دانشآموزان موظفند تشابهات و تفاوتها را با یک جامعه امروزی کانادایی توصیف کنند
شما دوست دارید تکلیف درسیتان برای علوم اجتماعی، درست کردن ماکت از شیوه زندگی مردمان جوامع مدرن و قبایل بومی، و مقایسه آنها با هم باشد؛ یا نوشتن مقالهای توصیفی و مقایسهای؟! شاید یک انتخاب دیگر هم جواب نوشتن به پرسشهاییست که در یک برگه ردیف شدهاند، سوالهای چند گزینهای هم هست، از آن راحتتر وصل کردن جوابها به پرسشهای مربوطه است، حتی میتوانید به حل جدول و جستجوی لغات مربوط به موضوعات اجتماعی هم بپردازید، گزینه تهیه پوستر (روزنامه دیواری) هم موجود است، حتی ممکنست که همه آموختههایتان را برای معلم تعریف کنید: یعنی مثل دو تا مرد (!) بنشینید و حرفهایتان را بزنید، نقاشی کشیدن هم یک راه برای نشان دادن اطلاعات به شمار میرود، تازه اگر بخواهید میتوانید نمایشنامه یا داستانی بنویسید یا اجرا کنید و از هنرتان مایه بگذارید تا معلم بداند شما درسها را یادگرفتهاید. همه این راهها که گفتیم تنها نمونههایی از شیوههای رایج آموزش و ارزیابی درمدارس انتاریوست: راههای رسیدن به علم و دانش بسیار است. معلمان زحمتکش بسته به نیازهای دانشآموزان و شرایط کلاس، از همه یا چندین روش کمک میگیرند تا هر کدام بتوانند یاد بگیرند و آموختههایشان را نشان دهند. به نظر شما اگر کسی راه یادگیری و حس قویترش لمس باشد، بدش میآید کمی خمیربازی یا چسب و مقوا و قیچی و پارچه بگیرد و چند تا خانه و مزرعه و مغازه و آدم درست کند تا شیوه لباس پوشیدن مردمان یک دوره وسبک زندگی یک جامعه را به نمایش درآورد؟ اگر کودکی مشکل جدی نوشتن یا دید چشم داشته باشد با مصاحبه و امتحان شفاهی راحتتر نیست؟ حالا که چند تا از گزینهها را مرور کردیم، فرزندانمان را با معلم تنها میگذاریم که خودش تصمیم بگیرد چگونه درس بدهد و راهمان را بسوی سند آموزشی استان میبریم.
در بخش میراث و هویت، راجع به جوامع نخستین تا جوامع قرن پانزده میآموزند. از بابت کاربرد بچهها یاد میگیرند که جنبههای کلیدی زندگانی را در جوامع نخستین مختلف تا قرن پانزدهم مقایسه کنند و حداقل یکی از آن جوامع بایستی از بومیان، و یکی هم از اینوییتها (اسکیموها) از مناطق متفاوت باشد. این جوامع هر یک به مکان و زمان خاصی هستند و نماینده یک فرهنگ هستند. دانشآموزان موظفند تشابهات و تفاوتها را با یک جامعه امروزی کانادایی توصیف کنند. (تمرکز بر تداوم و تغییر است و زاویه دید).
تحقیق بچهها راجع به بررسی راهها و شیوههای زندگی و ارتباط با محیط زیست جوامع نخستین (تا قرن پانزدهم) است و باید حداقل یک جامعه بومی و یک جامعه اینوییت را هم در این پژوهش بررسی کنند و ارتباط درونی میان محیط زیست و زندگی را کشف کنند. (تمرکز بر ارتباطات بینابینی).
در خصوص درک متون: بچهها به فهم جنبههای کلیدی برخی جوامع نخستین (تا قرن پانزده) میپردازند و این مطالعه باید شامل بررسی حداقل یک جامعه بومی و یک جامعه اینوییت از زمان و مکان مختلف، به نمایندگی از فرهنگهای مختلف، باشد.این بررسی باید دربرگیرنده نهادهای مختلف سیاسی و اجتماعی باشد. همچنین به زندگی روزانه، ارتباطات با محیط و با یکدیگر پرداخته شود (تمرکز بر تشخیص علت اهمیت).
در باب مردم و محیط زیست هم کلاس چهارمیها منطقهبندی سیاسی و فیزیکی کانادا را میآموزند. اگر بخواهیم راجع به کاربرد این یادگیری بدانیم ماجرا اینست که آنان به ارزیابی چند راه کلیدی که توسعه صنعتی و محیط زیست طبیعی بر همدیگر تاثیر میگذارند، میپردازند. آنان این مقایسه را در دو یا چند منطقه سیاسی یا فیزیکی کانادا انجام میدهند. (تمرکز بر رابطه علت و معلولی؛ و ارتباطات بینابینی).
پژوهش آنان نیز به کارگیری مراتب بررسی علوم اجتماعی است برای اینکه بفهمند مسایل و چالشهای مرتبط با موازنه نیازها و خواستههای انسانی، و فعالیتهایش با نظارت محیطی، در یک یا چند منطقه سیاسی یا فیزیکی کانادا چگونه است (تمرکز بر دیدگاه).
درک متون برای این پایه تحصیلی به این معناست که آنان باید قادر باشند مناطق سیاسی یا فیزیکی کانادا را شناسایی (و دستهبندی) کنند، و نیز ویژگیهای بارز آن مناطق، و فعالیتهایی که در این مناطق رخ میدهد را برشمرند و توصیف کنند (تمرکز بر دریافت اهمیت ویژه؛ و الگوها و طرحهای تکرارشونده).
همانطور که میبینید از کلاس چهارم به بعد درک مطلب برای بچهها در مورد اقوام بومی کانادا اهمیت خاصی پیدا میکند و این تازه شروعی است برای کشف و فهم بهتر دنیا. در کانادا دوره دبستان به دوره اول (primary) و دوم (junior) شناخته میشود. کلاس چهارم بودن یعنی پا گذاشتن در دنیایی با درک انتزاعی بالاتر؛ و انعکاس این دیدگاه در دروس، به منزله کار کمی بیشتر، و نیز توانایی بالاتر برای بیان تاثیرات و تعاملات معنادار میان انسان و محیط طبیعت است.
شاعر طبیعت، سهراب سپهری همیشه بهار در این باره میفرماید:
من به آغاز زمین نزدیکم.
نبض گلها را میگیرم.
آشنا هستم با، سرنوشت تر آب ، عادت سبز درخت.
روح من در جهت تازه اشیا جاری است.
روح من کم سال است.
روح من گاهی از شوق، سرفهاش میگیرد.
روح من بیکار است:
قطرههای باران را، درز آجرها را، میشمارد.
روح من گاهی، مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد.
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن.
من ندیدم بیدی، سایهاش را بفروشد به زمین.
رایگان میبخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ.
هر کجا برگی هست، شور من میشکفد.
بوته خشخاشی، شست و شو داده مرا در سَیَلان بودن.
مثل بال حشره وزن سحر را میدانم.
مثل یک گلدان میدهم گوش به موسیقی روییدن.
مثل زنبیل پر از میوه تب تند رسیدن دارم.
مثل یک میکده در مرز کسالت هستم.
مثل یک ساختمان لب دریا نگرانم به کششهای بلند ابدی.
تا بخواهی خورشید، تا بخواهی پیوند، تا بخواهی تکثیر.
من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوته بابونه.
من به یک آینه، یک بستگی پاک قناعت دارم.
من نمیخندم اگر بادکنک میترکد.
و نمیخندم اگر فلسفهای، ماه را نصف کند.
من صدای پر بلدرچین را میشناسم،
رنگهای شکم هوبره را، اثر پای بزکوهی را.
خوب میدانم ریواس کجا میروید،
سار کی میآید، کبک کی میخواند، باز کی میمیرد،
زندگی رسم خوشایندی است.
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ،
پرشی دارد اندازه عشق.
زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.
زندگی جذبه دستی است که میچیند.
زندگی نوبر انجیر سیاه، در دهان گس تابستان است.
زندگی بعد درخت است به چشم حشره.
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است.
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی میپیچد.
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست.
خبر رفتن موشک به فضا،
لمس تنهایی "ماه"،
فکر بوییدن گل در کرهای دیگر.
زندگی شستن یک بشقاب است.
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است.
زندگی "مجذور" آینه است
زندگی گل به "توان" ابدیت،
زندگی "ضرب" زمین در ضربان دل ما،
زندگی "هندسه" ساده و یکسان نفسهاست.
هر کجا هستم، باشم،
آسمان مال من است.
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است.
در بخش میراث و هویت، راجع به جوامع نخستین تا جوامع قرن پانزده میآموزند. از بابت کاربرد بچهها یاد میگیرند که جنبههای کلیدی زندگانی را در جوامع نخستین مختلف تا قرن پانزدهم مقایسه کنند و حداقل یکی از آن جوامع بایستی از بومیان، و یکی هم از اینوییتها (اسکیموها) از مناطق متفاوت باشد. این جوامع هر یک به مکان و زمان خاصی هستند و نماینده یک فرهنگ هستند. دانشآموزان موظفند تشابهات و تفاوتها را با یک جامعه امروزی کانادایی توصیف کنند. (تمرکز بر تداوم و تغییر است و زاویه دید).
تحقیق بچهها راجع به بررسی راهها و شیوههای زندگی و ارتباط با محیط زیست جوامع نخستین (تا قرن پانزدهم) است و باید حداقل یک جامعه بومی و یک جامعه اینوییت را هم در این پژوهش بررسی کنند و ارتباط درونی میان محیط زیست و زندگی را کشف کنند. (تمرکز بر ارتباطات بینابینی).
در خصوص درک متون: بچهها به فهم جنبههای کلیدی برخی جوامع نخستین (تا قرن پانزده) میپردازند و این مطالعه باید شامل بررسی حداقل یک جامعه بومی و یک جامعه اینوییت از زمان و مکان مختلف، به نمایندگی از فرهنگهای مختلف، باشد.این بررسی باید دربرگیرنده نهادهای مختلف سیاسی و اجتماعی باشد. همچنین به زندگی روزانه، ارتباطات با محیط و با یکدیگر پرداخته شود (تمرکز بر تشخیص علت اهمیت).
در باب مردم و محیط زیست هم کلاس چهارمیها منطقهبندی سیاسی و فیزیکی کانادا را میآموزند. اگر بخواهیم راجع به کاربرد این یادگیری بدانیم ماجرا اینست که آنان به ارزیابی چند راه کلیدی که توسعه صنعتی و محیط زیست طبیعی بر همدیگر تاثیر میگذارند، میپردازند. آنان این مقایسه را در دو یا چند منطقه سیاسی یا فیزیکی کانادا انجام میدهند. (تمرکز بر رابطه علت و معلولی؛ و ارتباطات بینابینی).
لطفا فیلم زیر را نگاه کنید
درک متون برای این پایه تحصیلی به این معناست که آنان باید قادر باشند مناطق سیاسی یا فیزیکی کانادا را شناسایی (و دستهبندی) کنند، و نیز ویژگیهای بارز آن مناطق، و فعالیتهایی که در این مناطق رخ میدهد را برشمرند و توصیف کنند (تمرکز بر دریافت اهمیت ویژه؛ و الگوها و طرحهای تکرارشونده).
همانطور که میبینید از کلاس چهارم به بعد درک مطلب برای بچهها در مورد اقوام بومی کانادا اهمیت خاصی پیدا میکند و این تازه شروعی است برای کشف و فهم بهتر دنیا. در کانادا دوره دبستان به دوره اول (primary) و دوم (junior) شناخته میشود. کلاس چهارم بودن یعنی پا گذاشتن در دنیایی با درک انتزاعی بالاتر؛ و انعکاس این دیدگاه در دروس، به منزله کار کمی بیشتر، و نیز توانایی بالاتر برای بیان تاثیرات و تعاملات معنادار میان انسان و محیط طبیعت است.
شاعر طبیعت، سهراب سپهری همیشه بهار در این باره میفرماید:
من به آغاز زمین نزدیکم.
نبض گلها را میگیرم.
آشنا هستم با، سرنوشت تر آب ، عادت سبز درخت.
روح من در جهت تازه اشیا جاری است.
روح من کم سال است.
روح من گاهی از شوق، سرفهاش میگیرد.
روح من بیکار است:
قطرههای باران را، درز آجرها را، میشمارد.
روح من گاهی، مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد.
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن.
من ندیدم بیدی، سایهاش را بفروشد به زمین.
رایگان میبخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ.
هر کجا برگی هست، شور من میشکفد.
بوته خشخاشی، شست و شو داده مرا در سَیَلان بودن.
مثل بال حشره وزن سحر را میدانم.
مثل یک گلدان میدهم گوش به موسیقی روییدن.
مثل زنبیل پر از میوه تب تند رسیدن دارم.
مثل یک میکده در مرز کسالت هستم.
مثل یک ساختمان لب دریا نگرانم به کششهای بلند ابدی.
تا بخواهی خورشید، تا بخواهی پیوند، تا بخواهی تکثیر.
من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوته بابونه.
من به یک آینه، یک بستگی پاک قناعت دارم.
من نمیخندم اگر بادکنک میترکد.
و نمیخندم اگر فلسفهای، ماه را نصف کند.
من صدای پر بلدرچین را میشناسم،
رنگهای شکم هوبره را، اثر پای بزکوهی را.
خوب میدانم ریواس کجا میروید،
سار کی میآید، کبک کی میخواند، باز کی میمیرد،
زندگی رسم خوشایندی است.
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ،
پرشی دارد اندازه عشق.
زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.
زندگی جذبه دستی است که میچیند.
زندگی نوبر انجیر سیاه، در دهان گس تابستان است.
زندگی بعد درخت است به چشم حشره.
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است.
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی میپیچد.
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست.
خبر رفتن موشک به فضا،
لمس تنهایی "ماه"،
فکر بوییدن گل در کرهای دیگر.
زندگی شستن یک بشقاب است.
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است.
زندگی "مجذور" آینه است
زندگی گل به "توان" ابدیت،
زندگی "ضرب" زمین در ضربان دل ما،
زندگی "هندسه" ساده و یکسان نفسهاست.
هر کجا هستم، باشم،
آسمان مال من است.
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, می 22, 2019 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Leila Kazemzadeh لیلا كاظم زاده معلم رسمی انتاریو و ساکن تورنتو میباشد. او كارشناس ادبیات انگلیسی از دانشگاه علامه طباطبایی و كارشناس آموزش از دانشگاه لیک هد (Lakehead) است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو