بعضی از عشقهایی هم هستند که جور دیگریاند. مثل عشق آقا اسمال که در ایران قصابی داشت و همیشه یک کلاه شاپو به سر و یک لنگ به گردنش آویخته بود و با ساطور گوسفندها را شقهشقه میکرد. همه میگفتند این آقا اسمال عاشق است ولی کسی جرات نداشت از او بپرسد که به چه چیزی عاشق است
از خدا پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشد که حقیر یعنی فضولخان شما، یکهویی به سرمان زد که ببینیم عشق چه معنی و مفهومی دارد تا آن را به صورت راحت و ساده برای شما تعریف کنیم. ولی در این رابطه به نکاتی برخورد کردیم که برای خودمان هم تازگی داشت، یکی از آنها این است که عشق از عشقه گرفته شده و آن گیاهی است بدون ریشه که چون بر درختی بپیچد آن را بخشکاند. تازه فهمیدیم که چرا ما روز به روز داریم خشک میشویم. پدر این عشق بسوزد که دور همه مثل پیچک پیچیده است و تا نخشکاند ول کن نیست.
اما بعضی از عشقهایی هم هستند که جور دیگریاند. مثل عشق آقا اسمال که در ایران قصابی داشت و همیشه یک کلاه شاپو به سر و یک لنگ به گردنش آویخته بود و با ساطور گوسفندها را شقهشقه میکرد. همه میگفتند این آقا اسمال عاشق است ولی کسی جرات نداشت از او بپرسد که به چه چیزی عاشق است.
یک روز که سرحال بود و زیر لب این آهنگ مرحومه سوسن خواننده کوچه و بازار را میخواند:
"میخوام برم از این دیار
شکوه کنم ز روزگار
که رقیب من رسیده به یار
چه کنم به کار کردگار
آخ به دلم، آخ به دلم
یک کارد سلاخ به دلم"
ما که یک نصف گوسفند سفارش داده بودیم که اون را برامون آماده کنه، در حین اینکه آقا اسمال گوشتها را آماده میکرد، به او گفتم:آقا اسمال، شما به کی عاشقی که این شعر رو میخونی؟
از کار کردن دست کشید و سبیلهایش را تاباند و یک فیگور جاهلی گرفت و جواب داد: داداش همه فکر میکنند من عاشق کسی، زنی، دختری هستم. ولی به جان خودم قسم من عاشق یک ماه پری هستم که رنگش سبزه، روی مرده بزاری زنده میشه، هر کسی هم به اون دسترسی پیدا نمیکنه، حیف، حیف که عکس یک مرد قلچماق روشه. ما که سخت در تعجب فرو رفته بودیم، ساکت شدیم و او به کارش ادامه داد تا اونکه گوشت ما آماده شد. موقعی که آقا اسمال گوشت ما را توی پلاستیک گذاشت و بهمون داد، وقتی که میخواست بقیه پولمان را پس بدهد، از جیب دیگرش یک اسکناس صد دلاری امریکا را درآورد و به من گفت:
داداش ما عاشق اینیم. جونمون را حاضریم براش بدیم. تازه فهمیدم که آقا اسمال قصاب محل ما عاشقه دلاره، نه چیز دیگری.
سالها از آن قضیه گذشت تا آن که گذرمان به این دبی که همه ایرانیها از کوچک و بزرگ، مرد و زن، سالی چند بار به آنجا میرفتند، افتاد. ناگهان توی خیابان شیخ زاید دیدیم نوشته صرافی اسی، بدون اختیار رفتیم داخل، دیدیم آقا اسمال با قیافه جدید ولی داشمشدی پشت یک سکو نشسته و داره دلار و ارز خرید و فروش میکند. تا ما را دید شناخت و در برقی را زد و برامون چایی آورد و گفت: دیدی گفتم من عاشق دلارم، من پس از سالها به عشقم رسیدم و الان دوست دارم از اینجا به اروپا، امریکا یا کانادا، نمیدونم جایی که مشتری زیاد باشه، برم و اینکارم را با خودم ببرم. چه میشه کرد عزیزم، دنیا همیشه مال عاشقهاست.
من که سخت از مرام آقا اسمال خوشم آمده بود، گفتم آنچه که این نویسندهها، شاعرها، فیلسوفها و روانشناسها در کتابها راجع به عشق نوشتهاند، بیهوده است. عشقو باید از آقا اسی یاد گرفت. بیهوده نیست که مارک تواین نویسنده و طنزپرداز امریکایی گفته:"عشق عینک سبزی است که با آن انسان کاه را یونجه میبیند."
اما بعضی از عشقهایی هم هستند که جور دیگریاند. مثل عشق آقا اسمال که در ایران قصابی داشت و همیشه یک کلاه شاپو به سر و یک لنگ به گردنش آویخته بود و با ساطور گوسفندها را شقهشقه میکرد. همه میگفتند این آقا اسمال عاشق است ولی کسی جرات نداشت از او بپرسد که به چه چیزی عاشق است.
یک روز که سرحال بود و زیر لب این آهنگ مرحومه سوسن خواننده کوچه و بازار را میخواند:
"میخوام برم از این دیار
شکوه کنم ز روزگار
که رقیب من رسیده به یار
چه کنم به کار کردگار
آخ به دلم، آخ به دلم
یک کارد سلاخ به دلم"
ما که یک نصف گوسفند سفارش داده بودیم که اون را برامون آماده کنه، در حین اینکه آقا اسمال گوشتها را آماده میکرد، به او گفتم:آقا اسمال، شما به کی عاشقی که این شعر رو میخونی؟
از کار کردن دست کشید و سبیلهایش را تاباند و یک فیگور جاهلی گرفت و جواب داد: داداش همه فکر میکنند من عاشق کسی، زنی، دختری هستم. ولی به جان خودم قسم من عاشق یک ماه پری هستم که رنگش سبزه، روی مرده بزاری زنده میشه، هر کسی هم به اون دسترسی پیدا نمیکنه، حیف، حیف که عکس یک مرد قلچماق روشه. ما که سخت در تعجب فرو رفته بودیم، ساکت شدیم و او به کارش ادامه داد تا اونکه گوشت ما آماده شد. موقعی که آقا اسمال گوشت ما را توی پلاستیک گذاشت و بهمون داد، وقتی که میخواست بقیه پولمان را پس بدهد، از جیب دیگرش یک اسکناس صد دلاری امریکا را درآورد و به من گفت:
داداش ما عاشق اینیم. جونمون را حاضریم براش بدیم. تازه فهمیدم که آقا اسمال قصاب محل ما عاشقه دلاره، نه چیز دیگری.
سالها از آن قضیه گذشت تا آن که گذرمان به این دبی که همه ایرانیها از کوچک و بزرگ، مرد و زن، سالی چند بار به آنجا میرفتند، افتاد. ناگهان توی خیابان شیخ زاید دیدیم نوشته صرافی اسی، بدون اختیار رفتیم داخل، دیدیم آقا اسمال با قیافه جدید ولی داشمشدی پشت یک سکو نشسته و داره دلار و ارز خرید و فروش میکند. تا ما را دید شناخت و در برقی را زد و برامون چایی آورد و گفت: دیدی گفتم من عاشق دلارم، من پس از سالها به عشقم رسیدم و الان دوست دارم از اینجا به اروپا، امریکا یا کانادا، نمیدونم جایی که مشتری زیاد باشه، برم و اینکارم را با خودم ببرم. چه میشه کرد عزیزم، دنیا همیشه مال عاشقهاست.
من که سخت از مرام آقا اسمال خوشم آمده بود، گفتم آنچه که این نویسندهها، شاعرها، فیلسوفها و روانشناسها در کتابها راجع به عشق نوشتهاند، بیهوده است. عشقو باید از آقا اسی یاد گرفت. بیهوده نیست که مارک تواین نویسنده و طنزپرداز امریکایی گفته:"عشق عینک سبزی است که با آن انسان کاه را یونجه میبیند."
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, January 16, 2019 - 19:00