرا را معمولاً "سوداگرا" مینامم و :مرکانتیلیسم» یا تجارتگرائی را "سوداگرائی".
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, می 8, 2019 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Dr. Shodja Eddin Ziaian دکتر شجاعالدین ضیائیان دکترای اقتصاد صلح از دانشگاه پاریس، فوق دکترای صلحشناسی از دانشگاه پنسیلوانیا، و استاد بازنشسته دانشگاههای تورنتو و یورک میباشد |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو