همیشه به زندگی امیدوار باشید، امیدواری بهترین دارو است که به دکتر معالجتان هم کمک میکند
گزارش و گفتگوی اختصاصی ایران استار با شهرزاد فروزش؛
شهرزاد فروزش، زنی مقاوم و جنگنده است که برای رسیدن به سلامتی، راه سخت و دشواری را طی کرد. وی متاسفانه علارغم همه درمانها، به مقطعی از زندگی رسید که پزشکان او را جواب کردند، اما همسر او از جستجو خسته نشد و متوجه شد پزشکی ایرانی در امریکا میتواند "سرطان" را درمان کند. گفتگوی زیر مسیر معالجه شهرزاد را نشان میدهد. مسیری که اکنون میتواند روشنکننده راه همه بیماران سرطانی باشد. سلامتی او که بدست توانای دکتر نادر جوادی میسر شد، میتواند به هر یک ازکسانی که درگیر این بیماری هستند، این امید را دهد که دیگر سرطان در هر مقطعی باشد، درمان خواهد شد.
لطفا این گفتگو را بخوانید و آن را به گوش دیگران برسانید. شاید شما خواننده گرامی، نجاتدهنده حتی یک نفر باشید.
خانم شهرزاد، زندگی شما در این چند سال اخیر، بسیار سخت و دردناک بوده، با اینکه مایل نیستیم آن خاطرات را برایتان مجددا یادآوری کنیم اما اگر اجازه دهید به سراغ آن روزها برویم، چرا که در نهایت این تجربه میتواند راهگشای انسانهای بسیاری باشد.
با کمال میل، من با همه وجود حاضرم به هر کسی که چنین بیماری دارد کمک کنم تا مانند من به سلامت برسد.
چه زمانی سرطان شما تشخیص داده شد؟ بیماری و معالجه شما چقدر طول کشید؟ و چه مدت است که خوب شدید؟
من در دسامبر 2015 تشخیص سنگ کیسه صفرا گرفتم و آن را عمل کردم؛ ولی در ضمن عمل، دکتر دقت بیشتری نشان داده و داخل شکم را با دوربین نگاه کرده بود (چون عمل لاپراسکوپی بود) و دید که حبابهایی داخل شکم من وجود دارد که کمی غیرطبیعی به نظر میرسیدند، دکتر از آنها نمونهبرداری کرد و برای آزمایش فرستاد، بعد از 2 هفته یعنی 8 ژانویه 2016 وقتی برای پیگیری عمل رفتم، دکتر گفت که جواب نمونهبرداری آمده و متاسفانه سرطان است ولی هنوز نمیدانم چه نوع، این را احتمالا با بررسی بیشتر با دکتر خانوادگی میتوانید مشخص کنید. آن روز جمعه بود و البته من قبلاً از دکتر خانوادگی وقت گرفته بودم، صبح دوشنبه رفتم پیش او و به کمک او خیلی سریع توانستیم مجوز استفاده از بیمه را برای انجام آزمایشات بگیرم، نتیجتا توانستم وقت زودی برای پِتاسکن بگیرم (پِتاسکن، نوعی اسکنست که برای مریضهای سرطانی تجویز میشود، چون طی سلسله مراتبی قادر است که سلولهای سرطانی را مشخص کند). دو روز بعد رفتم پِتاسکن و مشخص شد که سرطان من، سرطان تخمدان است؛ منتها متاسفانه سطح شکمم هم پُر شده بود از آن سلولهای ریز سرطانی. من را به چند دکتر آنکلوژیست معرفی کردند که من سه تا دکتر را دیدم و بالاخره دکتر سوم را خودم انتخاب کردم به نام دکتر جان وام که ایشون امریکایی بودند و بلافاصله در 16 فوریه من را تحت عمل جراحی قرار دادند و حتی مجبور شدند پردهای که بین چربیها و اجزای شکم هست را کامل در آورند و من دو هفته بعد از عمل، شیمیدرمانی را شروع کردم. چون خیلی سرطان پیشرفته بود به جای سه هفته یک بار، من هر هفته تحت 2 نوع داروی شیمیدرمانی بودم که یکی هر هفته و دیگری سه هفته یک بار تجویز میشد. بعد از 6 ماه تشخیص دادند که سرطان من از میان رفته که این خیلی باعث خوشحالی ما شد.
این قطعا خبر خوبی بوده، بعد چه شد؟
بله ولی سه ماه بعد که اولین آزمایش کامل (چکاپ) را دادم مشخص شد که سرطان برگشته و به شدت دارد رشد میکند. نوامبر 2016 بود که بلافاصله دوباره شیمیدرمانی را شروع کردند و من 2 هفته یک بار تحت شیمیدرمانیهای خیلی قویتر قرار گرفتم که عارضههای خیلی زیادی برایم داشت، از جمله اینکه تمام بدنم تاول زده بود، تاولهای خیلی درشت که خیلی اذیتم میکرد. در طی این مدت شیمیدرمانی به اواسط سال 2017 که رسیدیم پِتاسکنها نشان داد که سرطان در حال رشد است و متاسفانه دور قلبم آب جمع شده و طوری بود که اصلاً نمیتوانستم نفس بکشم. دکترها به این نتیجه رسیدند که باید عمل قلب کنم، که نتیجتا وسط سینهی مرا شکافتند، کیسه زیر قلب را پاره کردند و آبها را بیرون کشیدند. ولی متاسفانه بعد از دو ماه دوباره این آبها جمع شد و باید به طور مرتب با یک سوزن بلند از پشتم آبهای قلبم میکشیدند.
شیمیدرمانی من تا نوامبر 2017 ادامه داشت، در آن زمان به خاطر این آبهایی که جمع میشد مجبور شدند شیمیدرمانی را متوقف کنند چون خیلی خطرناک شده بود و من بدنم همینطور بزرگ و بزرگتر میشد، اشتها نداشتم ولی هر روز وزنم بالا میرفت. یعنی به طور مشخص بدنم داشت آب جمع میکرد و پزشکان مرتباً از شکمم، از پشتم، از ریهام و از قلبم آب میکشیدند. تا اینکه اواسط ژانویه 2018 در خانه حالت خفگی خیلی شدید به من دست داد، در حال خفه شدن بودم. شوهرم زنگ زد و آمدن و آخرین چیزی که یادم است، گزارشی که به بیمارستان میداد میگفت ما الان رسیدیم و رنگش خاکستری است و اکسیژنش به 53% رسیده که فوقالعاده پایین بود. مرا به بیمارستان بردند و من از آن لحظه هیچی یادم نیست تا تقریبا 4 یا 5 روز بعدش که شب به هوش آمدم در حالی که با دستگاه کمک به زندگی (لایف ساپورت) زنده مانده بودم. در حین این بیهوشی یک عمل دیگر نیز انجام دادند و از طرف سمت راستم دوباره عمل قلب را تکرار کرده بودند و آب دور قلبم را کشیده بودند. به هر حال من 10 روز توی بخش مراقبتهای ویژه (CCU) بودم و که 6 روز از این 10 روز را با کمک صددرصدی دستگاه کمک به زندگی گذرانده بودم.
بعد از آن دوباره حالم بهتر شد و برگشتم خانه. ولی متاسفانه در حین این بیهوشی دو تا کلیههایم از کار افتادند و از همان موقع هفتهای 3 بار روی دیالیز هستم. بعد از آن نیز یکبار دیگر مجبور شدم در بیمارستان بستری شوم، که این دفعه پشت ریهام را یک لوله گذاشتند که بتواند آبها را خالی کنند، و به مدت 6 ماه هم خانه خودم آبهای ریه را خالی میکردم.
تقریباً حدود جون 2018 آزمایش خون من نشان میداد که میزان سلولهای سرطانی مرتبا بالا میرود اگرچه متاسفانه پِتاسکن چیزی را نشان نمیداد.
تا اینکه در 5 جولای 2018 وقتی پِتاسکن را بردم پیش دکتر، گفت میزان سلولهای سرطانی من به 9300 واحد رسیده و متاسفانه سرطان به دستگاه لنفاوی هم سرایت کرده و دارد حسابی رشد میکند و دیگر کاری از دستشان بر نمیآید که برایم انجام دهند. بدنم هم ضعیفتر از آن حدی شده بود که بتوانند شیمیدرمانی تجویز کنند. به هر حال خودم از دکتر پرسیدم که چقدر وقت دارم و در کمال ناباوری به من گفتند که اولاً عمر دست خداست ولی بین 6 ماه تا حداکثر 9 ماه بیشتر وقت نداری. آنجا بود که من با وجود روحیه قوی که دارم بعد از 2.5 سال حالم خراب شد و گفتم دیگر نمیخواهم و راحتم بگذارید.
در حقیقت شما دیگر تسلیم شده بودید!
بله منتها شوهرم قبول نکرد و در اثر پیگیریها و جستجوهایی که کرد آقای دکتر نادر جوادی را در لسآنجلس پیدا کرد. ما خودمان در اُرنجکانتری هستیم. دکتر جوادی خیلی به سختی وقت میدادند، ولی شرایط من را که فهمیدند 1 ماهه به من وقت دادند. 2 آگست 2018 با کمال ناامیدی و ناباوری رفتم پیش آقای دکتر نادر جوادی. ایشان در این یک ماه تمام پرونده من را از بیمارستان خواسته و مرور کرده بودند. آنجا برای من توضیح دادند که نوع سرطان من نوعی هست که یک کم دیرتر مشخص میشود چون به صورت یک تومور نیست که بتوان سریع پیدایش کرد و یا سریع برداشت. سرطان من طوری بود که به طور ژل در سطح شکم پخش میشد و سلولها را خیلی ریز نگه میداشت تا اینکه همه جا را میگرفت. دکتر جوادی راههایی پیشنهادی را مطرح کردند و گفتند برو و فکرهایت را بکن و برگرد. من همانجا گفتم من فکری ندارم بکنم و با شما شروع میکنم، اگر برای خودم جواب داد که چه بهتر و اگر جواب نداد حداقل شما چیزهای بیشتری یاد میگیرید برای مریضهای آینده. و به این صورت به من وقت دو هفته بعدش را دادند و از من آزمایش خونی گرفتند که خیلی دقیق بود و فقط آزمایشگاهی در آریزونا بود که آن آزمایش را انجام میداد. جواب آزمایشهایم که آمد بعد از دو هفته شروع کردند به من ایمینیوتراپی (بالا بردن نیروی دفاعی بدن) تجویز کردند همراه با دو داروی شیمیدرمانی با دوز خیلی خیلی پایین، چون بدنم نمیتوانست تحمل کند.
تحقیقات روز در زمینه سرطان درباره همین نوع درمان به روش ایمینیوتراپی هست که البته خوشبختانه بعد از 7-8 سال که توسط سازمان پزشکی آمریکا برای بیماران سرطان سینه مورد تایید قرار گرفته و احتمالا این دارو و روش به زودی توسط تمام دکترها قابل استفاده خواهد بود. چیزی حدود 2 یا 3 ماه پیش هم سازمان پزشکی آمریکا آن را برای سرطان ریه تایید کرد که البته هنوز در دسترس همه دکترها نیست، ولی به زودی انشاالله در چند ماه آینده در دسترس خواهد بود. کاری که آقای دکتر جوادی در حال انجامش است اینست که میخواهد به سازمان پزشکی آمریکا ثابت کند که هر نوع سرطانی غیر از سرطان خون (بعلت حالت استثایی که دارد) را حتی در مراحل آخر بیماری میتوان با این دارو معالجه کرد.
چه مدت طول کشید تا درمان شدید؟
بعد از 7 ماه در ژانویه 2019 سلولهای من از 9300 واحد رسید به 35، و دو ماه است که شیمیدرمانی نمیکنم ولی به طور مرتب سه هفته یکبار میروم آنجا و همان ایمینیوتراپی را برای من انجام میدهند. روز به روز حالم بهتر میشود و انرژی از دست رفتهام برگشته. من دوسال بود رانندگی نمیکردم، در این دو سال حتی وقتی میخواستم لباس عوض کنم باید کسی کمکم میکرد و آنقدر انرژیم کم بود که همه چیزم با کمک شخص دیگری بایستی انجام میدادم، ولی الان حدود 1.5 ماه است رانندگی میکنم و کارهای خودم را خودم انجام میدهم. خودم حمام میکنم، خودم لباس عوض میکنم، همه کارهایی که واقعاً یک آرزو شده بود برایم را انجام میدهم. امیدوارم یک روزی برسد که این دارو به کار تمام بیماران سرطانی بیاید.
خیلی ممنون که تا این اندازه دقیق توضیح میدهید زیرا هرکسی جزئیات بیماریاش را به این اندازه یا نمیداند و یا به این دقیقی توضیح نمیدهد.
من خودم حتی اسم داروهایم را میدانستم، اینکه چه وقتی باید آنها را تزریق کنم و اثر آنها چیست. میدانید وقتی میگویند کسی سرطان دارد هم خودش و هم اطرافیان بلافاصله وحشتزده میشوند که ای وای الان موهایش میریزد. در صورتی که مو ریختن آسانترین قسمت داشتن سرطان است، مو میریزد و خودش هم درمیآید، ولی متاسفانه اثرات جانبی با دوز بالای داروها خیلی زیاد و آزاردهنده هستند درحالیکه متاسفانه ما فقط دلمان شور مو را میزند.
آیا شما از داروهای خانواده اینترفون (سلولی) نیز استفاده کردید؟
خیر، البته این را بگویم که سرطان من ریشه ژنتیک دارد، در خانواده مادرم تقریباً میتوانم بگویم که هر خانمی که فوت کرده از یک نوع سرطان فوت کرده و حتی دو تا از داییهایم هم از سرطان فوت کردند. این است که من همیشه خیلی مواظب خودم بودم و خیلی مرتب به دکتر میگفتم برایم آزمایشهای مختلف بدهد. حتی من 6 ماه قبل از اینکه تشخیص سرطان را بگیرم، سونوگرافی داخلی برای تخمدان داشتم که به من گفتند هیچ چیزی نیست، ولی متاسفانه 6 ماه بعدش که تشخیص دادند، پِتاسکن نشان داد که این تقریباً یک مریضی یکساله است.
بله، متاسفانه دستگاههای مختلف میزان تشخیصشان متفاوت است و البته بسته به ارگان هم دارد.
خوشبختانه این آزمایش خونی که دکتر نادر جوادی میدهند که برای دادنش باید به آریزونا رفت خیلی چیزها را مشخص میکند که در آزمایشهای معمولی مشخص نمیشود. اکنون گویا دارند آنرا توسعه میدهند تا همه آزمایشگاهها بتوانند انجامش دهند.
الان شما تعداد شمارش سلولیتان چقدر است؟ فرمودید 9300 واحد بود که رسید به 35، الان چقدر شده؟
برای یک آدم سالم باید حداکثر 35 باشد، من اکنون بین 30 تا 35 هستم. من هر سه هفته یک بار آزمایش خون میدهم که قبل از اینکه بروم برای تزریق آزمایش خونم به دست دکتر برسد. این است که خودم مرتب در جریانش هستم و سه هفته پیش 33 بود.
پس شما الان دیگر شیمیدرمانی ندارید و همان ایمینیوتراپی را هر 3 یا 4 هفته یکبار انجام میدهید؟
خیر، شیمی درمانی ندارم، در واقع هر 3 هفته یکبار میروم برای ایمینیوتراپی.
میتوانم بپرسم که هزینهها چطور بوده؟ هم قسمت اول که دنبال پزشکی کلاسیک رفتید و هم قسمت دوم که با آقای نادر جوادی انجام دادید.
در قسمت اول چون هنوز 65 ساله نبودم و "مدیکیر" (Medicare) نداشتم از جیب خودم سالی 2000 دلار خرج میکردم که 500 دلار آن کسر نشدنی بود (deductable). سال اول 2500 دلار دادم چون حداکثر خرج را داشتم، بجز هزینه "از جیب خودم" بقیهاش را بیمه میداد. ولی از وسطهای 2016 که به من "مدیکیر" تعلق گرفت که تقریبا 80 درصد هزینه معالجه را بیشتر نمیدهد مجبور شدم یک بیمه مکمل بخرم که نتیجتا در ماه حدود 500 دلار خرج من میشود و بقیه را بیمه پرداخت میکند. ولی خوبی این سیستم اینجاست که هر دارو یا هر عمل جراحی را این دو تا بیمه پوشش میدهند اما در مورد آقای دکتر جوادی، چون دو داروی شیمیدرمانی توسط سازمان پزشکی آمریکا تایید شده پس همه پولش را بیمه میدهد ولی داروی ایمینیوتراپی برای بیماری من چون هنوز تایید سازمان پزشکی آمریکا را ندارد نتیجتا بیمه پولش را نمیدهد ولی خوشبختانه 80% پول بیمه را خود کمپانی سازنده دارو تقبل کرده و میدهد. من سال اول هر دو هفته یک بار برای هر تزریقی نزدیک 400 دلار مجبور بودم بدهم ولی اکنون که دائمی شده شرکتهای مالی که با شرکت داروسازی کار میکنند پرداخت آنرا به عهده گرفتهاند پس از تقریباً 2-3 تا تزریق پیش دیگر هیچ پولی نمیدهم. این را اشاره کنم، داروهایی که هنوز تاییدیه ندارند، اگر بیمه پول آنها را ندهد، خود کارخانههای داروسازی پولش را میدهد چون معتقد است هر چه بیشتر برای مریض استفاده شود و پاسخ درمان شده بیماری بگیرند آنها راحتتر موفق به اخذ تاییدیه خواهند شد، به همین دلیل خودشان با شرکتهای مالی کار میکنند که با توجه به درآمد بیمار به آنها خیلی کمک میکنند.
من شنیدهام که دولت امریکا بودجهای را کنار گذاشته که به شرکتهای دارویی کمک کند زیرا وقتی داروهای آنها بیماران را درمان میکند از هزینههای بیمارستانی، هزینههای جانبی و فشارهای اجتماعی کاسته میشود.
دقیقاً، الان چیزی را که دکتر جوادی این همه سال بابتش زحمت کشیده و دارد ثابت میکند، و دارند از ایشان قبول میکنند همین است که این نوع داروها به مریضها کمک میکنند. ولی متاسفانه هنوز بیماریهایی هستند که تاییدیه سازمان پزشکی آمریکا را ندارند. مشکلی که سازمان پزشکی آمریکا دارد اینست که این داروها گران هستند و شرکتهای بیمه از پرداخت سهم خودشان سرباز میزنند. دکتر جوادی دارد میگوید که پولی را که شرکتهای بیمه بابت بیمار سرطانی و شیمی درمانی میدهند در دراز مدت، خیلی بیشتر از پول خرید این داروهاست {مضافا اینکه در زمانی کوتاهتر جواب میدهد}، مخصوصاً وقتی سرطان در مراحل اولیه باشد. امیدوارم این موضوع هرچه سریعتر ثابت شود، هر روز که حالم بهتر میشود دعایم واقعاً همین است که این داروهایی که در دسترس من است در دسترس همگان قرار گیرد.
شما چه راهی به یک بیمار سرطانی پیشنهاد میکنید که به دکتر جوادی دسترسی داشته باشند؟ بیشتر کسانی که احتمالا این مطلب را مطالعه میکنند نزدیک ایشان نیستند، در واقع میخواهیم راه حلی پیدا کنیم که اگر کسی از راه دور مشکلی داشت بتواند راحتتر با ایشان در تماس باشد.
اول از همه اگر کسی بخواهد میتواند با خودم تماس بگیرد، تمام این اطلاعات را در اختیارش قرار بدهم. شما میتوانید اسم و یا شماره تلفن من را بدهید و من خوشحال میشوم اگر بتوانم کمک کنم که حتی یک نفر نجات پیدا کند. دوم اینکه در آمریکا من مریضهایی را میبینم که از ایالتهای دیگر 2 هفته یکبار برای تزریق میآیند و دکتر را میبینند. سوم اینکه وقتی برای تزریق میروم پیش دکتر جوادی از خودشان میپرسم تا بهترین راه را بشود در اختیار مردم قرار داد.
شما برای کسانی که در حال حاضر مشکلی مانند سرطان دارند چه چیزی داریدکه بگویید؟
من الان در مرحله آخر سرطان هستم (4) و هیچ موقع از سرطان پاک نمیشوم اما سرطانم اکنون تحت کنترل است، یعنی مثلا شده مثل فشار خون که میتوان با دارو کنترلش کرد. من بعد از بیش از 3 سال بیماری و دوران سختی که گذراندهام به همه میگویم خودتان را نبازید، در این بیماری روحیه بیمار 50 درصد درمان است و بیمار اگر روحیهاش را از دست بدهد دارو هیچ کاری نمیتواند برایش انجام دهد. من یک روحیه بسیار قوی داشتم و خودم به خانوادهام و به اطرافیان دلداری میدادم و همیشه میگفتم من با این بیماری میجنگم و به خاطر عزیزانم خوب میشوم و واقعاً اینکار را هم کردم. تنها موردی که خودم را 3-4 روز باختم روزی بود که به من گفتند 6 ماه بیشتر وقت نداری و من انتظار شنیدنش را هنوز نداشتم. ولی با این طبی که دارد پیشرفت میکند من حتی برای کلیههایم هم نگران نیستم چون میدانم که اگر عمرم به این دنیا باقی باشد یک وسیلهای هم برای کلیه پیدا میشود که جای دیالیز را بگیرد. روحیه خوب و استقامت و شجاعت و قبول کردن آن چیزی که برای من پیش آمده مهمترین چیزی است که میتوانم به همه بگویم، میگویم قبولش کنید که بیماری بخشی از زندگی است و باید با آن مبارزه کنید.
آیا شما سراغ درمانهای دیگری مثل هومیوپتی و انرژی درمانی و طب سوزنی هم رفتید؟
من سراغ آنها نرفتم. طب سوزنی را امتحان نکردم اگرچه در کنار شیمیدرمانی به من گفتند که سیبیدی (CBD - روغن ماری جوانا که ماده مخدرش را گرفتهاند و بسیار هم گران است) میتواند جایگزین شیمیدرمانی باشد ولی من سراغ هیچکدام از آنها نرفتم. البته من هیچ کدام از این چیزها را نفی نمیکنم ولی فقط توصیه میکنم حرفهای دکتر معالجتان را قدمبهقدم گوش کنید و به پیش بروید و روحیه خود را حفظ کنید و مواظب غذایتان باشید. مثلاً کسی که سرطان دارد در هر مرحلهای از آن که باشد، حتی مثل من که الان قابل کنترل است، شکر نخورید چون شکر غذای سلولهای سرطانی است، گوشت قرمز را در هفته بیشتر از یک یا دو بار نخورید. نوع غذا خیلی مهم است، منظور من این نیست که بروید و یک رژیم سفت و سخت را اجرا کنید که در آن هیچ چیز نمیتوانید بخورید، چون من خودم 2-3 ماه اینکار را کردم و بدنم خیلی ضعیف شد. توصیهام این است که بیشتر سبزیجات بخورید و از انواع میوهجات هم بیشتر از خانواده "بری" (Berry) بخورید.
بسیار عالی، غیر از صحبتهایی که با هم داشتیم اگر فکر میکنید چیز دیگری هم هست که صحبتهای ما را تکمیل میکند، بفرمائید.
به مخاطبانتان بگویید روحیه خود را محکم کنید، مبارزه کنید، این بیماری نمیتواند شما را از پا در بیاورد، شما آن را از پا در میآورید و امیدتان را از دست ندهید. با طبی که روزبهروز دارد پیشرفت میکند مطمئناً شما نجات پیدا خواهید کرد. من بیش از 3 سال گذراندم، کسانی را میشناسم که 8-9 ماه سرطان داشتند و الان اثری از سرطان در آنها نیست، ولی در عین حال ناامید از زندگی هستند و این اصلا خوب نیست، احتمال بازگشت بیماری را بشدت افزایش میدهد. من مرتبا میگویم من 3 سال با این بیماری مبارزه کردهام، 2 دفعه موهایم کامل ریخت، تاولهای بشدت بدی روی بدنم میزد، عملهای سختی روی قلب و ریهام انجام دادم، شیمیدرمانی سنگینی داشتم اما کاملا امیدوارم، امیدوار باشید، همیشه به زندگی امیدوار باشید، امیدواری بهترین دارو است که به دکتر معالجتان هم کمک میکند.
بسیار ممنون از وقت و اطلاعاتی که در اختیار ما گذاشتید. برایتان آرزوی سلامتی داریم و همچنین از انسان دوستی شما سپاسگزاریم.
من هم متشکرم و امیدوارم با این گفتگو، حتی یک بیمار بتواند راه درمانش را پیدا کند.
***
خوانندگان محترمی که مایل هستند با خانم شهرزاد در تماس باشند و یا نیاز به اطلاعات بیشتر در خصوص دکتر نادر جوادی دارند میتوانند با دفتر مجله تماس بگیرند. به امید سلامتی همه بیماران.
شهرزاد فروزش، زنی مقاوم و جنگنده است که برای رسیدن به سلامتی، راه سخت و دشواری را طی کرد. وی متاسفانه علارغم همه درمانها، به مقطعی از زندگی رسید که پزشکان او را جواب کردند، اما همسر او از جستجو خسته نشد و متوجه شد پزشکی ایرانی در امریکا میتواند "سرطان" را درمان کند. گفتگوی زیر مسیر معالجه شهرزاد را نشان میدهد. مسیری که اکنون میتواند روشنکننده راه همه بیماران سرطانی باشد. سلامتی او که بدست توانای دکتر نادر جوادی میسر شد، میتواند به هر یک ازکسانی که درگیر این بیماری هستند، این امید را دهد که دیگر سرطان در هر مقطعی باشد، درمان خواهد شد.
لطفا این گفتگو را بخوانید و آن را به گوش دیگران برسانید. شاید شما خواننده گرامی، نجاتدهنده حتی یک نفر باشید.
خانم شهرزاد، زندگی شما در این چند سال اخیر، بسیار سخت و دردناک بوده، با اینکه مایل نیستیم آن خاطرات را برایتان مجددا یادآوری کنیم اما اگر اجازه دهید به سراغ آن روزها برویم، چرا که در نهایت این تجربه میتواند راهگشای انسانهای بسیاری باشد.
با کمال میل، من با همه وجود حاضرم به هر کسی که چنین بیماری دارد کمک کنم تا مانند من به سلامت برسد.
چه زمانی سرطان شما تشخیص داده شد؟ بیماری و معالجه شما چقدر طول کشید؟ و چه مدت است که خوب شدید؟
من در دسامبر 2015 تشخیص سنگ کیسه صفرا گرفتم و آن را عمل کردم؛ ولی در ضمن عمل، دکتر دقت بیشتری نشان داده و داخل شکم را با دوربین نگاه کرده بود (چون عمل لاپراسکوپی بود) و دید که حبابهایی داخل شکم من وجود دارد که کمی غیرطبیعی به نظر میرسیدند، دکتر از آنها نمونهبرداری کرد و برای آزمایش فرستاد، بعد از 2 هفته یعنی 8 ژانویه 2016 وقتی برای پیگیری عمل رفتم، دکتر گفت که جواب نمونهبرداری آمده و متاسفانه سرطان است ولی هنوز نمیدانم چه نوع، این را احتمالا با بررسی بیشتر با دکتر خانوادگی میتوانید مشخص کنید. آن روز جمعه بود و البته من قبلاً از دکتر خانوادگی وقت گرفته بودم، صبح دوشنبه رفتم پیش او و به کمک او خیلی سریع توانستیم مجوز استفاده از بیمه را برای انجام آزمایشات بگیرم، نتیجتا توانستم وقت زودی برای پِتاسکن بگیرم (پِتاسکن، نوعی اسکنست که برای مریضهای سرطانی تجویز میشود، چون طی سلسله مراتبی قادر است که سلولهای سرطانی را مشخص کند). دو روز بعد رفتم پِتاسکن و مشخص شد که سرطان من، سرطان تخمدان است؛ منتها متاسفانه سطح شکمم هم پُر شده بود از آن سلولهای ریز سرطانی. من را به چند دکتر آنکلوژیست معرفی کردند که من سه تا دکتر را دیدم و بالاخره دکتر سوم را خودم انتخاب کردم به نام دکتر جان وام که ایشون امریکایی بودند و بلافاصله در 16 فوریه من را تحت عمل جراحی قرار دادند و حتی مجبور شدند پردهای که بین چربیها و اجزای شکم هست را کامل در آورند و من دو هفته بعد از عمل، شیمیدرمانی را شروع کردم. چون خیلی سرطان پیشرفته بود به جای سه هفته یک بار، من هر هفته تحت 2 نوع داروی شیمیدرمانی بودم که یکی هر هفته و دیگری سه هفته یک بار تجویز میشد. بعد از 6 ماه تشخیص دادند که سرطان من از میان رفته که این خیلی باعث خوشحالی ما شد.
این قطعا خبر خوبی بوده، بعد چه شد؟
بله ولی سه ماه بعد که اولین آزمایش کامل (چکاپ) را دادم مشخص شد که سرطان برگشته و به شدت دارد رشد میکند. نوامبر 2016 بود که بلافاصله دوباره شیمیدرمانی را شروع کردند و من 2 هفته یک بار تحت شیمیدرمانیهای خیلی قویتر قرار گرفتم که عارضههای خیلی زیادی برایم داشت، از جمله اینکه تمام بدنم تاول زده بود، تاولهای خیلی درشت که خیلی اذیتم میکرد. در طی این مدت شیمیدرمانی به اواسط سال 2017 که رسیدیم پِتاسکنها نشان داد که سرطان در حال رشد است و متاسفانه دور قلبم آب جمع شده و طوری بود که اصلاً نمیتوانستم نفس بکشم. دکترها به این نتیجه رسیدند که باید عمل قلب کنم، که نتیجتا وسط سینهی مرا شکافتند، کیسه زیر قلب را پاره کردند و آبها را بیرون کشیدند. ولی متاسفانه بعد از دو ماه دوباره این آبها جمع شد و باید به طور مرتب با یک سوزن بلند از پشتم آبهای قلبم میکشیدند.
شیمیدرمانی من تا نوامبر 2017 ادامه داشت، در آن زمان به خاطر این آبهایی که جمع میشد مجبور شدند شیمیدرمانی را متوقف کنند چون خیلی خطرناک شده بود و من بدنم همینطور بزرگ و بزرگتر میشد، اشتها نداشتم ولی هر روز وزنم بالا میرفت. یعنی به طور مشخص بدنم داشت آب جمع میکرد و پزشکان مرتباً از شکمم، از پشتم، از ریهام و از قلبم آب میکشیدند. تا اینکه اواسط ژانویه 2018 در خانه حالت خفگی خیلی شدید به من دست داد، در حال خفه شدن بودم. شوهرم زنگ زد و آمدن و آخرین چیزی که یادم است، گزارشی که به بیمارستان میداد میگفت ما الان رسیدیم و رنگش خاکستری است و اکسیژنش به 53% رسیده که فوقالعاده پایین بود. مرا به بیمارستان بردند و من از آن لحظه هیچی یادم نیست تا تقریبا 4 یا 5 روز بعدش که شب به هوش آمدم در حالی که با دستگاه کمک به زندگی (لایف ساپورت) زنده مانده بودم. در حین این بیهوشی یک عمل دیگر نیز انجام دادند و از طرف سمت راستم دوباره عمل قلب را تکرار کرده بودند و آب دور قلبم را کشیده بودند. به هر حال من 10 روز توی بخش مراقبتهای ویژه (CCU) بودم و که 6 روز از این 10 روز را با کمک صددرصدی دستگاه کمک به زندگی گذرانده بودم.
بعد از آن دوباره حالم بهتر شد و برگشتم خانه. ولی متاسفانه در حین این بیهوشی دو تا کلیههایم از کار افتادند و از همان موقع هفتهای 3 بار روی دیالیز هستم. بعد از آن نیز یکبار دیگر مجبور شدم در بیمارستان بستری شوم، که این دفعه پشت ریهام را یک لوله گذاشتند که بتواند آبها را خالی کنند، و به مدت 6 ماه هم خانه خودم آبهای ریه را خالی میکردم.
تقریباً حدود جون 2018 آزمایش خون من نشان میداد که میزان سلولهای سرطانی مرتبا بالا میرود اگرچه متاسفانه پِتاسکن چیزی را نشان نمیداد.
تا اینکه در 5 جولای 2018 وقتی پِتاسکن را بردم پیش دکتر، گفت میزان سلولهای سرطانی من به 9300 واحد رسیده و متاسفانه سرطان به دستگاه لنفاوی هم سرایت کرده و دارد حسابی رشد میکند و دیگر کاری از دستشان بر نمیآید که برایم انجام دهند. بدنم هم ضعیفتر از آن حدی شده بود که بتوانند شیمیدرمانی تجویز کنند. به هر حال خودم از دکتر پرسیدم که چقدر وقت دارم و در کمال ناباوری به من گفتند که اولاً عمر دست خداست ولی بین 6 ماه تا حداکثر 9 ماه بیشتر وقت نداری. آنجا بود که من با وجود روحیه قوی که دارم بعد از 2.5 سال حالم خراب شد و گفتم دیگر نمیخواهم و راحتم بگذارید.
در حقیقت شما دیگر تسلیم شده بودید!
بله منتها شوهرم قبول نکرد و در اثر پیگیریها و جستجوهایی که کرد آقای دکتر نادر جوادی را در لسآنجلس پیدا کرد. ما خودمان در اُرنجکانتری هستیم. دکتر جوادی خیلی به سختی وقت میدادند، ولی شرایط من را که فهمیدند 1 ماهه به من وقت دادند. 2 آگست 2018 با کمال ناامیدی و ناباوری رفتم پیش آقای دکتر نادر جوادی. ایشان در این یک ماه تمام پرونده من را از بیمارستان خواسته و مرور کرده بودند. آنجا برای من توضیح دادند که نوع سرطان من نوعی هست که یک کم دیرتر مشخص میشود چون به صورت یک تومور نیست که بتوان سریع پیدایش کرد و یا سریع برداشت. سرطان من طوری بود که به طور ژل در سطح شکم پخش میشد و سلولها را خیلی ریز نگه میداشت تا اینکه همه جا را میگرفت. دکتر جوادی راههایی پیشنهادی را مطرح کردند و گفتند برو و فکرهایت را بکن و برگرد. من همانجا گفتم من فکری ندارم بکنم و با شما شروع میکنم، اگر برای خودم جواب داد که چه بهتر و اگر جواب نداد حداقل شما چیزهای بیشتری یاد میگیرید برای مریضهای آینده. و به این صورت به من وقت دو هفته بعدش را دادند و از من آزمایش خونی گرفتند که خیلی دقیق بود و فقط آزمایشگاهی در آریزونا بود که آن آزمایش را انجام میداد. جواب آزمایشهایم که آمد بعد از دو هفته شروع کردند به من ایمینیوتراپی (بالا بردن نیروی دفاعی بدن) تجویز کردند همراه با دو داروی شیمیدرمانی با دوز خیلی خیلی پایین، چون بدنم نمیتوانست تحمل کند.
تحقیقات روز در زمینه سرطان درباره همین نوع درمان به روش ایمینیوتراپی هست که البته خوشبختانه بعد از 7-8 سال که توسط سازمان پزشکی آمریکا برای بیماران سرطان سینه مورد تایید قرار گرفته و احتمالا این دارو و روش به زودی توسط تمام دکترها قابل استفاده خواهد بود. چیزی حدود 2 یا 3 ماه پیش هم سازمان پزشکی آمریکا آن را برای سرطان ریه تایید کرد که البته هنوز در دسترس همه دکترها نیست، ولی به زودی انشاالله در چند ماه آینده در دسترس خواهد بود. کاری که آقای دکتر جوادی در حال انجامش است اینست که میخواهد به سازمان پزشکی آمریکا ثابت کند که هر نوع سرطانی غیر از سرطان خون (بعلت حالت استثایی که دارد) را حتی در مراحل آخر بیماری میتوان با این دارو معالجه کرد.
چه مدت طول کشید تا درمان شدید؟
بعد از 7 ماه در ژانویه 2019 سلولهای من از 9300 واحد رسید به 35، و دو ماه است که شیمیدرمانی نمیکنم ولی به طور مرتب سه هفته یکبار میروم آنجا و همان ایمینیوتراپی را برای من انجام میدهند. روز به روز حالم بهتر میشود و انرژی از دست رفتهام برگشته. من دوسال بود رانندگی نمیکردم، در این دو سال حتی وقتی میخواستم لباس عوض کنم باید کسی کمکم میکرد و آنقدر انرژیم کم بود که همه چیزم با کمک شخص دیگری بایستی انجام میدادم، ولی الان حدود 1.5 ماه است رانندگی میکنم و کارهای خودم را خودم انجام میدهم. خودم حمام میکنم، خودم لباس عوض میکنم، همه کارهایی که واقعاً یک آرزو شده بود برایم را انجام میدهم. امیدوارم یک روزی برسد که این دارو به کار تمام بیماران سرطانی بیاید.
خیلی ممنون که تا این اندازه دقیق توضیح میدهید زیرا هرکسی جزئیات بیماریاش را به این اندازه یا نمیداند و یا به این دقیقی توضیح نمیدهد.
من خودم حتی اسم داروهایم را میدانستم، اینکه چه وقتی باید آنها را تزریق کنم و اثر آنها چیست. میدانید وقتی میگویند کسی سرطان دارد هم خودش و هم اطرافیان بلافاصله وحشتزده میشوند که ای وای الان موهایش میریزد. در صورتی که مو ریختن آسانترین قسمت داشتن سرطان است، مو میریزد و خودش هم درمیآید، ولی متاسفانه اثرات جانبی با دوز بالای داروها خیلی زیاد و آزاردهنده هستند درحالیکه متاسفانه ما فقط دلمان شور مو را میزند.
آیا شما از داروهای خانواده اینترفون (سلولی) نیز استفاده کردید؟
خیر، البته این را بگویم که سرطان من ریشه ژنتیک دارد، در خانواده مادرم تقریباً میتوانم بگویم که هر خانمی که فوت کرده از یک نوع سرطان فوت کرده و حتی دو تا از داییهایم هم از سرطان فوت کردند. این است که من همیشه خیلی مواظب خودم بودم و خیلی مرتب به دکتر میگفتم برایم آزمایشهای مختلف بدهد. حتی من 6 ماه قبل از اینکه تشخیص سرطان را بگیرم، سونوگرافی داخلی برای تخمدان داشتم که به من گفتند هیچ چیزی نیست، ولی متاسفانه 6 ماه بعدش که تشخیص دادند، پِتاسکن نشان داد که این تقریباً یک مریضی یکساله است.
بله، متاسفانه دستگاههای مختلف میزان تشخیصشان متفاوت است و البته بسته به ارگان هم دارد.
خوشبختانه این آزمایش خونی که دکتر نادر جوادی میدهند که برای دادنش باید به آریزونا رفت خیلی چیزها را مشخص میکند که در آزمایشهای معمولی مشخص نمیشود. اکنون گویا دارند آنرا توسعه میدهند تا همه آزمایشگاهها بتوانند انجامش دهند.
الان شما تعداد شمارش سلولیتان چقدر است؟ فرمودید 9300 واحد بود که رسید به 35، الان چقدر شده؟
برای یک آدم سالم باید حداکثر 35 باشد، من اکنون بین 30 تا 35 هستم. من هر سه هفته یک بار آزمایش خون میدهم که قبل از اینکه بروم برای تزریق آزمایش خونم به دست دکتر برسد. این است که خودم مرتب در جریانش هستم و سه هفته پیش 33 بود.
پس شما الان دیگر شیمیدرمانی ندارید و همان ایمینیوتراپی را هر 3 یا 4 هفته یکبار انجام میدهید؟
خیر، شیمی درمانی ندارم، در واقع هر 3 هفته یکبار میروم برای ایمینیوتراپی.
میتوانم بپرسم که هزینهها چطور بوده؟ هم قسمت اول که دنبال پزشکی کلاسیک رفتید و هم قسمت دوم که با آقای نادر جوادی انجام دادید.
در قسمت اول چون هنوز 65 ساله نبودم و "مدیکیر" (Medicare) نداشتم از جیب خودم سالی 2000 دلار خرج میکردم که 500 دلار آن کسر نشدنی بود (deductable). سال اول 2500 دلار دادم چون حداکثر خرج را داشتم، بجز هزینه "از جیب خودم" بقیهاش را بیمه میداد. ولی از وسطهای 2016 که به من "مدیکیر" تعلق گرفت که تقریبا 80 درصد هزینه معالجه را بیشتر نمیدهد مجبور شدم یک بیمه مکمل بخرم که نتیجتا در ماه حدود 500 دلار خرج من میشود و بقیه را بیمه پرداخت میکند. ولی خوبی این سیستم اینجاست که هر دارو یا هر عمل جراحی را این دو تا بیمه پوشش میدهند اما در مورد آقای دکتر جوادی، چون دو داروی شیمیدرمانی توسط سازمان پزشکی آمریکا تایید شده پس همه پولش را بیمه میدهد ولی داروی ایمینیوتراپی برای بیماری من چون هنوز تایید سازمان پزشکی آمریکا را ندارد نتیجتا بیمه پولش را نمیدهد ولی خوشبختانه 80% پول بیمه را خود کمپانی سازنده دارو تقبل کرده و میدهد. من سال اول هر دو هفته یک بار برای هر تزریقی نزدیک 400 دلار مجبور بودم بدهم ولی اکنون که دائمی شده شرکتهای مالی که با شرکت داروسازی کار میکنند پرداخت آنرا به عهده گرفتهاند پس از تقریباً 2-3 تا تزریق پیش دیگر هیچ پولی نمیدهم. این را اشاره کنم، داروهایی که هنوز تاییدیه ندارند، اگر بیمه پول آنها را ندهد، خود کارخانههای داروسازی پولش را میدهد چون معتقد است هر چه بیشتر برای مریض استفاده شود و پاسخ درمان شده بیماری بگیرند آنها راحتتر موفق به اخذ تاییدیه خواهند شد، به همین دلیل خودشان با شرکتهای مالی کار میکنند که با توجه به درآمد بیمار به آنها خیلی کمک میکنند.
من شنیدهام که دولت امریکا بودجهای را کنار گذاشته که به شرکتهای دارویی کمک کند زیرا وقتی داروهای آنها بیماران را درمان میکند از هزینههای بیمارستانی، هزینههای جانبی و فشارهای اجتماعی کاسته میشود.
دقیقاً، الان چیزی را که دکتر جوادی این همه سال بابتش زحمت کشیده و دارد ثابت میکند، و دارند از ایشان قبول میکنند همین است که این نوع داروها به مریضها کمک میکنند. ولی متاسفانه هنوز بیماریهایی هستند که تاییدیه سازمان پزشکی آمریکا را ندارند. مشکلی که سازمان پزشکی آمریکا دارد اینست که این داروها گران هستند و شرکتهای بیمه از پرداخت سهم خودشان سرباز میزنند. دکتر جوادی دارد میگوید که پولی را که شرکتهای بیمه بابت بیمار سرطانی و شیمی درمانی میدهند در دراز مدت، خیلی بیشتر از پول خرید این داروهاست {مضافا اینکه در زمانی کوتاهتر جواب میدهد}، مخصوصاً وقتی سرطان در مراحل اولیه باشد. امیدوارم این موضوع هرچه سریعتر ثابت شود، هر روز که حالم بهتر میشود دعایم واقعاً همین است که این داروهایی که در دسترس من است در دسترس همگان قرار گیرد.
شما چه راهی به یک بیمار سرطانی پیشنهاد میکنید که به دکتر جوادی دسترسی داشته باشند؟ بیشتر کسانی که احتمالا این مطلب را مطالعه میکنند نزدیک ایشان نیستند، در واقع میخواهیم راه حلی پیدا کنیم که اگر کسی از راه دور مشکلی داشت بتواند راحتتر با ایشان در تماس باشد.
اول از همه اگر کسی بخواهد میتواند با خودم تماس بگیرد، تمام این اطلاعات را در اختیارش قرار بدهم. شما میتوانید اسم و یا شماره تلفن من را بدهید و من خوشحال میشوم اگر بتوانم کمک کنم که حتی یک نفر نجات پیدا کند. دوم اینکه در آمریکا من مریضهایی را میبینم که از ایالتهای دیگر 2 هفته یکبار برای تزریق میآیند و دکتر را میبینند. سوم اینکه وقتی برای تزریق میروم پیش دکتر جوادی از خودشان میپرسم تا بهترین راه را بشود در اختیار مردم قرار داد.
شما برای کسانی که در حال حاضر مشکلی مانند سرطان دارند چه چیزی داریدکه بگویید؟
من الان در مرحله آخر سرطان هستم (4) و هیچ موقع از سرطان پاک نمیشوم اما سرطانم اکنون تحت کنترل است، یعنی مثلا شده مثل فشار خون که میتوان با دارو کنترلش کرد. من بعد از بیش از 3 سال بیماری و دوران سختی که گذراندهام به همه میگویم خودتان را نبازید، در این بیماری روحیه بیمار 50 درصد درمان است و بیمار اگر روحیهاش را از دست بدهد دارو هیچ کاری نمیتواند برایش انجام دهد. من یک روحیه بسیار قوی داشتم و خودم به خانوادهام و به اطرافیان دلداری میدادم و همیشه میگفتم من با این بیماری میجنگم و به خاطر عزیزانم خوب میشوم و واقعاً اینکار را هم کردم. تنها موردی که خودم را 3-4 روز باختم روزی بود که به من گفتند 6 ماه بیشتر وقت نداری و من انتظار شنیدنش را هنوز نداشتم. ولی با این طبی که دارد پیشرفت میکند من حتی برای کلیههایم هم نگران نیستم چون میدانم که اگر عمرم به این دنیا باقی باشد یک وسیلهای هم برای کلیه پیدا میشود که جای دیالیز را بگیرد. روحیه خوب و استقامت و شجاعت و قبول کردن آن چیزی که برای من پیش آمده مهمترین چیزی است که میتوانم به همه بگویم، میگویم قبولش کنید که بیماری بخشی از زندگی است و باید با آن مبارزه کنید.
آیا شما سراغ درمانهای دیگری مثل هومیوپتی و انرژی درمانی و طب سوزنی هم رفتید؟
من سراغ آنها نرفتم. طب سوزنی را امتحان نکردم اگرچه در کنار شیمیدرمانی به من گفتند که سیبیدی (CBD - روغن ماری جوانا که ماده مخدرش را گرفتهاند و بسیار هم گران است) میتواند جایگزین شیمیدرمانی باشد ولی من سراغ هیچکدام از آنها نرفتم. البته من هیچ کدام از این چیزها را نفی نمیکنم ولی فقط توصیه میکنم حرفهای دکتر معالجتان را قدمبهقدم گوش کنید و به پیش بروید و روحیه خود را حفظ کنید و مواظب غذایتان باشید. مثلاً کسی که سرطان دارد در هر مرحلهای از آن که باشد، حتی مثل من که الان قابل کنترل است، شکر نخورید چون شکر غذای سلولهای سرطانی است، گوشت قرمز را در هفته بیشتر از یک یا دو بار نخورید. نوع غذا خیلی مهم است، منظور من این نیست که بروید و یک رژیم سفت و سخت را اجرا کنید که در آن هیچ چیز نمیتوانید بخورید، چون من خودم 2-3 ماه اینکار را کردم و بدنم خیلی ضعیف شد. توصیهام این است که بیشتر سبزیجات بخورید و از انواع میوهجات هم بیشتر از خانواده "بری" (Berry) بخورید.
بسیار عالی، غیر از صحبتهایی که با هم داشتیم اگر فکر میکنید چیز دیگری هم هست که صحبتهای ما را تکمیل میکند، بفرمائید.
به مخاطبانتان بگویید روحیه خود را محکم کنید، مبارزه کنید، این بیماری نمیتواند شما را از پا در بیاورد، شما آن را از پا در میآورید و امیدتان را از دست ندهید. با طبی که روزبهروز دارد پیشرفت میکند مطمئناً شما نجات پیدا خواهید کرد. من بیش از 3 سال گذراندم، کسانی را میشناسم که 8-9 ماه سرطان داشتند و الان اثری از سرطان در آنها نیست، ولی در عین حال ناامید از زندگی هستند و این اصلا خوب نیست، احتمال بازگشت بیماری را بشدت افزایش میدهد. من مرتبا میگویم من 3 سال با این بیماری مبارزه کردهام، 2 دفعه موهایم کامل ریخت، تاولهای بشدت بدی روی بدنم میزد، عملهای سختی روی قلب و ریهام انجام دادم، شیمیدرمانی سنگینی داشتم اما کاملا امیدوارم، امیدوار باشید، همیشه به زندگی امیدوار باشید، امیدواری بهترین دارو است که به دکتر معالجتان هم کمک میکند.
بسیار ممنون از وقت و اطلاعاتی که در اختیار ما گذاشتید. برایتان آرزوی سلامتی داریم و همچنین از انسان دوستی شما سپاسگزاریم.
من هم متشکرم و امیدوارم با این گفتگو، حتی یک بیمار بتواند راه درمانش را پیدا کند.
***
خوانندگان محترمی که مایل هستند با خانم شهرزاد در تماس باشند و یا نیاز به اطلاعات بیشتر در خصوص دکتر نادر جوادی دارند میتوانند با دفتر مجله تماس بگیرند. به امید سلامتی همه بیماران.
از همین سری بخوانید:
نظر متخصص سرطانی که سرطان را شکست میدهد: دکتر نادر جوادی
نظر پزشک خانواده و متخصص بهداشت درباره هر آنچه که باید از سرطان بدانید: دکتر حکمت راجی
نظر بیمار سرطانی که قرار بود فقط 6 ماه زنده بماند: شهرزاد فروزش
نظر متخصص سرطانی که سرطان را شکست میدهد: دکتر نادر جوادی
نظر پزشک خانواده و متخصص بهداشت درباره هر آنچه که باید از سرطان بدانید: دکتر حکمت راجی
نظر بیمار سرطانی که قرار بود فقط 6 ماه زنده بماند: شهرزاد فروزش
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, می 29, 2019 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Arash Moghaddam آرش مقدم مدرک کارشناسی کامپیوتر و تخصص تولید رسانه دیجیتال دارد و مدیریت تولید بیش ۹ رسانه تصویری، چاپی و اینترنتی را بعهده داشته است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو