آنها از همان کودکی یاد میگیرند که افکار و نظرات خود را با دوستان در میان بگذارند
در نوشته پیش اشاره نمودم که اثرات تربیتی نامناسب دوران کودکی چه اثراتی در زندگی زناشویی خواهد داشت. به علاوه اشاره نمودم که تمام تصمیمگیریهای یک طرفه و کنترل کامل زندگی زناشویی، ناخودآگاه همسر و شریک زندگی شخص را طرد مینماید. پس از طرد شدن ممکن است یکی از دو طرف به دنبال شخصی دیگر برود که ارزش او را میداند.
در یکی از جلسات مشاوره خانوادگی یک زوج که از یکدیگر جدا شده بودند، همسر خطاکار در یکی از این دورههای مشاوره شرکت نمود. در آن جلسه به او نشان داده شد که چگونه فرد میتواند شخصی بالغ و بزرگسال شود. پس از بازگشتِ زن و شوهر به زندگی جدید زناشویی برای اولین بار این شخص قبول مسئولیت نمود و برای خانه خود خرید کرد، آشپزی نمود و مدیریت پولی خانواده را پذیرفت. او به صورت داوطلبانه مسئول بردن و آوردن کودکان به مدرسه شد، به صورت فعال در تربیت و تعلیم و بازی با کودکان خود اقدام جدی نمود و با گذشت زمان، نگرشش نسبت به قبول مسئولیت و بالا رفتن حد اطمینان به خود در او رشد کرد.
در این رهگذر همسرش متوجه شد که او چگونه فعالیت میکند و از خود مایه میگذارد و نیز چقدر احساس لیاقت و شایستگی و کفایت میکند. بنابراین از آن پس کمکم با احترام بیشتر با او در ارتباط شد و به تدریج حس خشمگینی و عصبانیت نسبت به شوهرش کمتر و کمتر شد. به علاوه به خوبی اطمینان پیدا کرد که شوهرش واقعا به او وکودکانشان توجه زیادی دارد. او احساس نمود که عشق و علاقه شوهرش را در اعمال و رفتار او به خوبی میبیند که البته این باعث تجدید عکسالعمل او به بررسی مجدد همسرش شد.
برای این خانم درد و رنج گذشته در اثر خیانت در روابط جنسی با دیگری به تدریح کمرنگتر شد و در نهایت توانست شوهر خود را ببخشد و برای اولین بار هر دو زن و شوهر جداً توانستند برای زندگی تصمیمگیریهای مشترکی بنمایند. هر دو وضع روابط زناشویی صحیح را کشف نمودند. روابطی که هرگز قبلا تجربه نکرده بودند. بنابراین هر دو مجددا به یکدیگر برگشتند و قرار و مدار گذاشتند که از هر لحاظ کوشش نمایند که در زندگی تساوی حقوق داشته باشند و به حق و حقوق یکدیگر کاملا احترام بگذارند.
زمانیکه زن و شوهرها برای قدرتنمایی و تسلط بر همسر خود اقدام مینمایند ممکن است گاهگاهی به صورت متناوب جرقههایی از عشق و صمیمت و دوستی بوجود آید، بنابراین چنین صمیمت و نزدیکی با یکدیگر خیلی دوام نخواهد داشت و اغلب گمراهکننده و غیرواقعی خواهد بود. تا زمانیکه شخص تمایل به کنترل و تسلط کامل به زندگی زناشویی داشته باشد، نباید انتظار یک رابطه صمیمی و مداوم را از آنها داشت.
تا آنجائیکه فرد تسلط و ادامه اطاعت و فرمانبری را از همسر خود بخواهد، هرگز احتمال و امکان یک نوع صمیمیت و وابستگی به یکدیگر را نباید داشت. به مجرد اینکه فرد تشخیص دهد که حتی کوچکترین عمل او نشاندهنده نوعی قدرتنمایی و برتری طلبی است، شخص میتواند با مهارت و تمایل، تساوی حقوق و در نتیجه صمیمت عمیق و عشق و علاقه را بین خود و همسرش بوجود آورد. زمانیکه زن و شوهر نسبت به یکدیگر اعتماد، احترام و اطمینان داشته باشند هیچگونه موانعی نمیتواند ارتباط تنگاتنگ آنها را از بین ببرد. این نگرش زمینهای را بوجود میآورد که در آن تساوی حقوق بین زن و مرد به صورت طبیعی بوجود میآید. به مجرد اینکه ما تشخیص دهیم که چه عواملی الگوهای پیشین خود- حفظ کردن را تحریک میکند، ما میتوانیم از آن طریق به صورت منظم و سیستماتیک آنها را هم از لحاظ درونی و روانی و هم از لحاظ گفتگو و بحث با همسر خود از بین ببریم و یا آنها را خلع سلاح نمائیم.
درست مثل یک تکنسین ماهر که با نظم و احتیاط خیلی زیاد برای خنثی نمودن یک بمب اتمی در میدان مینگذاری میرود، نیاز به شجاعت زیاد دارد تا این کار پر مخاطره را انجام دهد. پاداش ما در اجرای آن تکنیکی که اشاره شد لذتی است که با بازی و تفریح با یکدیگر و با شادی و خوشحالی به صورت تساوی بین ما و همسرمان بوقوع میپیوندد. فکر و خیال اینکه من در زندگی زناشویی تنها عامل تصمیمگیری هستم باید از ذهن شسته شود. ازدواج نوعی معاشرت و دوستی است. شما حتی اگر مدیر خوبی باشید نمیتوانید به تنهایی تصمیم بگیرید و این تصمیم دور از خطا باشد. بنابراین باید در هرگونه تصمیمگیری بزرگ و کوچک نه تنها همسر بلکه کودکان را تا حدی شرکت داد. آنها از همان کودکی یاد میگیرند که افکار و نظرات خود را با دوستان در میان بگذارند و به تنهایی تصمیم نگیرند. عامل بسیار مهم تخریب زناشویی کنترل است. متاسفانه بسیاری از زن و شوهرها میکوشند که یک تنه عامل کنترلکننده زندگی شوند. این کنترل کمکم به همه موارد و همه مسائل زندگی سرایت پیدا میکند و کمکم شخص احساس میکند که فرد بسیار مهمی شده است. این نه تنها در زندگی زناشویی حتی در زمامداری مملکتی هم بوجود میآید. حاصل این کنترل همه جانبه دیکتاتوری محض است. متاسفانه شخص دیکتاتور فکر میکند که مغز او از مغز همه افراد جامعه بزرگتر و کاملتر است و به این ادامه میدهد تا زمانیکه بسیار دیر شده باشد. شرکت مردم در تصمیمگیریها مثل شرکت کودکان در تصمیمگیریهای خانواده است. باور کنید حتی کودکان و نوجوانان مواقعی نظرات و پیشنهادات سازنده و جالبی دارند و شما میتوانید خود تجربه کنید و صحت نظر فوق را تایید نمائید.
در یکی از جلسات مشاوره خانوادگی یک زوج که از یکدیگر جدا شده بودند، همسر خطاکار در یکی از این دورههای مشاوره شرکت نمود. در آن جلسه به او نشان داده شد که چگونه فرد میتواند شخصی بالغ و بزرگسال شود. پس از بازگشتِ زن و شوهر به زندگی جدید زناشویی برای اولین بار این شخص قبول مسئولیت نمود و برای خانه خود خرید کرد، آشپزی نمود و مدیریت پولی خانواده را پذیرفت. او به صورت داوطلبانه مسئول بردن و آوردن کودکان به مدرسه شد، به صورت فعال در تربیت و تعلیم و بازی با کودکان خود اقدام جدی نمود و با گذشت زمان، نگرشش نسبت به قبول مسئولیت و بالا رفتن حد اطمینان به خود در او رشد کرد.
در این رهگذر همسرش متوجه شد که او چگونه فعالیت میکند و از خود مایه میگذارد و نیز چقدر احساس لیاقت و شایستگی و کفایت میکند. بنابراین از آن پس کمکم با احترام بیشتر با او در ارتباط شد و به تدریج حس خشمگینی و عصبانیت نسبت به شوهرش کمتر و کمتر شد. به علاوه به خوبی اطمینان پیدا کرد که شوهرش واقعا به او وکودکانشان توجه زیادی دارد. او احساس نمود که عشق و علاقه شوهرش را در اعمال و رفتار او به خوبی میبیند که البته این باعث تجدید عکسالعمل او به بررسی مجدد همسرش شد.
برای این خانم درد و رنج گذشته در اثر خیانت در روابط جنسی با دیگری به تدریح کمرنگتر شد و در نهایت توانست شوهر خود را ببخشد و برای اولین بار هر دو زن و شوهر جداً توانستند برای زندگی تصمیمگیریهای مشترکی بنمایند. هر دو وضع روابط زناشویی صحیح را کشف نمودند. روابطی که هرگز قبلا تجربه نکرده بودند. بنابراین هر دو مجددا به یکدیگر برگشتند و قرار و مدار گذاشتند که از هر لحاظ کوشش نمایند که در زندگی تساوی حقوق داشته باشند و به حق و حقوق یکدیگر کاملا احترام بگذارند.
زمانیکه زن و شوهرها برای قدرتنمایی و تسلط بر همسر خود اقدام مینمایند ممکن است گاهگاهی به صورت متناوب جرقههایی از عشق و صمیمت و دوستی بوجود آید، بنابراین چنین صمیمت و نزدیکی با یکدیگر خیلی دوام نخواهد داشت و اغلب گمراهکننده و غیرواقعی خواهد بود. تا زمانیکه شخص تمایل به کنترل و تسلط کامل به زندگی زناشویی داشته باشد، نباید انتظار یک رابطه صمیمی و مداوم را از آنها داشت.
تا آنجائیکه فرد تسلط و ادامه اطاعت و فرمانبری را از همسر خود بخواهد، هرگز احتمال و امکان یک نوع صمیمیت و وابستگی به یکدیگر را نباید داشت. به مجرد اینکه فرد تشخیص دهد که حتی کوچکترین عمل او نشاندهنده نوعی قدرتنمایی و برتری طلبی است، شخص میتواند با مهارت و تمایل، تساوی حقوق و در نتیجه صمیمت عمیق و عشق و علاقه را بین خود و همسرش بوجود آورد. زمانیکه زن و شوهر نسبت به یکدیگر اعتماد، احترام و اطمینان داشته باشند هیچگونه موانعی نمیتواند ارتباط تنگاتنگ آنها را از بین ببرد. این نگرش زمینهای را بوجود میآورد که در آن تساوی حقوق بین زن و مرد به صورت طبیعی بوجود میآید. به مجرد اینکه ما تشخیص دهیم که چه عواملی الگوهای پیشین خود- حفظ کردن را تحریک میکند، ما میتوانیم از آن طریق به صورت منظم و سیستماتیک آنها را هم از لحاظ درونی و روانی و هم از لحاظ گفتگو و بحث با همسر خود از بین ببریم و یا آنها را خلع سلاح نمائیم.
درست مثل یک تکنسین ماهر که با نظم و احتیاط خیلی زیاد برای خنثی نمودن یک بمب اتمی در میدان مینگذاری میرود، نیاز به شجاعت زیاد دارد تا این کار پر مخاطره را انجام دهد. پاداش ما در اجرای آن تکنیکی که اشاره شد لذتی است که با بازی و تفریح با یکدیگر و با شادی و خوشحالی به صورت تساوی بین ما و همسرمان بوقوع میپیوندد. فکر و خیال اینکه من در زندگی زناشویی تنها عامل تصمیمگیری هستم باید از ذهن شسته شود. ازدواج نوعی معاشرت و دوستی است. شما حتی اگر مدیر خوبی باشید نمیتوانید به تنهایی تصمیم بگیرید و این تصمیم دور از خطا باشد. بنابراین باید در هرگونه تصمیمگیری بزرگ و کوچک نه تنها همسر بلکه کودکان را تا حدی شرکت داد. آنها از همان کودکی یاد میگیرند که افکار و نظرات خود را با دوستان در میان بگذارند و به تنهایی تصمیم نگیرند. عامل بسیار مهم تخریب زناشویی کنترل است. متاسفانه بسیاری از زن و شوهرها میکوشند که یک تنه عامل کنترلکننده زندگی شوند. این کنترل کمکم به همه موارد و همه مسائل زندگی سرایت پیدا میکند و کمکم شخص احساس میکند که فرد بسیار مهمی شده است. این نه تنها در زندگی زناشویی حتی در زمامداری مملکتی هم بوجود میآید. حاصل این کنترل همه جانبه دیکتاتوری محض است. متاسفانه شخص دیکتاتور فکر میکند که مغز او از مغز همه افراد جامعه بزرگتر و کاملتر است و به این ادامه میدهد تا زمانیکه بسیار دیر شده باشد. شرکت مردم در تصمیمگیریها مثل شرکت کودکان در تصمیمگیریهای خانواده است. باور کنید حتی کودکان و نوجوانان مواقعی نظرات و پیشنهادات سازنده و جالبی دارند و شما میتوانید خود تجربه کنید و صحت نظر فوق را تایید نمائید.
اگر شما همکاری گرامی ما هستی، مرسی که این مطلب را خواندی، اما کپی نکن و با تغییر به نام خودت نزن، خودت زحمت بکش!
پروتکل علمی - پزشکی جهانی برای مقابله کلیه ویروسهایی مانند کرونا که انتقالشان از طریق بسته هوایی است:
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
۱- ماسک ان-۹۵ بزنید، کرونا از ماسکهای معمولی رد میشود. ۲- فیلتر هوای قوی هپا بگذارید. ۳- تا جایی که میتوانید از مردم حذر کنید. ۴- تغذیه خوب و سالم داشته باشید، مقادیر زیاد ویتامین C و D مصرف کنید. ۵- بسیار ورزش کنید. ۶- اگر توانستید حتما واکسن بزنید.
Date: Wednesday, January 22, 2020 - 19:00
درباره نویسنده/هنرمند
Safar Daee دکتر صفر داعی دکترای روانشناسی از دانشگاه انگلستان 905-770-4556 |
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو
ویراستار اول: آرش مقدم؛ ویراستار نهایی: پر ابراهیمی - ویراستاری موقت: عباس حسنلو