در کلاس اول فقط کافی است تصور کنند در فلان زمان یا مکان قرار دارند، در کلاس دوم عناصر داستانی بیشتری را در نمایش دخیل میدانند و در کلاس سوم و چهارم از طریق صحنه و چیدمان، به زمان و مکان واقعی داستان اشراف کاملی پیدا میکنند
در نمایش همانطور که هفته پیش بررسی کردیم مهمترین عنصر (element) بازیگر و نقش است. از جادوی نمایش برای بردن ما به دنیایی دیگر حرف زدیم و حال آن که بر روی صندلی خود نشستهایم و سفر، با چشم و گوش و حواس ما معنا میگیرد. اما غالب نمایشها محدود به یک نقش نخواهد بود، پس بین بازیگران نمایش، تعامل وجود دارد. به همین سادگی متوجه عنصر دوم هنر نمایش شدیم: ارتباط، زمان و مکان نیز زوج مهمی از عناصر نمایش هستند. البته نیرویی که بیننده را به دیدن بقیه نمایش ترغیب میکند اشتیاق به کشف است؛ نوعی تلاش برای رمزگشایی از تنش داستان. عنصر نهایی هم در هنر نمایش، ایجاد تاکید و تمرکز است. این هفته نوبت آن است که این چند عنصر نمایش را بررسی کنیم و ببینیم دانشآموزان دبستانهای دولتی استان انتاریو از کلاس اول تا هشتم، هر سال چقدر از مفاهیم بنیادین (fundamental concept) هنر را یاد میگیرند.
در مفهوم عنصر ارتباط (relationship) خلال کلاس اول تا سوم میآموزند که به بازیگر نقش دیگر گوش دهند و به موقع نقش خود را اجرا نمایند. در کلاس چهارم تا پنجم به تحلیل و تاثیر نقشها بر نقش خود آگاه میشوند. در کلاس ششم این درک کمی گستردهتر میشود و تاثیر نقشها، بر تغییرات شخصیتی دیگر نقشها را متوجه میشوند. در کلاس هفتم و هشتم این فهم چند بعدیتر و عمیقتر میشود و هماهنگی درون-داستانی بین نقشها و بقیه عناصر نمایش توسعه بیشتری پیدا میکند.
درک زمان و مکان نمایش (time and place) در دانشآموزان کلاسهای اول تا هشتم به مرور شکل میگیرد. به این ترتیب که در کلاس اول فقط کافی است تصور کنند در فلان زمان یا مکان قرار دارند، در کلاس دوم عناصر داستانی بیشتری را در نمایش دخیل میدانند و در کلاس سوم و چهارم از طریق صحنه و چیدمان، به زمان و مکان (setting) واقعی داستان اشراف کاملی پیدا میکنند. در کلاس پنجم از وسایلی (prop)کمک میگیرند که حس زمان و مکان داستان را به نحو عملی منتقل کند.در کلاس ششم، درک و تعامل با صحنه نمایش، حالت داستانی بیشتری به خود گرفته است. با پیشرفت مهارتها در کلاس هفتم، دانشآموزان میتوانند از وسایل موجود در صحنه نمایش به طور بداهه استفاده میکنند و در صحنه نمایش حرکت میکنند و تصمیم میگیرند کدام حرکت را چه وقت و چگونه انجام دهند و چه موقع ایست کنند. در کلاس هشتم بکارگیری وسایل کمکی بیشتر میشود ...تا برسد به لباس (costume)و چیدمانی بیشتر، نظیر مبلمان، و هر آنچه که حس مورد نظر را باید به تماشاچی منتقل کند.
تنش (tension) یا مسالهای که در حین تماشای نمایش با آن مواجهیم، نیرویی است قوی، که بیننده در پی احساس نیاز به کشف آن، در جایگاه بیننده باقی میماند تا بگذارد بازیگر هم کارش را ادامه دهد. همه میخواهیم بدانیم بالاخره آخرش چه میشود. اصلا چرا اینطور شد. تنشی که در درونمایه داستان نهاده شده است، از لذت بخشترین عوامل میخکوب کردن تماشاچی است. از خورده شدن شنگول و منگول و حبه انگور توسط گرگ شکمو بگیرید، تا درک "بودن یا نبودن" نمایشنامه مشهور شکسپیر، هملت! البته این عنصر درونی نمایش را دانشآموزان کلاس اول این قدر دریافت میکنند که بدانند یک حس راز آلودگی در میان است. کلاس دومیها میدانند که این راز باید کشف شود. کلاس سوم و چهارم که رسیدند، با عواملی که این تنش را به وجود آوردهاند آشنا میشوند. در کلاس پنجم و ششم گام بزرگتری برمیدارند تا با استفاده از عوامل صحنه اعم از امکانات صوتی و تصویری و وسایل کمکی موجود در صحنه، این حس شک و تردید و رمز را به بیننده منتقل کنند. در کلاس هفتم گام بعدی استفاده از همین عوامل به اضافه گفتگوهای بداهه خبری یا پرسشی است تا فکر تماشاچیان را بیشتر درگیر کند. از خواندن شعر رپ بگیرید تا ... سوال ساده حالا شما میگویید چکار کنم؟! این گونه بیننده و بازیگر هر دو درگیر یک حس تردید و تنش میشوند. در کلاس هشتم همین منوال ادامه دارد و تا جایی پیش میرود که این گفتگوها یا سوالها یا افکتها، بیننده را هم به نشان دادن واکنش میرساند و بازیگر آماده است در باب این حس مشترک رازآلودگی و تنش، واکنش تماشاچی را هم جواب دهد. شاید این بخش از نمایش به نوعی اوج قدرت هنر نمایش محسوب شود.
و اما آخرین عنصری که در بخش نمایش سند آموزشی هنر استان انتاریو معرفی شده است اختصاص دارد به تمرکز و تاکید (focus and emphasis). در طول نمایش، اگرچه درون مایه اصلی داستان را با توجه به مکالمات و ایفای نقش متوجه میشویم و همه عوامل دست به دست هم میدهند و ما را یاری میکنند فضا و داستان را درک کنیم، اما گاهی لازم است به نوعی یادآوری شود که تمرکز اصلی داستان بر چه است. مثلا خورده شدن شنگول و منگول خیلی اسفناک است اما تاکید اصلیتر بر "گول نخوردن" و استفاده از عقل است تا تماشاچی بداند این فقط مشتی از خروار است و دنیا به همین منوال ادامه خواهد داشت. اگر شب دراز است، قلندر هم باید بیدار بماند! شاید با نبود این عنصر، پیغام اصلی نمایش به حاشیه برود و به قول معروف حق مطلب ادا نشود. در کلاس اول بچهها از ایده اصلی داستان نمایش آگاهی دارند. در کلاس چهارم در طول نمایش درک خود را با استفاده از ابزارهای موجود نشان میدهند. این امر تاکلاس هشتم نیز به مرور عمیقتر میشود و بازیگر نمایش،قادر است قصدا، تمرکز و تاکید داستان را منتقل کند.
حالا که این مطالب را با هم خواندیم بگذارید یک پرسش از شما بکنم تا کمی فکر کنید و اگر همت کردید جواب دهید: آیا جمله من در بخش آغازین این نوشته را قبول دارید که در نمایش "مهمترین عنصر بازیگر و نقش است"؟
در مفهوم عنصر ارتباط (relationship) خلال کلاس اول تا سوم میآموزند که به بازیگر نقش دیگر گوش دهند و به موقع نقش خود را اجرا نمایند. در کلاس چهارم تا پنجم به تحلیل و تاثیر نقشها بر نقش خود آگاه میشوند. در کلاس ششم این درک کمی گستردهتر میشود و تاثیر نقشها، بر تغییرات شخصیتی دیگر نقشها را متوجه میشوند. در کلاس هفتم و هشتم این فهم چند بعدیتر و عمیقتر میشود و هماهنگی درون-داستانی بین نقشها و بقیه عناصر نمایش توسعه بیشتری پیدا میکند.
درک زمان و مکان نمایش (time and place) در دانشآموزان کلاسهای اول تا هشتم به مرور شکل میگیرد. به این ترتیب که در کلاس اول فقط کافی است تصور کنند در فلان زمان یا مکان قرار دارند، در کلاس دوم عناصر داستانی بیشتری را در نمایش دخیل میدانند و در کلاس سوم و چهارم از طریق صحنه و چیدمان، به زمان و مکان (setting) واقعی داستان اشراف کاملی پیدا میکنند. در کلاس پنجم از وسایلی (prop)کمک میگیرند که حس زمان و مکان داستان را به نحو عملی منتقل کند.در کلاس ششم، درک و تعامل با صحنه نمایش، حالت داستانی بیشتری به خود گرفته است. با پیشرفت مهارتها در کلاس هفتم، دانشآموزان میتوانند از وسایل موجود در صحنه نمایش به طور بداهه استفاده میکنند و در صحنه نمایش حرکت میکنند و تصمیم میگیرند کدام حرکت را چه وقت و چگونه انجام دهند و چه موقع ایست کنند. در کلاس هشتم بکارگیری وسایل کمکی بیشتر میشود ...تا برسد به لباس (costume)و چیدمانی بیشتر، نظیر مبلمان، و هر آنچه که حس مورد نظر را باید به تماشاچی منتقل کند.
تنش (tension) یا مسالهای که در حین تماشای نمایش با آن مواجهیم، نیرویی است قوی، که بیننده در پی احساس نیاز به کشف آن، در جایگاه بیننده باقی میماند تا بگذارد بازیگر هم کارش را ادامه دهد. همه میخواهیم بدانیم بالاخره آخرش چه میشود. اصلا چرا اینطور شد. تنشی که در درونمایه داستان نهاده شده است، از لذت بخشترین عوامل میخکوب کردن تماشاچی است. از خورده شدن شنگول و منگول و حبه انگور توسط گرگ شکمو بگیرید، تا درک "بودن یا نبودن" نمایشنامه مشهور شکسپیر، هملت! البته این عنصر درونی نمایش را دانشآموزان کلاس اول این قدر دریافت میکنند که بدانند یک حس راز آلودگی در میان است. کلاس دومیها میدانند که این راز باید کشف شود. کلاس سوم و چهارم که رسیدند، با عواملی که این تنش را به وجود آوردهاند آشنا میشوند. در کلاس پنجم و ششم گام بزرگتری برمیدارند تا با استفاده از عوامل صحنه اعم از امکانات صوتی و تصویری و وسایل کمکی موجود در صحنه، این حس شک و تردید و رمز را به بیننده منتقل کنند. در کلاس هفتم گام بعدی استفاده از همین عوامل به اضافه گفتگوهای بداهه خبری یا پرسشی است تا فکر تماشاچیان را بیشتر درگیر کند. از خواندن شعر رپ بگیرید تا ... سوال ساده حالا شما میگویید چکار کنم؟! این گونه بیننده و بازیگر هر دو درگیر یک حس تردید و تنش میشوند. در کلاس هشتم همین منوال ادامه دارد و تا جایی پیش میرود که این گفتگوها یا سوالها یا افکتها، بیننده را هم به نشان دادن واکنش میرساند و بازیگر آماده است در باب این حس مشترک رازآلودگی و تنش، واکنش تماشاچی را هم جواب دهد. شاید این بخش از نمایش به نوعی اوج قدرت هنر نمایش محسوب شود.
و اما آخرین عنصری که در بخش نمایش سند آموزشی هنر استان انتاریو معرفی شده است اختصاص دارد به تمرکز و تاکید (focus and emphasis). در طول نمایش، اگرچه درون مایه اصلی داستان را با توجه به مکالمات و ایفای نقش متوجه میشویم و همه عوامل دست به دست هم میدهند و ما را یاری میکنند فضا و داستان را درک کنیم، اما گاهی لازم است به نوعی یادآوری شود که تمرکز اصلی داستان بر چه است. مثلا خورده شدن شنگول و منگول خیلی اسفناک است اما تاکید اصلیتر بر "گول نخوردن" و استفاده از عقل است تا تماشاچی بداند این فقط مشتی از خروار است و دنیا به همین منوال ادامه خواهد داشت. اگر شب دراز است، قلندر هم باید بیدار بماند! شاید با نبود این عنصر، پیغام اصلی نمایش به حاشیه برود و به قول معروف حق مطلب ادا نشود. در کلاس اول بچهها از ایده اصلی داستان نمایش آگاهی دارند. در کلاس چهارم در طول نمایش درک خود را با استفاده از ابزارهای موجود نشان میدهند. این امر تاکلاس هشتم نیز به مرور عمیقتر میشود و بازیگر نمایش،قادر است قصدا، تمرکز و تاکید داستان را منتقل کند.
حالا که این مطالب را با هم خواندیم بگذارید یک پرسش از شما بکنم تا کمی فکر کنید و اگر همت کردید جواب دهید: آیا جمله من در بخش آغازین این نوشته را قبول دارید که در نمایش "مهمترین عنصر بازیگر و نقش است"؟
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, نوامبر 28, 2018 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Leila Kazemzadeh لیلا كاظم زاده معلم رسمی انتاریو و ساکن تورنتو میباشد. او كارشناس ادبیات انگلیسی از دانشگاه علامه طباطبایی و كارشناس آموزش از دانشگاه لیک هد (Lakehead) است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو