در انتاریو مانند دیگر استانهای کانادا شاید کبک کمی سیاسیتر و متفاوتتر باشد، اکثر مردم سیاسی نیستند
روز دوشنبه 7 ماه مه اولین مناظره تلویزیونی سه رهبر حزب اصلی انتاریو در سیتیوی برگزارشد تحلیلگران احزاب بعداز این مناظره هرکدام رهبر خودشان را بهتر معرفی کردند و البته هر کسی هم برای خودش آمار و ارقامی ارائه میداد. آماری که از بین 2 هزار نفر روی اینترنت گرفته شده بود در حالیکه دهها هزار نفر شاهد این مناظره بودند. آندرو هوروت رهبر اندیپی و کاتلینوین هردو روی داگ فورد رهبر حزب محافظهکار زوم کرده بودند و وی را مورد حمله قرار میدادند. وقتی این اتفاق میافتد یعنی هردو حزب فوق، خطر پیروزی داگفورد را جدی گرفتهاند و قصد دارند با سیاستهای تخریبی تهاجمی، چهره وی را در بین طیفی که تعیینکننده برنده هر دوره انتخابات در انتاریو و کانادا هستند، یعنی بلاتکلیفها و یا رای خاکستریها، تخریب کنند. داگ فورد بر اساس نظرسنجی 3و 4 ماه مه 2018، مجله مکلین توسط موسسه پلارا Maclean’s by Pollara 40 درصد آرا را دارد در حالیکه کاتلینوین با در حدود 23 درصد آرا در رده سوم قرار دارد. آندره هوروت هم با 30 درصد داگفورد را تعقیب میکند. این قشر رایدهنده خاکستری حداقل 20 درصدی عموما با جو هفته آخر انتخابات به سمت حزب برنده گرایش پیدا میکنند. به همین دلیل آمارهای موسسات نظرسنجی و رسانهها در شکلگیری این طیف در گذشته موثر بوده است، اکنون که با پول و به صورت قانونی میشود در فیسبوک، این اثرگذاری سیاسی را با خرید آگهیهای سیاسی و تبلیغاتی خریداری کرد.
در انتاریو مانند دیگر استانهای کانادا شاید کبک کمی سیاسیتر و متفاوتتر باشد، اکثر مردم سیاسی نیستند، اطلاع چندانی در مورد سیاست و جزئیات آن ندارند، شاید یکی از دلایلی که تغییرات جدی در زندگی مردم و بهبود وضعیت آنها حداقل در این سه دهه گذشته، شاهد بودهام، اتفاق نمیافتد همین ترکیب هست. ترکیب مهاجرین که یا علاقهای به سیاست ندارند و یا باور به دمکراسی و رایشان ندارند، یا آنقدر گرفتار زندگی روزمره و دلنگران صورت حسابهای گوناگون، و تامین غذا و سقف برای خود و خانواده شان، هستند، که وقتی برای سیاست ندارند، این دورههای اخیر نقش مهمی در پیروزی احزاب در قدرت داشتهاند، ولی چندان پررنگ نیست. در جامعه ایرانی کانادایی هم علیرغم حضور چند نامزد جوان، مشارکت سیاسی و دانش سیاسی با توجه به دیدهها و شنیده و رسانههای دیگر فارسی زبان، بسیار پایین است.
به طور متوسط 50 درصد مردم در انتخابات شرکت نمیکنند. بسیاری از جوانان علاقهای به سیاست ندارند، و یا بقول امروزیها بیخیال "Cool" هستند که یک فاجعه برای سرنوشت سیاسی هر ملت و کشور و استانی است و البته باعث خوشحالی بسیاری از سیاستمداران.
در این مناظره از رهبر حزب سبز انتاریو "مارک شنایدر" دعوت نشده بود. در حالیکه 6 درصد آرا را دارد. این حزب در انتخابات 2014، تعداد 230 هزار آرا را کسب کرده بود. اگر بخواهیم اطلاعرسانی واقعی و عادلانهای داشته باشیم، باید هر چهار حزب در مناظره شرکت کنند، زیرا درمناظرههاست که توانایی رهبران و ضعفهای آنها بیشتر مشخص میشود. متاسفانه دو حزب اندیپی و سبز که از نظر طرحهای اجتماعی و سیاسی مترقیتر از دو حزب سنتی انتاریو لیبرالها و محافظهکاران هستند، در 4 سالی که بین دو انتخابات دارند، اصلا وقتی برای رسیدن به جوامع مختلف مانند جامعه ایرانی کانادایی صرف نمیکنند. بنظر آنها این تقسیمبندی سنتی تاریخی را پذیرفتهاند که به صورت ادواری یکی از دو حزب محافظهکار و یا لیبرال قدرت را دردست داشته باشند و اندیپی به عنوان یک حزب اپوزیسیون، در مجلس حضور داشته باشد. سبزها هم که در مجلس نمایندهای ندارند، و حتی مانند سبزهای برخی از کشورها فعالیتهای جدی چشمگیر ندارند. این دو حزب هم کمتر در رسانههای اصلی پوشش پیدا میکنند. به اضافه اینکه درصد قابل ملاحظهای از ساکنین تورنتو و انتاریو، به زبانهای ملیتهای خود روزنامه میخوانند و رادیو گوش میدهند. به عبارتی این دو حزب در طول این سالها از نزدیک در تماس و ارتباط مردمی نیستند. حزب سبز دربسیاری از حوزهها نمایندهای ندارد. در آن حوزههای دیگر هم نمایندههای بسیار جوان بیشتر احساساتی هستند تا عقلانی و سیاسی. به همین دلیل دوره بعد شرکت نمیکنند. یعنی این دو حزب کمتر نهالی کاشتهاند که تبدیل به درخت شود. بغیر از جوانان عدالتخواه و یا حافظان محیط زیست، کسانی که به سیاست علاقه دارند میدانند که برای رسیدن به قدرت و حلقه حکومت باید در یکی از دو حزب اصلی محافظهکار و لیبرال عضو بود. روندی که در جامعه ایرانی کانادایی مشاهده شده است و بنظر من عواقب تخریبی جدی در مشارکت سیاسی جوانان و دانش و آگاهی سیاسی آنان و انتقال و تبادل آرا و نظرات داشته است.
روز سه شنبه 8 ماه مه آخرین روز مجلس انتاریودر کویینزپارک بود. بنظر من این آخرین سخنرانی خانم کاتلینوین رهبر حزب لیبرال و نخست وزیر انتاریو از سال 2013 بود. جو عمومی و فرهنگ سیاسی کانادایی عموما بیش از دو دوره هیچ حزبی را در قدرت بر نمیتابد. در برخی از استانها به سه دوره هم رسیده است، ولی این حکومت و سیستم تعریف شده در حلقه قدرت و تصمیمگیران سیاسی و اقتصادی است، و به صورت ادواری نوبت احزاب اصلی میرسد. الان با توجه به بدهی 300 میلیارد دلاری انتاریو که در 15 سال حکومت لیبرالها و فساد سیاسی مالی گسترده آنان و کسری بودجه 12 میلیارد دلاری 2018، نگاهها را به سمت محافظهکاران که از نظر اقتصادی کارنامه منضبطتری دارند، معطوف کرده است. سرمایهها نقش عمدهای در تعیین برندگان دارند. کمپین انتخاباتی هزینه دارد. خرج نماینده مجلس انتاریو شدن، چند ده هزار دلار هزینه برمیدارد. پول کمتر، تبلیغ کمتر، در زدن کمتر خانهها و رای کمتر و داوطلبان کمتری را برای کاندیداها خواهد داشت.
حزب لیبرال قبل از انتخابات هم با چالشهای درون حزبی شدیدی روبرو بود که چند مورد آن به رسانهها درز پیدا کرد. استعفا و یا عدم شرکت 11 وزیر و نماینده مهم حزب در این دوره یعنی باد به سمت حزب لیبرال نمیوزد. سیاستمداران در همه جای دنیا منجمله در انتاریو و کانادا هواشناسان خوبی هستند و موجسواران خوبتری.
درحزب اندیپی هم بنظر من آخرین دوره آندره هوروت است. وی در انتخابات همیشه خوب شروع میکند خوب صحبت میکند ولی بدلیل دو قطبی شدن انتخابات، و رای استراتژیک، رایهای اندیپی به نفع لیبرالها به صندوق ریخته شده است. بنابراین این دوره آخرین دوره آندره هوروت است، وی بعداز انتخابات مجبور به استعفاست، هرچند که تعداد کرسیهای فعلی را حفظ کند.
لیبرالها هم ترجیح میدهند که محافظهکاران بر سر کار بیایند تا حزبی مانند اندیپی. محافظهکاران تا حدود زیادی اقتصاد را سرو سامان میدهند و کسری بودجه را کاهش، بدهیها را پرداخت که البته به منزله ریاضت اقتصادی و کاهش برخی ازخدمات وسرویسها خواهد بود زیرا بودجه برای پرداخت همه هزینهها و شعارهای انتخاباتی نیست. مگر اینکه مالیات را افزایش بدهند، چیزی که در دیانای محافظهکاران نیست و آنها بشدت با آن مخالف هستند. برخلاف اندیپی چیها که خدمات عمومی را از محل مالیاتها هرچند از مالیات بر سرمایههای بزرگ گسترش میدهند.
نکته جالب این است که این احزاب یک توافقهای نانوشته هم دارند، در حوزههایی که رقیب حزب سرشناس وجود دارد، از نامزدهای کم اهمیتتر حزبی استفاده میکنند. احزابی مانند اندیپی و سبز که حتی زحمت آمدن به حوزههایی که امکان برنده شدن نامزدشان نیست را هم به بهانه نداشتن وقت در انتخابات نمیدهند.
ختم کلام با تجربه بیش از دو دهه در سیاست انتاریو و کانادا، سیاستمداران چندان علاقهای به تغییر بنیانی ندارند و نیز علاقهای به سازماندهی مردم و مشارکت جدی آنها بعداز انتخابات و پیگیری مطالبات ندارند. نمونه مشخص آن، مسئله بیمه که در دوره قبل مسئله انتخاباتی از طرف اندیپی بود. زیر فشار اندیپی، لیبرالها کاهش 15 درصدی بیمه اتوموبیل را قانونی کردند ولی ما که چیزی ندیدیم بغیر از گران شدن هرسالهی بیمه.
در دمکراسیهایی مانند کانادا، مردم این شانس را دارند که در روز انتخابات نظرشان را بدهند و حزبی را برکنار و حزب دیگری را جایگزین کنند و شاید دلمان خنک شود که فلان وزیر و فلان حزب رفت ولی آیا از سال 1990 دوران اندیپی تا به امروز تغییرات بنیانی و بهتری برای اقشار مختلف مردم بخصوص کمدرآمدها که اکثرا ازبین مهاجران هستند، انجام شده است؟ من باور ندارم. تورنتو و انتاریوی 2018 بسیار پایینتر از سالهای 90 هست، هم از نظر حمل ونقل، سطح زندگی، بهداشت و آموزش و پرورش. شاید درآمدها کمی بالا رفته باشد ولی هزینهها چند برابر درآمدها بالا رفته است. قصد من ناامید کردن نیست بلکه معتقدم باید پای صندوقهای رای رفت، رای داد و مشارکت کرد. نرفتن ما، وضعیت را بهتر نمیکند. رای دادن ما با آگاهی از اینکه تغییر جدی اتفاق نمیافتد، ما را پیگیر مطالبات خودمان، گروه و یا حزب دلخواهمان میکند.
9 ماه مه 2018- 19 اردیبهشت 97
در انتاریو مانند دیگر استانهای کانادا شاید کبک کمی سیاسیتر و متفاوتتر باشد، اکثر مردم سیاسی نیستند، اطلاع چندانی در مورد سیاست و جزئیات آن ندارند، شاید یکی از دلایلی که تغییرات جدی در زندگی مردم و بهبود وضعیت آنها حداقل در این سه دهه گذشته، شاهد بودهام، اتفاق نمیافتد همین ترکیب هست. ترکیب مهاجرین که یا علاقهای به سیاست ندارند و یا باور به دمکراسی و رایشان ندارند، یا آنقدر گرفتار زندگی روزمره و دلنگران صورت حسابهای گوناگون، و تامین غذا و سقف برای خود و خانواده شان، هستند، که وقتی برای سیاست ندارند، این دورههای اخیر نقش مهمی در پیروزی احزاب در قدرت داشتهاند، ولی چندان پررنگ نیست. در جامعه ایرانی کانادایی هم علیرغم حضور چند نامزد جوان، مشارکت سیاسی و دانش سیاسی با توجه به دیدهها و شنیده و رسانههای دیگر فارسی زبان، بسیار پایین است.
به طور متوسط 50 درصد مردم در انتخابات شرکت نمیکنند. بسیاری از جوانان علاقهای به سیاست ندارند، و یا بقول امروزیها بیخیال "Cool" هستند که یک فاجعه برای سرنوشت سیاسی هر ملت و کشور و استانی است و البته باعث خوشحالی بسیاری از سیاستمداران.
در این مناظره از رهبر حزب سبز انتاریو "مارک شنایدر" دعوت نشده بود. در حالیکه 6 درصد آرا را دارد. این حزب در انتخابات 2014، تعداد 230 هزار آرا را کسب کرده بود. اگر بخواهیم اطلاعرسانی واقعی و عادلانهای داشته باشیم، باید هر چهار حزب در مناظره شرکت کنند، زیرا درمناظرههاست که توانایی رهبران و ضعفهای آنها بیشتر مشخص میشود. متاسفانه دو حزب اندیپی و سبز که از نظر طرحهای اجتماعی و سیاسی مترقیتر از دو حزب سنتی انتاریو لیبرالها و محافظهکاران هستند، در 4 سالی که بین دو انتخابات دارند، اصلا وقتی برای رسیدن به جوامع مختلف مانند جامعه ایرانی کانادایی صرف نمیکنند. بنظر آنها این تقسیمبندی سنتی تاریخی را پذیرفتهاند که به صورت ادواری یکی از دو حزب محافظهکار و یا لیبرال قدرت را دردست داشته باشند و اندیپی به عنوان یک حزب اپوزیسیون، در مجلس حضور داشته باشد. سبزها هم که در مجلس نمایندهای ندارند، و حتی مانند سبزهای برخی از کشورها فعالیتهای جدی چشمگیر ندارند. این دو حزب هم کمتر در رسانههای اصلی پوشش پیدا میکنند. به اضافه اینکه درصد قابل ملاحظهای از ساکنین تورنتو و انتاریو، به زبانهای ملیتهای خود روزنامه میخوانند و رادیو گوش میدهند. به عبارتی این دو حزب در طول این سالها از نزدیک در تماس و ارتباط مردمی نیستند. حزب سبز دربسیاری از حوزهها نمایندهای ندارد. در آن حوزههای دیگر هم نمایندههای بسیار جوان بیشتر احساساتی هستند تا عقلانی و سیاسی. به همین دلیل دوره بعد شرکت نمیکنند. یعنی این دو حزب کمتر نهالی کاشتهاند که تبدیل به درخت شود. بغیر از جوانان عدالتخواه و یا حافظان محیط زیست، کسانی که به سیاست علاقه دارند میدانند که برای رسیدن به قدرت و حلقه حکومت باید در یکی از دو حزب اصلی محافظهکار و لیبرال عضو بود. روندی که در جامعه ایرانی کانادایی مشاهده شده است و بنظر من عواقب تخریبی جدی در مشارکت سیاسی جوانان و دانش و آگاهی سیاسی آنان و انتقال و تبادل آرا و نظرات داشته است.
روز سه شنبه 8 ماه مه آخرین روز مجلس انتاریودر کویینزپارک بود. بنظر من این آخرین سخنرانی خانم کاتلینوین رهبر حزب لیبرال و نخست وزیر انتاریو از سال 2013 بود. جو عمومی و فرهنگ سیاسی کانادایی عموما بیش از دو دوره هیچ حزبی را در قدرت بر نمیتابد. در برخی از استانها به سه دوره هم رسیده است، ولی این حکومت و سیستم تعریف شده در حلقه قدرت و تصمیمگیران سیاسی و اقتصادی است، و به صورت ادواری نوبت احزاب اصلی میرسد. الان با توجه به بدهی 300 میلیارد دلاری انتاریو که در 15 سال حکومت لیبرالها و فساد سیاسی مالی گسترده آنان و کسری بودجه 12 میلیارد دلاری 2018، نگاهها را به سمت محافظهکاران که از نظر اقتصادی کارنامه منضبطتری دارند، معطوف کرده است. سرمایهها نقش عمدهای در تعیین برندگان دارند. کمپین انتخاباتی هزینه دارد. خرج نماینده مجلس انتاریو شدن، چند ده هزار دلار هزینه برمیدارد. پول کمتر، تبلیغ کمتر، در زدن کمتر خانهها و رای کمتر و داوطلبان کمتری را برای کاندیداها خواهد داشت.
حزب لیبرال قبل از انتخابات هم با چالشهای درون حزبی شدیدی روبرو بود که چند مورد آن به رسانهها درز پیدا کرد. استعفا و یا عدم شرکت 11 وزیر و نماینده مهم حزب در این دوره یعنی باد به سمت حزب لیبرال نمیوزد. سیاستمداران در همه جای دنیا منجمله در انتاریو و کانادا هواشناسان خوبی هستند و موجسواران خوبتری.
درحزب اندیپی هم بنظر من آخرین دوره آندره هوروت است. وی در انتخابات همیشه خوب شروع میکند خوب صحبت میکند ولی بدلیل دو قطبی شدن انتخابات، و رای استراتژیک، رایهای اندیپی به نفع لیبرالها به صندوق ریخته شده است. بنابراین این دوره آخرین دوره آندره هوروت است، وی بعداز انتخابات مجبور به استعفاست، هرچند که تعداد کرسیهای فعلی را حفظ کند.
لیبرالها هم ترجیح میدهند که محافظهکاران بر سر کار بیایند تا حزبی مانند اندیپی. محافظهکاران تا حدود زیادی اقتصاد را سرو سامان میدهند و کسری بودجه را کاهش، بدهیها را پرداخت که البته به منزله ریاضت اقتصادی و کاهش برخی ازخدمات وسرویسها خواهد بود زیرا بودجه برای پرداخت همه هزینهها و شعارهای انتخاباتی نیست. مگر اینکه مالیات را افزایش بدهند، چیزی که در دیانای محافظهکاران نیست و آنها بشدت با آن مخالف هستند. برخلاف اندیپی چیها که خدمات عمومی را از محل مالیاتها هرچند از مالیات بر سرمایههای بزرگ گسترش میدهند.
نکته جالب این است که این احزاب یک توافقهای نانوشته هم دارند، در حوزههایی که رقیب حزب سرشناس وجود دارد، از نامزدهای کم اهمیتتر حزبی استفاده میکنند. احزابی مانند اندیپی و سبز که حتی زحمت آمدن به حوزههایی که امکان برنده شدن نامزدشان نیست را هم به بهانه نداشتن وقت در انتخابات نمیدهند.
ختم کلام با تجربه بیش از دو دهه در سیاست انتاریو و کانادا، سیاستمداران چندان علاقهای به تغییر بنیانی ندارند و نیز علاقهای به سازماندهی مردم و مشارکت جدی آنها بعداز انتخابات و پیگیری مطالبات ندارند. نمونه مشخص آن، مسئله بیمه که در دوره قبل مسئله انتخاباتی از طرف اندیپی بود. زیر فشار اندیپی، لیبرالها کاهش 15 درصدی بیمه اتوموبیل را قانونی کردند ولی ما که چیزی ندیدیم بغیر از گران شدن هرسالهی بیمه.
در دمکراسیهایی مانند کانادا، مردم این شانس را دارند که در روز انتخابات نظرشان را بدهند و حزبی را برکنار و حزب دیگری را جایگزین کنند و شاید دلمان خنک شود که فلان وزیر و فلان حزب رفت ولی آیا از سال 1990 دوران اندیپی تا به امروز تغییرات بنیانی و بهتری برای اقشار مختلف مردم بخصوص کمدرآمدها که اکثرا ازبین مهاجران هستند، انجام شده است؟ من باور ندارم. تورنتو و انتاریوی 2018 بسیار پایینتر از سالهای 90 هست، هم از نظر حمل ونقل، سطح زندگی، بهداشت و آموزش و پرورش. شاید درآمدها کمی بالا رفته باشد ولی هزینهها چند برابر درآمدها بالا رفته است. قصد من ناامید کردن نیست بلکه معتقدم باید پای صندوقهای رای رفت، رای داد و مشارکت کرد. نرفتن ما، وضعیت را بهتر نمیکند. رای دادن ما با آگاهی از اینکه تغییر جدی اتفاق نمیافتد، ما را پیگیر مطالبات خودمان، گروه و یا حزب دلخواهمان میکند.
9 ماه مه 2018- 19 اردیبهشت 97
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: چهارشنبه, می 9, 2018 - 20:00
درباره نویسنده/هنرمند
Saeed Soltanpour سعید سلطانپور مسئول بخش بینالمللی انجمن خبرنگاران و نویسندگان قومی امریکای شمالی است. |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو