من برای جوانهای ایرانی یک حرف دارم و آن اینکه ما در بهترین کشور دنیا یعنی کانادا زندگی میکنیم. از امکانات اینجا استفاده کنید ولی یادتان نرود که مادر و پدران ما ریسک بزرگی کردند
رای دادن یکی از مهمترین حقوق سیاسی و اجتماعی مردم است لازمه رای دادن شناخت مناسب از احزاب، رهبران،خط مشیهای سیاسی و برنامههایی است که آنها اعلام میکنند. موضوع دیگری که ما باید از آن اطلاع کامل داشته باشیم کاندیدهای انتخاباتی هستند. چون در کانادا کاندیدها از طرف احزاب معرفی میشوند؛ بنابراین آنها در چهارچوب خط مشی و برنامههای حزبی خود اقدام میکنند. مطمئن باشید کاندیدها همواره منافع حزب خودشان را بر هر چیزی رجحان میدهند. بنابراین علاوه بر آن که مردم باید از تواناییهای کاندیدها اطلاع کافی داشته باشند، لازم است از خط مشیها و برنامهریزیهای احزاب وابسته به آنها نیز مطلع گردند. بنابراین رسانههای گروهی اگر برای خود رسالتی یا نقشی در انتخابات قائل هستند باید در چند جهت به ایفای وظیفه بپردازند. اول معرفی درست و بدون جانبدارانه کاندیدها به هر طریق ممکن. دوم روشن کردن خط مشی و برنامه ریزیهای احزاب. سوم تشویق و راهنمایی مردم جامعه برای رای دادن به کاندید و حزب اصلح.
بنابراین در جهت اجرای چنین رسالتی نشریه ایران استار طی یک برنامهریزی منسجم و درست مبادرت به انجام مصاحبه و گفتگو با کاندیدها، احزاب و مردم خواهد نمود تا جامعه ایرانیان انتاریو و بویژه شهر تورنتو را با همه مسائل مربوط به انتخابات آگاه سازد. به منظور انجام یک چنین وظیفه مطبوعاتی در هفته گذشته گفتگوی ما را با دکتر رضا مریدی مطالعه کردید. این بار به سراغ یکی از کاندیدهای حزب محافظهکار رفتهایم و با مایکل پارسا بدون پرده و صریح درباره خط مشیها و برنامههای حزب محافظهکار به گفتگو پرداختهایم. مایکل از منطقه AURORA-OAK کاندید حزب محافظه کار برای پارلمان انتاریو است.
مایکل پارسا در رشته لیسانس بازرگانی در دانشگاه یورک مشغول به تحصیل شد و سرانجام لیسانس مدیریت سازمانی خود را از امریکا اخذ کرد. او دارای فعالیتهای بیزینسی در مبلمان خانه است، جوانی صادق، شاداب و عاشق حرفه سیاست است. ورزشکاری است که در رشتههای هاکی، بیسبال و فوتبال فعالیت دارد و عاشق جوانان است. چون خودش مراحل رشد و ترقی را در کشور کانادا پشت سر گذاشته و انسانی متکی به خود با اعتماد به نفس بالا است. وی برای کمک به جوانان در همه زمینههای زندگی خیریهای تحت عنوان Optimist Club با همکاری دوستانش ایجاد کرده است.
انسان با دیدن جوانان ایرانی برازندهای همچون مایکل پارسا امیدوار میشود،به آینده و به موفقیت کامیونیتی ایرانی در کانادا. مایکل با پشتکار، مقاومت و خوشفکری و موفقیت خود میتواند الگوی بسیار خوبی برای مهاجران جوان نسلهای آینده ایرانی در کانادا باشد. حال با این مقدمه با هم به گفتگوی بیپرده و صادقانه با وی توجه میکنیم:
مایکل پارسای عزیز، بسیار تشکر میکنم از اینکه امروز فرصتی پیش آمد تا با هم وارد یک گفتگوی صمیمانه و صریح شویم، قصد ما از این گفتگو این است که با دیدگاههای حزب محافظهکار (CONSERVATIVE) آشنا شده و کامیونیتی ایرانیها در تورنتو را با این دیدگاهها آشنا کنیم. تا آنها با شناخت کامل از نقطه نظرات شما و حزب محافظهکار که شما از طرف این حزب کاندید برای پارلمان انتاریو هستید، در انتخابات استانی شرکت کنند. لطفا در شروع این گفتگو خودتان را برای خوانندگان ما معرفی کنید. از تحصیلات و تجربیاتتان صحبت نمائید.
متشکرم که این فرصت را به من دادید، من و خانوادهام در وسطهای سال 1980 از ایران به کانادا آمدهایم. خانواده ما 6 نفر بود، من و برادرم، دو خواهر و پدر و مادرم. اول در شهر اتاوا زندگی میکردیم. کانادا از نظر ما خیلی کشور خوبی بود ولی چون آشناهای زیادی نداشتیم زندگی یک مقدار سخت بود. بنابراین تصمیم گرفتیم که به شهر تورنتو بیائیم چون اینجا ایرانیهای بیشتری بودند. البته آن موقع در تورنتو هم تعداد ایرانیها به اندازه امروز نبود. ولی اینجا برای پدر و مادرم خیلی بهتر بود. ما بچهها زود با محیط جدید عادت کردیم و با دوستانی آشنا شدیم.
موقعی که به تورنتو آمدید، چند سال داشتید؟
7-8 سال داشتم. در آن موقع چند تا بیشتر مغازه ایرانی نبود. رستورانهای ایرانی مثل الان نبود. یک رستوران حدود خیابان "بلور" و "کیل" بود که در تعطیلات آخر هفته، غذای ایرانی داشت. حدود سالهای 1988 یا 1989 یعنی سی سال پیش. خانواده ما همیشه به کار بیزینس اشتغال داشتند. بیزینس مبلمان و اتاق خواب.
در ایران هم که بودید به این بیزینس اشتغال داشتید؟
بله، پدرم در این کار مشغول بود. وقتی هم به تورنتو آمدیم، همان بیزینس را ادامه دادیم. بعد من و برادر و خواهرهایم به مدرسه رفتیم. وقتی که من دبیرستان را تمام کردم، به دانشگاه یورک رفتم و در رشته بازرگانی (بیزینس) درس خواندم و بعد ادامه تحصیلم را به دانشگاه آیوا در امریکا منتقل کردم و در رشته لیسانس مدیریت سازمانی در بیزینس فارغالتحصیل شدم.
چون به کارهای بیزینس اشتغال داشتم و به مسائل سیاسی و اجتماعی علاقمند بودم این رشته را انتخاب کردم که بتوانم یک سازمان را مدیریت کنم. البته یکی از چیزهایی که دوست داشتم مسائل سیاسی بود بنابراین علاوه بر کارهای بیزینسی که میکردم وارد فعالیتهای سیاسی شدم. در آن موقعی که من اولین فعالیتهای اجتماعی و سیاسی خود را آغاز کردم 15 سالم بود و خیلی تحت تاثیر زندگی افراد بیخانمان (HOME LESS) بودم و فکر میکردم ما که مهاجر هستیم در اینجا خانه و زندگی داریم، وسیله نقلیه داریم، چه دلیلی دارد که یک عده اینگونه بیخانمان در سطح خیابان زندگی میکنند. بنابراین از معلمهای خودم پرسیدم که من یک چنین مسئله ذهنی دارم،چرا ما در کانادا بیخانمان داریم و چرا دولت برای اینها کاری نمیکند؟ معلم من گفت شما باید با مشاور راهنمای خودت جلسه بگذاری و با او صحبت کنی. من با او صحبت کردم، وی به من گفت باید نامه بنویسی و از مسئولین این موضوع را بپرسی. آن موقع مثل الان نبود که امکانات تلفنی و اینترنت و از این نوع وسایل ارتباطی وجود داشته باشد. من رفتم تحقیق کردم و اطلاعات لازم را در آوردم و نامه مورد نظر را تهیه کردم. مشاور به من گفت از این نامه چند عدد کپی تهیه کن و برای احزاب مختلف بفرست. من هم این کار را کردم. تنها حزبی که جواب نامه من را داد، حزب محافظهکار بود. بعد من شروع کردم به مطالعه خط مشی (PLAT FORM) حزبهای مختلف، تا اینکه خودم به نوع تفکر آنها پی ببرم. دیدم که محافظهکارها میگویند افراد باید کمتر مالیات بدهند، بازار را باید پشتیبانی کرد تا رشد و توسعه پیدا کند، مخصوصا بیزینسهای کوچک و خانوادگی را. از آنجا که پدر من هم چنین بیزینسی داشت، من روی این خط مشیها خیلی مطالعه میکردم. البته نه اینکه احزاب دیگر خوب نبودند ولی حزب محافظهکار برای من انگیزه بیشتری داشت، بنابراین شروع به شرکت در گردهماییهای آنها کردم. اولین کارم این بود که میرفتیم به درب خانههای مردم و از آنها دعوت میکردیم که به محافظهکارها رای دهند. مسئولین حزب با من خیلی برخورد خوبی داشتند و من هم سخت به این کار علاقمند بودم و برای آنها کار میکردم. البته اعتماد بنفس من خوب بود و از کارهای پائین حزبی شروع کردم (حدود 25 سال پیش) تا اینکه در انتخابات بعدی به عنوان مسئول دفتر حزب در منطقهای که زندگی میکردیم، برای راهنمایی افراد جوان و نوجوان (زیر 19 سال) انتخاب شدم. این کارها را خیلی دوست داشتم، همه جوان بودیم و با هم کار حزبی میکردیم و دوستان فراوانی پیدا کردم. بطوریکه در منطقه خودمان به مدت 8 سال مدیر حزب بودم و تمام کارهایی که در یک انتخابات باید انجام شود را میدانستم و انجام میدادم.
در چه سالی کاندید حزب محافظهکار شدید؟
من اولین بار در سال 2015 برای انتخابات فدرال از طرف حزب محافظهکار کاندید شدم. یعنی در سال 2014 کاندید شدم و انتخابات در سال 2015 انجام شد و برای انتخابات استانی نیز 2016 کاندید شدم که 2018 انتخابات صورت خواهد گرفت.
شما کاندید انتخابات استانی در انتاریو هستید، تفاوتهای کاندید شدن در فدرال و استان در چیست؟
بله من امسال کاندید در انتخابات استان انتاریو هستم. اصولا کارهایی که توسط دولت فدرال و دولت استانی انجام میگیرد با یکدیگر تفاوت دارند. مثلا مسائل مربوط به امور خارجه به دولت فدرال ربط دارد و مسائل مربوط به آموزش و پرورش به دولتهای استانی. مسائل حمل و نقل داخل شهری به استان مربوط است و استراتژیها و تصمیمگیریهای مالی و بازرگانی به فدرال.
دیدگاههای حزب محافظهکار در رابطه با مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی چگونه است؟
محافظهکارها میگویند ما باید کاری کنیم که بیزینسهای کوچک رشد کنند. یکی از این راهکارها اخذ مالیات کمتر از بیزینسهای کوچک و افرادی است که برای خودشان کار میکنند. در کانادا 76 درصد اقتصاد دست بیزینسهای کوچک است. این مسئله خیلی مهم است و بیشترین کسانی هم که زیاد اذیت می شوند، همین بیزینسهای کوچک هستند. چون بیزینسهای بزرگ همیشه وکیلهای خوب دارند که از آنها دفاع میکنند و توان مالی دارند تا راهی پیدا کنند که مالیات کمتری بدهند. بیزینسهای کوچک این امکانات را ندارند و درباره پرداخت مالیات خود توان و دقت پیگیری کردن برایشان باقی نمیماند. آیا این بیزینسهای کوچک را که اگر درآمدی داشته باشند در بیزینس خودشان خرج میکنند و آن را توسعه میدهند، نباید پشتیبانی کنیم؟ مثلا کسی که ساختمان میسازد و بیزینس کوچکی دارد اگر از کارش رضایت داشته باشد، هر چقدر هم که درآمد داشته باشد در توسعه کارش خرج میکند.
محافظهکارها برای افرادی که مشکل درآمد دارند، چه اقدامی انجام میدهند؟
سیستم کمکهای اجتماعی قطعا به قوت خود باقی است. بدیهی است افراد با سن بالا باید از همه جهت کمک شوند، چون این افراد کار و کوشششان را برای کشور انجام دادهاند. ما نباید اجازه دهیم در سن بالا این افراد در جلوی فرزندانشان مشکل داشته باشند یا جلوی یک کارمند دولتی سرشان را پایین آورند تا به آنها کمک شود.
تفاوت دیدگاههای حزب محافظهکار با حزب لیبرال و NDP در چیست؟
ببینید الان 15 سال است که دولت انتاریو در دست لیبرالها است. در این مدت زندگی کردن برای مردم خیلی سختتر شده است. ما الان یکی از بالاترین میزان مالیات را پرداخت میکنیم. خرج زندگی در انتاریو خیلی بالا رفته و گران شده است. مواد غذایی، اجاره خانه، و ... همه گران است. هزینه برق منازل در طول این 15 سال سه برابر شده است. ولی میزان حقوق و درآمد مردم هیچ کدام سه برابر نشده است. درآمدها تقریبا ثابت است ولی روز به روز هزینه زندگی در حال افزایش است. اینگونه عملکرد دولت انتاریو نمیتواند درست باشد. لیبرالها دوست دارند در همه کارها دخالت کنند. دولت نباید به این میزان در کارها وارد شود. اگر ما اجازه دهیم که خود مردم کارهایشان را انجام دهند (البته آنهایی که میتوانند) خیلی وضعیت بهتر خواهد شد، تا اینکه همواره دولت به افراد بگوید شما این کار را میتوانید بکنید و این کار را نمیتوانید انجام دهید. شما اگر به جامعه نگاه کنید اغلب دکترها ناراحت هستند. زمان انتظار در مراکز بهداشتی و بیمارستانها آنقدر زیاد شده که مردم در فشار قرار گرفتهاند. نرسها بسیار ناراحتند. معلمها همینطور. این حالت به علت فشارهایی است که سیستم اداره کردن دولت به مردم وارد میکند. استان انتاریو با این همه امکانات مختلف آنقدر در بدهی فرو رفته که نمیتوانند آن را پرداخت کنند، دولت فقط بهره این وامها را پرداخت میکند و همینطور پرداخت اصل این وامها عقب میافتد. نه تنها دولت اینطور شده، اغلب مردم هم همینطور شدهاند، اگر هنر کنند بتوانند بهرههای کردیتهای خودشان را پرداخت کنند. مثلا در همین انرژی الکتریکی (برق) که مصرف میکنیم آنقدر قراردادهای بد امضا شده است (همه این اطلاعات در دسترس است و شما میتوانید آن را بخوانید) که قیمت تمام شده انرژی را بالا برده و ما همین انرژی را که زیاد هم تولید میشود با ضرر به امریکا میفروشیم. یعنی اگر ما 50 کیلو وات برق لازم داریم طوری قراردادها بسته شده است که مثلا 75 کیلو وات برق تولید میشود و 25 کیلو وات اضافه را با ضرر به امریکا میفروشیم. ما الان در انتاریو مشکل پرداختهای اضافی داریم. حقوقهای پرداختی به مدیران بسیار بالا است. مثلا مدیر برق 6.2 میلیون دلار حقوق سالانه میگیرد. در حالیکه ماکزیمم حقوق در حدود 400 تا 450 هزار دلار است. من نمیدانم بر اساس چه ضوابطی این حقوقها را پرداخت میکنند.
تفاوت دیدگاههای حزب شما با NDP چگونه است؟
حزب NDP هم سخت دوست دارد همه کارها را دولت انجام دهد و کنترل کند و مردم در کارها دخالتی نداشته باشند و این چیزی است که محافظهکارها آن را قبول ندارند.
شما چه شناخت و اطلاعاتی از جامعه تورنتو دارید و چقدر با دیدگاههای مردم آشنا هستید؟ بویژه در رابطه با نظر مردم نسبت به حزب کانسروتیو.
مردم در هر نقطهای از این استان باشند، از دولت یک کار خارقالعاده نمیخواهند، یعنی هیچوقت آنها نمیگویند شما بروید در پارلمان و یک معجزه کنید. همه نظرشان این است که خوب کار کنند، مالیات قانونی را بدهند و توقع دارند که دولت فقط به فکر آنها باشد تا مردم زندگی معمولی و آرام خود را داشته باشند. هیچ کس توقع زیادی از دولت ندارد. کار دولت هم باید همین باشد که هوای مردم را داشته باشد. ما وقتی در راس کار قرار میگیریم باید فکر کنیم که چگونه زندگی مردم را بهتر کنیم. اگر راه دارد هزینهها را پایین آوریم. ما الان نیازهای جامعه خودمان را از امریکا وارد میکنیم، چرا؟ ما تکنولوژی تولید مایحتاج مردم را داریم. ما میتوانیم در اینجا منزل مسکونی مردم را بسازیم، وسایل و خوراکیهای مورد نیاز را تولید کنیم، چرا این کارها نشده است؟ما تکنولوژی و امکانات لازم برای تامین نیازها را داریم. ولی متاسفانه باید بگویم که پس از 15 سال حکومت دولت لیبرال در انتاریو دیگر ذهنها خسته است. به نظر من هر حزبی که زیاد سرکار باشد، دیگر برای اداره کردن استان ایده و نوآوری ندارد، خسته شده است و باید تغییری صورت بگیرد و اکنون ما در چنین حالتی در انتاریو قرار داریم. مردم انتاریو خواهان تغییر هستند و دیگر حرفها و قولهای لیبرالها را قبول نمیکنند چون میدانند این حرفها تکراری و برای زمان انتخابات و رای مردم است.
غالبا عنوان میشود که اگر محافظهکارها بیایند، مالیاتها را افزایش میدهند. به فکر رفاه مردم نیستند. شما نظرتان در این باره چیست؟
درست مخالف این نظر هستیم. شما اگر به تاریخ کانادا نگاه کنید، متوجه میشوید که این حرفها درست نیست. ما هرگونه اطلاعاتی بخواهیم در تاریخ عملکرد گذشته احزاب موجود است. با مراجعه به این گذشته، ما میبینیم که هر وقت محافظهکارها آمدهاند، مالیاتها را کمتر کردهاند. آنها سعی کردهاند که سطح زندگی مردم را بهتر کنند.
بفرمایید در حال حاضر وضعیت اقتصادی استان انتاریو چگونه است؟ نظر شما درباره برنامهای که حزب لیبرال به پارلمان انتاریو داده است چیست؟
به نظر من این برنامه و بودجه ارائه شده فقط برای انتخابات است. شما مشاهده کنید در این برنامه کلی قول و پیشنهاد مطرح شده است. هیچ کدام از آنها قابل انجام نیست. گذشته نشان میدهد که آنها خیلی از قولهایی که قبلا هم دادند را انجام ندادهاند، یعنی نتوانستهاند انجام دهند. در حال حاضر بدهی و قرض دولت انتاریو متجاوز از 300 میلیارد دلار است. این بدهی هزینه دارد و برای اجرای برنامهها هر روز هم به آن اضافه شده است. یک موضوعی که من خیلی روی آن تاکید دارم این است که ما نمیتوانیم بچهها (نسلهای آینده) را زیر قرض ببریم و آنها بدهکار به دنیا بیایند، یعنی نسل آینده در پنجاه سال دیگر بیاید و وامهایی را که ما امروز گرفتهایم را پرداخت کند. خوشبختانه مردم میدانند که تمامی این بودجهها و وعده و وعیدها برای برنده شدن در انتخابات اخیر است. چون بسیاری از این حرفهایی که عنوان میشود با واقعیتهای موجود قابل قبول و اجرا نمیتواند باشد. مثلا لیبرالها میآیند و میگویند ما صورت حسابهای برق افراد را کم کردهایم ولی وقتی که خوب نگاه میکنید میبینید آن مقداری را که کم کردهاند، از منابع غیردولتی مثلا بانکی قرض کردهاند و به بدهی آنها اضافه شده است و قطعا پس از انتخابات دوباره هزینههای برق بالا خواهد رفت.
همانطوریکه در جریان هستید جمعیت استان انتاریو در حال رشد و افزایش است. از طرف دیگر امکانات بهداشتی و بیمارستانی متناسب نیست، مدت انتظار مریضها زیاد است، حمل و نقل شهری و ترافیک سنگین است. اگر حزب محافظهکار برنده شود چه برنامههایی در رابطه با رفع این کمبودها دارید؟ مخصوصا در رابطه با توسعه مترو.
ما وقتی که دولت انتاریو را در دست بگیریم باید تمامی برنامهها را بازنگری کنیم. ما در آینده نزدیک سیاستهای انتخابی خودمان را اعلام خواهیم کرد، ولی یک چیزی که اکنون روشن است، این است که ما تمامی برنامههای جاری در استان را مورد تجدید نظر قرار میدهیم تا بتوانیم بیشترین خدمات را با بهترین قیمت به مردم ارائه دهیم. ما کارهایی را که دولت لیبرال نکرده یا نتوانسته انجام دهد، انجام میدهیم. شما اگر به اطلاعاتی که موجود است نگاه کنید میبینید که میلیونها دلار به علت اشتباهات و ندانمکاریها از بین رفته است. این گونه بیتوجهیها روی اقتصاد انتاریو و سطح زندگی مردم تاثیر میگذارد. در حال حاضر دولت استانی لیبرال فقط به خاطر 300 میلیارد بدهی که دارد، یک میلیارد دلار در ماه بهره میپردازد. اگر این رقم را در سال در نظر بگیریم حدود سالیانه 12 میلیارد دلار میشود. اگر این مبلغ را ما در کارهای آموزشی یا بهداشتی هزینه کنیم، چقدر رشد و توسعه بوجود میآید.
در برنامههای جاری، لیبرالها اعلام کردهاند که هزینههای دندانپزشکی، مهدکودک، داروهای مجانی برای زیر 25 سال، عدم اخذ شهریه دانشگاهی برای خانوادههای کم درآمد و کاهش مالیات شرکتهای کوچک را در دست اقدام دارند. آیا این کارها همزمان قابل انجام است؟ با توجه به بدهیهای فعلی، بودجههای مورد نیاز این کارها از کجا قابل تامین است؟
هر دولتی اگر بتواند این برنامهها را انجام دهد خوب است، ولی مننمی دانم دولتی که برای همه کارهایشان از وام استفاده کرده است، چگونه میتواند این کارهای هزینهبردار را انجام دهد. دولتی که وام سنگین دارد و ماهیانه رقم قابل توجهی برای بدهیهایش بهره میدهد، چگونه میتواند این کارها را انجام دهد؟! لابد باید از جاهای دیگر بعضی کارها را حذف کنند تا این کارها قابل انجام باشد.
آقای پارسا، به علت تصمیماتی که در رابطه با افزایش مالیات 15 درصدی برای خریداران خارجی روی مسکن اعمال گردید، بعدا هم بهرههای بانکی را بالا بردند، در حال حاضر قیمت ساختمان افت شدید کرده است و امکان رکود وجود دارد. آیا به نظر شما این کار حرکت درستی بود؟
ما باید ببینیم چرا این تصمیمات گرفته شده است. علت مشکلات بوجود آمده در افزایش بیرویه قیمت مسکن، سیاستگذاریهای بد و نادرستی بود که خود لیبرالها آن را اتخاذ کرده بودند. این سیاست در بازار اقتصاد آزاد و موضوع عرضه و تقاضا موجب افزایش بیرویه قیمت مسکن شد. عرضه مسکن کم بود، مهاجران زیادی به کانادا میآمدند و این کار موجب افزایش قیمت مسکن و خانه میشد. در مقابل این روند کار، لیبرالها آمدند سیاستهایی که 180 درجه با قبل فرق داشت را در نظر گرفتند تا اشتباهات خودشان را اصلاح کنند که این مشکلات اخیر پیش آمد. الان آنهایی که خانه درآن زمان خریدند همه ضرر کردهاند. من با خیلی از افراد صحبت کردهام که میگویند ما خانهای خریدهایم 1.5 میلیون دلار، الان این منزل 900 هزار دلار ارزش دارد. آن شخصی که با من صحبت میکرد بازنشسته بود و سخت ناراحت.
آقای پارسا، اجازه دهید به کامیونیتی ایرانیها برگردیم. ما خیلی مشکل داریم بویژه در رابطه با خدمات کنسولگری، اخذ پاسپورت، وکالتنامه، و کلیه کارهای اداری و خدمات دولت ایران. چرا برای حل این مشکلات تاکنون پیگیری موثری صورت نگرفته است. دلیل این کار چیست؟
چون این موضوع یک بحث مربوط به دولت فدرال است من فقط بعنوان یک فرد شخصی میتوانم اظهار نظر کنم. از دید من یک دولت مسئول است که برای راحتی و رفع مشکل مردمش هر کاری را که بتواند انجام دهد. اگر دولت ایران و کانادا به علت مختلف سفارتخانههای خود را بستهاند، کارهای اداری مردم نباید تعطیل میشد. درسته که روابط دولت ایران و کانادا خوب نیست ولی دو طرف میتوانستند لااقل در حد کارهای کنسولی به توافق برسند. این کار میتوانست از طریق حفظ منافع دو طرف در سفارت کشورهای دیگر صورت بگیرد.
همانطوریکه می دانید بعضی از شرکتهای بزرگی که در کانادا فعالیت داشتند ورشکسته شدند و از کانادا رفتند. بر اثر این کار مقدار زیادی شغل از دست رفت و بعضیها بیکار شدند. در ضمن ممکن است افراد دارای تجربه و تخصص هم از کانادا به جای دیگر بروند. حتی سرمایهها جا به جا شود. نظر شما در این باره چیست؟
ما قبل از هر کاری باید ببینیم که چرا این اتفاقها افتاده است. به نظر من دولت باید یک محیطی را درست کند که بیزینسها بتوانند در آن به فعالیت خود ادامه دهند و رشد کنند. وقتی شرکتی ببیند که میتواند در جای دیگری غیر از کانادا فعالیت اقتصادی بهتری کند، خوب معلوم است در کانادا ادامه کار نمیدهد. توجه کنید این شرکتها باید مالیات قابل توجهی بدهند. هزینههای برق و نگهداری سیستمها بسیار بالا رفته. ما باید شرایط را برای ادامه فعالیت این شرکتها در انتاریو و حتی کانادا مهیا میکردیم. وقتی این کار انجام نشد آنها به جای دیگر رفتند.
چقدر امیدوارید که حزب محافظهکار در استان انتاریو برنده شود؟
من آدم مثبتی هستم، همیشه نیمه پر لیوان را به جای نیمه خالی آن میبینم. من خیلی امیدوارم که حزب ما در این انتخابات برنده شود. من وقتی با مردم صحبت میکنم آنها به تغییر دولت فکر میکنند.
آیا این حرف درست است که حزب محافظهکار در دورانی که حکومت استانی را داشت، در صنایع و احتیاجهای زیربنایی، سرمایهگذاری نکرده است؟
اگر به آن دوره نگاه کنیم، اقتصاد استان خیلی از وضعیت فعلی قویتر و بهتر بود. این حرف قابل قبول نیست. بدهی دولت آن موقع خیلی کمتر بود. لیبرالها بدهی را چندین برابر کردهاند. به نظر من هیچ دولتی نمیتواند بدون سرمایه گذاریهای زیربنایی موجبات توسعه و رشد را فراهم سازد.
آیا درسته که گفته میشود محافظهکارها در گذشته اتوبان 407 را فروختهاند؟
در دولت سال 2002 بود فکر کنم، این اتوبان فروخته شد. یعنی به بخش خصوصی واگذار شد، تا هزینههای دولت کمتر شود.
برنامه حزب محافظهکار در رابطه با توسعه مترو در تورنتو چگونه است؟
یک موضوع خیلی مهم که در رابطه با سیاستگذاریها صحبت میکردیم، این بود که حزب محافظهکار باید همه گونه فشار کارها را زیاد کند تا مسئله حمل و نقل و ایاب و ذهاب تورنتو و حتی استان انتاریو سامانی پیدا کند. برای اینکه شهر همواره در حال رشد است و جمعیت روز به روز زیاد میشود. دیگر نمیتوان با ظرفیت حمل و نقل موجود، مشکلات مردم را حل کرد. باید بلند مدت فکر کنیم. باید شبکههای سابوی توسعه پیدا کند و سیستمهای حمل و نقل اصلاح شده و توسعه یابد.
اکنون بحث آن است که فروش ماریجوانا و مشروبات الکلی در سطح شهر آزاد شود و در بعضی جاها هم این کار شروع شده است. نظر شما در این رابطه چگونه است؟
ما در این رابطه در حزب در حال بررسی هستیم تا سیاستگذاریهای درستی در این باره اتخاذ کنیم. یک تیم جدید در حال بررسی این گونه مسائل است که نتایج آن بعدا به اطلاع عموم خواهد رسید.
لیبرالها اعلام کردهاند که کسری بودجه چند ساله خود را امسال به صفر رساندهاند و مقداری هم بودجه اضافه دارند. آیا این نظر را شما تایید میکنید؟
آن کسی که برنامهها و حسابهای دولت انتاریو را کنترل میکند، این حرف را تایید نکرده است. حتی در گزارشهایی که حسابرسها و کنترلکنندهها ارائه داده بودند این ادعا رد شده است. در این گزارشها بعضی از کارها که توسط کنتراتچیها و شرکتهای پیمانکاری انجام شده، قبل از آن که مدت گارانتی آنها طی شود، خراب شده و به جای آنکه همان شرکت پیمانکار این خرابیها را مجانی انجام دهد، برای رفع عیب کار خود دوباره هزینه دریافت کرده است. این چه مدیریتی است که نمیتواند اینگونه کارها را کنترل کند حتی یکی از کمپانیها پایههای یک پل را برعکس اجرا کرده بود. این کمپانی برای اصلاح کاری که خودش اشتباه انجام داده، دوباره قرارداد جدید بسته است. شما چگونه میتوانید این اشتباهات را قبول کنید؟! من سیستم کشور کانادا را خیلی دوست دارم که لااقل مرجعی هست که این دوباره کاریها و اشتباهات را به مردم اعلام میکند.
شما در رابطه با کامیونیتی ایرانیان در انتاریو و بویژه شهر تورنتو چه برنامههایی دارید؟ ما نه یک کامیونیتیسنتر بزرگ داریم، نه خانه سالمندان برای ایرانیان و نه یک ارتباط و برنامهریزیهای قابل قبول.
ما البته پریا را داریم. یک موسسه هم برای کمک به جوانان داریم. باید در این باره کارهای اساسی و درستی را شروع کنیم. باید سرای سالمندان هم بسازیم. من یکی از کارهایی که میتوانم بکنم این است که با دولت هماهنگ شوم و کارهایی را انجام دهم. چون دولت در اینجا برای انجام این گونه کارها احتیاج به این دارد که یک عدهای جمع شوند، طرحی را شروع کنند و دولت هم کمک کند. ما در انتاریو کسانی را داریم که از لحاظ مالی و اقتصادی خیلی موفق هستند، باید از اینگونه افراد کمک بگیریم و برای ساخت یک سرای سالمندان اقدام کنیم. من وقتی جمعهها به بنیاد پریا میروم و میبینم که سالمندان ایرانی به آنجا میآیند و با هم برنامههای سرگرمکننده دارند. خیلی خوشحال میشوم. باید کاری کنیم که کمبود کامیونیتیمان تامین شود.
اگر حزب شما برنده شود و شما هم انتخاب شوید، چه کارهایی انجام خواهید داد؟
من هر کاری و هر چیزی که بتوانم انجام دهم، از آن دریغ ندارم. من تا کنون هم هر کاری که میتوانستم را انجام دادهام. دوست دارم سختکارکنترین نماینده باشم و بتوانم مشکلات مردم را حل کنم.
در حوزهای که شما کاندید شدهاید، چند درصد جمعیت ایرانی هستند؟
من در حوزه AURORA-OAK یعنی شمال ریچموندهیل کاندید هستم. حدود 10 تا 15 درصد ساکنین این ناحیه ایرانی هستند.
در آن حوزه رقبای شما چه کسانی هستند؟
هر حزبی یک نفر را کاندید کرده است. کاندید لیبرال یک خانم هستند. انسان خیلی خوبی است. من با مادر و پدرش رفتم سلام و علیک کردم. حزب NDP هنوز کسی را معرفی نکرده. حزب سبز را هم نمیدانیم.
آیا سوال یا مطلبی هست که من مطرح نکردهام و بخواهید آن را توضیح دهید ؟
نه چندان،شما خیلی سوالات خوبی کردید. فقط تنها چیزی که من از همه درخواست میکنم این است که حتما در رایگیری مشارکت کنید. اگر هم به من نمیخواهید رای دهید، اشکالی ندارد. ولی در مسائل سیاسی کانادا حضور داشته باشید. بیائید شرکت کنید تا ما ایرانیها به دیگر کامیونیتیها نشان دهیم که در جامعه کانادا حضور داریم. از کاندیدها حتی از احزاب دیگر حمایت کنید. من از این نوع کارها خیلی انجام دادهام. شما میتوانید از کاندیدها پشتیبانی کنید و به آنها کمک نمائید. اگر کسی بخواهد از من حمایت کند بهترین کار این است به من رای بدهد. تلفن من 0900-960-905 است و اگر کسی در حوزه انتخابیه من کاری داشته باشد یا سوالی، من آماده پاسخگویی هستم.
شما که جوان هستید و یک کلوب برای کمک به جوانها دارید، چه پیامی برای جوانهای ایرانی دارید؟
من برای جوانهای ایرانی یک حرف دارم و آن اینکه ما در بهترین کشور دنیا یعنی کانادا زندگی میکنیم. از امکانات اینجا استفاده کنید ولی یادتان نرود که مادر و پدران ما ریسک بزرگی کردند که به اینجا آمدهایم. آنها برای برنامهها و زندگی ما فرزندانشان، به کانادا آمدهاند. این نکته را هیچ وقت فراموش نکنید. هر چقدر تحصیلاتتان بالاتر میرود و موفقیتتان بیشتر میگردد، پدر و مادرها را فراموش نکنید.
خیلی ممنونم که با شما گفتگو کردم. جوان خوش فکر، شاداب و فعال و خستگیناپذیر. برای شما آرزوی موفقیت کامل دارم.
از این که وقت گذاشتید و با هم صحبت کردیم متشکرم. امیدوارم شما را در آینده نزدیک در پارلمان انتاریو ملاقات کنم و با هم درباره کارها صحبت کنیم.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
درباره نویسنده/هنرمند
Arash Moghaddam آرش مقدم مدرک کارشناسی کامپیوتر و تخصص تولید رسانه دیجیتال دارد و مدیریت تولید بیش ۹ رسانه تصویری، چاپی و اینترنتی را بعهده داشته است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو