امیدوارم که پلیس به این سوالات من پاسخ بدهد. چرا با یک زن تازه مهاجر تحصیلکرده ایرانی بدون سابقه خشونت و تخلف، بد رفتاری کرده است. آیا نمیتوانستند به شیوه حرفهای و متمدنانهتری موضوع را بررسی کنند؟ من خواستار عذرخواهی افسر پلیسی هستم که رفتار خشونتآمیزی داشت
سورپرایز کردن نامزد، پای پلیس را به میان کشاند.
وظیفه روزنامهنگاران مسئول و رسانهها ، طرح مشکلات و مسایل مردم و جامعه ایرانی در کانادا و پیگیری آن میباشد. پای صحبتهای خانم "شین" مینشینم، مهندس جوان هنوز در شوک حادثهای که برای وی اتفاق افتاده است، میباشد. میگوید هنوز دستانش براثر دستبند پلیس و پیچاندن آن درد میکند. تصوراتش در مورد کانادا و احترام به زنان و حقوق زنان بشدت آسیب دیده است. برایش توضیح میدهم که نکته مهم در کانادا، قانونمند بودنش هست و اینکه مسلما پیگیری حق تضیع شده وی و رسانهای شدن آن، هم به دیگر زنان ایرانی و خانوادهها در مورد رابطهها و خیانت کمک میکند که از حوادثی که در پیرامونشان میگذارد باخبر شوند و هم اینکه به پلیس برای حرفهایتر شدن در زمینه رفتار برخی از افسران نیرو، کمک میکند. از آنجا که هنوز گزارش پلیس بعد از چند هفته درخواست، هنوز بدست ما نرسیده است، از اعلام اسامی کامل افراد و پلیس خودداری میکنم.
خانم "شین" در میان گریهاش، سکوت و نفسش را تنظیم میکند، لیوان آب را سر میکشد .و میگوید:
روز 17 سپتامبر به تورنتو آمدم، روز 18 سپتامبر بعد از استراحت و رفع خستگی پرواز طولانی، با حس خوب، برای سورپرایز کردن دوستم (نامزدم- میم) بدون اطلاع به درب خانهاش در ریچموندهیل رفتم. ساعت حدود 7 بعداز ظهر بود. دم در خانه روی صندلی پشت خانه روی چمنهای در ورودی به زیرزمین، نشستم و یک پیامک فرستادم که عزیزم، بیرونم. بعداز چند دقیقه، در زدم...
یهو دیدم درب خانه بازشد و نامزدم هرچه بد و بیراه بود به من گفت که من تو را نمیخواهم و با یک زن دیگر زندگی میکنم.
یک خانم سنگین وزن نیز، در کنار مرد، ایستاد. مرا تهدید کرد و گفت الان زنگ میزنم پلیس بیایند و ببرندت تا بفهمی نباید اینجا میآمدی.
هنوز متوجه این همه بیحرمتی و خشم و خیانت مرد نشده بودم. مغزم دیگر کار نمیکرد. حالم بد شد. روی زمین افتادم. صدای آمبولانس و اورژانسی که فشار خونم را میگرفت و خون را از صورتم پاک میکرد را میشنیدم. وی میگفت باید به بیمارستان برویم ومن یادم میآمد که میگفتم، "نه میخوام به خونهمون برم".
هنوزدر گیجی ضربه روحی و احساسی بودم که یک افسر پلیس وارد شد و دستم را به شدت پیچاند و برد پشتم و دستنبد زد و مرا با کمک یک پلیس دیگر به سمت اتوموبیل پلیس کشاندند و در صندلی عقب انداختند.
به پلیسها میگفتم اجازه بدین برم خونهمون، حالم خوب نیست. همسایهها بیرون آمده بودند. مرد هم در پشت یکی از پلیسها در کنار ماشین ایستاده بود.
به افسر پلیسی که مودبتر و ملایم بود، التماس کردم، اجازه بدهید برم خونهمون. دستبندم را باز کنید، دستم درد میکند. افسر از من آدرس خانهای را که درآن زندگی میکنم پرسید. کیفم کنار صندلی افتاده بود.
با همان حال کوفته و سردرد و فشار پایین و دستبند بعد از یک ساعت به در خانه رفتیم. از آنها خواهش کردم اجازه بدهند دستبندم را بازکنند تا بستگان و همسایهها متوجه نشوند و آبرویم به خطر نیفتد. پلیسی که بهتر بود، دستبند را بازکرد و من به داخل خانه رفتم و گواهینامه رانندگی را آوردم. آنها بعد از مدتی مرا آزاد کردند.
دو سه روزی فقط با ناباوری، از خیانت میم و خشونت پلیس گریه میکردم. از کانادا زده شده بودم. چرا باید یک پلس حرفهای در صحنهای که ورود میکند بدون پرسیدن یک سوال ،دست خانمی را با خشونت بپیجاند و دستبند بزند؟! مگر وظیفه پلیس در مرحله اول، حفظ سلامتی و جان شهروندان نیست؟ پس چرا اصلا به حال خراب من با وجود حضور اورژانس حمایت نکردند.
سوالی که دارم این است که اگر من جرم کردهام چرا مرا رسما مورد اتهام قرار ندادند؟ چون در این صورت باید مرا به مرکز پلیس میبردند و دردادگاه حضور پیدا میکردم. اگرجرمی مرتکب نشدهام، چرا اصلا دستگیرم کردند و ضربه روحی شدیدتری به من وارد کردند؟!
آیا (میم) در تماس با پلیس دروغ گفته بود و آنها را گمراه کرده است؟ من نمیدانم ولی چند روز بعد به مرکز پلیس رفتم و تقاضای گزارش پلیس را کردم که تا امروز هنوز حاضر نشده است. امیدوارم که پلیس به این سوالات من پاسخ بدهد. چرا با یک زن تازه مهاجر تحصیلکرده ایرانی بدون سابقه خشونت و تخلف، بد رفتاری کرده است. آیا نمیتوانستند به شیوه حرفهای و متمدنانهتری موضوع را بررسی کنند؟ من خواستار عذرخواهی افسر پلیسی هستم که رفتار خشونتآمیزی داشت.
***
بعد از شنیدن این موضوع، من تصمیم به پیگیری این مسئله کردم. بخشی از آن مسئله خودم هست ولی بخش مهمترش، مسئله زن ایرانی و خشونت علیه وی در کانادا هست.
1- دراین رابطه من با یکی از افسران فارسی زبان پلیس یورک تماس گرفتم. وی حق شاکی را متذکر شد و یادآوری کرد که اکثر ماموریتها ضبط تصویری و صوتی میشود که وی به آن دسترسی ندارد. بنابراین بدون بررسی آن مستندات، نمیتواند د ر مورد حادثه نظر بدهد.
2- صرف نظر از آنکه که چه گفت و چه کسی حق دارد و چه کسی ناحق هست، در یک موضوع جای تامل دارد که رفتار پلیس با زنان، باید حرفهایتر باشد. این چندمین باری است که پلیس یورک، زن ایرانی تبار را دستبند زده است، یک مورد آن که من رسما در آن مورد به پلیس یورک شکایت کردم، موضوع، یک حادثه قابل کنترل درمورد اجاره یک مالک و مستاجر در شهر ریچموندهیل بود. پلیس در خیلی از کشورها با خانمها رفتار نرمتری دارد، کانادا باید در این مورد پیشرو باشد.
3- اگر زنی ومردی، قصد ادامه زندگی و یا رابطه را ندارند، باید به شیوه مدنی و غیر خشونتآمیز رفتار کنند و از شیوه اطلاعات نادرست، و اطلاعات دروغ به پلیس، خودداری کنند. این در دراز مدت به نفع اعتبار جامعه ایرانی در کانادا نیست. شیوه زشتی که متاسفانه، کم و بیش شنیده میشود. بار کج به مقصد نمیرسد.
وظیفه روزنامهنگاران مسئول و رسانهها ، طرح مشکلات و مسایل مردم و جامعه ایرانی در کانادا و پیگیری آن میباشد. پای صحبتهای خانم "شین" مینشینم، مهندس جوان هنوز در شوک حادثهای که برای وی اتفاق افتاده است، میباشد. میگوید هنوز دستانش براثر دستبند پلیس و پیچاندن آن درد میکند. تصوراتش در مورد کانادا و احترام به زنان و حقوق زنان بشدت آسیب دیده است. برایش توضیح میدهم که نکته مهم در کانادا، قانونمند بودنش هست و اینکه مسلما پیگیری حق تضیع شده وی و رسانهای شدن آن، هم به دیگر زنان ایرانی و خانوادهها در مورد رابطهها و خیانت کمک میکند که از حوادثی که در پیرامونشان میگذارد باخبر شوند و هم اینکه به پلیس برای حرفهایتر شدن در زمینه رفتار برخی از افسران نیرو، کمک میکند. از آنجا که هنوز گزارش پلیس بعد از چند هفته درخواست، هنوز بدست ما نرسیده است، از اعلام اسامی کامل افراد و پلیس خودداری میکنم.
خانم "شین" در میان گریهاش، سکوت و نفسش را تنظیم میکند، لیوان آب را سر میکشد .و میگوید:
روز 17 سپتامبر به تورنتو آمدم، روز 18 سپتامبر بعد از استراحت و رفع خستگی پرواز طولانی، با حس خوب، برای سورپرایز کردن دوستم (نامزدم- میم) بدون اطلاع به درب خانهاش در ریچموندهیل رفتم. ساعت حدود 7 بعداز ظهر بود. دم در خانه روی صندلی پشت خانه روی چمنهای در ورودی به زیرزمین، نشستم و یک پیامک فرستادم که عزیزم، بیرونم. بعداز چند دقیقه، در زدم...
یهو دیدم درب خانه بازشد و نامزدم هرچه بد و بیراه بود به من گفت که من تو را نمیخواهم و با یک زن دیگر زندگی میکنم.
یک خانم سنگین وزن نیز، در کنار مرد، ایستاد. مرا تهدید کرد و گفت الان زنگ میزنم پلیس بیایند و ببرندت تا بفهمی نباید اینجا میآمدی.
هنوز متوجه این همه بیحرمتی و خشم و خیانت مرد نشده بودم. مغزم دیگر کار نمیکرد. حالم بد شد. روی زمین افتادم. صدای آمبولانس و اورژانسی که فشار خونم را میگرفت و خون را از صورتم پاک میکرد را میشنیدم. وی میگفت باید به بیمارستان برویم ومن یادم میآمد که میگفتم، "نه میخوام به خونهمون برم".
هنوزدر گیجی ضربه روحی و احساسی بودم که یک افسر پلیس وارد شد و دستم را به شدت پیچاند و برد پشتم و دستنبد زد و مرا با کمک یک پلیس دیگر به سمت اتوموبیل پلیس کشاندند و در صندلی عقب انداختند.
به پلیسها میگفتم اجازه بدین برم خونهمون، حالم خوب نیست. همسایهها بیرون آمده بودند. مرد هم در پشت یکی از پلیسها در کنار ماشین ایستاده بود.
به افسر پلیسی که مودبتر و ملایم بود، التماس کردم، اجازه بدهید برم خونهمون. دستبندم را باز کنید، دستم درد میکند. افسر از من آدرس خانهای را که درآن زندگی میکنم پرسید. کیفم کنار صندلی افتاده بود.
با همان حال کوفته و سردرد و فشار پایین و دستبند بعد از یک ساعت به در خانه رفتیم. از آنها خواهش کردم اجازه بدهند دستبندم را بازکنند تا بستگان و همسایهها متوجه نشوند و آبرویم به خطر نیفتد. پلیسی که بهتر بود، دستبند را بازکرد و من به داخل خانه رفتم و گواهینامه رانندگی را آوردم. آنها بعد از مدتی مرا آزاد کردند.
دو سه روزی فقط با ناباوری، از خیانت میم و خشونت پلیس گریه میکردم. از کانادا زده شده بودم. چرا باید یک پلس حرفهای در صحنهای که ورود میکند بدون پرسیدن یک سوال ،دست خانمی را با خشونت بپیجاند و دستبند بزند؟! مگر وظیفه پلیس در مرحله اول، حفظ سلامتی و جان شهروندان نیست؟ پس چرا اصلا به حال خراب من با وجود حضور اورژانس حمایت نکردند.
سوالی که دارم این است که اگر من جرم کردهام چرا مرا رسما مورد اتهام قرار ندادند؟ چون در این صورت باید مرا به مرکز پلیس میبردند و دردادگاه حضور پیدا میکردم. اگرجرمی مرتکب نشدهام، چرا اصلا دستگیرم کردند و ضربه روحی شدیدتری به من وارد کردند؟!
آیا (میم) در تماس با پلیس دروغ گفته بود و آنها را گمراه کرده است؟ من نمیدانم ولی چند روز بعد به مرکز پلیس رفتم و تقاضای گزارش پلیس را کردم که تا امروز هنوز حاضر نشده است. امیدوارم که پلیس به این سوالات من پاسخ بدهد. چرا با یک زن تازه مهاجر تحصیلکرده ایرانی بدون سابقه خشونت و تخلف، بد رفتاری کرده است. آیا نمیتوانستند به شیوه حرفهای و متمدنانهتری موضوع را بررسی کنند؟ من خواستار عذرخواهی افسر پلیسی هستم که رفتار خشونتآمیزی داشت.
***
بعد از شنیدن این موضوع، من تصمیم به پیگیری این مسئله کردم. بخشی از آن مسئله خودم هست ولی بخش مهمترش، مسئله زن ایرانی و خشونت علیه وی در کانادا هست.
1- دراین رابطه من با یکی از افسران فارسی زبان پلیس یورک تماس گرفتم. وی حق شاکی را متذکر شد و یادآوری کرد که اکثر ماموریتها ضبط تصویری و صوتی میشود که وی به آن دسترسی ندارد. بنابراین بدون بررسی آن مستندات، نمیتواند د ر مورد حادثه نظر بدهد.
2- صرف نظر از آنکه که چه گفت و چه کسی حق دارد و چه کسی ناحق هست، در یک موضوع جای تامل دارد که رفتار پلیس با زنان، باید حرفهایتر باشد. این چندمین باری است که پلیس یورک، زن ایرانی تبار را دستبند زده است، یک مورد آن که من رسما در آن مورد به پلیس یورک شکایت کردم، موضوع، یک حادثه قابل کنترل درمورد اجاره یک مالک و مستاجر در شهر ریچموندهیل بود. پلیس در خیلی از کشورها با خانمها رفتار نرمتری دارد، کانادا باید در این مورد پیشرو باشد.
3- اگر زنی ومردی، قصد ادامه زندگی و یا رابطه را ندارند، باید به شیوه مدنی و غیر خشونتآمیز رفتار کنند و از شیوه اطلاعات نادرست، و اطلاعات دروغ به پلیس، خودداری کنند. این در دراز مدت به نفع اعتبار جامعه ایرانی در کانادا نیست. شیوه زشتی که متاسفانه، کم و بیش شنیده میشود. بار کج به مقصد نمیرسد.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, سپتامبر 19, 2018 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Saeed Soltanpour سعید سلطانپور مسئول بخش بینالمللی انجمن خبرنگاران و نویسندگان قومی امریکای شمالی است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو